پاورپوینت کامل نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

با کودتای رضاخان فصل تازه ای از دوران سیاه سکوت آغاز شد که تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت. در این دوره، سایه ی ارعاب و وحشت رضاخانی نه تنها بر دستگاه سیاسی ـ نظامی که در حوزه ی اندیشه نیز سنگینی می کرد. زمانی که رضاخان در تلاش بود تا ضمن سلطه و کنترل کامل بر فرهنگ و سنن جامعه آن را به گونه ای دلخواه شکل دهد، با بسط مبانی تئوریک و قلمرو علمی مدرنیته، ایمان و معنویت مردم را به چالشی نابرابر فراخواند.

این سلسله اقدامات، از کشف حجاب تا مجالس خطابه و عزاداری را در بر می گرفت. به علاوه، از آن جا که در پی واکنش های مطبوعات، قدرت این نهاد برای رضاخان معلوم شده بود، کوشید تا این رسانه را به عنوان ابزار تبلیغ و تحکیم دولت استبدادی درآورد. از این رو، آن دسته از مطبوعات که در راستای رسالت خویش با نقادی هیئت حاکمه، نقش تاریخی خود را رقم می زدند، مشمول سانسور و توقیف شدند.

البته روند سانسور از دوران وزارت جنگ آغاز و تدریجاً به موازات رشد قدرتش شدیدتر گردید، به طوری که در ایام سلطنت، مطبوعات مطلقاً یک سویه، جهت دار، و دولتی بودند و فضای تک صدایی بر مطبوعات کشور حاکم بود. اگر با سیری کوتاه مطبوعات این دوره را مورد مداقه قرار دهیم، خواهیم دید که دوره ی وزارت جنگ، دوره ی نخست وزیری و دوره ی سلطنت رضاخان هر کدام به مثابه حلقه ای از فرایند سانسور مطلق قلمداد می شود که به اختصار به آنها می پردازیم.

۱.دوره ی وزارت جنگ

آن گاه که در شب ۲۰ فوریه ۱۹۲۱ (۱۲۹۹ شمسی) کودتای سوم اسفند صورت گرفت، ایران و به تبع آن مطبوعات، وارد عهد جدیدی گردیدند.در این برهه سید ضیاء عضو مؤثر سیاسی کودتا ـ که تا سال های قبل، برای آزادی مطبوعات مبارزه می کرد! ـ به مدد این پیش آمد، به نخست وزیری رسید. او بر خلاف رویه ی قبلی و یا شاید تحت تأثیر رضاخان، دستور توقیف جراید را صادر کرد و نیز عده زیادی از روزنامه نگاران را به بند کشید. [۱]به طوری که جز روزنامه ی ایران، روزنامه ی دیگری انتشار نیافت.

مدیر این روزنامه می نویسد: «حکومت کودتا در یکی، دو روز، همه سرجنبانان را دستگیر کرد. .. پس معلوم شد که این حرکت یک حرکت حزبی و مرامی و مسلکی نبوده است، بلکه مراد آن بود که در ایران سرجنبانی که بتواند حرف خودش را بزند، یا لایحه ای بنویسد باقی نماند… قرار بود مؤسس کودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را که مدیرش من بودم باقی بگذارد و ماهی هزارتومان به روزنامه کمک کند و من و ایشان دست به دست یکدیگر بدهیم. این پیشنهاد روز قبل از نشر بیان نامه آقای سید ضیاءالدین و تشکیل دولت از طرف خود ایشان… به من شد و من به دلایلی نپذیرفتم.» [۲]

در این میان با نخست وزیری سید ضیاء، رضاخان نیز که مقام وزارت جنگ را احراز کرده بود، برنامه اش را با هوشیاری کامل به پیش می راند. او خوب می دانست که روزنامه نگاری و مطبوعات مهمتـرین و بلکه مشخص ترین وسیله ی نفوذ و تحصیل قدرت سیاسی در ایران آن روز محسوب می شد، لذا برای رسیدن به جایگاه مورد نظر، نگاه خویش را به این زاویه معطوف کرد.

بدین ترتیب، نخستین برخورد میان رضاخان و مطبوعاتیان در اولین سالگرد کودتای ۱۲۹۹، هنگامی رخ داد که شماری از روزنامه ها به انتقاد از کودتا و دست اندرکاران آن پرداختند و جویای مسبب اصلی کودتا شدند. [۳]این موضع گیری مطبوعات، شدیداً وزیر جنگ را برآشفت تا آن جا که در سوم اسفند ۱۳۰۰ اعلامیه ای منتشر کرد و خود را مسبب اصلی کودتا خواند و صریحاً به روزنامه نگاران هشدار داد که چنانچه روزنامه ای مطلبی را در این زمینه منتشر کند، مدیر و نویسنده ی آن را مجازات خواهد کرد.

در پی انتشار این اعلامیه، مطالبی در مطبوعات کشور از جمله روزنامه ی نجات ایران در رد اولتیماتوم نگاشته شد، و همین کار باعث شد که بار دیگر، سردار سپه در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۰۰ ابلاغیه ی شدید اللحنی صادر نماید و در آن تهدید کند که بعدها قلم مخالفین را می شکنم و زبان می برم. [۴]هر چند پس از این اقدام، حکومت نظامی عرصه را بر اهل قلم تنگ و تاریک ساخت؛ با وجود این، گروهی از روزنامه نگاران بی باک، نه تنها خاموش ننشستند بلکه اقدامات سرکوب گرایانه ی سردار سپه را مورد اعتراض قرار دادند. اما از آن جایی که آنها فاقد هرگونه امنیت جانی بودند، به ناچار به همراه عده ی دیگری از آزادیخواهان و منتقدین سردار سپه، در سفارت روس متحصن شده، علیه وی شروع به فعالیت نمودند.

این تحصن اگر چه به بار ننشست، لیکن رضاخان را نسبت به تأثیر و نفوذ مطبوعات هوشیار کرد. از آن به بعد او کوشید به نحوی از انحاء ـ خصوصاً با توسل به تهدید و تطمیع تعدادی از مدیران ـ جراید را به سوی خود جلب نموده، آن گاه به مدد آنها به قبضه قدرت بپردازد.

از جمله وقایعی که حساسیت رضاخان را نسبت به مطبوعات نشان می دهد، واکنش وی به مندرجات روزنامه ی «حقیقت» درباره ی اختلاس های سردار اعتماد، رئیس قورخانه و انتقاد و اعتراض به سوءاستفاده افسران از موقعیت خود می باشد. با توجه به این اعتراض و انتقاد، رضاخان از رئیس الوزرا خواست تا روزنامه ی مزبور را توقیف کند. او به مشیرالدوله (رئیس الوزرا) پیغام داد که یا روزنامه حقیقت را توقیف کنید یا می سپارم که دیگر به دربار راهتان ندهند. مشیرالدوله هم که بجز کناره گیری راهی در مقابل خود نمی دید، استعفا داد. [۵]

به هر حال، مداخلات فزاینده ی رضاخان در تمامی امور کشور، بار دیگر باعث شد تا مطبوعات، دوره ی اعتراضات جدیدی را علیه او شروع کنند. این واکنش سبب شد تا برخی از روزنامه نگاران از جمله فلسفی، مدیر حیات جاوید؛ حسین صبا، مدیر ستاره ی ایران؛ هاشم خان محیط، مدیر روزنامه ی وطن مورد ضرب و شتم شدید قرار گیرند.

به دنبال این اعمال غیر قانونی، آیت الله مدرس طی سخنانی قلمرو و اختیارات مجلس را در خصوص عزل پادشاه، رئیس الوزرا، و وزیر جنگ ترسیم نمود. نطق شجاعانه ی مرحوم مدرس، دگربار قوتی تازه به دست اندرکاران مطبوعات داد؛ به طوری که موج تهاجمات مطبوعات مخالف، علیه رضاخان به راه افتاد، و این تهاجمات به حدی بود که سردار سپه را وادار به استعفا کرد.

سردار سپه، پس از استعفا، با مانورهای متقلبانه وانمود کرد که وجود او برای اثبات وامنیت کشور لازم و ضروری است. با توجه به این اقدامات، محمد حسن میرزا ولیعهد و قوام السلطنه از رضاخان خواستند که در مجلس حاضر شود و متعهد گردد که بعد از این، مطابق قانون اساسی رفتار نماید. به این ترتیب، برای نخستین بار سردار سپه در مجلس حاضر شد و ضمن نطقی به خواسته های نمایندگان تن در داد. [۶]

این شکست رضاخان ـ که وی آن را از تحریکات قوام می دانست ـ منجر به تحولاتی در سیاست های وی گردید که از آن جمله کنار آمدن با فراکسیون سوسیالیست مجلس به رهبری سلیمان میرزا اسکندری بود. در پی این اتحاد، روزنامه های وابسته به سوسیالیست ها و سردار سپه، قوام را مورد حمله قرار دادن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.