پاورپوینت کامل ۱۹ سال از خاموشی فردید گذشت؛ افق گذشت‌ناپذیر زمانه ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ۱۹ سال از خاموشی فردید گذشت؛ افق گذشت‌ناپذیر زمانه ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ۱۹ سال از خاموشی فردید گذشت؛ افق گذشت‌ناپذیر زمانه ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ۱۹ سال از خاموشی فردید گذشت؛ افق گذشت‌ناپذیر زمانه ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل ۱۹ سال از خاموشی فردید گذشت؛ افق گذشت‌ناپذیر زمانه ۶۴ اسلاید در PowerPoint
امیرحسین ابراهیم : سید احمد فردید نقطه آغاز و به بیانی تاسیس اساس اندیشه فلسفی در ایران پسا ـ مشروطیت است. اندیشه‌یی که به بیان دقیق وی با سیری اختصامی و مآلا زندآگاهانه سیر کل به جزء و جزء به کل تفکر «خود بنیادانگارانه» مغرب زمین و فراگذشت (Aufhebung) از فرادهش (Tradition) چهارگانه متافیزیک ماثور تمدن اسلامی (حکمت مشاء، اشراق، کلام، تصوف) را در آینه طرحی سترگ موسوم به «علم ‌الاسماء و معرفه ‌الصور تاریخی» باز می‌تاباند.

امیرحسین ابراهیم : سید احمد فردید نقطه آغاز و به بیانی تاسیس اساس اندیشه فلسفی در ایران پسا ـ مشروطیت است. اندیشه‌یی که به بیان دقیق وی با سیری اختصامی و مآلا زندآگاهانه سیر کل به جزء و جزء به کل تفکر «خود بنیادانگارانه» مغرب زمین و فراگذشت (Aufhebung) از فرادهش (Tradition) چهارگانه متافیزیک ماثور تمدن اسلامی (حکمت مشاء، اشراق، کلام، تصوف) را در آینه طرحی سترگ موسوم به «علم ‌الاسماء و معرفه ‌الصور تاریخی» باز می‌تاباند. تفکر فردید ــ که با یاری از ترمینولوژی اپیستمه ‌های پدیدار آمده در دوران پست ‌مدرن از فراساختارشناسی و شالوده ‌شکنی تا پدیدارشناسی و زندآگاهی (هرمنوتیک) می‌توان آن را تفکری سوبژکتیویته زداینده و واسازنده دانست ــ بر محور شکافت مآثر تاریخی متافیزیک از یکسو و تهافت خویشکاری سوبژکتیویته مدرن با جملگی لوازم ذاتی مترتب بر آن، استوار شده است. دست بر قضا با فضل تقدم و تقدم فضل بر آنچه پسان‌تر از دهه ۷۰ میلادی ذیل عنوان مطالعات پست ‌کولونیالیستی نامیده شد و البته با نفی ابقایی محتوای این طرز تاویل. با این وصف می ‌توان دریافت که نفاذ اندیشه جوهرزداینده فردید در دو دهه پایانی رژیم تجددپرداز آمرانه در ایران از کدامین لایه برمی‌آید: لایه تشنگی عاطف به تذکار تاریخی چنان که در هاویه چپ ‌اندیشی جهان سومی گرفتار نیاید.

اندیشه فردید اما سخت مورد ایلغار واقع شد و می‌شود! یا این است که آن نفاذ تاریخ اندیش جایش را به غنودگی‌ای وانموده داده است یا آنکه اندیشگران امروزین توانسته‌اند بی ‌آنکه در خائوس سیاه حقد گرفتار آیند از فردید فراگذشت نظری حاصل کنند. قراین تاریخی فکر معاصر ایران در طول سه دهه گذشته خلاف این معنا را نشان می‌دهد. اینک کماکان با فردید در مقام متفکری در افق گذشت ‌ناپذیر زمانه مواجهیم. حتی اگر نبایست با اندیشه فراگذشت ‌انگارانه فردیدی از سر ستیز برآییم، لاجرم بدوا و غالبا باید با این اندیشه مواجه شویم، مواجهه‌یی که روشنفکر ایرانی به ‌مثابه تکینگی مزمن تفکر معاصر ایرانی همواره از آن شانه خالی کرده و کین‌توزی را جای اندیشیدن رو در رو با یکتا مصافگیر ایرانی تفکر خودبنیادانه مغرب زمین نهاده است. این مقال فرصتی است کوتاه ولی نه واپسین، برای تفهم فارغ از حقد درونگیر تاریخمند منو‌ را‌ لفکران ما!

۱- مدرنیزاسیون دوران پهلوی پدیده‌یی غالبا دولت ‌ساخته و بر بنیاد الگوی استقرار تجد آمرانه نظامی ‌وار بود، به ‌گونه‌یی که در واقع رژیم سنتی پادشاهی در ایران نه در بهمن ۵۷ که در واقع با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و پسان‌تر تشکیل حکومت پهلوی در سال ۱۳۰۴ ــ با تبدیل ممالک محروسه ایران به «دولت ـ ملت» شاهنشاهی ایران ــ به قصد مدرنیزاسیون سراسری به پایان می ‌رسد. به این مفهوم که پادشاهی پهلوی «مشروعیت» خود را نه از نهاد تاریخمند شاهی که از یک پروژه ملی تعریف شده توسط «سرآمدان» روشنفکری پسین ـ مشروطیت اخذ می ‌کند. پروژه متجددانه‌یی که با جنبش مشروطه و در غیاب دولت مرکزی مقتدر امکان اجرا نیافته بود. بنابراین تمرکز قدرت پیش‌شرط این پروژه تجدد به ‌شمار می ‌آمد.

حکومت پهلوی این پروژه مدرنیزاسیون را با یاری از سرآمدانی غالبا نامسلمان و فاقد پیوند ارگانیک با جامعه شیعه ‌مذهب ایرانی و الگو گرفتن از آنچه می‌توان آن را «میلیتانتیسم تجددانگارانه» نامید، پیش می ‌برد. امری که عمیقا زیر تاثیر رهیافتی پوزیتیویستی قرار دارد و به مهندسی اجتماعی تمرکزگرا پیوسته است و در عین حال بدبین به هرگونه اجتماع مستقل از دولت. در عین حال محتاج به نهاد مذهب برای بیمه خود در برابر مخاطرات احتمالی رقبایی که آنها نیز مدرنیزاسیون کشور را به عنوان برنامه بنیادی خود منتها در غیاب حکومت پادشاهی به کیفیت فعلی پذیرفته‌اند. پس سرکوب نیروهای مستقل از حکومت افروزش مداوم می ‌یابد و گونه‌یی رابطه مصلحت‌اندیشانه نیش و نوش ‌مدار با نهاد مذهب شیعه تعریف می‌شود که لایه‌هایی از همکاری تام تا خصومت و بدگمانی نسبت به اهداف طرف مقابل را دربرمی‌گیرد ولی به عنوان نمونه به واکنش‌های حذفی ــ از ناحیه حکومت به صورت دستگیری، تبعید یا اعدام و از سوی روحانیت تکفیر سران حکومت و شخصا شخص شاه ــ منجر نمی ‌شود.

۲- مدرنیزاسیون دولت ساخته، کلیت جامعه را دربرنمی‌گرفت و به ‌طور خاص دستگاه دولتی را شامل می ‌شد و در عین حال آپاراتوس این رژیم دولتی خصوصا در گفتمان فرهنگی از آغاز دچار شکاف بود، چرا که برای التزام افراد در آموزش عمومی همچنان به روحانیت شیعی به عنوان نیروی کارساز وابسته بود. آنچه ذیل عنوان «فلسفه فرهنگ خویشتن خویش خواه» با تم مرکزی «غربزدگی» نامیده‌ایم به‌طور معین با سه مقوله ذیل در پیوند است:

۱- بازاندیشی فرهنگی و جست‌وجوگری برای یک هویت تاریخی متمایز از غرب( با تاکید به بازگشت به ریشه ‌ها)

۲- نقادی ناهنجاری‌های ناشی از فراشد مدرنیزاسیون با ارجاع به تزهای اندیشگران غربی معاصر ــ دقت باید داشت که رواج گفتمان غربزدگی در ایران دهه ۱۳۴۰ و ۵۰ مصادف است با پیشتازی اندیشه ‌های مکتب فرانکفورت [نظریه انتقادی صنعت فرهنگ جامعه توده ‌سالار]، نقادی هیدگر از نیست ‌انگاری تکنولوژیک ناشی از تاریخ متافیزیک غرب و پیدایش فراساختارشناسی، «ساختارزدایی» و پست مدرنیسم.

۳- لزوم ارائه یک هم‌نهاده امروزین در تقابل با پدیده تحقیرآمیز از خودبیگانگی و «تهی ‌گشتگی» فرهنگی که خود را هم در رفتار رژیم و هم در بخشی از سرآمدان فرهنگی وقت نشان می ‌داد. آموزگار یگانه تزهای فوق، احمد فردید بود.

گرچه آل ‌احمد در رساله غربزدگی (۱۳۴۱) به بیانی تزهای پیش آمده را تلخیص و تقریر کرده بود، اما فردید خود در مصاحبه‌یی با محمود کتیرایی ـ درباره هدایت / ۱۳۵۲ ـ آن را تحریف اندیشه ‌های خود دانست. آنچه فردید عرضه کرد و من آن را الگوی بارز یک «فلسفه فرهنگی بومی‌گرایانه» با فضل تقدم نسبت به مباحث طرح شده از سوی ادوارد سعید در «شرق ‌شناسی» می‌‌دانم، به بیانی حاصل درهم آمیختگی «ماهیت ‌انگاری پیش‌مدرن» و «نسبیت ‌انگاری پست‌مدرن» است. لیک روایتی که در مقایسه با آنچه در دهه ۱۹۷۰ در سطح مطالعات فرهنگی آکادمیای غربی به پست ـ کولونیالیسم شهرت یافت به ‌مراتب از دقت و اصالت بیشتری برخوردار است، به ‌رغم یا صرف ‌نظر از تبعاتش. احمد فردید که می‌‌توان او را صاحب «روایت کبیر» و «دشواره هویت» دانست از بنیاد هرگونه برچسب ایدئولوژیک نسبت به گفتارش را رد می ‌کند. چرا که منکر هرگونه پیوستاری میان نقد بنیادینش از متافیزیک خودبنیادانگارانه غربی و تبعات مترتب بر آن و گفتار عمیقا معنوی خویش است. فردید بر همین مبنا خویش را هم ‌سخن هیدگر ــ نه الزاما متعاطی اندیشه ‌های او ــ معرفی می ‌کرد. در واقع هرگونه «روایتی» که برآیند «خودبنیادانگاری» و «انسان ‌باوری» ریشه‌‌مند در سنت هلنیستی غرب باشد موضوع هجوم نقادانه و ستیزه ‌جویانه فردید قرار دارد. احمد فردید پس از جنگ بین ‌الملل اول در حوالی یزد متولد شد و پس از اتمام یک دوره تحصیلات اسلامی ـ از جمله نزد روحانی مبدعی به نام شریعت سنگلجی ـ رهسپار اروپا شد. اروپای اواخر دهه ۱۹۳۰ که به ‌لحاظ سیاسی میان دو اردوگاه فاشیسم و کمونیسم ـ عملا در غیاب نیروی موثر لیبرالیسم و پارلمانتاریسم ـ تقسیم شده بود.

مورد اعتراض ساختارزدایانه فردید از «خویشکاری» سوبژکتیویته مدرنیته و لوازم منطقی مترتب بر آن در اخلاق، جامعه و سیاست، مساله گم ‌گشتگی و در واقع غفلت از «امر قدسی متعالی» و جنبه تالهی بخشیدن به «نفسانیت مادی» ــ معادل نفس اماره در سنن عرفانی اسلام ــ به عنوان تئوس است که مبدا پیدایش «الاهیات» می ‌شود؛ الاهیاتی که نه با «قدوسیت متعال» تنزیهی که با خدای تئولوژیزه سروکار دارد. خدا در مقام صانع که خصلت صناعتی او از جمله در بشر هم به ‌واسطه مفهوم دخل و تصرف شده Logos به ودیعت نهاده شده است. این Theos/Deus که در مواریث قرآنی به ‌صورت «طاغوت و ضد‌الله» بیان شده است، منشا اساسی نیست ‌انگاری متافیزیکی و نماد فراموشی و غفلت از حقیقت «سلبی و تنزیهی» وجود است از دوره رنسانس به پس، جملگی ارزش‌ها براساس محور واقع شدن سوبژکتیویته دگرگون شده و عالمی بر اساس خودمحوری و خودبینی سوژه شناسای مدرن پدیدار می ‌شود که هم ‌هنگام جهان چیرگی کولونیالیستی و امپریالیستی و حاکمیت مفاهیم و روایت ‌ها – و در واقع فرارویت‌های – اروسانتریک [اروپامحورانه] بر جهان نیز هست. به نظر فردید برای دوباره قرار دادن این بشر بر سر جای اصلی ‌اش باید گذاشت که این هستنده خویشکار و خودبنیادانگار که در اثر این نفس ‌پرستی و اشتغال به اصالت فاعلیت تخیلی و برزخی‌اش که ذاتی مستورخواه دارد به بت‌واره‌یی مبدل شده در خودواسازی ‌اش سرگردان بماند و از این طریق و با درهم شکستن تمامی شالوده ‌های این جهان بت‌وارگونه امکان ظهور «خدای پریروز» و «خدای پس ‌فردا» یعنی سیری اختصامی و ترس ‌آگاهانه به ‌جانب «تعالی آخرالزمانی» فراهم‌آید. بنابر این متلاشی ‌شدگی ابعاد فرهنگی جوامع سنتی نباید تفکر را از نگاه به منشا نیست ‌انگاری امروز یعنی خودبنیادانگاری مدرنیته و چالش واسازنده پیش روی آن بازدارد. پرسش بنیادین این است که چنین گفتمانی چگونه توسط رژیم سیاسی ‌ای اخذ می ‌شود که اهتمامش بر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.