پاورپوینت کامل تحریف تاریخ معاصر ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تحریف تاریخ معاصر ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحریف تاریخ معاصر ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تحریف تاریخ معاصر ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱ـ ارزش دیدگاههای تاریخی
توجه به تاریخ امروز در کلیه ی زمینه ها و رشته های علمی سکه ی رایج زمان شده است. تاریخ عقاید اقتصادی، تاریخ اندیشه های سیاسی، تاریخ جنبشها و انقلاب های معاصر، تاریخ علم و فلسفه و دهها عنوان دیگر بخوبی مؤید این نکته است که توجه به سرچشمه ها و پیشینه های تاریخی نه تنها نقطه ی شروع و هسته های اولیه هر علمی را معلوم می دارد بلکه این توجه سیر تحولات و کاستیها و فزونیهای موضوعی و علمی و مسئله سازیهای بعدی را در هر رشته تا دوران ما مبرهن و معلوم می دارد.
البته هر چه در تاریخ علوم مختلف به طرف علوم انسانی به طوراعم وعلوم اجتماعی به طور اخص نزدیکتر شویم، صورت مسئله حساس تر و ظرافت کار بیشتر و عوامل تحریف و اختلاف افزونتر می گردد. یک علت مهم این امر این است که بعد از انقلاب مشروطیت که دو نیروی سکولار و غیر سکولار در این جنبش اجتماعی و سیاسی شرکت داشتند، با توجه به عوامل مختلف سیاسی و اجتماعی، نیروهای مذهبی و اندیشه های دینی بعد از دو دهه مجبور به عقب نشینی شده و در غالب سنوات دوران پهلوی اول و دوم از نظر حاکمیت سیاسی ( و نه تأثیر اجتماعی و سیاسی) در حاشیه قرار گرفتند، این امر یعنی حاکمیت رسمی فرهنگ غیر دینی باعث شد حوادث دور و نزدیک تاریخ تحولات ایران براساس دیدگاهی غیر دینی و به عبارت دیگر نظریه های سکولار نوشته شود و سه طیف مارکسیستها و لیبرالهای غربگرا و مدعیان نگارش تاریخ علمی براساس نوعی جهان بینی مادی و غیر الهی و با توجه به تحلیلهای دنیوی و در چارچوب تک بعدی دیدن انسان به تاریخ نگاری دست یازیدند.
در این کتب، به میزان علائق و یا منافع و گاه تقرب به قدرت حاکمه وفرهنگ سکولار آن، حوادث در التقاطی آشکار و پنهان، تحریفی ظریف و سانسوری مرموز به روح و جهتی پیش می رفت که به جهان بینی ها و ایدئولوژی ها و شناخت شناسی های سه طیف و منشعبین آنها ربط داده می شد. از نظر موضوع شناسی برای هر یک از این دیدگاهها و جریانات مسائلی خاص حساس شده و برعکس مسائلی دیگر در حاشیه قرار می گرفت، هر چند در مقاطعی تاریخی مانند انقلاب مشروطیت و یا برخی تحولات مهم مانند سقوط قاجار و یا شهریور ۱۳۲۰ و تحولات سنوات ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ لااقل از جنبه ی موضوعی قدرت مشترک و علائق مرتبط بین همه ی این طیفها محسوب می گشت.
۲ـ مشخصات تاریخ ایران در کتب ایران شناسی (شرق شناسی غربیها، ایران شناسی روسی)
از نظر تاریخی شاید بتوان کمی به عقب برگشت و ریشه ی برخی از این نوشتارهای تاریخی را در جریانات و شاخه های دیگر در خارج از مرزهای ایران جستجو کرد. در این مورد می توان به دو دیدگاه عمده ی ایران شناسی با دو گرایش غربی و شرقی اشاره داشت، دو دیدگاهی که علیرغم اختلاف نظرات زیاد لااقل از جنبه ی موضوعی و طرح مسئله یعنی نگارش تاریخ و سیر حوادث ایران دارای اشتراکاتی بوده اند هر چند این دو جریان امروز کاملاً از بین نرفته است ولی بهر حال صورت مسئله تماماً مانند قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ هم نبوده، کاستیها و فزونیهای قابل توجهی هم یافته است چرا که با برخی نحله ها و مکاتب و دیدگاههای فکری و سیاسی جدید ممزوج شده و در شاخه ها و فروعاتی افتاده است که برای یک قرن و یا حتی دهه های پیشین قابل تصور و طرح نبوده است. با توجه به تمهیدات فوق مناسب است این دو دیدگاه ایران شناسانه را با مشخصات کلی آن به بحث بگذاریم تا با رویکردی تاریخی به سراغ متون تاریخ نگاری معاصر رفته باشیم.
۳ـ سیاست ایران شناسی غربی ( شاخه ای از شرق شناسی غرب)
در تاریخ سده اخیر، کتابهای متنوعی بویژه در زمینه ی تاریخ، سیاست و جامعه شناسی ایران نوشته شده است که نویسندگان آنها بطور عمده ایران شناسان غربی بوده اند. ایران شناسی، شاخه ای خاص است که در زمان قاجاریه از سوی دولتهای اروپایی براه افتاده و قسمتی از مطالعات آنها را شامل می شد. نکته ی مهمی که در مورد ایران شناسی باید توجه داشت، این است که این مطالعات کاملاً در جهت سیاست استعماری اروپا بوده است و ایران شناسانی که روی تاریخ ایران مطالعه کرده اند، به طور قطع با سیاست و مسائل سیاسی کار داشته اندو معمولاً با انگیزه سیاسی به این تحقیق دست می زده اند. از طرف دیگر، ایران شناسی، شاخه ای از شرق شناسی در غرب محسوب می شده است.
بجز ایران شناسی، سه جریان دیگر در تاریخ نگاری ایران در دوره قاجاریه وجود داشته است که تاریخ را با آن ملاکها مطالعه می کرده اند؛ و اینها عبارتند از:
۱ـ تاریخ نگاری مارکسیستی، ۲ـ تاریخ نگاری ناسیونالیستی، ۳ـ تاریخ نگاری علمی.
۳ـ الف: مشخصات استعمار در تاریخ ایران
بطور کلی تاریخ حضور مرئی و نامرئی استعمار درکشورهای مختلف، به یک شکل، با یک سطح و در یک زمینه نبوده و آنچه در این باره در ایران قابل تحقیق و بررسی است، ویژگیهایی به شرح زیر دارد:
الف ـ صدمات فراوانی از ناحیه ی استعمار به ایران وارد شده است.
ب ـ ایران مستقیماً تحت سلطه ی استعمار قرار نگرفت؛ به عبارت دیگر، استعمار در ایران نفوذ داشته، اما این نفوذ، هیچگاه به صورت سلطه ی مستقیم سیاسی غرب نبود و ایران هرگز به صورت مستعمره ی رسمی در نیامد. از این رو کمتر رابطه و وضعیت ما نسبت به غرب در تاریخ سنجیده شده است و یا دست کم نفوذ فرهنگی غرب، کمتر از نفوذ سیاسی و اقتصادی آن به بحث گذاشته شده است.
ج ـ برخی روشنفکران ما در برابر استعمار، دچار نوعی تناقض بوده و هستند. این تناقض به سبب کین و مهر ایشان به غرب بوده است: کین به استعمار غربی و مهر به اندیشه های غربی. ایران از استعمار ضربه خورد؛ اما هیچگاه همانند الجزایرو مصر و عراق به اشغال خارجی در نیامد. لذا ایران شناسی که شاخه ای از شرق شناسی بوده، با مصر شناسی که آن هم شاخه ای از شرق شناسی بوده، فرق می کرده است؛ یعنی دیدگاه افراد در ایران درباره ی استعمار، با دیدگاه مردم کشوری مثل الجزایر تفاوت داشت و رو شنفکری در ایران با تجدد خواهی و فرنگی مآبی مترادف شد. در ایران چون استعمار بطور رسمی وجود نداشت، روشنفکران روابط معنوی ـ فرهنگی خود را با غرب نسنجیدند (مثل پناهنده شدن مشروطه خواهان به سفارت انگلستان). البته اشغال ایران در جنگ بین المل اول و دوم، تا حدودی برهوشیاری ملی ایرانیان افزود؛ به عبارت روشنتر، آزادیخواهان ایران تا حدودی احساس خطر کردند و فهمیدند که خارجیان وقتی منافع خود را بدست آوردند، خیانت می کنند. شرق شناسی در مورد ایران زمانی شروع شد که در اروپا و جریان پوزیتیویسم و پراگماتیسم غلبه داشت. به این مطالب می توان چند مورد و مشخصه ی دیگر هم افزود:
الف ـ تجدد و ترقی و فرنگی مآبی با هم در ایران رواج یافتند و مترادف همدیگر خوانده شدند.
ب ـ در رابطه فرهنگی ومعنوی با غرب، تفکر و تعمقی نمی شد.
ج ـ انحطاط عصر طلایی ایران، با انقلاب صنعتی اروپا مصادف شد.
ایرانیان در جنگ جهانی اول و دوم که ایران مستقیماً اشغال شد، متوجه استعمار شدند.
۳ ـ ب ـ منابع ایران شناسی
۱ـ دیپلماتها (کارمندان دولتی)،
۲ـ تجار،
۳ـ افراد ماجراجو،
۴ـ ثروتمندان جهانگرد،
۵ـ میسیونرهای مذهبی.
۳ـ ج ـ عیوب شرق شناسی (ایران شناسی)
در کتابهایی که ایران شناسان غربی نگاشته اند، بطور عمده معایبی به شرح زیر مشاهده می شود:
۱ـ در این کتابها، دیدگاه غربی و غیر ایرانی بوده است؛ که از یک جنبه ممکن بود خوب باشد، زیرا این امکان وجود داشت که مجموعه ی مسائل سیاسی و فرهنگی بدون تعصب و دیدگاه ایرانی تجزیه و تحلیل شود. اما عیب آشکارش این است که شناختش سطحی بود و مجموعه ی مسائل ایران در کل بطور ریشه ای شکافته نمی شد و روابط درون آن بخوبی درک نمی شد.
۲ـ ایران شناسی غربی با نوعی غرور و تکبر اروپایی همراه بوده؛ در کتابهای غربی، ایجاد و ترویج تفکر برتری ابدی غرب بر شرق دنبال می شده و این مسئله غربیان را تا حدودی از درک حقایق تاریخ ایران محروم می کرده است.
۳ـ ایران شناسی چون با استعمار همراه بود، می کوشیدند که در آن اقلیتهای مذهبی و ملی ایران را تحریک کنند تا در مواقع لزوم، آنان را در جهت منافع خود سوق دهند؛ مثلاً حتی در کتابهایی مثل «یکسال در میان ایرانیان» نوشته ی ادوارد براون، مطالب دروغ و مظلوم نمایی های کاذب زیادی در مورد بهائیت، بابیت و غیره نوشته شده است. اینان نقش اقلیتها را مهم جلوه می دادند و تعداد و تأثیر آنان را بیشتر از حدی که بوده بیان می کردند.
۴ـ برای سست کردن رابطه ی ملی و مذهبی، بخصوص در چند مورد زیر، بر عناصر غیر مذهبی و ملی و ناسیونالیستی تأکید می کردند:
الف ـ رابطه دین و سیاست،
ب ـ وحدت فرهنگی ملتها،
ج ـ رابطه ی هر یک از کشورهای اسلامی با کل جهان؛ و لذاگاه این دیدگاه باعث می شده است که شرق شناسان روز جزئیات خاصی دست بگذارند.
۵ ـ از درک کلیت تاریخ ایران عاجز بودند و به همین دلیل، بسیاری از نقاط کلیدی را درک نکردند.
۶ ـ سیاست ایران شناسی غربی با سیاست اسلام شناسی مخلوط شد. غربیها بیشتر سنی شناس بودند تا شیعه شناس؛ بنابراین، چون مطالعه ای درباره ی شیعه نداشتند، نمی توانستند مفاهیم و عمق مفاهیم مذهب شیعه را از مذهب سنی تشخیص دهند و مفاهیمی چون توکل، تقیه و انتظار هرگز برای آنها تبیین نشد. شرق شناسان بعدها فهمیدند که شیعه، فرقه ای عدالت طلب و عقلگرا بوده و در بسیاری از جنبشهای اسلامی نقشی مؤثر داشته است.
آنچه در کتابهای ایرا ن شناسی از دید غربیها درباره ی ایران نوشته شده است را می توان به طور کلی در موارد زیر خلاصه کرد:
۱ـ ایرانیان از اندیشه و اندیشیدن محرومند، ۲ ـ ایرانیان خاموشند و مطیع حاکمان، ۳ـ ایرانیان، چاکر منش و متملق اند، ۴ ـ ایرانیان از نقد، اجتهاد و انتخاب محروند، ۵ ـ ایرانیان، ملتی مرده اند.
پس در کل می توان نتیجه گرفت که کتابهای ایران شناسی غربی غیر قابل اعتماد، تحقیر کننده و تحریف آمیز بوده اند و هستند؛ بنابراین کسانی که می خواهند از این کتابها استفاده کنند، حتماً باید منابع دیگر را هم مدنظر داشته باشند. موارد غیر قابل اعتماد، در خصوص نتایج دور ه ی قاجار، بیشتر محسوس است.
۴ـ ایرا ن شناسی روسی (شرق شناسی مارکسیستی)
در کتابهای ایران شناسی روسی، جنبه های مثبت کمتر و جنبه های منفی زیادتر بوده است؛ که به چند مورد اشاره می شود:
۱ـ از ویژگی های این کتابها این است که به ریشه های اقتصادی و اجتماعی ایران، توجهی جدی دارند. از طرفی روسها در همان فضای فکری غربیان سیر نمی کردند. آنها به روستاها می رفتند و یا از جاهایی دیدن می کردند که نگاه غربی معمولاً به دنبال آن نبود؛ منتها این مطلب را به افراط می کشاندند، چنانکه بررسی ریشه های اجتماعی و اقتصادی به طور افراطی و یک بعدی صورت می گرفت، مثلاٌ نقش تجار تنباکو را در نهضت تحریم بسیار برجسته و در نهایت، طبقه ی تجار را موجد و رهبر این نهضت معرفی کردند و دست آخر هم گفتند طبقه ی تجار بود که نهضت تنباکو را بوجود آورد؛ و با همین نتیجه گیری، کل حرکت تنباکو در کتابهای ایران شناسی روسی نفی می شود.
۲ـ ویژگی دیگر این کتابها این است که نقش توده ی مردم در انقلاب و جنبش مخالفت آنان با قدرتهای زمان برجسته می شود (بعنوان مثال، به مبارزات مردم علیه سلاطین بیشتر توجه می شود تا شرح سلطنت حاکمان).
۳ـ ویژگی سوم عبارت است از: مناقشه، مخالفت و زیر سؤال بردن ایران شناسی غربی؛ که این تا حدودی از محاسن این کتابها است. در این کتابها، به روایتهای رسمی ایرانشناسهای غربی به دیده ی تردید نگریسته می شود.
و اما از عیبهای جدی این مطالعات، عبارت است از:
۴ـ دیدگاه در این مطالعات، غیر ایرانی و مارکسیستی بود. مارکسیستها در مطالعات تاریخی، دو گروه بوده اند و هستند:
الف ـ ارتدوکس به معنای جزم گرا و بی انعطاف؛ که مارکسیستهای متعصب در اصول مارکسیسم ـ لنینیسم، در این گروه قرار می گرفتند.
ب ـ چپ جدید که طرفداران آن بعضی مفاهیم مارکسیستی را حفظ کردند اما خود را به همه اصول مارکسیسم پایبند نمی دانستند و نمی دانند. بنظر می رسد بررسی تاریخ ایران از دیدگاه هر دو گروه، اشتباهات و انحرافات جدی تاریخی و فکری داشته است. دههاکتاب و مقاله ی چپهای قدیمی مانند توده ای و یا چپهای جدید در قالب جامعه شناسی سیاسی و غیره، بدون در نظر گرفتن واقعیات تاریخی و مبتنی بر ذهنیات کلیشه ای است (تحمیل ذهنیات طبقاتی و مارکسیستی به تحولات و واقعیات تاریخی).
۵ ـ از ایرادهای دیگر شرق شناسی روسی این است که همه فجایع را به گردن سرمایه داران غربی می انداختند و وقتی می خواستند بدبخیتهای تاریخ ایران را بشناسانند، می گفتند همه ی بدبختیها از اشراف و سرمایه داران بوده است. و این دیدی یک بُعدی و اقتصادی صرف است که از درک بسیاری از ظرایف و اصالتها عاجز است؛ مثلاً یک تاجر اصفهانی که دوازده هزار کیسه تنباکوی خود را در راه استقلال کشور و مبارزه با امتیاز رژی و عمل به حکم تحریم، آتش می زند، با اینکه از تجار سرمایه دار است، دید طبقاتی و منافع اقتصادی خود را کنار می گذارد و با نوعی احساس تکلیف شرعی، به استقلال کشور کمک می کند. اینگونه ایثارها و فداکاریها را نمی توان با تحلیل مارکسیستی درک کرد.
۶ـ دیدگاه شرقی (روسی)، نوعی دگماتیسم افراطی بوده است؛ به عبارت دیگر، این دیدگاه، با نگرش تک بعدی و تک عاملی پیش می رود و با تعصب شدید انحرافی همراه است ( این است و جز این نیست). طرفداران این دیدگاه در پی آن بودند که بینش جدلی دیالکتیک را از نظر فلسفی، معیار سنجش تاریخی قرار دهندو براساس تز، آنتی تز و سنتز، تاریخ ایران را شرح دهند. به همین دلیل بود که این معیار، ایرانشناسیهای شرقی را به «جزمیت» می رساند واین ایراد، به دیدی تک بعدی، آن هم در بعد مادی منجر می شد و طرفداران این دیدگاه بیشتر ارزشها را در تاریخ ذبح می کردند یا در جایگاه خود قرار نمی دادند.
۷ـ موضوعهایی که طرفداران این دیدگاه بیشتر به آنها علاقه داشتند، عبارت بودند از: مشروطیت، قیام جنگل و توطئه ی پیشه وری و نیز وقایعی که به نحوی به منافع روسیه مربوط می شد.
۸ ـ در حمله به تزار در وقایع ایران، در نوشته های روسی قصد این بود که به نوعی خود را از مظالم تزاری تبرئه کنند (البته این تبرئه تا آنجا پیش نمی رود که اشغالگران غنایم تزارها رابه صاحبانش برگردانند).
۹ـ دیدگاه مارکسیستی، همانند دیدگاه لیبرالیستی، در نهایت مادی و منفعت طلبانه و بدور از تحلیل ارزشها و عوامل غیر مادی بوده است؛ و طرفداران این دیدگاه هیچگاه نتوانسته اند ارزشها و عواملی را که در لابلای سطور تاریخ ایران همیشه زنده بوده و باعث حیات ایران و ایرانی می شده است، ببینند.
بنظر می رسد آنچه در تاریخ نگاری های امروز در مورد دو دهه ی اخیر انجام می گیرد، نه تنها تلفیق دو جریان مزبور است، بلکه به نوعی برداشتهای تاریخی با دیدگاههای غربی چپ جدید و یا راست جدید و یا نوعی تفسیرهای جامعه شناختی در تاریخ است؛ که البته در اکثر این نوشته ها، تاریخ نه موضوعیت بلکه به نحوی طریقت این نکته را دارد که نظریه ها و قالبهای از پیش تعیین شده ی نویسندگان مزبور را اثبات کند.
بنظر می رسد هر چندکه ارتباط تاریخ سیاسی با اندیشه ی سیاسی و یا جامعه شناسی سیاسی و سایر مباحث جدید ممکن است در فهم تاریخی و یا تاریخ فهمی امروز ما بسیار مؤثر باشد و در این داد و ستد و رفت و برگشت، روشناییهای مفیدی هست، این مهم نباید باعث شود که تاریخ فقط وسیله ای برای اثبات فرضیه ها و یا نظریاتی باشد که بیش از آنکه در حوزه ی تاریخی باشند، در حوزه ی سیاست و یا حوزه های غیر تاریخی دیگر قبلاً تکلیفشان معلوم شده باشد.
۵ ـ جزء و کل عقلانیت در سه گرایش و سطح بررسی تاریخی (نقلی، تحلیلی، فلسفه تاریخ)
اما تأثیر ایران شناسی غربی و شرقی به نظر می رسد در دو جهت هم در متن و ماده ی تاریخی و هم در صورت تاریخ و تحلیل آن در مقاطعی خود را نشان داده است از این جهت برای روشن شد ن مسئله مناسب است با دیدگاه و تقسیم بندی استاد متفکر و فیلسوف اسلامی معاصر مرتضی مطهری بسراغ مسئله رفته و از مطلب ایشان به عنوان تمهیدی برای ورود به بحث خودمان استفاده نمائیم. استاد در مباحث خود ضمن تقسیم بندی تاریخ به سه شاخه و زیر مجموعه ی تاریخ نقلی، تاریخ تحلیلی و فلسفه ی تاریخ معتقدند که:
تاریخ را سه گونه می توان تعریف کرد. در حقیقت سه علم مربوط به تاریخ را می توانیم داشته باشیم که با یکدیگر رابطه نزدیک دارند.
۱ـ علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثه ای تا آنجا که به زمان حال، یعنی زمانی که درباره اش قضاوت می شود، تعلق دارد، «حادثه روز» و «جریان روز» است. اما همین که زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت جزء تاریخ می گردد و به تاریخ تعلق دارد. پس علم تاریخ در این معنی یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامه ها، فتحنامه ها، سیره ها، که در میان همه ملل تألیف شده و می شود، از این این مقوله است.
علم تاریخ، در این معنی، اولاً جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانیاً یک علم «نقلی» است نه عقلی، ثالثاً علم به «بودن» ها است نه علم به «شدن» ها. رابعاً به گذشته تعلق دارد نه به حاضر. ما این نوع تاریخ را «تاریخ نقلی» اصطلاح می کنیم.
۲ـ علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته بدست می آید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل می دهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله «مبادی» و مقدمات این علم به شمار می روند. و درحقیقت آن حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتوار خود گرد می آورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار می دهد که خاصیت و طبیعت آنها را کشف نماید و به روابط علی و معلولی آنها پی ببرد و قوانین کلی استنباط نماید. مورخ به معنی دوم، در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنها است تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را «تاریخ علمی» اصطلاح می کنیم.
هر چند موضوع و مورد بررسی تاریخ علمی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسایل و قواعدی که استنباط می شود اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سومند می گرداند و آن را به صورت یکی از منابع «معرفت» «شناخت» انسانی در می آورد و او را بر آینده اش مسلط می نماید.
فرقی که میان کار محقق تاریخ علمی با کار عالم طبیعی هست این است که مواد بررسی عالم طبیعی، یک سلسله مواد موجود حاضر عینی است و قهراً بررسی ها و تجزیه و تحلیلهایش همه عینی و تجربی است. اما مواد مورد بررسی مورخ در گذشته وجود داشته و اکنون وجود ندارد، تنها اطلاعاتی از آنها و پرونده ای از آن ها در اختیار مورخ است. مورخ در قضاوت خود مانند قاضی دادگستری است که براساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوت می کند نه براساس شهود عینی. از این رو تحلیل مورخ، تحلیل منطقی و عقلانی است که در لابراتوار عقل با ابزار استدلال و قیاس انجام می دهد نه در لابراتوار خارجی و با ابزاری از قبیل قرع و انبیق. لذا کار مورخ از این جهت به کار فیلسوف شبیه تر است تا کار عالم طبیعی.
تاریخ علمی مانند تاریخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به «بودنها» است نه علم به «شدنها» اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلی است نه جزئی، عقلی است نه نقلی محض.
تاریخ علمی در حقیقت بخشی از جامعه شناسی است، یعنی جامعه شناسی جامعه های گذشته است. موضوع مطالعه جامعه شناسی اعم است از جامعه های معاصر و جامعه های گذشته. اگر جامعه شناسی را اختصاص بدهیم به شناخت جامعه های معاصر، تاریخ علمی و جامعه شناسی دو علم خواهند بود اما دو علم خویشاوند و نزدیک و نیازمند به یکدیگر.
۳ـ فلسفه تاریخ، یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه از مرحله ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر: علم به «شدن» جامعه ها نه «بودن» آنها.
۶ـ نقد تاریخ نگاری معاصر با تقسیم بندی ماده و صورت تاریخی
با توجه به تقسیم بندی مورد بحث که توسط استاد مطهری انجام شده می توان اذعان داشت که در هر سه مورد و فراز مورد تقسیم در تاریخ نگاریهای سده ی اخیر تفکرات و ایدئولوژی ها و ایسم های سکولار، خود را بر تاریخ نگاری در ایران تحمیل و گاه حاکم گردانیده اند. بخصوص این مهم در صورت تاریخ و یا به اصطلاح استاد در تاریخ علمی و تحلیلی بیش از ماده ی تاریخ خود را نشان می دهد و معمولاً جهان بینی ها و شناخت شناسی های مکاتب و علوم اجتماعی با حضور در صورت ترکیبی تاریخ، ماده ی تاریخ و جزئیت تاریخ را جهت خاصی می دهند.
این دو مهم در قسمت سوم بحث یعنی فلسفه ی تاریخ بسیار مهمتر و دارای ابعاد وسیع تری شده و روح حاکم بر تاریخ، قوانین و سنن و قواعد حرکت و تکامل، علل تحولات و فلسفه ی تطور و حرکت جامعه و تاریخ را به گونه ای تفسیر و آرایش و جهت می دهد که ماده ی تاریخ و صورت آن در قالب تاریخ نقلی و تاریخ تحلیلی و یا علمی بعنوان اجزای کوچک آن فضا و روح کلی جهت و تبیین می شوند و از این نظر بایستی به جرأت ادعا نمود که سکولاریزم حاکم بر ایران در بعد از انقلاب مشروطه، بخصوص در دانشگاهها و رشته های علوم اجتماعی شامل تاریخ، علوم سیاسی و جامعه شناسی در این سیر و فضا و روح کلی، به قالبها و دیدگاهها و جهت سازیهایی رسیده اند که هر یک درجای خود قابل نقد و بررسی می باشند و اما درباه ی تاریخنگاری سده ی اخیر ایران و تاریخنگاری بعد از انقلاب باید این نکته را یادآوری نمود که تاریخنگاری بعد از انقلاب از این جهت ارزش دارد که یک تاریخ برای عامه ی مردم بوده است و طبعاً همه مردم به جهت مشارکت در انقلاب اسلامی علاقه داشته و دارند تا حوادث را دقیق تر و محسوس تر از قبل بدانند و بشناسند و گذشته ی خود را بهتر تحلیل کنند. بعد از انقلاب اسلامی، این ذوق و شوق در مردم بیشتر شد، چرا که این احساس در وجدان ملی پدید آمد که تاکنون حقایق زیادی درباره ی رژیم شاهنشاهی و حکومت پهلوی وجود داشته که از مردم مخفی مانده است هر چند بخشی از این حقایق، در اول انقلاب بر ملا شد و مردم احساس نمودند مطالب زیادی در گذشته ی آنها وجود داشته که نمی دانند و باید بدانند و این خود عامل مضاعفی در میل به دانستن هر چه بیشتر تاریخ گردید.
اما از بعد دانشگاهی و تاریخ علمی، بنظر می رسد محدوده ی رشته ی تاریخ و علم تاریخ، به درسی به نام تاریخ محدود نمی شود؛ بلکه در اکثر رشته های علوم انسانی، تاریخ نقش مؤثری دارد و رشته های علوم سیاسی، علوم اجتماعی و حتی فلسفه، رشته هایی هستند که به این رشته مربوط می شوند؛ یعنی در همه ی اینها، تاریخ نقش مؤثری دارد یا دست کم «ماده ی» آن از تاریخ گرفته شده است و «صورت» مسئله در حوزه ی همان علوم و رشته ها به بحث گذارده می شود. بنابراین، تاریخ در بعضی رشته های علوم انسانی مانند علوم سیاسی و جامعه شناسی، جزو شاهراهها و گذرگاههای اصلی است و در برخی مواقع، تنها گذرگاهی است که بعنوان ماده ی کار، می توان از آن استفاده کرد. این مسئله بعد از انقلاب، بیشتر شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به بحث استاد مطهری و مطالبی که عنوان نمودیم وقتی از تاریخ نقلی و تحلیلی صحبت می کنیم، تاریخ نقلی و تحلیلی، همان ماده ی تاریخ و صورت تاریخ هستند.
ماده ی تاریخ، همان اصل واقعه است که معمولاً هم نباید در آن اختلاف باشد. مثلاً اینکه آقامحمد خان قاجار در چه سالی به سلطنت رسید، قیام مشروطیت در چه سالی واقع شد، و انقلاب اسلامی در چه سالی پیروز شد، اینها همه ماده ی تاریخ است. به طور حتم تحلیل این وقا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 