پاورپوینت کامل نگاهی به تمثیل «پروانه و شمع» در اشعار عطار ۵۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به تمثیل «پروانه و شمع» در اشعار عطار ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به تمثیل «پروانه و شمع» در اشعار عطار ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به تمثیل «پروانه و شمع» در اشعار عطار ۵۴ اسلاید در PowerPoint :

مکتوب حاضر، مقاله‌ای درباره معنی تمثیل عرفانی «پروانه و شمع» در سخنان فرید‌الدین عطار است. نویسندگانی چون ابوطالب مکی و ابوحامد غزالی به داستان پروانه و سوختن او در آتش از دیدگاه اخلاقی نگاه می‌کردند. پروانه از نظر ایشان عاشق نیست، بلکه موجودی است که از روی جهالت و طمع خود را به آتش می‌زند اما حلاج، نخستین بار داستانی خلق کرد که در آن پروانه‌هایی برای کسب خبر و معرفت از آتش به طرف آن پرواز می‌کنند و یکی هم خود را به آتش می‌زند.

مکتوب حاضر، مقاله‌ای درباره معنی تمثیل عرفانی «پروانه و شمع» در سخنان فرید‌الدین عطار است. نویسندگانی چون ابوطالب مکی و ابوحامد غزالی به داستان پروانه و سوختن او در آتش از دیدگاه اخلاقی نگاه می‌کردند. پروانه از نظر ایشان عاشق نیست، بلکه موجودی است که از روی جهالت و طمع خود را به آتش می‌زند اما حلاج، نخستین بار داستانی خلق کرد که در آن پروانه‌هایی برای کسب خبر و معرفت از آتش به طرف آن پرواز می‌کنند و یکی هم خود را به آتش می‌زند.
این پروانه که در آتش می‌سوزد مظهر عارفی است که به حق‌الیقین می‌رسد و مظهر تام و تمام این حرکت به سوی حق معراج حضرت خاتم‌الانبیا(ص) است. بعد از حلاج احمد غزالی این داستان را در سوانح آورده و پروانه را عاشق و آتش را معشوق خوانده و سوختن پروانه در آتش را کمال وصال دانسته است. این برداشت عاشقانه از داستان پروانگان حلاج را در آثار صوفیان دیگر خراسان از قبیل رشیدالدین میبدی و شهاب‌الدین سمعانی هم ملاحظه می‌کنیم.
برداشت عاشقانه از پرواز پروانه به طرف آتش و سوختن او از روی عشق. این برداشت را که از زمان احمد غزالی آغاز می‌شود من برداشتی «نوحلاجی» خوانده‌ام. در مقاله حاضر، سخنان فرید‌الدین عطار مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مهمترین و مؤثرترین شاعری که از تمثیل پروانه و آتش یا شمع در اشعار خود استفاده کرده و باعث رواج بیش از پیش این تمثیل در شعر فارسی شده است فریدالدین عطار است. در قرن ششم شاعران و نویسندگان مختلف کم و بیش از این تمثیل استفاده می‌کردند، ولی عطار به مراتب وسیع‌تر از این تمثیل استفاده کرده و باعث رواج آن در میان شعرای فارسی زبان شده است. عطار هم در بعضی از مثنوی‌های خود، به ویژه در «منطق‌الطیر» به داستان پروانه و عشق او به آتش اشاره کرده و هم در دیوان خود.
وی در مورد این تمثیل، تحت تأثیر حلاج بوده و هم روایت او را نقل کرده است و هم روایت نوحلاجی را.
هر دو روایت را نیز به صورتی شاعرانه بیان کرده، گاه با جزئیاتی که در آثار پیشینیان نیامده است.
عطار از لفظ «فراشه» و جمع آن «فراش» استفاده نکرده و به جای آتش نیز لفظ شاعرانه «شمع» را به کار برده که معمولاً مراد از آن، به دلالت تضمن، همان آتش است.

روایت حلاجی
«منطق الطیر» کتابی است که عطار در آن داستان پروانگان و رفتن آن‌ها به طرف آتش برای خبر آوردن و سرانجام سوختن پروانه موفق در آتش را به نظم درآورده است. اصل این داستان را هم عطار مستقیماً از حلاج گرفته و در ضمن «بیان وادی فقر و فنا» نقل کرده است. البته عطار تغییراتی هم در جزئیات داده و داستان را تا حدودی با آب و تاب شرح داده است:
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیقی طالب شمع آمدند
جمله می‌گفتن می‌باید یکی
کو خبر آرد ز مطلوب اندکی
شد یکی پروانه تا قصری ز دور
در فضای قصر یافت از شمع نور
بازگشت و دفتر خود باز کرد
وصف او بر قدرفهم آغاز کرد
عطار، برخلاف حلاج، داستان را با بحث درباره مراتب شناخت،یعنی «علم‌الحقیقه» و «حقیقه الحقیقه» و «حق‌الحقیقه» آغاز نکرده است. پروانگان جویای خبرند و یکی از آن‌ها هم می‌رود و برای ایشان از نور آتش خبر می‌آورد. عطار آتش را مطلوب خوانده است نه معشوق. او به طور کلی در سراسر این داستان سخنی از عشق یا محبت به میان نیاورده و حتی این الفاظ یا مشتقات آن را هم به کار نبرده است، درست مانند حلاج. پروانگان طالب معرفت حق‌اند.
باری، در نخستین مرحله، پس از این که پروانه خبر می‌آورد، یکی از پروانگان که داناتر از دیگران است و «ناقد» خوانده شده است این خبر را آگاهی و شناخت حقیقی نمی‌داند. این پروانه ناقد به دنبال علم ظاهری یا خبر نیست. او خواستار معرفت و یافت است. پس پروانه‌ای دیگر برای این منظور به طرف شمعی که در قصر است پرواز می‌کند:
شد یکی دیگر گذشت از نور در
خویش را بر شمع زد از دور در
پر زنان در پرتو مطلوب شد
شمع غالب گشت و او مغلوب شد
بازگشت و او نیز مشتی راز گفت
از وصال شمع شرحی باز گفت
ناقدش گفت این نشان نیست ای عزیز
همچو آن یک کی نشان داری تو نیز؟
یکی از جزئیاتی که عطار به روایت خود افزوده است این است که او شمع روشن را در قصری نهاده و فضایی در اطراف آن ایجاد کرده است و این نکته‌ای است که در روایت‌های حلاج و احمد غزالی نیست. در فضای روشنی که پروانه نخستین پرواز می‌کند و اشیا را در پرتو شمع مشاهده می‌کند، نور و روشنایی آتش را می‌بیند. این مرتبه، مرحله علم است. اما پروانه دوم که با عین شعله آتش روبه‌رو می‌شود و حرارت آن را در وجود خویش احساس می‌کند و در نور آن غرق می‌شود به معرفت می‌رسد و این همان چیزی است که حلاج «حقیقه‌الحقیقه» و حکمای متأخر «عین‌الیقین» خوانده‌اند. اما این مرتبه هم هنوز کمال ادراک نیست و لذا ناقد می‌گوید که این هم نشان آتش، یعنی خاصیت اصلی آتش که سوزندگی است، نیست. خاصیت اصلی را سومین پروانه درک می‌کند، پروانه‌ای که می‌رود و آتش را در آغوش می‌گیرد و خود را در او گم می‌کند:
دیگری برخاست می‌شد مست‌مست
پای‌کوبان بر سر آتش نشست
دست درکش کرد با آتش به هم
خویشتن گم کرد با او خوش به هم
چون گرفت آتش ز سر تا پای او
سرخ شد چون آتشی اعضای او
پروانه‌ای که در آتش می‌سوزد و فانی می‌شود کسی است که به قول حلاج به «حق‌الحقیقه» و به قول حکمای متأخر به «حق‌الیقین» رسیده است. این مرتبه ورای علم و معرفت است. ولیکن از یافت خبر نیست. در واقع نخستین چیزی که از پروانه سوخته است وجود بیرونی اوست که همان علم است و چون علم سوخته است، خبر هم نمی‌تواند داد و این مطلبی است که ناقد با دیدن پروانه‌ای که در حال سوختن است به زبان می‌آورد:
ناقد ایشان چو دید او را ز دور
شمع با خود کرده هم رنگش ز نور
گفت این پروانه در کار است و بس
کس چه داند، این خبردار است و بس
آن که شد هم بی‌خبر هم بی‌اثر
از میان جمله او دارد خبر
پروانه سوم را که به حق‌الیقین می‌رسد، حلاج مظهر پیامبر اکرم (ص) و سفر او را نیز نمودگار معراج آن حضرت می‌دانست. عطار اشاره‌ای به این معنی نکرده است. الا این که این داستان را در وادی فقر و غنا روایت کرده است. وادیی که رسیدن بدان فخر محمد(ص) است.

عذاب عاشقان و شوق پروانه
داستان سوختن پروانه در آتش در مثنوی دیگر عطار به نام «اسرار نامه» نیز آمده است و در این کتاب پروانه مظهر عاشق جانباز است. این تمثیل را عطار زمانی به‌کار برده که خواسته است موضوع «عذاب عاشقان» را شرح دهد.
مردم عادی چون عذاب می‌بینند، یا تنشان یا جانشان یا هردو در عذاب است، اما عاشقان به گونه‌ای دیگر عذاب می‌بینند. عذاب عاشقان از اینجاست که ایشان وقتی در برابر معشوق قرار می‌گیرند، طاقت دیدار جمال او را نمی‌آورند و لذا خود را نابود می‌سازند. مثال این بی‌طاقتی و نابودی و فنا نیز کاری است که پروانه در برابر شعله آتش می‌کند:
عذاب عاشقان نوعی دگر دان
وز آن بسیار کس را بی‌خبر دان
عذاب جان عاشق از جمالست
که جان را طاقت آن خود محالست
اگر فانی شود زان رسته گردد
بقایی در فنا پیوسته گردد
مثالی گفت این را پیر اصحاب
که دریایی نهی بر پشته آب
مثالی نیز پروانه است و آتش
که نارد تاب آتش جان دهد خوش
زنور آن همه عالم بیفتد
بریزد کوه و موسی هم بیفتد
(عطار، اسرار نامه، تصحیح صادق گوهرین، ص۵۲)
موضوعی که عطار در اینجا مطرح کرده است، همان است که قبلاً احمد غزالی با استفاده از مفهوم قوت خوردن بیان کرده و گفته بود: «حقیقت عشق چون پیدا شود عاشق قوت معشوق آید نه معشوق قوت عاشق، زیرا که عاشق در حوصله معشوق تواند گنجید، اما معشوق در حوصله عاشق نگنجد.» عین القضائ نیز، همین معنی را بیان کرده است. تجلی صفت جمال به حدی عظیم است که عاشق تاب آن را نمی‌آورد، همچنان که در داستان موسی (ع) در قرآن آمده است که چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد: «جعله دکا و خر موسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.