پاورپوینت کامل افکار مدرس یک قرن پیشتازتر از او بود ۸۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل افکار مدرس یک قرن پیشتازتر از او بود ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل افکار مدرس یک قرن پیشتازتر از او بود ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل افکار مدرس یک قرن پیشتازتر از او بود ۸۳ اسلاید در PowerPoint :

در برگی از یادداشتهای مدرس می خوانیم:

بزرگان و برگزیدگان جهان، تا زنده اند غریب و تنهایند ولی بعد از مرگ آنان همه ادعا می کنند، که آشنا، هم سخن و هم فکرشان بوده اند.[۱]، مدرس در زمان حیات خود، این تنهائی و غربت را کاملاً احساس نموده و در بسیاری از موارد نیز به آن اشاره کرده است. در سفر اصفهان که یکی از سفرهای تاریخی اوست بدیدارکنندگان خود در مدرسه چهارباغ که همه از علما و مشاهیر آن دیارند می گوید:

شما مرا، نه علی (ع) می دانید که به حکم وظیفه و اعتقاد خود همراهی و یاریم کنید و نه عمر که برای صلاح و مصلحت روزگار تنهایم نگذارید. [۲]، مدرس به خوبی آگاه است که در میان جامعه ی زمان خود، عقیده و کلامش غریب و ناشناخته است، تاریخ هم این تنهائی و غربت را در تمام زندگی او می شناسد، اینک می گوئیم مدرس در تمام دوران حیات خود به معنی واقعی غریب و تنها است.

بدین معنی نیست که کسی او را از لحاظ ظاهری نمی شناسد، او در زندگی دنیوی به تمام معنی مشهور و معروف است، شهرت جهانی دارد ولی این شهرت دلیلی بر این نیست که او را می شناخته اند و به خاطر همین شناخت معروفیت یافته است جامعه ای که در آن روز گار مدرس را می شناخت و گرامی اش می داشت برای این بود که قهرمانی رشید و فداکار در جریان مبارزه با دیکتاتوری رضاخان در میان آن همه سکوت و ارعاب یافته بود، در نظر آنان مدرس تنها سیاستمداری بود که با حریف قوی پنجه ای یکاپرچه می نمود که سیاست و سپاه امپراطوری نیرومندی پشتیبان او بود، در حالی که به خوبی می دانیم وجود مدرس و نیروی فعاله شگفت انگیز او در همین یک بعد خلاصه نمی شود، تکفردی او در زمینه سیاست دروازه های تاریخ را بر روی او گشود و او را وارد دنیای جاودانگی ها نمود و این خود موجب آن شد که توانائیهای منحصر به فرد و وسعت دیدار و در ابعاد دیگر زندگیش تحت الشعاع فعالیتهای سیاسی او قرار گیرد:مرد سیاسی باید جامعیت داشته باشد جامعیت در علومی که من حیث المجموع بتواند دنیای موجود را بشناسد و یک قرن جلوتر از خود به پیش رود. [۳]

مدرس سیاست را علم می داند و آن را از علوم نظری می پندارد برای عقیده و نظر هر کس هم ارج و ارزش خاص همان نظر قائل است ولی اعتقاد دارد در کار سیاست واپسنگری و محدود بودن اندیشه و تفکر سیاسی در چهار دیواری محیط خویش و مقطع زمانی مشخص تنگ نظری سیاسی را می نمایاند چنان به نظر می رسد که مدرس اعتقاد دارد سیاستمداری که تا یک قرن بعد از خود را مورد توجه قرار می دهد و فعل و انفعالات آن را در نظر می گیرد در علم سیاست جامعیت دارد اگر می گوید:

امروز در مملکت شما من هیچ دماغی را سراغ ندارم که در سیاست بالاتر و قوی تر از خودم باشد. [۴]، ناظر بر همین جریان دقیق فکری او است. برای تفهیم بیشتر فلسفه سیاسی خود در یکی از نطق های خویش برای مجلسیان که درک سخن و نظراتش برایشان مشکل است به سادگی بیان می دارد:

اگر کاری را بدون تحقیق و از روی شبهه دولت و وزراء انجام دادند. نه تنها ضرر اساسی برای ما دارد بلکه ضرر کلی برای استقلال و آزادی اولادان ما تا پنجهزار سال بعد دارد. [۵]

وسعت نظر و دید مدرس از زمان خود چنان نورآسا می گذرد که در اندیشه استقلال و آزادی نسلهائی است که تا پنجهزار سال بعد قدم به عرصه وجود می گذارند، او تنها نسبت به نسل زمان خود احساس مسئولیت نمی کند بلکه بار سنگین و توانفرسای دفاع از حقوق فردی و اجتماعی اولادان پنج قرن بعد سرزمین ها را به دوش دارد، درک عمق و ژرفای حیرت انگیز سخن او برای مجلسیان که رضاخان را پدر ملت و قهرمان نجات کشور می دانند و در حقیقت شعاع دیدشان به انتهای بینی آنان نرسیده کور می شود، نه تنها مشکل است بلکه مطلقاً باور نکردنی است و غربت و تنهائی او هم پدیده همین تفاوت و شکاف بی انتهائی است که مابین او همکاران و اقرانش وجود داد.

بسیارند کسانی که در میان جمعند ولی در حقیقت تنها و غریب اند نه سخن آنان را کسی می شود و نه به آوای دلشان گوش می دهد، مدرس سقراطی است که شوکران او غربت و تنهائی او است، و چه بسیارند بزرگمردان قرون و اعصار که سیاه دست جهل جامعه با تولد افکار و اندیشه های حیات آفرین و سازنده شان آرام آرام شوکران غربت را به جام زندگیشان می ریزد، طبیعی است که جهل و خودنگری انسانها همیشه با اندیشه های نوبه ستیزه برخاسته و این هم مسلم است که بالاخره مقهور آن شده و پس از سالها در مقابل آن سر تسلیم فرود آورده است ولیکن صاحب و مبدع همان اندیشه و تفکر زهر غربت را قطره قطره در کام جان ریخته و هدف هزاران تیر طعنه و شماتت بوده است:

می گویند مدرس هزار عیب دارد ولی تا می آید این مدرس هزار عیبی پیدا شود دویست سیصد سال طول می کشد. [۶]و عجب این که هزار عیب را کسانی به مدرس نسبت می دادند که باز بهتر از دیگران اورا می شناختند یا از هم کسوتان او بودند و یا از همکاران پارلمانی او وقتی انوارها، دولت آبادی ها، تدین ها، فرخ ها، مدرس را هزار عیبی بدانند معلوم است رضاخان و اربابان او چه نوع تفکر و نظری درباره اودادند، براستی تنهائی و غربت بیش از این هم می شود مجتهد جامع الشرایطی چون او در سخت ترین روزهای پیکار و جانبازیش مورد حمایت حتی یکنفر از علمای بزرگ یا متوسط زمان خود قرار نگیرد در حلای که همه می دانند هدف مدرس جز عظمت و حفظ اسلام و آزادگی انسانها نیست! سخن او است که:

بنده شخصاً بنا را بر این گذاشتم که دو چیز را مطمع نظر قرار دهم: یکی خلاف قانونهائی که به اصول قوانین مسلمه می شود، یکی هم آن چیزهائیکه سیاست بر می خورد و در آتیه و حالیه به ضرر مملکت است. [۷]

براستی مدرس جز این دو که پاسداری آن را تا پای جان به عهده گرفته چه می خواهد، او که با یکی نان و متری کرباس زندگی خود را بر حصیر فرسوده ای می گذراند و حتی فرزندانش از حداقل معونه طبیعی محرومند و حتی حقوقدوره نمایندگی خود را به مؤسسات امور خیریه می بخشد، چه می خواهد؟ و تاریخ چگونه پاسخگوی این سؤال است. در گزارش ارباب کیخسرو رئیس اداره مباشرت مجلس بند هفتم جلسه ۱۲ ربیع الثانی ۱۳۳۳ دوره سوم می خوانیم:

هفتم ـ مبلغ نهصد و پنجاه و پنج تومان و نه ریال بابت حقوق آقا سید حسن مدرس در صندوق اداره مباشرت مجلس مانده بود که تصرف نمی فرمودند و در تاریخ بیست و دوم ربیع آلثانی ۱۳۳۲ حواله فرمودند توسط آقایان میرزا محمد صادق طباطبائی و حاج امین الضرب به عنوان شرکتخیریه پرورش پرداخت شود و پرداخت شد. [۸]

افکار و اندیشه مدرس درست بخاطر همین که پشتیاز و قرنی جلوتر از زمان اوست علت اصلی غربت و تنهائی او را موجب می گردد و یکی از نمایندگان در جلسه علنی مجلس به او می گوید سید به جدت فساد می کنی و این درست رد زمانی است که مدرس اظهار می دارد:

عیب بزرگ و کلی این بودجه این است که در آن هزینه تأسیس هواپیما و کارخانه ساختن آن در نظر گرفته نشده، جنگها دارد از زمین به هوا می رود و مملکتی که در فکر تأسیس کارخانه هواپیماسازی نباشد موجودیت آن در خطر است حتی اداره پست ما هم باید برای حمل امانات و محمولات خود مجهز به هواپیما گردد. [۹]

باید انصاف داد که آیا کسی که نماینده مجلس است و مدرس این چنین را محکوم به ایجاد فساد می کند اصولاً حرف و مقصد او را می فهمد؟ گوینده جمله ی «سید به جدت فساد می کنی» تقصیری ندارد او تا انتهای انگشت پای خود را بیشتر نمی بیند، شعاع دیدش از چهارچوبه خشک محیط افکار خود جلوتر نمی رود مقصر اصلی خود مدرس است که پرتو نگاه او قرون و اعصار را می شکافد و دنیائی را می نگرد که ۷۰ سال بعد و هم اکنون ما شاهد و ناظر آنیم و بارها هواپیماهای د شمن شب و روز بر سر ما بمب ریخته اند، حالا ما سخن مدرس را در آنروز با اعجاب و شگفتی می نگریم و آن نماینده تصور چنین زمانی برایش محال بوده است، مدرس فرزند قرون و اعصار بعد از خویش بود و دیگران زائیده زمان و مکان محدود به خود می بودند، تفاوت او و دیگر کسان زمانش همین است و طبعاً چنین کسانی در چنان عجیب و غریب است اگرما هم با همین لباس و ظاهر و باطن فعلی در زمان خواجه تاجدار می بودیم طبیعی است که در غربت و تنهائی می مردیم و یا مردم آن روزگار قتل ما را واجب می شمردند.

از طرفی اصالت و ارزش خارق العاده ای که مدرس به مردم و ملت می دهد آن هم در زمانی که هنوز حکومت فئودالی و اشرافیت حاکم و قادر است وجود او را در میان طبقات اشراف اعجاب انگیز و نگران کننده می نماید، مجتهد طراز اولی و نماینده مبرزی که در یک اطاق محقر زندگی می کند و با پیراهنی از کرباس پای پیاده به کار سیاست، درس، تألیف، کشاورزی، معماری و. .. می پردازد و یکباره از اندرونی و بیرونی و ما به ازاء آن صرفنظر نموده یک لاقبا همزانو و همدرد مردمی استکه همه رنجها ود رها را تا عمق جسم و جان خود احساس می کنند مشخص استکه برای دوله ها و سطنه ها نمی تواند قابل قبول باشد کدامیک از طبقاتی که مدرس در ذیل نام برده است می توانند سخن شلاق گونه او را بشوند و چون خم می نجوشند ملاحظه کنید:

تمام این مقامات که از سلسله های مختلف هستند از شاه و رئیس الوزراء و نمایندگان پارلمان، و حجت الاسلام، تمام اینها نوکر خلقند، یکی اسمش شاه است یکی هم رئیس الوزرائ، تمام اینها باید نوکری مردم را بکنند من می گویم پیغمبران خدا هم که از همه بهترند نوکر خلقند آنان را خدا برای خلقش فرستاده است.[۱۰]

باور کنید بنده ای که بیش از همه جدم را می شناسم و سی و پنج سال هم درباره او تحقیق و بررسی و کتاب ور ساله نوشته ا م باز هم از بیان مدرس مخصوصاً مورد آخری (پیغمبران نوکر خلق اند) بدنم می لرزد و این همه شجاعت ادبی و شهور و شهامت او برایم هزاران مسئله ایجاد می کند آن هم بعد از هفتاد سال پیشرفت علم و تمدن و روشن شدن بسیاری از مسائل گوناگون بحث انگیز ولی او می داند چه می گوید مجتهد و صاحب نظر است و یک دوره کتابهایش در زمینه اصول و نظرات فقهی دلیل عظمت مقام فقاهت او است. مدرس خود به خوبی می داند و آگاه است که برای درک مفاهیم و نظارتش باید جامعه خویش را به سرعت به سطوح عالی فرهنگ و شعور سیاسی اجتماعی برساند در این مورد هم تکیه بر ترقی و تعالی معارف کشور دارد، توسعه حساب شده مؤسسات تعلیم و تربیت را ملاک رشد فکر و اندیشه جامعه می داند و تنها به علومی که تا آن زمان متداول و در مدارس قدیم و جدید تدریس می شده اکتفا نمی کند، برخورداری و آموختن علوم را در هر زمینه ای و از هر کجا باشد توصیه و سفارش می کند. می گوید: معارف یک رکن اعظمش دارالترجمه است.

۴۰ سال است که می شنویم از ایران می روند به اروپا و درس می خوانند، دکتر می شوند، دکتر یعنی مجتهد، یعنی این شخص رفته و این علوم را تحصیل کرده و یک قوه استنباط در آن علم پیدا کرده، پس دکتر یعنی مجتهد، یعنی کسی که می تواند خدش تصنیف و تألیف کند، چرا اینان کتبی که در آنجا خوانده اند، اینجا ترجمه و منتشرنمی کنند که اولاد ایرانی محتاج نباشد، باید وزیر معارف کتبی که راجع به علوم و فنون است جمع کند علمائی را که در آن رشته استاد و تخصص دارند دعوت نماید و آن کتب را ترجمه نمایند تا علومی که محل احتیاج ما است و به وسیله آن مملکت رو به آبادانی می رود منتشر شود. [۱۱]

مکرر این مطلب را عرض کرده ام، باید تمام علوم و فنونی که به سوی مملکت جلب می شود و ما بدان نیازمندیم به لسان اهل این مملکت ترجمه شود و عمومیت پیدا کند، تا در این مملکت دارالترجمه تأسیس نشود و علوم و فنون و صنایعی را که محل احتیاج ما است ترجمه نکند مملکت اصلاح نمی شود بلکه مالیه مملکت می رود، اخلاق مملکت می رود، ادبیات مملکت می رود این وظیفه وزارت معارف است که باید انجام دهد ولو اینکه هزینه آن هم بسیار سنگین باشد.[۱۲]

بسیاری از شرح حال نگاران و خاطره نویسان مدرس را انسانی پاکباز و صادق ولی جاه طلب و بی هدف تصور نموده اند، تصویری که این گروه از مدرس به دست می د هند قهرمان فداکاری است که بدون هدف خود را به آب و آتش می زند و به تنهائی با هر جریانی که طبق عقیده او نیست پیکار می کند، اگر مخالفین و دشمنان سرسخت او لحظه ای با نظراتش همراه و هماهنگ گردند تمام بدیهایشان را می بخشد. در خاطرات سید مهدی فرخ (معتصم السلطنه) چنین می خوانیم:

مدرس مردی بود به غایت دلیر، با شهامت، پرجرأت و بی باک سخنان او آتشین بود، وقتی در پشت تریبون مجلس، با ژستهای بخصوصش سخن می گفت، مخالفین او نیز ساعت ها در پای خطابه او می نشستند و خسته نمی شدند اما یک چنین مرد بزرگوار و دلیری پای بند اصول و یا از لحاظ عقیده متکی به یک ایدئولوژی واحدی نبود، او تشنه ی قدرت بود و برای رسیدن به قدرت مدام به آب و آتش می زد، او علناً می گفت که هر کس جز او بیندیشد و جز فکر او فکری داشته باشد اشتباه کرده و به خطا رفته است فکر او چه بود؟

هیچ، به خدا هیچ، بهر چیز و به هر کس که شما و من معتقدیم هیچ، او برنامه و نقشه معینی نداشت.گذشته از اینکه در همین مقاله ما نگاهی کوتاه به اهداف و نقطه نظرات مدرس در پاره ای از مواردنمودیمباید این تنقید اندرتحمید را کمی مورد بررسی قرار دهیم تا براستی غر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.