پاورپوینت کامل نقد کتاب درس تجربه ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد کتاب درس تجربه ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد کتاب درس تجربه ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد کتاب درس تجربه ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

«درس تجربه» عنوان کتابی است که به قلم ابوالحسن بنی صدر به رشته تحریر درآمده است. این کتاب که به منزله خاطرات بنی صدر می باشد در دو جلد توسط انتشارات انقلاب اسلامی در آبان ۱۳۸۰ در آلمان به چاپ رسید و به کوشش حمید احمدی مدیر انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران (برلین) تدوین گردید و فقط در خارج از کشور عرضه شد. کار ضبط خاطرات بنی صدر در ورسای فرانسه و در ۲۶ شهریور ۱۳۷۸ آغاز شد و طی ۱۰ جلسه ادامه یافت. حاصل این گفتگوها در جلد اول منعکس است و جلد دوم به تحقیق درباره تاریخ انقلاب اسلامی اختصاص یافته است.

دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در بخش تلخیص و نقد و بررسی کتب تاریخی به نقد و بررسی کتاب «درس تجربه» پرداخته که توجه خوانندگان گرامی را به این بررسی جلب می کنیم.

هر چند آقای بنی صدر در کتاب” درس تجربه” (خاطرات اولین رئیس جمهور ایران) اصولاً رویکردی تاریخی به رخدادهایی که روایت خود را حول آنها مطرح می سازد، ندارد و در پاسخ به هر سؤال، متناسب با مقتضیات امروز خویش موضوعات و حوادث دیروز را تحلیل و تبیین می نماید، امّا این اثر صرفنظر از سستی یا قوت وجهه تاریخی آن، مرجع ارزشمندی برای شناخت دقیق اولین رئیس جمهور ایران خواهد بود. با توجه به موضوع مورد اشاره که بر سایر خوانندگان کتاب نیز پنهان نخواهد ماند، ما در مقام مقایسه مطالب کتاب با موضعگیریهای ایشان که در مطبوعات و به طور کلی رسانه های آن دوران منعکس شده برنمی آییم، زیرا به وضوح به دو شخصیت کاملاً بیگانه از یکدیگر خواهیم رسید.

البته شاید آقای بنی صدر در مقابل، این گونه استدلال کند که در آن زمان به عنوان یک مقام رسمی در نظام ناگزیر از ملحوظ داشتن مناسبات و ملاحظاتی بوده و هر آنچه به صورت عمومی و علنی عنوان داشته یا از وی سر زده بی تأثیر از اقتضائات جایگاه ریاست جمهوری نبوده است. بنابراین بدون اینکه بر چنین استدلالی صحه گذارده باشیم از نقد مقایسه ای مطالب مربوط به ایشان در آرشیو رسانه ها و موضعگیریهای کاملاً جدید در این کتاب صرفنظر می کنیم، اما یادآوری این نکته را ضروری می بینیم که حتی در صورت منطقی فرض کردن این استدلال، آقای بنی صدر می بایست ابتدا به بیان کامل و امانتدارانه آنچه توسط ایشان در مقاطع مختلف تاریخی صورت گرفته- فارغ از بار سیاسی آ‎ن در شرایط کنونی برای ایشان – می پرداخت و آن گاه در مقام بیان توجیهات و ملاحظات برمی آمد؛ دقیقاً همان کاری که ایشان در مورد برخی موضوعات مورد اطلاع عموم در این کتاب انجام داده است.

به عنوان نمونه در سراسر کتاب ”درس تجربه” آقای بنی صدر تلاش دارد تا این گونه وانمود سازد که از ابتدای آشنایی با امام خمینی(ره)، با وی در تعارض شدید بوده است؛ لذا خود را ناگزیر می بیند تا عملکردش را در جریان مراسم تنفیذ ریاست جمهوری که طی آن دست امام را بوسیده است توجیه کند. مراسم مورد بحث بازتاب وسیع رسانه ای نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت. به همین دلیل از سوی بنی صدر رقیق بودن احساسات و یکباره به فوران درآمدن به عنوان توجیه مطرح می شود!

«وقتی او (امام) را با صندلی چرخدار می آوردند یک حالت رقت به من دست داد. حالت غمگین داشت و به قدری حالت عاطفی به من دست داد که دستش را بوسیدم و خیلی با عاطفه»(ص۲۵۶)

جدا از اینکه این توجیه تا چه حد از سوی صاحبنظران پذیرفته خواهد شد باید به این نکته اشاره کرد که تا قبل از شکل گیری ارتباط آقای بنی صدر با سازمان مجاهدین خلق در اواخر سال ۵۹در جلسات خصوصی تر مسئولان با امام، ایشان نه تنها دست امام را می بوسید بلکه با رفتارهای خاص به نوعی خود را عزیزدردانه بنیانگذار انقلاب نیز وانمود می ساخت. دقیقاً آقای بنی صدر برای پاک کردن این کارنامه بین، دچار افرا طهایی شده است که در واقع کار را بر وی سخت تر می کند.

نوع برخوردهای توهین آمیز و دور از هرگونه استدلال با امام را در این کتاب باید به حساب همین مشکل ایشان گذاشت. برای نمونه آقای بنی صدر در سال ۵۲ در سفری به نجف اشرف ملاقاتی نیز با امام داشته است که شرح این ملاقات در کتاب ”اولین رئیس جمهور” آمده، اما در این خاطرات فراز توهین آمیزی به آن افزوده شده است؟! «گفتم: آقا! شما یک شهر را نمی توانید اداره بکنید. توی کوچه های نجف از زیادت کثافت و مدفوع نمی شود راه رفت. شما این کتاب (ولایت فقیه) را نوشتید که رژیم شاه تا قیامت بماند توی ایران؟! کی می آید کشور را از دست او بگیرد و به دست این آقایون (روحانیون) بسپارد؟…(ص۱۳۷)

آقای بنی صدر ظاهراً به این نکته توجه ندارد که خوانندگان خواهند پرسید فراوانی مدفوع و کثافت در کوچه ها و معابر شهر نجف چه ارتباطی به قابلیت و توانمندی امام و تئوری سیاسی و حکومتی وی دارد. بویژه اینکه امام در آن شرایط یک مرجع تبعید شده، بود و به شدت از سوی نیروهای امنیتی و پلیسی رژیم بغداد تحت فشار و کنترل قرار داشت.

این فشارها نیز در نهایت منجر به خروج ایشان از عراق شد. آیا اگر رژیم بعثی صدام آگاهانه و عامدانه به شهرهای مذهبی رسیدگی نمی کرد تا مردم را به اسلام و روحانیت بدبین کند، مسئولیت چنین برخورد خصمانه ای متوجه یک مرجع و رهبر تبعیدی است؟! آن گونه که از ظواهر پیداست آقای بنی صدر از فرط دشواری تبیین دوگانگیها به وادی ای سوق یافته است که برای روشن ساختن سستی آن نیازی به هیچ گونه استدلالی نیست.

البته این نکته نیز از نظرها دور نخواهد ماند که آقای بنی صدر نزدیک به یک سال و نیم بر مسند ریاست جمهوری تکیه داشت. لذا قبل از ریاست جمهوری به ویژه در اوایل پیروزی انقلاب که هیچ گونه مسئولیتی نداشت (یک ماه بعد از پیروزی انقلاب ایشان به عضویت شورای انقلاب درآمد) می بایست راحت تر مواضعی را که امروز مدعی است در آن دوران داشته، طرح کند، در حالی که در ایام مورد اشاره نه تنها موضع توهین آمیزی از وی درباره به امام به ثبت نرسیده بلکه وی سراسر در بزرگداشت امام سخن رانده است.

نکته دیگری که در این ارتباط می تواند موجب روشنتر شدن حقیقت شود، پشتیبانی شدید نزدیکان امام (فرزندان، داماد، نوه و…) و اعضای دفتر ایشان از کاندیداتوری آقای بنی صدر بود که نقش اساسی در جلب و جذب آرای عمومی داشت، اما از آنجا که یادآوری این واقعیت، موضوع خوشایندی برای آقای بنی صدر نیست ایشان ترجیح می دهد در خاطرات خود حتی اشاره ای نیز به آن نکند. علاوه بر این آقای بنی صدر کاندیداتوری خود را توسط جامعه روحانیت مبارز نیز کتمان می نماید. در این زمینه از همه مهمتر نظر نهایی امام در مورد احتمال غیر ایرانی محسوب شدن آقای جلال الدین فارسی بود. فراموش نخواهد شد که در جریان اختلافات به وجود آمده در مورد ملیت کاندیدای حزب جمهوری اسلامی، امام توصیه کردند که حتی اگر شائبه افغانی بودن اجداد ایشان نیز وجود دارد بهتر است آقای فارسی از کاندیداتوری ریاست جمهوری استعفا دهد.

این نظر صریح امام که حزب جمهوری اسلامی را با یک بحران سیاسی مواجه ساخت عملاً موجب شد تا آقای بنی صدر رقیب جدی نداشته باشد؛ زیرا بعد از استعفای آقای فارسی در آخرین روزهای رقابت انتخاباتی، برای حزب جمهوری اسلامی ممکن نبود فرد جدیدی را به عنوان نامزد خود مطرح سازد. در نتیجه و در چنین فضایی کاندیدای روحانیت مبارز که از حمایت مرحوم سیداحمد خمینی، سیدحسین خمینی، مرحوم اشراقی (داماد امام) و سایر اعضای بیت امام برخوردار بود با رای قاطع مردم در انتخابات اولین ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا در صورت چنین برخوردهای توهین آمیزی- که در شرایط کنونی آقای بنی صدر مدعی است با امام از ابتدای آشنایی داشته است- اصولاً وی می توانسته از چنین حمایت بی دریغ روحانیت مبارز و نزدیکان امام برخوردار شود؟

قطعاً جواب این سئوال منفی است. دقیقاً از همین رو آقای بنی صدر ترجیح می دهد در کتاب خاطرات خود به هیچ کدام از واقعیتهای مسلم فوق اشاره ای نداشته باشد. البته اکنون و در شرایط جدید آقای بنی صدر با پنهان داشتن چگونگی روند موفقیت خویش در انتخابات ریاست جمهوری می تواند در کتاب ”درس تجربه” ادعا کند: «خوب روز بعد هم انتخابات انجام شد. آقای حبیبی نامزد حزب جمهوری اسلامی در این انتخابات، کمتر از ۴ درصد رأی آورد و بقیه مردم با رأی خودشان نشان دادند که حکومت آخوندی را نمی خواهند» (ص۲۵۴) که این خود از هنرنماییهای این نادره دوران است.

از دیگر فرازهای مهم این کتاب تلاش آقای بنی صدر برای تبرئه خود در زمینه همکاری با سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک گروه تروریستی است. پرداختن به این موضوع تا حدودی به ما در رفتارشناسی کسی که مدعی است: «قدرت خود به خود چیز بدیه، قدرت خوب وجود ندارد» کمک خواهد کرد. قطعاً آقای بنی صدر در ائتلاف خود با سازمان مجاهدین خلق که برای کسب قدرت، توسل به غیرانسانی ترین و نامشروع ترین اعمال را برای خود مباح می شمرد نمی تواند تنها «بلبل زبانی مسعود رجوی» و به عبارت عامیانه تر چرب زبانی و تملق گویی این گونه حضرات را به عنوان دلیل کشیده شدن به این وادی ذکر کند، هر چند با عنایت به این امر که ایشان صاحب کتاب ”کیش شخصیت”اند نمی توان زبان بازیهای رجوی را نیز بی تاثیر دانست. البته شاید بتوانیم خطای فیروزه خانم را تماماً متاثر از «بلبل زبانی مسعود رجوی» بدانیم، اما در مورد پدر گرامیشان موضوع ابعاد گسترده تری دارد.

در ماههای پایانی سال ۵۹ حضور پررنگ نیروهای سازمان مجاهدین خلق در جلسات سخنرانی آقای بنی صدر نشان از سرمایه گذاری جدی این سازمان روی نقاط ضعف ایشان و فراهم آوردن زمینه های رو در رو قرار دادن وی با امام داشت. حتی در یکی از این سخنرانی ها، مادر رضاییها برخاست و خطاب به بنی صدر فریاد زد: ای کاش شما رئیس جمهور همیشگی ما باشید. در پاسخ به وی نیز آقای رئیس جمهوری بدون نفی تمایل خود به حضور مادام العمر در رأس قدرت اجرایی کشور گفت: همین یک دوره را نیز نمی گذارند. در حادثه ۱۴ اسفند این همکاری سازمان یافته تا حدودی آشکارتر شد و به میزان افزایش تأثیر گذاری سازمان بر بنی صدر فاصله وی با امام بیشتر می شد. نکته قابل تأمل اینکه تا قبل از این ائتلاف، سازمان مجاهدین خلق از طریق یک گروه دست ساخته و هدایت شده به حذف فیزیکی شخصیتهای فکری می پرداخت و در ظاهر هرگونه اعمال تروریستی را محکوم می ساخت. جالب اینکه با رسمیت یافتن پیوند آقای بنی صدر و این سازمان، مسئولیت اقدامات تروریستی رسماً به عهده گرفته می شد و آقای بنی صدرهم هرگز از آن تبری نمی جست.

در کتاب ”درس تجربه”، از جمله تعارضات جدی ای که آقای بنی صدر با آن مواجه است، همین قدرت طلبی است؛ زیرا از یک سو قدرت را از هر نوعش (خیر یا شر) اصولاً بد می داند!! اما از دیگر سو برای کسب و حفظ قدرت با شیطانی ترین نیروها وحدت می کند. ایشان برای فرار از این تعارض به زعم خود خواسته است با تحریف تاریخ حل مشکل کند؛ لذا با یک سری صغری و کبری کردنها، مدعی می شود که دکتر بهشتی به دست امام به شهادت رسیده است:

«من بسیار شک دارم که غیر از دستگاه خمینی، کس دیگری دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرده باشد. چون هر کس را که آمریکاییها خواستند محور بکنند، به تیغ خمینی مبتلا شد و رفت و حتی آنهایی را هم که خودش آورده بود. از آنها، آقای بازرگان است و از آنها، این آقای بهشتی و یا کسانی که بعد از کودتا بر ضد من، قرار بود درایران حاکم بشوند.»(ص۱۹۵)

این ادعای آقای بنی صدر بعد از دو دهه و اندی در حالی مطرح می شود که در همان زمان اولاً گروه تروریستی مجاهدین خلق رسماً مسئولیت انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را- که منجر به شهادت ۷۲ تن از وزرا، نمایندگان مجلس و شخصیتهای تراز اول سیاسی کشور شد- بر عهده گرفت و فرد نفوذی سازمان در این زمینه کاملاً مشخص گردید. ثانیاً چنین حادثه ای بنا بود کلیه مسئولان طیف خط امام را در کشور به شهادت برسانند و منحصر به دکتر بهشتی نبود؛ لذا صرفنظر از شخصیت وارسته امام که از چنین اتهاماتی مبراست با کمترین منطق سیاسی چنین ادعایی پذیرفتنی نیست که رهبری نظام درآن شرایط حاد دشمنی های داخلی وخارجی، همه بازوان خود را قطع کند. ثالثاً این تنها حرکت تروریستی سازمان در آن ایام نبود که با چنین ادعایی بتوان به رفع و رجوع آن پرداخت.

چرا آقای بنی صدر در مورد حادثه انفجار دفتر نخست وزیری که منجر به شهادت رجایی و باهنر شد، به شهادت رساندن امامان جمعه در استانها و صدها اقدام تروریستی دیگر که مسئولیت آنها نیز رسماً از سوی سازمان مجاهدین خلق پذیرفته می شد توجیهات این چنینی ابداع نکرده است. رابعاً این ادعا با سایر مطالب کتاب در مورد دکتر بهشتی مطابقت ندارد؛ زیرا آقای بنی صدر فراموش می کند که در سایر قسمتهای خاطرات خویش یکی از انتقاداتش به امام حمایت به زعم ایشان بی قید و شرط از دکتر بهشتی بوده و اینکه چرا ایشان را به ریاست دیوان عالی کشور منصوب کرده است و…

بنابراین برای خوانندگان این کتاب خاطرات، کاملاً مسجل می شود که امروز آقای بنی صدر نگران ثبت شدن نام خود در لیست بازی خوردگان یک گروه تروریستی حرفه ای است و به منظور کتمان این واقعیت این ادعای سست و بی اساس را مطرح می سازد که احتمالاً دکتر بهشتی توسط رهبری نظام از میدان برداشته شده است، در حالی که همگان در همان زمان و حتی اکنون اذعان دارند که شهادت جمع کثیری از وزراء، نمایندگان مجلس و سیاسیون تراز اول کشور و در رأس آن، دکتر بهشتی ضربه جبران ناپذیری به رهبری نظام وارد آورد و انتظار به سقوط کشاندن کل نظام از طریق این ترورها در جبهه دشمنان انقلاب نوپای ایران به شدت وجود داشت.

اما داستان ادامه همکاری آقای بنی صدر با این گروه تروریستی براساس روایت شخص ایشان در این کتاب روشن تر می سازد که چه کسی قدرت طلب بوده و بدین منظور خود را به هر سو می کشانده است. برای نمونه شرح ملاقات طارق عزیز با مسعود رجوی در فرانسه در محل اقامت آقای بنی صدر از زبان ایشان خالی از لطف نیست: «ترتیب اینکه چه جوری بیاید اینجا و راجع به ملاقات، در کجا باشد بالاخره گفتم: «اگر من بخواهم موافقت کنم، فقط به یک ترتیب می شود موافقت کرد و آن ترتیب هم این است که یک فاتح، یک شکست خورده را می پذیرد. اینها متجاوزند و در تجاوزشان هم شکست خورده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.