پاورپوینت کامل فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دو مجموعهی متضاد و جدا از هم نیستند؛ بلکه با هم اندربرش و برهم¬کنش دارند. در این بین، به گرایشها و جنبه¬های تحلیلیِ فلسفهی قارهای اشاره میشود. افزوده میشود که از حدود ۱۹۷۰ و سپستر، فلسفهی تحلیلی، که در آغاز بخشی چونان منطق ریاضیِ نوین با مدلهای زبانی بود، اکنون چنان گسترش یافته که دیگر گویای گرایش ویژهای نیست؛ و کیستی ندارد.
فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای دو مجموعهی متضاد و جدا از هم نیستند؛ بلکه با هم اندربرش و برهم¬کنش دارند. در این بین، به گرایشها و جنبه¬های تحلیلیِ فلسفهی قارهای اشاره میشود. افزوده میشود که از حدود ۱۹۷۰ و سپستر، فلسفهی تحلیلی، که در آغاز بخشی چونان منطق ریاضیِ نوین با مدلهای زبانی بود، اکنون چنان گسترش یافته که دیگر گویای گرایش ویژهای نیست؛ و کیستی ندارد. در این پیپر [paper] به دو گرایش اصلی فلسفی اشاره میرود که میتوانند با نامهای «فلسفهی سرد» و «فلسفهی گرم» نشانگذاری شوند. این نگر پیشنهاد میشود که گام دوم در فلسفه را باید ماشین اندیشنده بردارد. اکنون بازنمود و درونآمد فلسفه تحلیلی در انگلیسی هم analytic philosophy خوانده میشود و هم analytical philosophy. بر روی هم عبارت analytic philosophy از نگرگاه آماری رایجتر از analytical philosophy است. خود اصطلاح فلسفهی تحلیلی analytic philosophy (در آلمانی analytisch philosophie) نخستین بار به¬وسیلهی ارنست ناگل، فیلسوف چک-اتریشی-آمریکایی، در ۱۹۳۶ به کار برده شد ولی رواج نیافت. سپس این اصطلاح به¬وسیلهی گوستاو برگمان، از هموندان حلقهی ویِن، در ۱۹۴۵، به کار رفت، و پس از ۱۹۶۱، کاربردی گسترده یافت. معمولانه در برابر analysis تحلیل ، analytic، تحلیلی، من واژههای «آناکاوی»، «آناکاوانه» را به کار میبرم. اکنون در نوشتارگان پارسی واژهی واکاوی نیز به سانی گسترده به کار میرود. ولی در این پیپر به همان واژههای رایج تحلیل و تحلیلی بسنده خواهم کرد.
واژهی analysis در انگلیسی، analusis یونانی است؛ به معنای حل، حل کردن، از هم جداسازی، تجزیه، تحلیل، و مانند آنهاست. دربارهی مفهوم فلسفی analysis تعریف دانشنامه راتلج از تحلیل فلسفی، philosophical analysis، چُنین است: «تحلیل فلسفی روشی است در تحقیق که در آن انسان میکوشد تا سامانهها، دستگاههای همبافتهی اندیشه، را با تحلیل کردن آنها به بنپارهای سادهتر، که نسبتهای آنها بدین وسیله با تمرکز مورد توجه قرار میگیرند، ارزیابی میکند.» این تعریف دوری است، ولی به هر سان اندکی روشنکنندهاست؛. ولی با این همه در این پیپر من به سویههایی از آنالیسیس خواهم پرداخت که در آن به سان عمده تحلیل و تحلیلی را تعریفنشده¬اند. واژهی آنالیسیس در شیمیو در ریاضیات نیز کاربرد دارد که در اینجا بیرون از جستار ماست.
تشنیکواژهی فلسفهی قارهای،continental philosophy ، بینتنمبرای نخستین بار در ۱۸۴۰، در نوشتارهای جان استیوارت میل دیده میشود. ولی تازه در سالهای پیش از جنگ دوم جهانی، گلومبرگ و فراگل (۱۹۳۱) ناگل در ۱۹۳۶ و پس از آن رواج مییابد. سپس آنکه برابرنهش فلسفهی تحلیلی و فلسفهی قارهای نادرست نیست و عملکنندهاست. اما در اینجا دو نکته بر جاست. در این برابرنهش مقولهی نخست یک مفهومِ مفهومیاست و مقولهی دومییک مفهوم جغرافیایی. برابرنهش اینها چندان شیک نیست. از سوی دیگر، چنان که خواهیم دید، فلسفهی تحلیلی ریشههایی در اروپای مرکزی، فضای آلمانی زبان، دارد. از این روی، این دو مفهوم با یکدیگر اندربرش (تقاطع / intersection) دارند. با این همه در آن چه میآید من این دوبخشی را نگه خواهم داشت.
ولی اکنون بی آنکه بخواهیم در مفهومهای رایج تغییری ایجاد کنیم، بگذارید تحلیل کنیم و ببینیم آیا میتوانیم این دو مقوله یا مفهوم را در یک ساحت بپندار آوریم؟ فلسفهی فرانسه با دکارت، که بیگمان از بزرگانِ مطلق فلسفه است، به اوج خود میرسد و پس از دکارت نیز در سدههای هجدهم و نوزدهم فرانسه فیلسوفانی بزرگ دارد. با این همه، حقیقت آن است که فلسفهی فرانسه در سدهی بیستم با نگه داشتن چیستی و کیستی، هویتِ همواره زیباحسّیکانهی خود، زیر نفوذ فلسفهی آلمان – اتریش نیز هست. و این نفوذ ناچیز نیست. من از فیلسوف تحلیلیِ آلمانی، هانس یوهان گلک، مؤلف فرهنگ ویتگنشتاین، و کتاب آگاهنندهی فلسفهی تحلیلی چیست (what is analytic philosophy) نقل میکنم. بنگرید: سارتر و مرلوپونتی، هوسرل، آلتوسر، مارکس، فوکو، نیچه، لکان، فروید، دریدا، هایدگر، ترادادهای دویچمگویانه (دیالکتیکی) اگزیستانسیالیستی، فنومنولوژیک، هرمنوتیک، همه به سان عمده و در اصل به فلسفهی آلمانیزبان تعلق دارند؛ هر چند که یکی از برآمدهای آنها، فلسفهی پستمدرنیسم، نخست در فرانسه شکوفا شد. پس میتوان به¬راستی از فلسفهی بریتانیایی در برابر فلسفهی ژرمنیک یا فلسفهی فضای آلمانیزبان سخن گفت، یعنی سرانجام از رقابت بریتانیا و ژرمانیا.
فلسفهی تحلیلی و فلسفهی تحلیلی کلاسیک
در حدود یک سده پس از کانت، یعنی در حدود چرخش سدهی نوزدهم به سدهی بیستم، جریانی در فلسفهی اروپایی شکل میگیرد که به نام فلسفهی تحلیلی مشهور شدهاست. نکتهی اندرستیک (جالب توجه / interesting) آن که در برخی از نوشتههای تاریخ فلسفهی آلمان، به قلم خود آلمانیان، کانت را گاه تا اندازهای در تراداد آنلگوساکسون قرار میدهند. ولی این نکته گذرانه یاد شد. من دوران آغازین این گونه فلسفه که در ینا (آلمان)، کمبریج (انگلستان)، وین (اتریش)، برلین (آلمان) شکل گرفته است را فلسفهی تحلیلیِ کلاسیک مینامم. خود شخصاً در نوشتارگان تا کنون به این اصطلاح برخوردهام. فلسفهی تحلیلی کلاسیک به سان کلی، سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۷۰، ولی به¬ویژه سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰، را در بر میگیرد. یک سلسله مقولهها در فلسفه وجود دارند که در پیوند با نهشته (گفتگوشونده) یاد میشوند. Analytic philosophy, logical analysis, logical constructionism, linguistic philosophy, linguistic analysis, analysis of language, philosophical logic, philosophy of logic, .etc, اینها مفهومهایی هستند نزدیک به هم. ولی برای درک زمینهها و ایننهآنیهای آنها روشنسازی زیر را باز مینمایم.
فلسفهی تحلیلی کلاسیک از دو سرچشمه آغاز میشود. یکی منطقِ نمادین نوین و منطق ریاضی، و دیگری زبان طبیعی. نمایندگان عمدهی فلسفهی تحلیلی کلاسیک، که با منطق میآغازند، عبارتند از: گوتلوب فرگه (ینا)، برتراند راسل (کمبریج)، ویتگنشتاین (وین – کمبریج)، رودولف کارناپ (سمانتیسیم آلمانی در دورانی ساکن وین و سپس آمریکا) و دیگر فیلسوفان حلقهی وین، هانس رایشنباخ (اهل برلین). در این زمینه بررسی نقش فرانک پلامپتون رمزی (۱۹۰۳-۱۹۳۰) فیلسوف جوان انگلیسی به مطالعهی جداگانه نیاز دارد. با برخی تبصرهها میتوان گفت منطقدانان لهستان اندر میان دو جهانجنگ را نیز باید به نامهای یادشدهافزود: از جمله تارکفسکی، کوتافوینسکی، لوکاسیویچ روژس، آلفرد تارسکی.
سر رایموند کارل پوپر، بنیادگذار مکتبی که خود آن را خردگروی سنجشگرانه (critical rationalism) میخواند، خود را از جریان اصلی فلسفهی تحلیلی کنار میکشد. ولی بر پایهی همهی قرینهها، خردگروی سنجشگرانهی پوپر نیز در مقولهی کلی فلسفهی تحلیلی میگنجد. پوپر در اصل اتریشی است. خانهی پدری پوپر با یک کتابخانهی ده هزار جلدی در مرکز وین، رو به روی کلیسای جامع استفانوس قدیس، قرار داشت.
توضیحی کوتاه دربارهی زمینهی فرهنگی حلقهی وین و پوزیتیویسم لوژیک
فلسفهی حلقهی وین، یعنی پوزیتیویسم منطقی (logical positivism)، خود گونهای از فلسفهی تحلیلی کلاسیک به شمار میآید. هستیپذیری پوزیتیویسم لوژیک در وین به هیچ روی کاتوره و تصادفی نبود. در وین و اتریش یک تراداد دیرینهی آروینگروانه، آمپیِریستی، و شکگرایی و روحیهی سنجشگری و همهی چیزهایی که برای بخشی از روحیهو فلسفهی آلمان هستند، وجود دارد. هانس یوهان گلاک حتی از محور انگلیسی-اتریشی سخن میگوید. ما میتوانیم تراداد اتریشی را با نامهای زیر نشانهگذاری کنیم: برنارد بوید سانو (۱۹۸۱ – ۱۸۴۸) فرانس برنتانو (۱۸۳۸ – ۱۹۰۷) ارنست ماخ (۱۸۳۸ – ۱۹۱۶) رودولف کارناپ (۱۸۹۱ – ۱۹۷۰). میتوان نوکانتیهای اتریشی را نیز به این نامها افزود. به هر سان، این نامها در برابر تراداد آلمانی، یعنی کانت، فیشته، هگل، هایدگر، قرار میگیرند. هر آینه اتریش، یعنی امپراطوری دوگانهی اتریش و مجارستان، پادشاهی دوگانهی اتریش و مجارستان، بیشتر یک فضای فرهنگی است تا یک مقولهی واحد ملیتی یا نژادی، و از نگرگاه فلسفی و فرهنگی همهی یکانهای زیر در آن نقش دارند: اتریش، مجارستان، بوهمیا، چک، اسلواکی، بخشهایی از لهستان. از سوی دیگر، آلمان و اتریش را نمیتوان از نظرگاه فرهنگی کاملاً از هم جدا کرد. برخی از نمایندگان عمدهی شیوهی فلسفهورزی اتریشی آلمانیاند. برنتانو آلمانی است و مهمترین اثر خود را پیش از آمدن به وین نوشت. کارناپ بزرگترین نمایندهی پوزیتیویسم منطقی و موریتس اشلیک ادارهکنندهی حلقهی وین آلمانی بودند. ریشارد اوناریونس پوزیتیویست (۱۸۴۳ – ۱۸۹۶) استاد در زوریخ، فیلسوفی که نامش همراه با ماخ میآید، آلمانی بود. به هر سان، دامِت بر آن است که بهتر میبود فلسفهی تحلیلی، انگلیسی-اتریشی خوانده شود تا انگلیسی-آمریکایی. دربارهی مرگ حلقهی وین یا پوزیتیویسم منطقی گفته میشود logical positivism is dead. این تا اندازهای درست است؛ اما به راستی چیزی که مردهاست حلقهی وین است نه پوزیتیویسم. و حتی نه پوزیتیویسم لوژیک به معنای عام. یعنی خود پوزیتیویسم، که گونهای زیرمجموعهای از آمپیریسم (آروینگروی) است، پیش از حلقهی وین وجود داشته است و پس از حلقهی وین نیز نقش خود را همچنان در متابولیسم اندیشگی بازی میکند و بازی خواهد کرد. فراموش نکنید که دانشهای طبیعی به گوهر به میزانی پوزیتیویستیک هستند.
در خواندههای این سخنگو، سر کارل رایموند پوپر، خود را در مرگ پوزیتیویسم لوژیک و حلقهی وین نقشآفرین میداند. اما در واقع، آن که باعث نابودی حلقهی وین شد، نه پوپر، بلکه آدولف هیتلر بود. در دههی ۱۹۳۰، و به ویژه پس از ۱۹۳۳، سال روی کار آمدن هیتلر، جو خفقان در وین شدیدتر میشد. نازیسم فلسفهی حلقهی وین را بلشویسم فرهنگی و مخرب، افسادگر، اعلام داشت. الحاق اتریش به آلمان در مارس ۱۹۳۸، تیر خلاص را رها کرد و به فعالیت حلقهی وین پایان داد. بر روی هم در آلمان و اتریش ملحق شده به آلمان، در سپهر فلسفه، فنومنولوژی (پدیدهشناسی) و اگزیستانسیالیسم، به زندگی خود ادامه دادند. ولی پوزیتیویسم منطقی، مارکسیسم، و روانکاوی دیگر پروانهی زیست نداشتند و نمایندگان مایهور آنها به کشورهای دیگر، به ویژه، به آمریکای شمالی مهاجرت کردند.
بازگردیم به دنبالهی جستار، فلسفهی تحلیلی کلاسیک. فرگه منطقدانی است که به intension، مفهوم، گنجانهی مفهوم، بیشتر اهمیت میدهد تا فیسلوفان انگلیسی مانند راسل، که سراسر منطق برای او extensional است. extension: مصداق، گسترهی مفهومی. دربارهی نقش فرگه و راسل و مایهوری و پیشاهنگی ایشان در فلسفهی کلاسیک بسیار نوشته شدهاست. دامت، در ۱۹۹۳، فرگه را پایهگذار فلسفهی تحلیلی میداند نه راسل. ولی در این باره جدانگریهایی نیز بر جاست. با این همه ترتیب بالا پیشیداشتن فرگه بر راسل، از نگرگاه زمانی و مفهومی، میتواند از گونهای برونآفتگی (عینیت) بهرهمند باشد.
در برابر گرایش منطقی و ریاضی، از همان آغاز، هم در کمبریج و هم در آکسفورد، فیلسوفانی بودند که به پژوهش و تدقیق در زبان طبیعی عادی و معمولی، هم در زمینهی مفهومها و هم در زمینهی ساختارها میپرداختند. از جمله جورج ادوارد مور در کمبریج، و فیلسوفان زبان عادی آکسفورد مثل جی. ال. آستین، مؤلف کتاب، گیلبرت رایل و سپستر همچنین سر پیتر فردریک استراوسون، سر آلفرد جولز. ایر، پیشنهنده و معرفیکنندهی فلسفهی پوزیتیویسم منطقی در بریتانیا، نویسندهی کتاب درخشانlanguage, truth, and logic (1936) نیز پایگاهش در آکسفورد بود.
گفته میشود که مور ملهم از برنتانو و الکسیوس ماینونگ (۱۸۵۳ – ۱۹۲۰) فیلسوف اتریشی، است. مور به نوبهی خود به میزانی همچنین در هستیپذیری فلسفهی زبانی آکسفورد نفوذ داشته است. از سوی دیگر، مور پدافندهی common sense (فهم عادی)در فلسفه نیز هست. به نگر من، نخستین فیلسوف پرورندهی نیروی common sense ارسطوست ولی در سدههای نوین یکی از جنبههای فلسفه،رهایی اندیشه از قیدهای common sense بودهاست. به یاد آوریم جملهی نیلز بور فیزیکدان را به دانشجوی فیزیک که نوآوری خود را با وی در میان گذاشته بود: ‘Your theory is crazy, but it’s not crazy enough to be true. [نظریه¬ی شما نامعقول است، ولی آن اندازه نامعقول نیست که صادق باشد. ]
باری، راسل و ویتگنشتاینِ تراکتاتوس به¬سامان به دنبال زبان منطقی ایدهآل و علامتنویسی ایدهآل (notation) بودهاند. و فیلسوفان آکسفورد به دنبال تحلیل زبان عادی. یعنی هم بدانگاه که راسل و ویتگنشتاین تراکتاتوس با وجود دیگرسانیهای آشکار، به جنبههای گوناگون atomic proposition (گزاره¬های اتمی) و logical atomism (اتمیسم منطقی) میپرداختند، هم بدانگاه که ویتگنشتاین تراکتاتوس picture theory (نظریه تصویری) را میآفرید و کارناپ دربارهی ساختمان منطقی جهان مینوشت، فیلسوفان آکسفورد speech act زبان گفتاری عادی را به کلیترین معنا و نشانهگری در نگر داشتند. اصطلاحی که سپستر به وسیلهی آستین وضع گردید. در ضمن، مفهوم و اصطلاح logical atomism در اصل از آنِ راسل است.
ولی ویتگنشتاین واکاویهای فلسفی تا اندازهای به فیلسوفان پژوهندهی زبان عادی نزدیک میآید. جستار language gamesِ بازی های زبانی ویتگنشتاین در واکاویهای فلسفی مطرح میشود. برخی از کانتیننتالیستها، کانتیننتالیستهای ایرانی به ویژه، نسبت به اصطلاح اخیر حساسیت نشان میدهند. ولی این نکته گذران یاد شد.
حاشیه. در پژوهشهای خود درباره ویتگنشتاین به نکتهای برخوردم که تا کنون چیزی دربارهی آن ننوشتهاند. و آن همانندی حس شدنیِ سبک نگارش و شیوهی اندیشیدن ویتگنشتاین و آگوستینوس قدیس است. اکنون اگر به ویژه توجه خود را به سوی منطقدانان فلسفهی تحلیلی کلاسیک بگردانیم، باید بپرسیم به چه معنا و با چه سازوکاری منطق سویهی فلسفی دارد یا مییابد. مسألهی اصلی که منطق نمادین را سر راستانه فلسفی میگرداند، بهرهگیری از مدلهای زبانی، به¬ویژه مدلهای زبان طبیعی، است. یعنی هرگونه پژوهشِ مَتازبان (در برابر meta-language) فلسفی است. زبان طبیعی هم در مدلهای منطقورزان فلسفهی تحلیلی مطرح میشود، که به ویژه به زبانهای صوری می¬پردازند، و هر آینه هم در پژوهشهای آن گروه از پژوهشگران زبان عادی که سرراستانه به منطق نمیپردازند. برخی از جنبههای فلسفههای مربوط به شالودههای ریاضیات، یعنی، منطق¬گروی logicism و فرمالیسم، با فلسفهی تحلیلی تداخل میکنند. این تداخل به ویژه درفتاد [درمورد] پوزیتیویسم لوژیک حلقهی وین آشکارتر است تا در فتاد گونههای دیگر فلسفهی تحلیلی؛ ولی ما اکنون به این جستار نمیپردازیم.
دربارهی جنبهی فلسفی منطق با مدلهای زبان طبیعی همهی مقولههای زیر، افزون بر منطقی بودن، به مقولههای فلسفی هم ترامیدیسند و در نتیجه فلسفهی تحلیلی هستی میپذیرد: معنا به هر معنایی که گرفته شود و راستی (صدق)، وصفهای معین، منطق وجهی (modal logic)، منطق مرتبههای دوم و بالاتر، نگره نوعها (second and higher order logics, theory of types, ).
سنجش کوتاه دربارهی فلسفهی تحلیلی
الف) تحلیل (analysis) در سیستمهای استاتیک کارایی بیشتری دارد تا در سیستمهای دینامیک. در سیستمهای دینامیک برای شناخت افزون بر تحلیل، به باهمنهش (ترکیب / synthesis)، سازوکارها و پارامترهای دیگری نیز نیاز است یا بیشتر نیاز است که ما در اینجا نمیتوانیم به آنها بپردازیم.
ب) دقت در زبان، یکی از سویههای فلسفهی تحلیلی کلاسیک، دقت در زبان بودهاست، خواه در زبانهای صوری ایدهآل، خواه در زبان طبیعی. اعمال دقت در وهلهی نخست یک روش است. هر آینه همواره میتوان کوشید تا دقت زبان را بیشتر کرد ولی مرحلههایی فرا توانند رسید که میباید بهایی برای کاربست دقت بیشتر پرداخت. اگر دقت به هدف تر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 