پاورپوینت کامل مدرس به روایت ملک الشعرای بهار ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدرس به روایت ملک الشعرای بهار ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرس به روایت ملک الشعرای بهار ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرس به روایت ملک الشعرای بهار ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

ملک الشعرای بهار از شاعران نامدار سالهای آخر قاجار و دوران پهلوی اول است. او که معاصر مرحوم سید حسن مدرس بود در دوره های چهارم تا ششم مجلس شورای ملی در جبهه مخالفین رضاشاه قرار گرفت و در این خصوص در کنار مدرس بود. آنچه ذیلاً از نظر خوانندگان گرامی می گذرد، دیدگاه بهار راجع به مدرس است:

یکی از شخصیت های بزرگ ایران که از فتنه مغول به بعد نظیرش بدان کیفیت و استعداد از حیث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ویژگی های فنی در علم سیاست و خطابه و امور اجتماعی دیده نشده سید حسن مدرس اعلی الله مقامه است.

ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند امیرکبیر و سید جمال الدین اسد آبادی، امین الدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبائی، سید جمال اصفهانی و ملک المتکلمین اعلی الله مقامهم و غیر ایشان بسیار داشته و داریم که هر یک از این بزرگان شخصیت های برگزیده و تاریخی می باشند.

اما مدرس از هر حیث چیز دیگری بود. در مدرس جنبه ی فنی و صنعتی و هنری بود که او را ممتاز کرده بود. علاوه بر این که از جنبه علمی و تقدیس و پاکدامنی و هوش و فکر نیز دست کمی از هیچ کس نداشت و سرآمد تمام این خصال، سادگی و بساطت و شهامت آن مرحوم بود و مهمتر از همه، از خودگذشتگی و فداکاری او بود که در احدی دیده نشده است.

مدرس به تمام معنی عالمی «فقیر» بود. آن فقری که باعث فخر پیغمبر ما صلی الله علیه بود و می فرمود «الفقر فخری» همان فقری که عین بی نیازی و توانگری و عظمت او بود، مدرس پاک و راست و شجاع بود. او با خرافات دشمن بود. با اصلاحات تازه و نو همراه بود، و بالجمله یکی از عجایب عصر خود شمرده می شد.

مدرس مجتهد مسلم بود، فقیه و اصولی بزرگی بود. به تاریخ و منطق و کلام آشنا و در سخن رانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت و چون عوام فریب نبود و غرور پاکدامنی و ثبات عقیده در او بی اندازه قوی بود، هیچ گاه درصدد دفاع از خود در برابر حمله ها و تهمت هائی که به او زده می شد بر نمی آمد.

همچنین هتاک و بی نزاکت و مفتری نبود ـ حقایق در افکارش بیشتر متمرکز بود تا ظاهر سازی و مردم فریبی. یکی از اسرار موفقیت های او در خطابه نیز همین معنی بود، کینه جوئی در آن مرحوم وجود نداشت. به اندک پوزشی از دشمنان گذشت می کرد و از آنها به جزئی احتمال فایده عمومی حمایت می نمودو احساسات را در سیاست دخالت نمی داد. مدرس در مجلس دوم جزء علمای طراز اول و در انتخابات دوره سوم تا دوره ی ششم از تهران انتخاب شد. شرح زندگانی پارلمانی آن مرحوم به اختصار در تاریخ مختصر احزاب سیاسی شرح داده شده است.

بعد از ختم دوره ی ششم مجلس دولت و شهربانی و شهرداری شروع به تجهیزاتی کردند و وکلای دولتی دسته بندی هائی آغاز نمودند که تهران را هم مانند ایالات و ولایات در زیر یوغ اطاعت خود درآورند.

مدرس از احمد شاه راضی نبود. او به سردار سپه نیز روی خوش نشان نداد.سردار سپه مجلس مؤسسان را انتخاب کرد و در آن مجلس مدرس و اقلیت رفقای او انتخاب نشدند و هیچکدام در آن مجلس شرکت ننمودند و آن مجلس رأی به پادشاهی او داد و تاج پادشاهی ایران زینت افزای فرق رضاخان شد.

بعد از پادشاهی او، مدرس گفت:«این کار نباید می شد، ولی سستی و اهمال هموطنان کار خود را کرد، ما هم تا جائی که بشر بتواند تقلا کند سعی کردیم و حرف خود را گفتیم و کشته هم دادیم».

مدرس در انتخابات دوره ی ششم به شاه نصیحت کرد که در انتخابات مردم را آزاد بگذارد. این پیشنهاد در ایالات مؤثر نیفتاد اما در شهر تهران نتوانستند از آزادی نسبی مردم جلوگیری نمایند. افکار عمومی در نتیجه ی مشاهده فداکاری ها و شهامت های بی مانند جمعی قلیل در برابر آن قدرت بی باک و وسیع متوجه مدرس و یاران او بودند مدرس نه نفر از دوستان خود و اعضاء فراکسیون اقلیت را کاندیدا کرده بود.

روزی شاه به او گفته بود رفقای شما نباید از تهران انتخاب شوند، بهتر آن است که از ولایات آنها را انتخاب کنیم.او گفته بود: کاندیداهای من اگر انتخاب نشوند بهتر است تا به زور دولت وکیل شوند.هفت تن از نه تن کاندیدای مدرس از تهران انتخاب شدند و یک تن از آنها «آقای زعیم» از کاشان انتخاب شد، و مجلس ششم افتتاح گردید.

روزی از روزهای تابستان روز پنجشنبه بود و مدرس با شاه صبح زود ملاقات کرده بودـ مدرس به من گفت امروز به شاه گفتم مردم راجع به تهیه ملک و جمع پول، پشت سر شما خوب نمی گویند ـ شما پول می خواهید چه کنید؟ ملک به چه کارتان می خورد، اگر شما پادشاه مقتدر و محبوبی باشید ایران مال شما است هر چه بخواهید مجلس و ملت به شما می دهد ولی اگر به پول داری و ملک گیری و حرص جمع مال شهرت کنید برایتان خوب نیست. مردم که پشت احمد شاه بد گفتند برای این بود که گندم ملک خود را یکسال گران فروخت و شهرت داشت که پول جمع می کند و چون مردم فقیرند بالطبع از کسی که پول زیاد دارد بدشان می آید ـ شما کاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید. طوری رفتار کنید که این حرفها گفته نشود، قدری پول به بهانه های مختلف خرج کنید، جائی بسازید، مدرسه ای، مریضخانه ای، کاری کنید که بگویند، اگر پولی هم داشت برای این کارها بود و بعد از این مخصوصاً به املاک مردم کار نداشته باشید. ملک داری حواس شما را پرت می کند…

روزی به مدرس چند تیر زدند و قلب او را نشانه کردند ولی به دست چپ اصابت کرد و به قلب وارد نیامد. صبح سر آفتاب تلفن کردند که مدرس را زده اند و او را به مریضخانه نظمیه برده اند. من با عجله درشکه گرفته به مریضخانه رفتم. مرحوم درس روی آمبولانس دراز کشیده بود و از دست چپ او خون جاری بود و هنوز نبسته بودند. مدرس مرا دید و گفت: مترس طوری نشده است.

بعد گفت: به شاه تلگراف کن و بگو نزدیک بود دوست شما از میان برود اما خدا نخواست.در مجلس بعد از این واقعه هنگامه ای راه افتاد! در همان روز تیرخوردن مدرس من وارد اطاق درگاهی رئیس شهربانی شدم، جمعی آنجا بودند رئیس نظمیه عقیده اش این بود که اگر دولت مصونیت را از بعضی افراد بردارد ایشان دست قاتل حقیقی مدرس را گرفته به عدلیه تحویل خواهند داد بعضی هم در کوریدورهای مجلس گفتند که داور وزیر عدلیه رضاخان محرک اصلی است!

این واقعه کدورتی بین شاه و مدرس ایجاد کرد و دیگر ملاقات های روز پنجشنبه موقوف گردید و کابینه حاج مخبرالسلطنه به روی کار آمد و اطرافیان برای پیشرفت خود بار دیگر مدرس را لولو قرار دادند و او را به مخالفت مجبور می کردند اما مدرس دیگر آن دل و دماغ سابق را نداشت و بوی دوروئی و فساد و علائم ظلم و اجحاف را از در و دیوار می دید و رفقایش روز به روز کاسته به چند تن انگشت شمار منحصر گردید.

من یکی و دو نفر افتخار داریم که تا ختم مجلس و بلکه تا شبی که مدرس را بردند نسبت به او وفادار ماندیم و به نصیحت مکرر تیمور تاش وزیر دربار رضاخان که آینده را کاملاً پیش بینی می کرد توجه ننمودیم چون به زندگی در زیر سلطه ی قدرت اراذل چندان علاقه نداشتیم…

مدرس در خانه نش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.