پاورپوینت کامل در مدار توسعه نیافتگی ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در مدار توسعه نیافتگی ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در مدار توسعه نیافتگی ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در مدار توسعه نیافتگی ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

چرا موضوع «فقدان پارادایم هماهنگ کننده تحول اجتماعی و توسعه ملی» را انتخاب کردم؟ زیرا مناسبات اجتماعی همواره از مسائل و مشکلات کشور صحبت می کنیم

چرا موضوع «فقدان پارادایم هماهنگ کننده تحول اجتماعی و توسعه ملی» را انتخاب کردم؟ زیرا مناسبات اجتماعی همواره از مسائل و مشکلات کشور صحبت می کنیم و اگر به طور علنی ممکن نباشد در محافل دوستانه، کاری وتشکل های هم مسلک مرتبا از مشکلات گریبانگیر کشور گلایه می کنیم. همه ما این سوال را در ذهن داریم که چرا شرایط کشور به مسیر حاضر افتاده است و در اینکه ملتی درخور توسعه بیشتر و جایگاه بالاتر هستیم، شکی نداریم و مسیر موجود را لااقل برای نیل به آن آرزو کار ساز نمی یابیم.
در اینجا برخی پرسش هایی که در ارتباط با این بحث مطرح می شود را بیان می کنم: چرا ایران از یک رشد پایدار درون زای اقتصادی برخوردار نبوده است؟ چرا جامعه ما به تعبیر دکتر کاتوزیان یک جامعه کلنگی (وی می گوید جامعه ما هر ۲۵ سال یکبار تیشه به ریشه همه ساخته ها می زند) بوده است؟ چرا از سازمان های سیاسی ایجاد شده در ایران یک روند پایدار تاثیرگذار باقی نمانده است؟
طی سال ها بحث در سطح دستگاه های دولتی، دانشگاه، محافل روزنامه نگاری، جمع دوستان و مانند آن به این نتیجه رسیدم که مشکل ایران یک مشکل پایه ای و بنیادین است. مشکل ما این است که در مورد مفاهیم اولیه هماهنگی و همفکری نداریم. وقتی از بسیاری دوستان از گروه های مختلف سیاسی و طیف های مختلف اجتماعی می پرسم که مفهوم آزادی از نظر شما چیست؟ حتی کسانی که با این مفاهیم مشکل ندارند، هیچ تصویر مشخص و هماهنگی را از این مفاهیم نمی توانند ارائه کنند. اگر بنابرفرض تمام قدرت سیاسی در اختیار شما بود می خواستید چکار کنید؟ آیا حقوق مالکیت مردم را محترم می شمردید یا آزادی فردی را پاسداری می کردید و چگونه؟ برای این گونه پرسش ها پاسخ مشخصی از هیچ یک از طیف های سیاسی و اندیشه ورز اجتماعی نمی توانید به دست آورید. زیرا مبانی اولیه خرد درحیطه مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ذهن افراد هماهنگ نیست و در نتیجه پارادایم ثابتی برای آنها وجود ندارد تا به آن مراجعه کنند.
کسانی که در اینجا حضور دارند بر اساس تجربه می دانند تصمیم گیری در محیط های کلان کار بسیار پیچیده ای است و مشکل آن نه تنها به خاطر مسائل تخصصی، بلکه به خاطر مشکلات مربوط به ادراک و ذهن و هم آوردی کردن با مقاومت هایی است که ذهن انسان از جهات مختلف ممکن است ایجاد کند. همچنین همتراز کردن انواع هزینه و فایده اقتصادی اجتماعی و سیاسی و تعارض های مختلف بین ملاحظات منافع شخصی، منافع جمعی، جایگاه سیاسی، ملاحظه دیگر صاحبان قدرت و انواع و اقسام کشش ها و تنش هایی که در درون ذهن می گذرد کار تصمیم سازی را با مشکل روبه رو می کند. به همین دلیل نیز با نمونه های متعدد تصمیم های نا همخوان و متناقض بر می خوریم. در این مواقع، داشتن پارادایم مشترک کار را برای تصمیم گیری فوق العاده ساده می کند. یک مثال بزنم که مربوط آمریکا است: در این کشور اگر مساله ای مطرح شود و نیاز به تصمیم گیری داشته باشد- چه در بخش دولت، چه مجالس، چه قوه قضائیه- به دفعات به ۱۰ بند متمم قانون اساسی شان که مربوط به حقوق انسانی و فردی است مراجعه می کنند و براساس آن تصمیم را اتخاذ می کنند؛ هرچقدر هم که موضوع پیچیده باشد. چند سال پیش این موضوع مورد بحث بود که آیا باید جلوی کاربران اینترنت برای اهانت به رییس جمهور را گرفت یا خیر؟ از یک طرف گفته می شد که این مقام نماد کشور است و نباید به او توهین شود و از سوی دیگر این سوال مطرح می شد که آیا این عمل، محدود کردن آزادی ها نیست؟ وقتی این موضوع به جراید و دیوان عالی کشور رفت، بر اساس همان متمم قانون اساسی عمل شد. یعنی محدود کردن مطالب اینترنت رد شد. وقتی از قضات دیوان عالی سوال شد آیا این تصمیم درست است یا خبر؟ گفتند بله، زیرا اگر اینجا اجازه دهیم آزادی های فردی نقض شود، الی غیرالنهایه موارد دیگر هم در صف خواهد بود. بنابراین، وجود پارادایم ها – چه آنها که جنبه رسمی دارند و چه آنها که اعتقاد و باور مشترک و هم آهنگ سازهستند-برای گذشتن از بسیاری از مسائل اجتماعی ضروری است. زیرا در غیر این صورت نمی توان تصمیم صحیح گرفت و مسائل حل نشده باقی می ماند. اما اگر پارادایم ثابتی را بپذیریم مسائل ساده شده و اگر هزینه هم در پی داشته باشد، بار آن هزینه را می پذیریم.
در این بحث و بر همین مبنا می خواهم استدلال کنم که ریشه بسیاری از مشکلات مسائل داخلی است، نه مربوط به عوامل خارجی و نه مربوط به افلاک است، مربوط به ویژگی رفتاری خود ما است و دلیل را باید در کارکردها و رفتارها و باورهای بنیادین یا پارادیم رفتاری خودمان بجوییم و برای درک کنش های جامعه و تبیین آنها نیازمند به شناخت مبانی رفتاری جامعه و تعمیم رفتارهای فردی به اجتماع هستیم.
قبل از اینکه به بحث اصلی به پردازم مجبورم یک نکته در مورد تاریخ بگویم. زیرا ما جزئی از جریان تاریخ هستیم و بدون آنکه به آن توجه داشته باشیم، شاید مشکل باشد که بتوانیم مسیرهای آینده مان را پیدا کنیم. این نکته را من از هگل نقل قول می کنم که برای بحث بعدی ما مفید خواهد بود: «تاریخ جامعه بشری از شرق عالم آغاز شده، به غرب سفر کرده است؛ چنانکه آسیا آغاز تاریخ و اروپا پایان آن است. گرچه زمین کروی است، زیرا تاریخ حرکتی یکسویه داشته است؛ از شرق که طلوع آن است به غرب که غروب آن است و در همینجا(غرب) است که خورشید خود آگاهی طلوع کرده است». این گزاره متعلق به قرن نوزدهم است.
او می گوید زادگاه تمدن بشر بی شک در شرق است و به همین دلیل نوزادی انسان در شرق ثبت شده و اولین تمدن ها ۱۲ هزار سال پیش در جنوب و غرب ایران، سوریه، جنوب ترکیه و… شکل گرفت و هزار سال بعد از آن، اسکان انسان در چین شروع می شود. این نوزادی را ما این گونه می شناسیم که آزادی برای یک نفر وجود داشت؛ آن هم فرد حاکم بود. وجود بقیه انسان ها تصادفی تلقی می شده است. حاکمی که در برخی جوامع او را الهی می دانستند، آزادی فقط برای همان یک نفر بوده و بقیه را می توان عزت یا ذلت داد یا انکار کرد یا تلف کرد …. دوران نوجوانی بشر در مدیترانه اتفاق افتاده در یونان و رم باستان. یونانی ها و رمی ها می فهمند که «برخی» انسان ها آزادند که بر اساس آن، انسان های آزاد از مالکیت و مشارکت در حکومت برخوردارند و بقیه برده هستند. بلوغ انسان در اروپای غربی اتفاق افتاده است. دنیای ژرمن که هگل از آن نام می برد چنین درک می کند که همه انسان ها آزاد هستند. بنابراین اینکه چه بخشی از جامعه آزاد است یک وجه مهم حرکت تاریخ است و غیر از آن نمی توان فهمید که اگر در دوران بلوغ بشر هستیم آزادی برای همه است و اگر در دوران نوزادی بشر هستیم، آزادی فقط برای یک نفر است و در دوران نوجوانی هم حکومت های الیگارشی و اشرافی حاکم هستند. در واقع از نظر هگل و نظریه تحول تاریخ او حکومت های استبدادی، الیگارشی و دموکراتیک حکومت های سه دوره ذکر شده هستند. در مرحله بلوغ انسانی است که هدف و غایت اجتماعی در برگیرنده، جذب کننده و پوشاننده تمام اهداف فردی و انسانی است.
پس باید بفهمیم آزادی بر حسب نظر این فیلسوف و بسیاری دیگر از فلاسفه اروپایی چیست؟ اینکه یک جامعه علی الاصول همه افراد را پوشش دهد و به اهداف همه آنها فرصت دهد، این مساله ای است که طی ۲۰۰ سال گذشته بخش مهمی از اقتصاد را نیز به خود اختصاص داده است. در کتابی که بنده و دکتر غنی نژاد و دکتر عباسی نوشته ایم هم به این مساله اشاره شده است. بحث حرکت تاریخ و شیوه و مایه و محور آن که تحول و گسترش آزادی برای نوع بشر است(انتخاب آزادانه)، موضوعی است که اقتصاددانان طی دو قرن اخیر روی آن کار کردند. آیان موریس(در کتاب چرا غرب غلبه کرده است، چاپ۲۰۱۱) که یک باستان شناس و تاریخ دان است، بررسی تاریخ بشر را از ۵۰ هزار سال پیش از زمان پیدایش اولین انسان ها آغاز می کند تاکید اصلی او روی ۱۲ هزار سال اخیر است. او می گوید: بشر سه دوره تاریخی را پشت سر گذاشته است: اول، «عصر کاهن شاه ها» است. در این دوره که اولین روستاها و شهرها شکل گرفتند، مهم ترین عنصر اداره جامعه کاهن شاه ها بودند، کسانی که در ساختمان هایی قرار می گرفتند و می گفتند از اینجا با خدایان صحبت می کنیم و خدایان با ما صحبت می کند، به همبن دلیل همه مردم هم باید به حرف ما گوش دهند. نمونه اینها را در بابل و چین و مصر می بینیم. آدام موریس طغیان بشریت علیه اینها را متذکر می شود و می گوید: وقتی بشر به مرور پی برد اینها واقعا نماینده خدا نیستند، آنچنان آشوبی به پا شد که از چین تا یونان و مصر را در برگرفت، شهر ها در آتش سوخت و اثری باقی نماند که باستان شناسان نیز از زیر خاکستر بیرون بیاورند. دور دوم، «ظهور عصر حکمت و فلاسفه بزرگ و ادیان ابراهیمی» است. آنها یاد دادند که مسیر این دنیا با اختیار و اعتقادات خود انسان قابل عبور است و او احتیاج ندارد که کسی مانند کاهن راهنمایی اش کند و وسایل سعادت او را فراهم کند. بلکه سعادت بوسیله خود انسان فراهم می شود. این عصر جدایی بزرگی از عصر قبل خود بود. سوم، «عصر خرد و دنیای مدرن»؛ اگر ما عصر حکمت را از حدود ۲۰۰۰ هزار سال قبل میلاد مسیح در نظر بگیریم، عصر جدید از ۳۰۰ سال پیش آغاز شده که انسان به خودآگاهی و خرد رسید.
اول روستاها و معابد و زیگورات ها شکل می گیرد و طی دوازده هزار سال مرکز تمدن بشر به مرور از شرق و خاورمیانه به اطراف مدیترانه و سپس اروپای غربی و آمریکای شمالی می رود. ۲ هزار سال بعد از شکل گیری تمدن بشر در مناطق دامنه های تپه ای (جنوب غربی ایران و جنوب ترکیه و سوریه فعلی) تمدن چین شکل می گیرد که طی هزاران سال به طرف سواحل چین و ژاپن حرکت می کند.
جهت حرکت تمدن بشر از نظر آیان موریس، تقریبا متناظر است با همان بحث هگل و مسیری که او مطرح می کند، در مورد حرکت اشاعه آزادی.
موریس در این بحث تاریخی پیش بینی می کند که تا ۳۰ سال آینده مرکزتمدن بشر، از غرب مجددا به شرق برمی گردد و در این پیش بینی نام منطقه ما را هم «هلال بحران» نام می دهد.
به نظر می رسد اولین کسی که نام هلال یا قوس بحران را برای خاورمیانه به کار برد، برژینسکی بود که در سال ۱۹۷۹ کتابی نوشت و گفت «قوس بحران در سراسر کشورهای اطراف اقیانوس هند با ساختار سیاسی شکننده شروع شده و این امر خطر تجزیه نقاطی را دارد که برای غرب مراکز حیاتی هستند، اثر هرج و مرجی که ایجاد می شود، با نیروهایی پر خواهد شد که با ارزش های ما دشمن و با دشمنان ما همدل هستند». این قوس بحران از اندونزی تا جنوب آفریقا را در برمی گیرد.
بحث پیرامون این مفهوم قوس بحران ادامه یافت. قوس بحرانی که از سال ۱۹۷۹ مطرح می شود تا کنون بزرگ تر و پرماجراتر شده و جاهای بیشتری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.