پاورپوینت کامل به من بگویید دیکتاتور! ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به من بگویید دیکتاتور! ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به من بگویید دیکتاتور! ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به من بگویید دیکتاتور! ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
عبارت فوق بخشی از اظهارات سید ضیاءالدین طباطبائی اولین نخست وزیر عصر پهلوی است که در بسیاری از منابع تاریخی با همین صراحت ذکر شده است. این اظهارات ظاهراً پس از آنکه سرهنگ باقرخان نیک اندیش فرستاده مشترک رضاخان و سید ضیاء رهسپار قصر فرح آباد شده بود تا اولین ملاقات پس از انجام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را به نمایندگی از کودتاچیان با احمد شاه قاجار انجام دهد، ابراز شده بود. این ملاقات روز چهارم اسفند فردای کودتا با پادشاه جوان قاجار انجام گرفت.
زمینه انجام این ملاقات و گزارش گفت و گوی انجام شده میان آخرین پادشاه قاجار با فرستاده سید ضیاء و رضاخان که مقدمه انتصاب سید به نخست وزیری و رضاخان به سردار سپهی گردید، خالی از لطف نمی باشد.
پیش از ظهر روز سوم اسفند ۱۲۹۹ پس از اینکه قزاقخانه تهران، شهربانی، و سایر دوایر دولتی به تصرف قزاقان درآمد، وزیر مختار انگلیس در تهران (نورمن) به حضور سلطان احمد شاه بار یافت، وی در گزارش رسمی خود به لندن جریان این شرفیابی را شرح می دهد و می نویسد: «… اعلی حضرت از من کسب تکلیف فرمودند که حالا چه باید بکنند؟ معظم له فوق العاده متشنج و ناراحت به نظر می رسید ولی میزان ترسش به طور قطع خیلی کمتر از میزانی بود که روز قبل در حضور اسمارت (دبیر شرقی من) بروز داده بود و دلیل این قسمت ظاهراً این بود که ورود قزاقها به تهران صدمه ای به شخص ایشان وارد نکرده بود. و خلاصه در عرض مدتی که شرفیاب بودم کلمه ای راجع به ترک پایتخت بر زبان نیاورد.
«در پاسخ استعلام ملوکانه، قبلاً فکر معظم له را از مقاصد رهبران کودتا نسبت به شخص مقام سلطنت راحت و توصیه کردم که هر چه زودتر با آنها تماس بگیرند، از نیات و خواسته هایشان آگاه بشوند، و هر توقعی که از مقام سلطنت داشته باشند همه را بی درنگ و بی چون و چرا اجابت کنند چون در وضع کنونی پایتخت که قزاقها حاکم مطلق بر اوضاع شده اند تنها خط مشی عملی که مقام سلطنت می توانند اتخاذ کنند همین است و بس. اعلی حضرت بیدرنگ موافقت فرمودند که توصیه مرا بکار بندند…»[۱]
اولین تماس مستقیم میان احمد شاه و نمایندگان کودتاگران در روز چهارم اسفند ۱۲۹۹ نزدیک غروب آفتاب صورت گرفت. در این روز، سرهنگ باقرخان نیک اندیش طبق مأموریتی که از طرف سرتیپ رضاخان و سید ضیاء به عهده اش محول شده بود به کاخ فرح آباد رفت و تقاضای شرفیابی به حضور سلطان احمد شاه کرد. اعلی حضرت پس از اینکه فهمید که این شخص مأموریت رسمی دارد و حامل درخواستهای فرماندهان کودتا است او را به حضور پذیرفت و مذاکره تاریخی زیر میان آنها صورت گرفت.
سلطان احمد شاه ـ غرضتان از آمدن به تهران چیست و چه می خواهید؟
نیک اندیش ـ قربان هدف ما تقویت حکومت مرکزی و امتثال اوامر همایونی است.
شاه ـ این رضاخان میرپنج کیست و چه جور آدمی است؟
نیک اندیش ـ قربان، مردی است کاملاً شاه دوست و وطن پرست.
شاه ـ پس اینکه می گویند شماها بلشویک (کمونیست) شده اید صحیح نیست؟
نیک اندیش ـ نه خیر قربان، خلاف عرض کرده اند. ما همه شاه دوست و وطن پرست هستیم و برای اجرای اوامر همایونی و حفظ استقلال وطن حاضریم جان خود را فدا کنیم.
شاه ـ پس چرا بدون اجازه من قزوین را ترک کردید و به تهران آمدید؟
نیک اندیش ـ قربان، دلیل داشتیم، همه مان مدتها در سنگرها و بیابانها و جنگلها تا آنجا که توانستیم در مقابل متجاسران گیلان مقاومت کردیم و کشته دادیم ولی روزنامه های هوچی مرکز نه تنها جانفشانیهای ما را قدر و ارزش نگذاشتند بلکه تهمت های ناروا هم به ما بستند و نوشتند که از مقابل دشمن فرار کرده ایم! اینک به تهران آمده ایم تا در درجه اول درد دلهای خود را مستقیماً به عرض خاکپای مبارک برسانیم و نشان دهیم که صبر و حوصله سربازان شاه دوست ایرانی بسر آمده است و دیگر طاقت شنیدن این همه توهین و تهمت ناروا را ندارند. مقصود دیگرمان از آمدن به پایتخت این است که حکومت مرکزی را تقویت کنیم تا اینکه اوامر شاهنشاه از این به بعد، بی هیچ گونه تردید یا وقفه ای، در سراسر کشور اجرا شود… در این لحظه ولیعهد محمد حسن میرزا وارد اطاق شد و تعظیم کرد. شاه با دستش اشاره کرد ولیعهد به سمت شرقی تالار رفت و در آنجا ایستاد…) بالاخره آخرین مقصود ما سرکوبی یاغیان و دشمنان مملکت است و برای انجام این منظور آماده ایم که قشونی منظم در ایران تشکیل دهیم.
شاه ـ اگر واقعاً چنین نیتی دارید و می خواهید یاغیان و غارت گران کشور را تنبیه کنید، چرا خودتان شب پیش بازار را غارت کردید؟
نیک اندیش ـ نه خیر قربان، ما مرتکب چنین کاری نشده ایم و خود این شایعه هم یکی از آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 