پاورپوینت کامل نگاهی از درون ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی از درون ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی از درون ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی از درون ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

پیشنهاد انتشار نشر دانش به گمانم از مرحوم دکتر حسن مرندی بود. دستگاه تازه‌تأسیس نشر – که هنوز مرکز نشر دانشگاهی نشده بود و اسمش «کمیته ترجمه و تألیف کتب دانشگاهی وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی» بود -مواجه شده بود با سیلی از کتاب‌هایی که استادان در ایام بسته بودن دانشگاه‌ها ترجمه می‌کردند و کم‌کم به دست گروه‌های مختلف آن دستگاه می‌رسید و چون بسیاری از این ترجمه‌ها فقط اسمی از ترجمه داشتند، دکتر مرندی، که در ادوار مختلف زندگی‌اش چند مجله و روزنامه را گردانده بود، پیشنهاد کرد این دستگاه خبرنامه‌مانندی دربیاورد که هم رابط کمیته با مؤلفان و مترجمان باشد و هم برخی از مسائل مربوط به ویرایش و نشر و کتابشناسی در آن بیاید. این پیشنهاد را دکتر پورجوادی پسندید و پذیرفت (شاید هم خودش به این فکر بود)، غافل از اینکه روزی مجله‌ای که از این میان بیرون می‌آید به قول خودش پرچم مرکز نشر دانشگاهی و مایه بیشترین دلبستگی او به این مرکز می‌شود.

پیشنهاد انتشار نشر دانش به گمانم از مرحوم دکتر حسن مرندی بود. دستگاه تازه‌تأسیس نشر – که هنوز مرکز نشر دانشگاهی نشده بود و اسمش «کمیته ترجمه و تألیف کتب دانشگاهی وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی» بود -مواجه شده بود با سیلی از کتاب‌هایی که استادان در ایام بسته بودن دانشگاه‌ها ترجمه می‌کردند و کم‌کم به دست گروه‌های مختلف آن دستگاه می‌رسید و چون بسیاری از این ترجمه‌ها فقط اسمی از ترجمه داشتند، دکتر مرندی، که در ادوار مختلف زندگی‌اش چند مجله و روزنامه را گردانده بود، پیشنهاد کرد این دستگاه خبرنامه‌مانندی دربیاورد که هم رابط کمیته با مؤلفان و مترجمان باشد و هم برخی از مسائل مربوط به ویرایش و نشر و کتابشناسی در آن بیاید. این پیشنهاد را دکتر پورجوادی پسندید و پذیرفت (شاید هم خودش به این فکر بود)، غافل از اینکه روزی مجله‌ای که از این میان بیرون می‌آید به قول خودش پرچم مرکز نشر دانشگاهی و مایه بیشترین دلبستگی او به این مرکز می‌شود.

قصد اصلی این بود، نه انتشار مجله‌ای با خصوصیاتی که می‌شناسیم. همین است که یکی دو شمار‌ه اول نشر دانش بسیار نحیف ‌است و ظاهری خبرنامه‌وار دارد. در واقع بعد از آن یکی دو شماره ما غافلگیر شدیم و نشر دانش از دست دررفت. علتش هم این بود که میدان خالی بود و نیاز شدید. در سال‌های اول انقلاب، بسیاری از مجلات سنگین علمی و ادبی تعطیل شده بودند: سخن، یغما، راهنمای کتاب، نگین، رودکی، فرهنگ و زندگی …. مجلات دانشگاهی هم یا درنمی‌آمدند یا به صورتی درمی‌آمدند که از درنیامدن بدتر بود. هیأت‌های تحریریه وزین قبلی دیگر وجود نداشتند و سرنوشت این مجلات به سرنوشت دانشگاه‌ها گره خورده بود که خودش نامعلوم بود. یکی دو مجله سنگین که منتشر می‌شد بیشتر سیاسی بود و آن هم از نوع چپ با مبلغ زیادی مقالات نظری مارکسیستی. اینها هم زیاد دوام نیاوردند. آدینه و گردون و دنیای سخن هم که بیشتر به ادبیات معاصر می‌پرداختند، اگر اشتباه نکنم، بعد از نشردانش منتشر شدند. آئینه پژوهش و کیهان فرهنگی هم. آینده درمی‌آمد اما همان سنت یغما و راهنمای کتاب را ادامه می‌داد، منتها در شرایطی دشوارتر و با دست بسته‌تر. از نشریات دولتی آن زمان که بهتر است چیزی نگویم. این بود که نویسندگانی که نه زیاد قدیمی بودند و نه زیاد متجدد و جایی برای چاپ نوشته‌هایشان پیدا نمی‌کردند از اینکه ‌دیدند مجله‌ای منتشر می‌شود که بر خلاف جریان شنا می‌کند خوشحال شدند و خود ما هم فهمیدیم که خواسته و ناخواسته داریم به یک نیاز واقعی، که در آن فضای اشباع شده از سیاست کسی جرأت بر زبان آوردنش را نداشت، جواب می‌دهیم.

این طور بود که نشر دانش به دنیا آمد. مجله‌ای که نه هیأت تحریریه ‌داشت و نه از پیش برای خودش خط مشی معینی تعریف کرده بود. چیزی که داشت سردبیرش بود، که البته سابقه مطبوعاتی نداشت ولی در عوض دانش و بینش داشت و همکارانی که به صورت‌های مختلف او را یاری می‌کردند. اگر دو سه شماره اول نشر دانش را نگاه کنید می‌بینید که بیشتر مطالب آن مستقیما به نشر مربوط می‌شود. مقالاتی در باره ترجمه و ویرایش، درباره انواع حروفچینی (که من نوشته بودم و امروزه با همه‌گیر شدن حروفچینی رایانه‌ای ارزش تاریخی دارد) و نیز بخش کتاب‌های تازه، که به دلیل اینکه راهنمای کتاب دیگر منتشر نمی‌شد و وزارت ارشاد هم هنوز عهده‌دار تهیه کتابشناسی ملی نشده بود، کارش به گردن نحیف نشر دانش با امکانات اندکش افتاده بود.

اما نشر دانش خیلی زود این مرحله را گذراند. دلزدگی از سیاست آغاز شده بود و اهل فکر و فرهنگ کم‌کم داشتند احساس می‌کردند که مسائل فکری و تاریخی و ادبی معلوم نیست اهمیت‌شان کمتر از مسائل سیاسی باشد و بهتر است به سر کار اصلی‌شان برگردند. این نشر دانش که به این صورت پدید آمد و بیست دوره هم با یکی دو وقفه منتشر شد، شبیه هیچ مجله دیگری نبود. شبیه مجلات ادبی پیش از انقلاب نبود چون شعر و داستان چاپ نمی‌کرد و گرچه هیأت تحریریه نداشت اما همان دو سه نفر از همراهانش هم که سابقه و علاقه ادبی داشتند ترجیح می‌دادند کاری به کار ادبیات معاصر فارسی و حتی ادبیات معاصر به طور کلی، نداشته باشند. مجله دولتی بود و احساس می‌کردیم که مجله دولتی جز دست به عصا و با هزار اما و اگر نمی‌تواند وارد این حوزه بشود. بنا بر این دور ادبیات معاصر را خط کشیدیم.

نشر دانش شبیه مجلات ادبی قدمایی پیش از انقلاب هم نبود، زیرا اگرچه بعضی از موضوعاتی که در آن منتشر می‌شد قدمایی بود، اما دید قدمایی نداشت. از همان اول معلوم بود که مجله، بی آنکه اعلام کرده باشد، حتی در سنتی‌ترین موضوعات نمی‌خواهد خودش را از روش‌ها و دستاوردهای امروزی پژوهش محروم کند. بی‌مجامله بگویم که علت این آمیزش قدیم و جدید در نشر دانش این بود که چند تن از همکاران اصلیش، از جمله خود پورجوادی واحمد سمیعی و ابوالحسن نجفی و بهاء‌الدین خرمشاهی و کامران فانی و علیمحمد حق‌شناس و من، کم و بیش پایی در هر دو عرصه داشتیم. چون، همان طور که گفتم، مجله ادبی یا تاریخی یا فلسفی دیگری وجود نداشت، هر نویسنده‌ای که این شیوه را می‌پسندید برای ما مقاله می‌فرستاد.

نشر دانش دولتی بود، اما باز هم مثل مجلات دولتی آن سال‌ها نبود. مثلا اگر به مناسب سالگرد شهادت استاد مطهری چیزی چاپ می‌کرد، آن چیز بخش‌هایی از درس‌های شفاهی او بود که در آن سال‌ها هنوز کسی به فکر تدوین و انتشارش نیفتاده بود، زیرا شاگردان او به کارهای مهم‌تری مشغول بودند و نشریات رسمی به او به چشم نظریه‌پرداز انقلاب نگاه می‌کردند تا به چشم استاد برجسته فلسفه اسلامی. به یاد دارم یک بار که مجله در آستانه ماه محرم منتشر می‌شد تصویری از یک پنجه علم را روی جلد آوردیم و دیگران، که در تب و تاب اسلام انقلابی می‌ترسیدند که این گونه چیزها نشانه ارتجاع باشد و هرچند دلشان می‌خواست اما خجالت می‌کشیدند وجود چنین نمادهایی را به روی خودشان بیاورند، ترس‌شان ریخت؛ و این پنجه علم بعد از آن نقش همه جا شد.

سردبیر مجله، جز مدت کوتاهی که من بودم، همیشه دکتر پورجوادی بود و ویراستاران آن استاد سمیعی و من و مدتی هم استاد سعادت. ویراستار و مشاور غیر رسمی هم زیاد داشت، که از میان درگذشتگان‌شان باید از حسن مرندی و کریم امامی نام ببرم. همه این افراد یک سلیقه نداشتند، اما در همه دوره‌ها مسائل ایرانی و اسلامی در کانون توجه مجله بود. من نمی‌خواهم فضل تقدم یغما و سخن و راهنمای کتاب و نیز برخی از مجلات دانشگاهی و نشریات مستقل اسلامی پیش از انقلاب را در طرح این گونه مسائل منکر بشوم، اما به‌جرأت می‌توانم بگویم که نشردانش در این زمینه زبان و لحن دیگری داشت، زیرا اتکایش به نسل تازه‌ای از نویسندگان بود و به همین دلیل حتی در سنتی‌ترین مسائل هم یک نوع ربط و مناسبت امروزی می‌جست و می‌یافت. همچنین، به اندازه برخی از آن مجلات ‌خواص‌پسند نبود و دامنه مخاطبانش را محدود نمی‌گرفت. کمتر نوشته‌ای در نشر دانش هست که یک خواننده معمولی و علاقه‌مند نتواند بخواند و از آن چیزی یاد نگیرد. البته برخی از مقالات واقعا تحقیقی بودند، با همه لوازم ظاهری تحقیق از ضبط صورت فرنگی اعلام تا پانوشت‌های مفصل، اما اینها، بر خلاف بسیاری از مقالات به‌اصطلاح علمی-پژوهشی امروزی، برای دورباش دادن به خواننده نبود. خلاصه خواننده می‌توانست مطمئن باشد که مطلبی را می‌خواند که نویسنده‌اش آن را از روی فهم نوشته است و ویراستاران مجله هم سعی کرده‌اند نفهمیده چاپش نکنند.

در واقع نشر دانش شاید اولین نشریه بعد از انقلاب باشد که کار ویرایش مقالات را جدی گرفت. از این نظر تنها یک مجله قبل از انقلاب را می‌توان با آن مقایسه کرد و آن کتاب امروز است، که چند شماره‌ای بیشتر منتشر نشد اما همان چند شماره از دقت و وسواسی حکایت می‌کرد که در انتخاب نویسنده و مقاله و ویرایش مقالات به کار می‌بست. و تازه سروکار کتاب امروز و سخن با نویسندگانی جاافتاده‌تر و کارآزموده‌تر بود. ویرایش مقالات در نشر دانش چندمرحله‌ای بود. البته بسیاری از مقالات رد می‌شدند زیرا با معیارهای مجله نمی‌خواندند. (بعدها که انتشار مجلات «علمی – پژوهشی» دانشگاهی آغاز شد، بسیاری از این ردی‌های مجله «علمی – ترویجی» ما سر از این مجلات درمی‌آوردند!) اگرچه هیأت تحریریه رسمی وجود نداشت، اما کار داوری مقالات جدی بود. دکتر پورجوادی اگر مقاله‌ای را می‌پسندید به پسند خودش بس نمی‌کرد و نظر کسان دیگر را هم می‌خواست و این کسان دیگر یا ویراستاران مجله بودند، یا همکاران دیگر مرکز نشر و یا پژوهشگران و دانشگاهیانی که به مناسبتی سروکارشان با آن مرکز می‌افتاد. بعد ویرایش قبولی‌ها آغاز می‌شد که غالبا به معنای تلخیص مقاله، حذف بخش‌هایی از آن، گاهی مقایسه منقولات آن با منابع، یکدست کردن سبک ارجاعات و تلفظ نام‌ها و ویرایش زبانی بود. دکتر پورجوادی، که سردبیر مجله بود، همه مقاله‌ها را می‌دید و حتی بعضی را یک دور ویرایش می‌کرد، یا ویرایش دیگران را یک بار می‌دید. بعد نوبت ویراستاران مجله یعنی آقای سمیعی یا آقای سعادت یا من می‌شد، یا یکی دیگر از همکاران که بدون داشتن مسوولیت رسمی از سر لطف ویرایش مقاله‌ای را تقبل می‌کرد. ما در نشر دانش سر هر چیزی اگر کوتاه می‌آمدیم بر سر وجود نظم منطقی در مقاله و زبان فارسی اصلا اهل کوتاه آمدن نبودیم و چون نمی‌خواستیم مقاله‌ای را که مطلبش درست و تازه بود به خاطر آشفتگی مطالب یا زبان نادرست و نارسایش رد کنیم، ناگزیر کار بازآوردن نظم منطقی و درست و رسا کردن زبان مقاله به گردن خودمان می‌افتاد. نمی‌خواهم بگویم که برخی از محققان ما مقاله‌نویسی را در نشر دانش آموخته‌اند، اما چند تنی از آنها پیش من گفته‌اند که نشر دانش آنها را متوجه نکاتی در نوشتن کرده است که به صرافت طبع به آن توجه نداشته‌اند. مقالاتی هم که به ویرایش نیاز داشت دو دسته بود، یک دسته نوشته نویسندگان با سابقه بود که بسیاری‌شان همه عادت‌های بد زبانی و شلختگی‌های نوشتاری را داشتند. کار ما با این مقالات سخت‌تر بود، چون از یک سو به حرمت نویسندگان‌شان نمی‌خواستیم در آنها زیاد تصرف کنیم و از سوی دیگر نمی‌توانستیم به همان صورت که به دستمان رسیده بودند چاپشان کنیم. لاجرم باید راه میانه‌ای می‌جستیم که یافتنش، مثل هر راه میانه دیگری، غالبا دشوار بود. دسته دیگر از نویسندگان تازه‌کاری بود که موضوع کار خود را خوب می‌شناختند اما فارسی‌شان می‌لنگید. اتفاقا ویرایش این دسته از مقالات ساده‌تر بود و عباراتی که در آغاز مثل نوشته بچه‌مدرسه‌ای‌ها به نظر می‌آمد، با دست بردن مختصری درست و پذیرفتنی می‌شد.

بسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.