پاورپوینت کامل فحاشی رضاشاه به یکی از وزیران ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فحاشی رضاشاه به یکی از وزیران ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فحاشی رضاشاه به یکی از وزیران ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فحاشی رضاشاه به یکی از وزیران ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

امروز اوقاتم خیلی تلخ است ـ از صبح تا حالا هیچ کس را نپذیرفته ام. حتی معاون و مدیر کل ها را هم گفته ام به اطاقم راه ندهند ـ خیلی عصبانی هستم می ترسم نسبت به آنها هم عصبانی شده و بدگوئی کنم. سه ساعت است تنها در اطاقم نشسته پیشخدمت هم اجازه ورود ندارد مگر اینکه احضارش کنم ـ یا راه می روم یا می نشینم آرنجم را روی میز می گذارم و سرم را میان دو دستم گرفته فکر می کنم. در این سه ساعت ۱۴ فنجان قهوه خورده ام ولی هنوز تخدیر نشده حال عصبانی را دارم!

من در دوره ی خدمتم از هیچکس کج خلقی ندیده و تندی نشنیده ام. چه رسد به این که عبارات رکیک بشنوم. به همین دلیل سخت به زحمت و مشقت افتاده ام زیرا صبح طرف بی مهری اعلیحضرت واقع شده و مرا (مرتیکه) خطاب کرده بود.

امروز صبح که شرفیاب شدم چند فقره موضوعات مختلف مطرح مذاکره بین اعلیحضرت و من و دو نفر از همقطارهایم واقع گردید. در پایان مذاکرات، شاه موضوعی را از من سؤال کرد و چگونگی خاتمه ی امر را پرسید ـ من حقایق امر را اظهار داشته و پایان امر را که چگونه خاتمه یافت به عرض رسانیدم.

شاه با کمال سکوت تمام را گوش داده بعد گفت (مرتیکه تو هم که چیزی نمی فهمی ـ برو گم شو!) من قصد داشتم اظهار نظر کرده و از خود دفاعی نمایم. به خاطرم آمد که یکی از وزرای همقطار من در تاریخی طرف خطاب (مرتیکه) واقع شده و جواب داده بود که «وقتی من با این همه جان کندن (مرتیکه) خطاب شوم سایر اعضاء من که ناظر زحمات شبانه روزی من هستند این نوع قدردانی را ببینند از کار دلسرد خواهند شد و کاری از پیش نخواهد برد!»

همین دفاع او سبب شد که زیر لگد اعلیحضرت افتاده و به عواقب بدی دچار شود.این فکر که به خاطرم آمد از اظهار هر حرفی مانع گردید. سری به علامت احترام فرود آورده بیرون آمدم و بدون آنکه منتظر سایر همقطارها بشوم اتومبیل را سوار شده به وزارتخانه آمدم و تاکنون چند فقره استعفا نوشته و پاره کرده ام بالاخره نمی دانم چه بایدم کرد.

وزیر عدلیه، یکی از همقطارهای من که خیلی با هم دوست هستیم در این موقع تلفنی به من کرد و گفت قضایائی شنیده ام چون در تلفن نمی شود صحبت کرد، بیا اینجا با هم صحبت کنیم ـ گوشی را گذاشته سوار اتومبیل شده و نزد او رفتم. بین راه فکر کردم که چرا به جای ۳ ساعت رنج و مشقت خود اول پیش او نرفته بودم تا به وسیله درد دل رفع آلام خود را بنمایم؟

وارد وزارت عدلیه شده و یکسره به اطاق وزیر رفتم. اطاق خلوت بود پیشخدمت دستور داد کسی نیاید و نشستیم ـ من شرح حال خود را گفتم و چاره جوئی خواستم و آخرین مینوت استعفائی که نوشته بودم جلویش گذاشتم.

مینوت این بود که «چاکر چند ماهی است که به وزارت دارائی گماشته شده و آنچه در قدرت خویش داشتم به بندگان اعلیحضرت همایونی و کشور خدمت کرده ام. اکنون قوای بدنی چاکر تحلیل رفته و به استراحت احتیاج دارم. استدعا از پیشگاه مبارک دارم چاکر را ازخدمت معاف فرمائید.»

این مینوت استعفا که گفتم آخرین مینوت است برای این است که مینوتهای اولیه ام خیلی تند و خشن و تعرض آمیز بود که آنقدر از آن کسر کردم تا به این صورت درآمده است.

وزیر عدلیه گفت مگر شاه بچه است و نمی فهمد که این استفعا تعرض است به شاه می نویسی من خدمت کرده ام تو چه داخل آدم که خدمتی کرده باشی ـ مگر نمی خواهی بدانی «این همه آوازها از شه بود؟….»

گفتم حالا چه کنم؟

گفت هیچ؟ برو سر کارت و به کارهایت رسیدگی کن مرتیکه را یک قربان صدقه فرض کن و بالاتر از این را هم انتظار داشته باش و بدان که این عبارت و عبارات دیگر که بعدها خواهی شنید اظهار محبت است.

گفتم یعنی می فرمایید این قرمساق اولی است که می خواهند گوشم را پرکنند؟

گفت بله، همان قرمساقی است که با دولب مبارک فرمودند!

گفتم برای من خیلی مشکل است این عبارات را شنیده و برخود هموار کنم. گفت بله امروز مشکل است اما کم کم عادت می کنی. بهر حال فعلاً برو سر کارت من هم در اطراف تحقیقاتی می کنم البته اگر کلمه مرتیکه همانطور که من حدس می زنم مقدمات مهر بیشتری باشد به تو اطلاع می دهم و اگراز روی بی مهری بود باز هم خبر می دهم که استعفا بدهی و چگونگی استعفا را هم خواهم آموخت.

وزیر عدلیه پس از چند روز دیگر به من گفت که «مرتیکه» مقدمه مهر و محبت و آزمایش ظرفیت تو بود و خوب شد به دادت رسیدم و الا اکنون باید از طرف کسانت احوالت را در محبس بپرسم؟

امروز واقعه غریبی در هیئت وزراء اتفاق افتاد وزراء همه می دانستند که چند روز است شاه نسبت به وزیر دارائی غضبناک است و پی بهانه می گردد که او را سخت گوشمالی دهد. خود وزیر دارائی هم این موضوع را ملتفت شده و سخت هراسناک است.

عیب عمده کار وزراء و متصدیان دستگاه پهلوی این است که بیچاره ها نمی دانند چرا مورد غضب واقع شده و بچه دلیل مورد لطف و مرحمت واقع می شوند حقیقتاً با این وضع کار کردن و دلگرم بودن خیلی مشکل است زیرا کمتر وقتی یکی از وزراء خنده و تبسم شاه را دید و همیشه منتهای دلخوشی هر یک آن است که اعلیحضرت در موقع ملاقات اوقاتشان تلخ نشده اظهار نارضایتی نفرموده اند و همین که وزیری با شاه با بدن سوزان و قلب مرتعش روبرو شد و فحش و کتک و اقلاً بدگوئی و نارضایتی نشنید برای او منتهای افتخار و خوشحالی است. با این وصف معلوم است چیزی که چرخ امورکشور را می چرخانه فقط ترس و وحشت است و به همین جهت در جائی که وحشت و ترس در میان نیست یا کارها طوری است که شاه مطلع از آن نمی شود هیچ کس کار نمی کند و بلکه همه در خرابکاری اصرار دارند.

خود شاه نیز از این موضوع مطلع است و به این جهت است که همیشه سعی می کند با مجازات وزراء به قیمت آبرو و حیثیات و حال کشور کار از آنها بکشد و اگر آبرو و حیثیت در نزد آنها ارزش نداشت و به فحش دادن کار پیش نرفت با کتک و حبس موجب ارعاب آنها گردد و این است که همیشه کارها در چنین حکومتی فلج است یعنی کارها تمام باسمه ای و صورت سازی است و آنچه به نظر شاه می رسد تمام با ظاهر توالت کرده و ظریف و قشنگ می باشد ولی در زیر قشر بالا که از چشم شاه دور است به قدری کثافت پر است که از بوی گندش همه پرهیز می کنند.

تمام وزراء هم این وضع را می دانند ولی چون اخلاق شاه این طور است طبعاً جرأت نمی کنند به او صمیمانه حقایق را بگویند.امروز وقتی جلسه هیئت وزراء در حضور شاه منعقد شد، اعلیحضرت از ابتدای ورود عصبانی بود، به تدریج عادت وزراء این شده بود که وقتی شاه در جلسه می آید اول به قیافه او دقت می کردند که ببینند آثار گرفتگی در وی هست یا نه و امروز اولین دفعه که نگاه هر یک از وزراء به چشمان شاه افتاد آثار غضب از او هویدا بود و بدین جهت دست و پاها را جمع کرده و منتظر ظهور یک حادثه جدیدی شدند.

حسب المعمول وزراء به تمام قد تا نزدیک زمین تعظیم کرده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.