پاورپوینت کامل درباره استاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درباره استاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درباره استاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درباره استاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مرتضی مطهری در قریه فریمان، در دوازده فرسنگی مشهد مقدس که اکنون به شهرستانی بدل شده است، دیده به جهان گشود:«تولد اینجانب در ۱۲ جمادی الاولی / ۱۳۳۸ قمری مطابق ۱۳ بهمن / ۱۲۹۸ شمسی بوده است. »[۱] پدرش حاج شیخ محمدحسین مطهری بود که سالها در نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از مدتها سیر و سفر در شهرهای عراق، عربستان و مصر به زادگاه خویش ـ فریمان ـ بازگشت و تا پایان عمرِ بیش از صد سال خود، در آنجا ماند. مادرش بانو سکینه دختر آخوند ملاجعفر روحانی بود که یک سال پیش از امضای مشروطیت با حاج شیخ محمدحسین مطهری ازدواج کرده، حاصل این پیوند پنج پسر و دو دختر بود و مرتضی چهارمین فرزند خانواده بود.
مرتضی اولین گامهای آموزشی خود را به سوی مکتبخانه شیخ علی قلی و نیز نزد پدر برداشت و به یادگیری قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت. او به سال ۱۳۱۳ و در سن پانزده سالگی برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس شتافت و دو سال در مدرسه ابدال خان مشهد مقدمات علوم اسلامی را فراگرفت و در پی تخریب منزل پدری در فریمان توسط عمال رضاخانی مجبور به ترک مشهد و بازگشت به موطن شد و در فریمان و قلندرآباد با مطالعه کتب پدر روزگار گذراند.
او خود به تشریح اوضاع نابسامان آن سالها می پردازد و می نویسد:«من که بچه بودم در حدود سالهای ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ در خراسان زندگی می کردم. افرادی اگر یادشان بیاید و در منطقه خراسان بوده باشند، می دانند که در تمام خراسان، دو یا سه معمم بیشتر پیدا نمی شد. پیرمردهای هشتاد ساله و ملاهای شصت یا هفتاد ساله، مجتهدها و مدرس ها، همه کلاهی شده بودند.»
درِ تمام مدرسه های [دینی] بسته شده بود و تقریباً درِ مسجدها به یک معنی بسته بود و هیچ کس به ظاهر باور نمی کرد که دین و مذهب دوباره زنده شود.«در آن هنگام که پانزده ـ شانزده ساله بودم، درباره هر چیزی فکر می کردم و راضی نمی شدم الاّ تحصیل علوم دینی. آن وقتها فکر نمی کردم که با این اوضاع و احوال این چه فکری است!
…. به مشهد رفتم [۲] بعد دوباره به محل خودمان برگشتم. در آنجا هم وضع، سخت تر از جاهای دیگر بود. پدرم را که روحانی و پیرمردی هفتاد ـ هشتاد ساله بود، به زور کشیدند بردند و مکلاّیش کردند. او هم از پشت بام برگشت. و چون لباس روحانیت به تن می کرد، از خانه بیرون نمی آمد. اما من پاهایم را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم. در آن وقت قم، مختصر طلبه ای داشت که حدود ۴۰۰ نفر بودند.
مادر ما اصرار داشت که به قم نروم؛ چون فکرهایی داشت [۳]و می خواست ما را نگه دارد. به همین جهت، دایی [۴] را که خود اهل علم بود و ده بیست سالی از من بزرگتر بود، مأمور کرد تا مرا از رفتن منصرف سازد. در سفری که با هم رفتیم، هر چه او می گفت، من جواب منفی می دادم. ..
مطهری در سال ۱۳۱۵ ـ چند ماه پس از ارتحال آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی مؤسس حوزه علمیه ـ وارد قم شد و در ضلع شمال شرقی در دالان شرقی مدرسه فیضیه مسکن گزید.
در بدو امر کتاب مطول را که در معانی، بیان و بدیع است نزد استاد خوش سخن آن روز حوزه شهید آیت الله شیخ محمد صدوقی و شرح لمعه را نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج آقا شهاب الدین نجفی مرعشی فرا گرفت.
استاد مطهری در طول دوران تلمذ از محضر امام به غیر از درس اخلاق، فلسفه ملاصدرا و عرفان را نیز از آن حکیم الهی فرا گرفت و در درس منظومه او نیز شرکت می کرد. اسفار را نیز به طرز خصوصی از ایشان فرا گرفت و افزون بر آنها یک دوره خارج اصول را هم از محضر ایشان بهره مند شد. مطهری در جای دیگر از حضور خود در درس حکمت الهی در محضر امام خمینی چنین یاد کرده است: «آن ایام، تازه با حکمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی که. .. الهیات اسلامی را واقعاً چشیده و عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته بود و با شیرین ترین بیان آنها را بازگو می کرد، می آموختم. لذت آن روزها و مخصوصاً بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطره های فراموش ناشدنی عمر من است. »[۵]
قدرت استعداد و فراگیری
او در مورد شخصیت و میزان توان و فراگیری مطالب علمی خود می گوید:«افراد از نظر استعداد و یاد گرفتن و فراگیری مطالب علمی بر دو گونه اند برخی در سنین جوانی از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تا چند سال می توانند به شدت بیاموزند ولی وقتی به اصطلاح پا به سن می گذارند، دیگرگویی استعداد آنها خشک می شود و فقط به هر آنچه که تا آن موقع آموخته اند اکتفا می کنند و به اصطلاح از کیسه می خورند.
عموم افراد و دانشمندان از این سنخ اند اما در مورد برخی مطلب طور دیگری است. یعنی همیشه دارای قدرت فراگیری اند. من از این دسته ام، من امروز بیشتر از گذشته در خودم آمادگی برای آموختن احساس می کنم. من امروز دلم می خواهد که دائماً مطالعه کنم و بیاموزم و تدریس کنم و بیاموزانم. یکی از تفضلات الهی این است که در حالی که بسیاری از دانشمندان اهل نظر هر چند سال یک بار در نظریات خود تجدید نظر می کنند و به اصطلاح تغییر رأی می دهند و گاه تا آخر عمر به چندین عقیده متناوب و متضاد گرایش پیدا می کنند، من از ابتدای جوانی تا حال، حتی یک سطر هم ننوشته ام که بعداً ببینم غلط بوده است.
بحمدالله هر چه از همان روزهای اول تا حالا نوشته ام و اندیشیده ام، هنوز هم بر همان عقیده ام. گاه به نوشته های سی سال پیش خودم نگاه می کنم، می بینم که البته تکامل پیدا کرده یعنی نظری اجمالی داشته ام که اکنون آن را تفصیل داده ام و پخته تر شده ; یا یک دلیل برای مطالبی داشته ام به دلیل و دلایل دیگر رسیده ام ; ولی این طور نیست که ببینم چیزی گفته ام یا نوشته ام که اکنون به آن معتقد نیستم و نظرم چیز دیگری است. من این را یکی از الطاف بزرگ الهی به خودم می دانم. »[۶]
و کسانی که از نزدیک با او محشور بوده و خدمات علمی گسترده او را دیده و به شخصیت علمی و روحیات معنوی وی آشنایی داشته اند، او را به صفاتی چون «جامعیت، حضور در صحنه های سیاسی، نشر آثار گسترده و ابداع در تدوین، نثر روان، روح لطیف و شعر شناس، اهتمام فراوان به قرآن و نهج البلاغه، شناخت دقیق سیره نبوی اطلاع از احوال عالمان پیشین، شناخت تحلیلی از تاریخ اسلام، خوی علمی، عبادت و تهجد، حریت فکری و شناخت مباحث اقتصادی زمان ستوده اند. [۷]روز شخصیت علمی او به گونه ای بود که در یکی از معدود ملاقاتهای او با آیت الله خویی، معظم له او را بحر موّاج نامید.
سهم او را در پیدایش انقلاب اسلامی نیز می توان به طور خلاصه بدین شرح طرح نمود:
طرح ایدئولوژی اسلامی
آثار گسترده او در طرح و بحث موضوعات مختلف خود گواه این نقش بیاد ماندنی است. او خود در زمینه آثار قلمی خویش چنین می نویسد:«…. این بنده از حدود بیست سال پیش[۱۳۳۲ شمسی ] که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. نوشته های این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشته ها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین تدریجاً در نظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود. این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می بیند. هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم قرار گیرد. بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید.
…این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره آنها قلمفرسایی کرده است لازمترین موضوعات بوده است ; تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل، تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی «عقده گشایی » کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آن چنان که هست ارائه دهد; فرضاً نمی تواند جلو انحرافات عملی را بگیرد، باری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه کند و مخصوصاً مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است روشن کند، و در این جهت «الاهَم فالاهَم » را لااقل به تشخیص خود ـ رعایت کرده است. ..» [۸]
تنوع مطالعات وی سبب شده بود که او دائماً نیازهای جامعه خود را بشناسد و به فراخور موضوع در صدد حل شبهات برآید.مطهری پس از اندی کفایه الاصول را نزد مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد و خارج فقه و اصول را نیز در محضر آیات الله سید محمد حجت کوه کمره ای و سید محمدتقی خوانساری آغاز کرد و به سال ۱۳۱۹ به درس خارج امام خمینی (ره ) که خود بنیانش را نهاده بود راه یافت و به گفته خویش دوازده سال از خرمن فیاض آن انسان کامل بهره خاص برد.
آشنایی با نهج البلاغه
مطهری در مورد آشنایی خود با نهج البلاغه می گوید:«از کودکی با نهج البلاغه آشنا بودم و آن را در میان کتابهای مرحوم پدرم ـ اعلی الله مقامه ـ می شناختم. پس از آن، سالها بود که تحصیل می کردم، مقدمات عربی را در حوزه علمیه مشهد و سپس در حوزه علمیه قم به پایان رسانده بودم، دروسی که اصطلاحاً «سطوح » نامیده می شد نزدیک به پایان بود و در همه این مدت نام نهج البلاغه، بعد از قرآن، بیش از هر کتاب دیگر به گوشم می خورد، چند خطبه زهدی تکراری اهل منبر را آن قدر شنیده بودم که تقریباً حفظ کرده بودم اما اعتراف می کنم که مانند همه طلاب و همقطارانم با دنیای نهج البلاغه بیگانه بودم.
بیگانه وار با آن برخورد می کردم، بیگانه وار می گذشتم. تا آنکه در تابستان سال ۱۳۲۰ پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم. تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد، او دست مرا گرفت و اندکی وارد دنیای نهج البلاغه کرد.
آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمی شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که ای کاش کسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن آشنا سازد…»[۹] «…در سال بیست [۱۳۲۰] که برای اولین بار به اصفهان رفتم هم مباحثه گرامی ام که اهل اصفهان بود و یازده سال تمام با هم، هم مباحثه بودیم به من پیشنهاد کرد که: در مدرسه صدر، عالم بزرگی است که نهج البلاغه تدریس می کند بیا برویم به درس او. این پیشنهاد برای من سنگین بود.
طلبه ای که کفایه الاصول می خواند، چه حاجت دارد که به پای تدریس نهج البلاغه برود؟! نهج البلاغه را خودش مطالعه می کند و با نیروی «اصل برائت و استصحاب » مشکلاتش را حل می نماید! چون ایام تعطیل بود و کاری نداشتم و به علاوه پیشنهاد از طرف هم مباحثه ام بود، پذیرفتم. رفتم اما زود به اشتباه بزرگ خودم پی بردم، دانستم که نهج البلاغه را من نمی شناخته ام و نه تنها نیازمندم به فراگرفتن از استاد، بلکه باید اعتراف کنم که نهج البلاغه، استاد درست و حسابی ندارد.»[۱۰]
در تابستان سال ۱۳۲۲ مطهری آوازه حضور بیت مرحوم آیت الله بروجردی را که در بروجرد ساکن بود، شنید بدان دیار شتافت و به استفاده از محضر پرفیض او روی آورد.او سال دیگر را نیز بدین منوال به بروجرد سفر کرد و با شیوه علمی او بیشتر آشنا شد و این آشنایی به صورتی شد که وقتی آیت الله بروجردی با تلاش علمای وقت از جمله حضرت امام رحل اقامت در قم افکند، مطهری از ملتزمین رکاب علمی او گردید.
به گونه ای که اگر روزی او در درس حاضر نمی شد استاد در میان خیل شاگردان غیبت او را حس می نمود و حتی نقل است که روزی آیت الله بروجردی از گذر معروف «خان » برای تدریس به طرف صحن مطهر، حضرت معصومه (س ) می رفت از دور ملاحظه کرد که استاد مطهری به طرف دیگری می رود، بلافاصله از اطرافیان سؤال کردند آقای مطهری کجا می رود الان وقت درس است. [۱۱]
آیت الله خمینی در مورد هجرت آقای بروجردی به قم به مطهری گفته بود: آقای بروجردی سی سال دیر به قم آمد و اگر سی سال قبل، آمده بود، حوزه قم از لحاظ علمی وضعی دیگر داشت. [۱۲] چرا که او برای اولین بار اذهان را متوجه روش علمی و فقهی قدمای امامیه از قبیل صدوقین، شیخ مفید و شیخ طوسی و امثال آنان کرد. او مردی حّر و آزادیخواه و مانند همه فقهای وارسته، مخالف ستمگران و جباران بود و آرزوی عظمت اسلام و ایران و استقلال و آزادی همه مسلمین را در سر داشت. این خصایل، مطهری جوان را هر چه بیشتر به سوی او جذب می کرد و او را شیفته منش علمی و اخلاقی او می ساخت.
آشنایی با مکاتب مادی جدید
«تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال ۲۳ شمسی آغاز کردم. این میل را همیشه در خود احساس می کردم که با منطق و اندیشه مادیین از نزدیک آشنا گردم و آرا و عقاید آنها را در کتب خودشان بخوانم. دقیقاً یادم نیست، شاید در سال ۲۵ بود که با برخی کتب مادیین که از طرف حزب توده ایران به زبان فارسی منتشر می شد و یا به زبان عربی [۱۳] در مصر مثلاً منتشر شده بود آشنا شدم. کتابهای دکتر تقی ارانی را هر چه می یافتم به دقت می خواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفی جدید، فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مکرر می خواندم و یادداشت برمی داشتم و به کتب مختلف مراجعه می کردم، بعضی از کتابهای ارانی را آن قدر مکرر خوانده بودم که جمله ها در ذهنم نقش بسته بود…» [۱۴]
آشنایی با علامه طباطبائی
علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره ) در سال ۱۳۲۵ به قم مهاجرت کرد و در این شهر گوشه انزوا طلبیده و تنها به بحث مختصری در زمینه فلسفه اکتفا کرده بود. در این زمان مطهری نیز در طبقه فوقانی مدرسه فیضیه مطول تفتازانی را که از استادش، شهید صدوقی فرا گرفته بود تدریس می کرد و چون ادبیاتش مورد ستایش بود، درسش نیز مورد استقبال قرار گرفت. بعدها شرح مطالع در منطق و شرح تجرید در علم کلام و رسایل و کفایه در علم اصول و مکاسب در فقه و شرح منظومه و اسفار در حکمت را نیز تدریس کرد. به گونه ای که از اساتید برجسته حوزه به شمار می رفت. او در قبال پیشنهاد یکی از دوستانش مبنی بر شرکت در درس شفای بوعلی که توسط علامه طباطبائی آغاز شده بود با بی اعتنایی، می گوید:«تدریس کتاب شفا از عهده هر کسی برنمی آید. این آقا هم گمان نمی کنم بتواند «شفا» را درس بدهد.» [۱۵]
اما با اصرار دوستش در سال ۱۳۲۹ به درس علامه می رود و در همان جلسه اول مجذوب او می شود و بعدها می گوید:علامه صاحب کشف و شهود است و خیلی از مسائل را از طریق کشف به دست می آورد. [۱۶] او علاوه بر شرکت در درس عمومی علامه در جلسه درس خصوصی دیگر استاد نیز که شبهای پنج شنبه و جمعه تشکیل می شد شرکت می جست که حاصل این درس تدوین کتاب ارزشمند اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این جدای از شرکت در جلسه تفسیر قرآن بود که در آن روزگار مرسوم نبود و حاصل آن جلسات هم کتاب تفسیر المیزان بود که به تعبیر استاد مطهری:«اصولاً بیشتر مطالبی را که در کتابها و نوشته های خودم دارم ریشه هایش را از علامه طباطبائی و خصوصاً از المیزان گرفته ام. »[۱۷]
و البته این ارادت به علامه ـ که بعدها در پی ذکر نامش کلمه روحی فداه را می افزود ـ مانع از آن نبود که به نقد نظریات استاد بپردازد و با صراحت بگوید که من این مطلب را از علامه طباطبائی نمی پذیرم و در اینجا نظر خودم چنین است. [۱۸]حضور استاد مطهری در درس استاد علامه طباطبایی (رض ) حضوری عالمانه و بسیار مفید و سازنده بود و دقت و هوش و زیرکی او نه تنها حاضران را به وجد و حال می آورد بلکه خود استاد علامه را آن چنان بر سر شوق می آورد که می گوید:
«… مخصوصاً مرحوم مطهری یک هوش فوق العاده ای داشت و حرف از او ضایع نمی شد. حرفی که می گفتیم می گرفت و به مغزش می رسید. علاوه بر مسأله تقوا و انسانیت و جهات اخلاقی ـ که انصافاً داشت. یک هوش فراوانی هم داشت و هر چه می گفتیم هدر نمی رفت، مطمئن بودم که هدر نمی رود. این عبارت، عبارت خوبی نیست، بنده وقتی که ایشان به درسم می آمدند حالت رقص پیدا می کردم از شوق و شعف، به جهت اینکه انسان می داند هر چه بگوید هدر نمی رود و محفوظ است. ..» [۱۹]
ازدواج
مطهری تابستان سال ۱۳۳۱ به مشهد مقدس مشرف می شود و سپس راهی فریمان؛ او پس از مشورت با والدین با دختر آیت الله روحانی که از علمای وارسته خراسان بود ازدواج نموده، به اتفاق همسر جوان خود به قم باز می گردد. سپس در خانه ای اجاره ای و با فروش کتاب و شهریه خیلی ناچیز زندگی جدیدی را آغاز می کنند.
مهاجرت به تهران
حمایتهای بی دریغ او از امام خمینی که طرح اصلاحی برای سامان دادن به سازمان روحانیت را ارائه کرده و با شکست مواجه شده بود همراه با عامل فقر در زندگی، استاد را مجبور به جلای موطن علمی و تحقیقی خود کرد. او خود نزدِ یکی از دوستانش چنین درد دل کرده است:
«براثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه که من هم از فعالان آن و شاگرد ایشان بودم، از اطرافیان آیت الله بروجردی ضربه خوردم. اطرافیان، طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هر چه کردم مرا احضار کند تا حضوراً عرایضم را عرض کنم، نتیجه ای نگرفتم. حتی روزی نامه ای نوشته و در آن عرض کرده بودم در کجای دنیا رسم است که درباره کسی حکم غیابی صادر کنند؟ چیزهایی که به شما گفته اند، بنده را احضار کنید که توضیح بدهم تا رفع هرگونه سوءتفاهم شود.
نامه را دادم به آقای منتظری که هم مباحثه بودیم او نزد آیت الله بروجردی آمد و رفت داشت و گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد. آقای منتظری گفت: «دادم نگرفت » ناچار به تهران آمدم. .. علت بیرون آمدنم از حوزه این بود و از آن موقع تاکنون به جرم ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده ام و می بینم. تا وضع ما روحانیان و آقایان مراجع چنین باشد، این قضایا هم هست باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند این طور با سرنوشت افراد بازی کنند و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند.» [۲۰]
شرکت در امتحان دوره مدرسی معقول و منقول
پس از ورود به تهران در امتحانات اولین دوره مدرسی معقول و منقول شرکت کرد. او با ورود به تهران ابتدا در مدرسه مروی به تدریس شرح منظومه، شرح اشارات و شفا رو آورد و حدود بیست سال در این مدرسه به تربیت طلاب و محققین علوم و فرهنگ اسلامی توفیق یافت.
اولین اثر علمی او نیز در سال ۱۳۳۲ با نام اصول فلسفه و روش رئالیسم شکل گرفت کتابی که به تعبیر علامه طباطبائی: «مجملات. .. و مقاله های فشرده بود و ما می خواستیم باز شود مطلب روشن شود و کسی که این معنی را بتواند برعهده بگیرد مرحوم آقای مطهری بود. شروع کرد و به بهترین وجهی هم از عهده برآمد. این است که ما دو دستی به او می دادیم که حل کند و حل هم کرد. آن مقداری که نوشته قابل توجه است و خودش هم صاحب نظر بود.» [۲۱]
تدریس در دانشگاه
سال ۱۳۳۳ آغاز تدریس آزمایشی او بود که خوش درخشید و سرمنشأ خیرات و برکات فراوانی برای عرصه اصول فلسفه و معارف اسلامی شد. مقالات او در مجلات و نشریات توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کرد از آن جمله همکاری او در نشریه وزین مکتب تشیع که در آن روزگار به همت چند طلبه آگاه و مبارز راه اندازی شده بود و البته براثر فشار رژیم دوام نیاورد و عمری کوتاه داشت. نقل است که او برای هر جلسه تدریس و منبر خود ساعتها مطالعه می کرد و اگر ندرتاً موفق به مطالعه نمی شد در آن روز بر کرسی تدریس نمی نشست و یا از پله منبر بالا نمی رفت. اولین جلسه تفسیر قرآن او نیز در همان سالهای اولیه ورود او به تهران و در انجمن اسلامی دانشجویان آغاز شد.
از سال ۱۳۳۷ با شرکت در جلسات انجمن اسلامی پزشکان و ایراد بحثهای اعتقادی حساس، به پاسخگویی نسل تحصیل کرده توفیق یافت و از این ره گذر و در طول بیست سال موضوعاتی چون توحید، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگی از نظر اسلام، صلح امام حسن (ع )، امام صادق (ع ) مسأله خلافت، مسأله ولایتعهدی امام رضا(ع )، پرورش جسم و استعداد عقلانی، عوامل تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک و بیمه و… را در آن انجمن به بحث گذاشته، به پرورش نفوس مستعده در آن جمع همت گماشت. در عین تدریس اسفار و ارائه بحثهای کلامی کلان در پی اطلاع از نیاز جوانان و نوجوانان در سال ۱۳۳۹ جلد اول داستان راستان را منتشر کرد و جلد دوم آن نیز در سال ۴۳ با استقبال مواجه شد و بعدها نیز از طرف یونسکو جایزه ای بدان تعلق گرفت.
سفرهای تبلیغی
همزمان با تحصیل در ایام تبلیغی به همراه سایر همراهان دست به سفرهای تبلیغی زده راهی مناطق مختلف کشور می شد. سفر به اراک، همدان، اصفهان و نجف آباد از آن جمله بود.
تابستان سال ۱۳۲۶ که برای زیارت پدر و مادر به فریمان رفته بود از حسن اتفاق، استادش امام خمینی نیز به مشهد مشرف شد و این بهانه می شد که وی را به فریمان دعوت کند و چند روزی در خانه پدری از استاد خود پذیرایی کرده و محبت قلبی خویش را به او بیش از پیش بنمایاند.
مجله زن روز
استاد مطهری در سال ۱۳۴۵ ابراهیم مهدوی در مجله زن روز مطالبی در مورد حجاب و زن نوشت که استاد بدون پروا از اینکه دیگران چه خواهند نوشت و چه خواهند گفت با انتشار یک سلسله مقالات در همان مجله پاسخ یاوه گوییهای آن فرد را داد و بعدها همان مقالات را با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام » منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
مقابله با ناسیونالیسم منفی
در موقعیتی که رژیم شاهنشاهی بیشترین تکیه را بر رواج ناسیونالیسم داشت و ارزشهای ناسیونالیستی را در کشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج می داد و گروههای چپ هم بر این مسئله تکیه می کردند و در این زمینه نقطه مشترکی با رژیم شاهنشاهی داشتند، او متوجه خطرات رشد این احساسات ناسیونالیستی شد و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران » را نوشت و نشان داد که اسلام و ایران در فرهنگ ملی و اسلامی ما دو مقوله جدا از هم نیستند و همه چیزهایی که ما به آنها افتخار می کنیم، نشأت گرفته از اسلام است. [۲۲]
فعالیت های سیاسی ـ مبارزاتی فدائیان اسلام
با سقوط دیکتاتوری رضاخانی و فرار او از کشور در شهریور ۱۳۲۰ ایران چونان زمین خلاصی یافته از زمستان سرد، تنفس بهاری خویش را آغاز کرد و موج آزادیخواهی در کشور دوباره نضج گرفت و بارزترین و شورانگیزترین حرکت سیاسی توسط جوانانی مخلص که بعدها نام فدائیان اسلام بر خود نهادند صورت گرفت و مطهری هم دور و نزدیک این حرکت را دنبال می کرد و گاه از آنان پشتیبانی و زمانی به نقد برخوردهای تند آنان می نشست و آنان را به تسلیم و خضوع در برابر مرجعیت بزرگ شیعه فرا می خواند.
دعوتنامه شاه
شاه گفته بود که اساتید دانشگاه جمع بشوند و راجع به مواد انقلاب سفید نظریاتی بدهند و اگر انتقاداتی دارند بکنند، در همین رابطه هم آقای مطهری را دعوت کرده بودند و نامه تهدیدآمیز بود که اگر نیایید چنین و چنان می شود، و ایشان گفتند من نمی روم هر چه می خواهد بشود. [۲۳]
با شروع نهضت روحانیت در سال ۴۱ به رهبری امام خمینی مطهری نیز از جان و دل به تقویت مواضع امام پرداخت و بهای آن را نیز در شب عاشورای سال ۴۲ پس از بازگشت از سخنرانی در خیابان پیروزی پرداخت و به اسارت عوامل رژیم شاه درآمد.
همسر استاد می گوید:
«شب عاشورایی بود که ایشان سخنرانی عجیبی کرده بودند و به منبریها گفته بودند که باید واقعیت را بگویید و در مقابل هر نوع حادثه و گرفتاری بایستید. بعد از سخنرانی بود که نیم ساعت بعد از نیمه شب ایشان به منزل آمدند. منزل ما یک حیاط ۱۰۰ متری در کوچه دردار بود.
آن روز بچه ای دوماهه نیز داشتم ایشان طبق معمول که یک ذرّه پنیر یا کره می خوردند همان شام مختصر را از من طلب کردند و من رفتم شام بیاورم. در زدند و استاد برای باز کردن در به طرف حیاط رفتند. آنها دائم مطهری را می کشیدند و ایشان می خواستند لباس عوض کنند ولی اجازه نمی دادند. من آمدم جلو ایشان به من گفتند: «لباسهای مرا بیاور» در جیب قبای ایشان پُر بود از اعلامیه و دفتر تلفن و مدارک من فوراً رفتم و قبای دیگری برای ایشان آوردم.
آن شب ایشان را دستگیر کردند و نزدیک به دو ماه زندانی بودند. وقتی آزاد شدند در اولین دیدار با من، خندیدند و گفتند: اگر کار تو نبود و آن قبا را عوض نکرده بودی رازهای ما کشف شده بود. تو خیلی زرنگی کردی. » پاکروان رئیس وقت ساواک، در مورد بازداشت استاد، خطاب به دادستان ارتش می نویسد:
«مرتضی مطهری فرزند محمد حسین. .. در تاریخ ۱۵ /۳ /۴۲ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندان شهربانی کل کشور بازداشت می باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارالیه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.»
علیرغم جو موجود، تنگی جا در زندان و شرایط غیرقابل تحمل فضای حاکم بر بازداشتگاه ۶۵ زندانی که همه از علما و مبلغان برجسته کشور بودند روزگار را بر خود تنگ نکرده و با تشکیل نشست های دوستانه علمی و فکاهی اوقات زندان را برخود گوارا می نمودند.
فشار مردم و مهاجرت علمای درجه اول بلاد ایران به تهران سبب شد که روحانیون زندانی پس از تحمل ۴۰ روز حبس از زندان آزاد گردند. استاد مطهری روز ۲۶ تیر ۱۳۴۲ آزاد گردید.
همکاری با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
مشارکت او در شکل گیری هیئت های مؤتلفه که در آن روزگار نقش چشمگیری در سازماندهی تظاهرات و فعالیتهای سیاسی و پخش اعلامیه های امام در سراسر کشور را داشت قابل توجه است و به فرمان رهبری نهضت استاد مطهری به همراه دکتر بهشتی و حجج اسلام انواری و مولایی و غفوری شورای فقهای مؤتلفه را تشکیل داده و در تدوین ایدئولوژی گروه نقش اساسی را ایفا می نمایند. کتاب «انسان و سرنوشت » او محصول تدریس در این جمع است.
ساواک در ۲۰ /۴ /۱۳۴۴ و در بازجویی از یکی از اعضای هیئتهای مؤتلفه از تدوین جزوه ای تحت عنوان انسان و سرنوشت که جهت تدریس در هیئت های مؤتلفه تنظیم شده بود آگاه می شود.
پس از تبعید رهبری نهضت مسئولیت مطهری صد چندان شد و لذا در دوران ۱۶ ساله مبارزات روحانیت به جوابگویی به شبهات و سمپاشیهای دو جبهه راست (سلطنت طلب ) و (چپ ) و جلوگیری از ایجاد یأس در مبارزات طلاب و دانشجویان و سایر مبارزان پرداخت.
حسینیه ارشاد
بنیان نهادن حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ نیز از جمله شیوه های نوین مبارزه فرهنگی او در اوج غربت دین و دینداری بود که البته برای او پایان غم انگیزی داشت:
«مرحوم استاد بنیانگذار حسینیه ارشاد بودند. در آن روزی که تبلیغ اسلامی جز روضه خوانی ها آن هم به صورت ناقص وجود نداشت و مرکزی هم برای تبلیغ اسلام به صورت صرفاً تبلیغ و با توجه به انگیزه های تازه اسلامی یافت نمی شد، ایشان به این فکر افتادند که مرکزی برای این گونه تبلیغات باید بوجود بیاید. و چون فردی بود که شدیداً معتقد به اهل بیت بود و علاقه مند به نام و یاد خاندان پیامبر اسلام نام آنجا را حسینیه گذاشت. »[۲۴]
در پی برخی خودسریهای مدیر داخلی حسینیه ارشاد، استاد مطهری در سال ۱۳۴۹ مجبور به ترک حسینیه گردید. بخشی از پایان غم انگیز ماجرای حسینیه ارشاد را بخوانید:
«در سال ۴۹ یک مسئله ای پیش آمد، بین آقای مطهری و آقای میناچی و آن به این صورت بود که آقای میناچی که به عنوان مدیر داخلی حسینیه انتخاب شده بود، عملاً دست آقای مطهری و دیگران را از همه کارهای داخلی حسینیه کوتاه کرده بود. انتخاب سخنران، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر. آقای مطهری می گفت خوب اینکه نمی شود، ما یک مؤسسه را بوجود آورده ایم مردم اینجا را متعلق به ما می دانند ما ندانیم اینجا کی سخنرانی می کند یا مثلاً چه موقع کتابش می خواهد چاپ بشود یا چه مطالبی گفته می شود. استاد مطهری جزء هیئت امنای سه نفره بود و در مقابل، میناچی به اعتراضهای ایشان اعتنایی نمی کرد. این بود که عملاً آقای مطهری فریادش به جایی نمی رسید… آقای مطهری به عنوان اعتراض گفتند تا وقتی که ایشان خودسرانه در حسینیه کار بکند من نمی توانم در حسینیه باشم و من عملاً کناره گیری خودم را از حسینیه اعلام می کنم تا همه بدانند که من نیستم. ..» [۲۵]
مطهری در اوج اختناق حاکم بر کشور در پاسخ مراجعین برای امر تقلید همگان را به تقلید از امام ارجاع می داد. او در جایی گفته بود:«ایشان از لحاظ علمی ابتکاراتی در فقه دارند که مخصوص خودشان است. اگر تا ده سال دیگر خداوند این آقا را زنده نگه دارد، تحولی در ایران به وجود خواهد آمد.» [۲۶]
یا در پاسخ دیگری گفته بود:«در درجه اول آقای خمینی. به نظر من در بودن آقای خمینی بی انصافی است که از کس دیگری تقلید کنید… تقلید از حاج آقا روح الله لذت دیگری دارد.» [۲۷]
وکالت از سوی امام خمینی در سال ۱۳۴۷
استاد مطهری از سوی امام خمینی اجازه در امور حسبیه شرعیه را دریافت نمود. متن این اجازه نامه بدین شرح است:«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین، والصلوه والسلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. و بعد، جناب مستطاب عماد العلمأالاعلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی مطهری ـ دامت افاضاته ـ مجازند در امور حسبیه و شرعیه که در عصر غیبت ولی امر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ از مختصات فقیه جامع الشرایط و منوط به اذن اوست: «فله التصدی لما ذکر مع مراعاه الاحتیاط» و نیز مجازند در اخذ سهم مبارک امام ـ علیه السلام ـ و صرف نصف آن را در مواردی که برای علو اسلام و ترویج احکام مقدسه و تشیید مبانی دین حنیف مفید است و ایصال نصف دیگر را نزد حقیر برای صرف در حوزه های مهمه اسلامیه. و وکیل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و اخذ و صرف و ایصال به نحوی که مذکور گردید.
«و اوصیه ـ ایده الله تعالی ـ بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروه الاحتیاط فی الدین و الدنیا و ارجو من جنابه ان لاینسانی من صالح دعواته » والسلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمه الله و برکاته. به تاریخ ۲۴ شهر ذی الحجه الحرام ۱۳۸۸ روح الله الموسوی الخمینی »[۲۸]
کمک به فلسطین
در سال ۱۳۴۹ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبائی و آیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد به ساواک احضار شد. این در حالی بود که ساواک چند روز پس از اطلاع از صدور این بیانیه دستور کنترل ۲۴ ساعته و شنود تلفن استاد را صادر کرده بود. [۲۹] در سندی از ساواک چنین می خوانیم:از: ۳۱۶ تاریخ: ۳ /۹ /۴۹
گزارش درباره: شیخ مرتضی مطهری شغل واعظ
محترماً معروض می دارد:به طوری که خاطر عالی مستحضر است چندی قبل سه نفر از روحانیون افراطی تهران و قم به اسامی شیخ مرتضی مطهری، سید ابوالفضل موسوی زنجانی و محمدحسین علامه طباطبائی با انتشار اعلامیه هایی از مردم درخواست کردند به منظور کمک به آوارگان فلسطین کمکهای نقدی خود را به حسابهایی که از طرف آنان در بانکهای ملی ایران، صادرات و بازرگانان باز شده واریز نمایند. در اجرای اوامر صادره چندین بار با شیخ مطهری تماس حاصل و به وی توصیه شد با توجه به اینکه وجوه مذکور از طریق سفارتخانه های عربی فرستاده می شود به مصرف حقیقی نمی رسد.
اصلح است در ایران صرف کارهای خیر از قبیل تأسیس مدرسه، مسجد و مؤسسات خیریه برسد یا در اختیار جمعیت شیروخورشید سرخ قرار گیرد تا از این طریق در امور عام المنفعه خرج شود: نامبرده اظهار داشته وظیفه شرعی آنان حکم می کند وجوهی که از طرف مردم به عنوان امانت در حسابهای آنان واریز شده به فلسطین فرستاده شود و چنانچه در جایی غیر از محل مورد نظر مردم صرف شود متهم به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 