پاورپوینت کامل وقتی طبقه متوسط طغیان می‌کند ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وقتی طبقه متوسط طغیان می‌کند ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی طبقه متوسط طغیان می‌کند ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی طبقه متوسط طغیان می‌کند ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

ترجمه‌ی کسرا اصفهانی: در حالی که علوم سیاسیِ دانشگاهی چیز زیادی از گذشته برای گفتن به سیاست‌سازان و تصمیم‌گیران ندارد اما یک کتاب هست که به‌طور فوق‌العاده‌ای به حوادث اخیری که در تونس، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه در جریان است مربوط می‌شود؛ کتاب ساموئل ‌هانتینگتون با عنوان «نظم سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» که ابتدا ۴۰ سال پیش منتشر شد. ‌هانتینگتون یکی از آخرین دانشمندان علوم اجتماعی بود که سعی در درکِ پیوند میان تغییر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به شکلی جامع داشت و ضعف تلاش‌های بعدی برای حفظ این رویکرد و چشم‌انداز وسیع یکی از دلایلی است که ما دارای چنین مشکلاتی – به لحاظ سیاسی و فکری – در حفظ پیوند خویش با جهان معاصرمان شده‌ایم.

ترجمه‌ی کسرا اصفهانی: در حالی که علوم سیاسیِ دانشگاهی چیز زیادی از گذشته برای گفتن به سیاست‌سازان و تصمیم‌گیران ندارد اما یک کتاب هست که به‌طور فوق‌العاده‌ای به حوادث اخیری که در تونس، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه در جریان است مربوط می‌شود؛ کتاب ساموئل ‌هانتینگتون با عنوان «نظم سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» که ابتدا ۴۰ سال پیش منتشر شد. ‌هانتینگتون یکی از آخرین دانشمندان علوم اجتماعی بود که سعی در درکِ پیوند میان تغییر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به شکلی جامع داشت و ضعف تلاش‌های بعدی برای حفظ این رویکرد و چشم‌انداز وسیع یکی از دلایلی است که ما دارای چنین مشکلاتی – به لحاظ سیاسی و فکری – در حفظ پیوند خویش با جهان معاصرمان شده‌ایم.

هانتینگتون – که سطوح بالای بی‌ثباتی سیاسی که دنیای در‌حال‌توسعه در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ را به ستوه آورده بود مورد مداقه قرار می‌داد- خاطرنشان کرده بود که افزایش سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی به جای اینکه منجر به انتقال آرام به لیبرال دموکراسی مدرن شود اغلب منجر به کودتاها، انقلاب‌ها و دست‌اندازی‌های نظامیان خواهد شد. دلایلی که او ارائه می‌داد همانا شکافی بود که از یک‌سو میان امیدها و انتظاراتِ مردم تحصیل‌کرده که به لحاظ اقتصادی توانمند هم هستند و ازسوی دیگر میان نظام سیاسی موجود که سازوکاری نهادینه شده برای مشارکت سیاسی به آنها ارائه نمی‌داد به وجود آمده است. او اضافه می‌کند که رژیم‌هایی که دارای ضعف نهادین هستند اغلب در معرض «سرمایه‌داری رفاقتی» هستند که نمی‌تواند شغل و درآمد را برای طبقه متوسطِ تحصیل‌کرده جدید به ارمغان بیاورد. او خاطرنشان می‌کند که حمله علیه نظم سیاسی موجود به ندرت ازسوی فقیرترین فقرا انجام می‌پذیرد؛ این فقرا در عوض مایل هستند که ازسوی طبقه متوسط در حال ظهوری هدایت شوند که با فقدان فرصت سیاسی و اجتماعی دچار یأس شده‌اند؛ پدیده‌ای که از‌سوی آلکسی دوتوکویل در تحلیل استادانه‌اش از ریشه‌های انقلاب فرانسه بیان شد و بار دیگر در اوایل دهه ۶۰ در تئوری انقلاب معروف جیمز دیویس با عنوان «منحنی جی» مطرح شد.

چیزی مثل فرآیند ‌هانتینگتونی در ماه‌های اخیر در تونس و مصر رخ نموده است. در هر دو مورد، تظاهرات ضددولتی نه از‌سوی فقرای شهری یا اسلامگرایان که از‌سوی جوانان تحصیل کرده طبقه متوسط هدایت می‌شد که از طریق فیس بوک و توییتر با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند. تصادفی نیست که وائل غونیم – رئیس بازاریابیِ منطقه‌ای گوگل – به عنوان نماد و رهبر مصر جدید سربر آورد. نارضایتی معترضان حول این واقعیت شکل گرفت که رژیم‌های اقتدارگرای بن علی و مبارک هیچ مسیر روشن و معنی‌داری برای مشارکت سیاسی و دخیل کردن مردم در امور سیاسی به آنها ارائه نداده و نتوانستند شغلی درخورِ موقعیت اجتماعی جوانان به آنها ارائه دهند. سپس سایر گروه‌ها – هواداران اتحادیه‌های تجاری، اسلام‌گرایان، دهقانان و تقریباً هرکسی که از رژیم سابق دل خوشی نداشت – هم به این دو گروه پیوستند اما نیروی محرک همچنان همان بخش‌های مدرن‌تر جامعه تونس و مصر بود.

جوامعی که فاقد نهادهایی هستند که بتوانند بازیگران جدید اجتماعی را در خود بپذیرند شرایطی را به وجود می‌آورند که به‌تعبیر ‌هانتینگتون «

praetorianism»(۱

) نامیده می‌شود؛ وضعیتی که در آن مشارکت سیاسی شکل اعتراض، تظاهرات، راهپیمایی و خشونت به‌خود می‌گیرد. ارتش در چنین وضعیت‌هایی قدرت را در دست می‌گیرد به این دلیل که تنها بازیگر سازمان یافته در جامعه است که از ظرفیت اداره حکومت برخوردار است. جمال عبدالناصر اولین دیکتاتور جمهوری مصر در جولای ۱۹۵۲ آنگاه که جنبش افسران آزاد نماینده طبقه متوسطِ در‌حال‌ظهور در مصر تلقی می‌شد دقیقاً به همین شکل به قدرت رسید. تراژدی مصر مدرن این است که از آن زمان به بعد به ندرت توسعه سیاسی معنی داری در بیش از نیم قرن در این کشور رخ داده است. این بدین معناست که به تعبیر ‌هانتینگتون ظهور نهادهای مدرن است که می‌تواند به‌طور مسالمت‌آمیز، کانالی برای مشارکت شهروندان باشد.

با این‌حال، توسعه اقتصادی و اجتماعی به سرعت پیشی گرفته‌اند. در فاصله ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ شاخص توسعه انسانی تونس (معیار ترکیبیِ بهداشت، تحصیل و درآمد که از‌سوی سازمان ملل جمع‌آوری شده) ۳۰ درصد افزایش یافت در‌حالی که مصر با رشد ۲۸ درصدی مواجه بود. هر دو کشور ده‌ها هزار دانش آموخته دانشگاهی تحویل جامعه دادند که هیچ آینده روشنی نداشته و دارای توزیع درآمدی نامناسبی بودند که در آن سهم نامتناسبی از منافع حاصل از رشد به جیب گروه کوچکی از خودی‌هایی رفت که به سیاست وصل بودند. تحلیل ‌هانتینگتون از مصرِ دهه ۵۰ و ۶۰ همچنان امروز هم به‌شدت معتبر است.

هانتینگتون در نظم سیاسی نکات بیشتری در مورد نفس فرآیند توسعه مطرح می‌کرد. اهمیت کتاب او باید علیه شرایط پس از جنگ جهانی دوم و تئوری نوسازی تلقی شود که به نوبه خود از تئوری اجتماعی کلاسیکِ اروپای قرن ۱۹ بهره می‌جست که از‌سوی دانشگاهیانی همچون ادوارد شیلز، تالکوت پارسونز و والت. دابلیو راستاو بیان شده بود. نظریه نوسازی آمریکایی استدلال می‌کرد که توسعه روندی واحد، آرام و هماهنگ دارد. توسعه اقتصادی که روابط اجتماعی همچون فروپاشی گروه‌های خویشاوندی بزرگ و رشد فردگرایی را تغییر می‌دهد، سطوح بالاتر و جامع‌تر آموزش، تغییرات هنجاری نسبت به ارزش‌هایی مثل «موفقیت» و عقلانیت، دنیوی شدن و رشد نهادهای سیاسی دموکراتیک، همگی به عنوان کلی به هم وابسته دیده می‌شوند.

هانتینگتون با اشاره به اینکه چیزهای خوبِ مدرنیته لزوماً باهم هماهنگ نیستند نقشی اساسی در کنار زدن نظریه نوسازی ایفا کرد. او استدلال می‌کرد که توسعه سیاسی فرآیندی جداگانه از توسعه اقتصادی و اجتماعی است و باید در شرایط خاص خود درک شود. نتیجه‌گیری‌ای که از این دیدگاه پدید آمد در آن زمان به شکلی خیره‌کننده برخلاف انتظار بود: بدون توسعه سیاسی، سایر جنبه‌های نوسازی به چیزهای بدی منجر می‌شود: مثل استبداد، جنگ داخلی و خشونت جمعی.

دلایل دیگری هم هست که چرا نظریه نوسازی غربی در دهه ۷۰ اعتبار خود را از دست داد. این نظریه در آن زمان خیلی اروپایی محور به نظر می‌رسید؛ در اصل، آنقدر آمریکایی محور که جامعه آمریکا را به‌مثابه اوج نوسازی می‌انگاشت. این نظریه نتوانست این احتمال را درک کند که کشورهایی مثل ژاپن و چین می‌توانند به جاده مدرنیته‌ای برسند که بسیار متفاوت از مسیری است که بریتانیا و ایالات‌متحده پیمودند. اما حتا اگر کسی بپذیرد که هدف [یا نقطه پایان] توسعه باید اَشکالی از«دموکراسیِ لیبرالِ صنعتی شده» باشد اما ‌هانتینگتون روشن کرد که رسیدن به مقصد موردنظر به مراتب دشوار‌تر و پیچیده‌تر از چیزی بود که نظریه‌پردازان مدرنیزاسیون به آن باور داشتند.

بخش اصلی این توصیه سیاسی که از اثر ‌هانتینگتون پدید آمد همانا مفهوم «گذار اقتدارگرایانه» بود. اگر نظام‌های سیاسی خیلی زود – پیش از توسعه احزاب سیاسی، اتحادیه‌های کارگری، انجمن‌های حرفه‌ای و سایر سازمان‌هایی که مشارکت را پی‌ریزی می‌کنند – به رقابت‌ها و اعتراضات دموکراتیک روی بگشایند نتیجه آن هرج‌و‌مرج خواهد بود. ‌هانتینگتون استدلال می‌کرد که رژیم‌های اقتدارگرایی که می‌توانند حافظ نظم و ارتقای رشد اقتصادی باشند، می‌توانند بر یک نهادینه سازی تدریجی‌تر در جامعه نظارت کنند و تنها زمانی به دموکراسی گذار کنند که مشارکت گسترده بتواند به شکل مسالمت‌آمیزی مهیا شود. این ترتیب – که در آن توسعه اقتصادی پیش از آزادسازی دموکراتیک جریان می‌یابد – مسیری بود که از‌سوی کشورهای آسیایی همچون کره جنوبی و تایوان دنبال شد که در اواخر دهه ۸۰ گذاری دموکراتیک را تجربه کردند آن هم تنها پس از آنکه آنها با موفقیت توانستند خود را به قدرتی صنعتی تبدیل کنند. این گذار همچنین استراتژی توسعه‌ای بود که از‌سوی فرید زکریا شاگرد ‌هانتینگتون و نیز از‌سوی رهبران بسیاری از حکومت‌های اقتدارگرا توصیه شده بود که ایده رشد اقتصادی را بهتر از ایده مشارکت دموکراتیک می‌پسندیدند. به این باز خواهیم گشت که چگونه این استراتژی در کشورهای خاورمیانه کارگر افتاد.

بلند پروازی‌های فکری

همانقدر که کار ‌هانتینگتون جالب و مهم بود اما خارج از جریان اصلی تفکر درباره توسعه قرار می‌گیرد؛ جریانی که از آغاز یک رشته دانشگاهی کاملاً بالکانیزه شده بود که زیر‌سلطه اقتصاددانان قرار گرفته بود. معدود اندیشمندانی بودند که درصدد شناخت توسعه به عنوان فرآیندی درهم تنیده با بخش‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برآمدند. اقتصاددانان توسعه در درجه اول به فاکتورهای اقتصادی همچون سرمایه، کار و فناوری به عنوان منابع رشد اقتصادی می‌نگرند و درباره عواقب ناشی از رشد برای سیاست و ارتباط نهادهای سیاسی برای رشد اندیشه نمی‌کنند. الگوی رشد «هارود – دومار» که در دهه ۵۰ غالب بود می‌گوید که کشورهای کمتر توسعه‌یافته عمدتاً فقیر هستند به این دلیل که فاقد سرمایه‌اند و این آژانس‌های توسعه مانند بانک جهانی را واداشت تا با تزریق سخاوتمندانه سرمایه برای زیرساخت‌های مادی سعی در زدن تلنگری به رشد داشته باشند. این تنها زمانی بود که کارخانه‌های فولاد و کفش در کشورهای جنوب صحرای آفریقا به دلیل فساد یا فقدان ظرفیت سازمانی رو به تعطیلی رفتند و مجبور به بازگشت به پله آغازین شدند.

دانشمندان علوم سیاسی – به سهم خود – از بلندپروازی‌های خود از نظریه‌ای به سبک ‌هانتینگتون عقب نشستند و عمدتاً بر پدیده سیاسی متمرکز شدند. با آغاز دهه ۸۰ علاقه روزافزونی به مسأله گذارها به دموکراسی و خروج از دموکراسی با گذارهای دموکراتیک در اسپانیا، پرتغال و تقریباً تمام کشورهای قاره آمریکا وجود داشت. این به مسأله‌ای ضروری تبدیل شد. در گوشه و کنار علاقه به احیای پیوند دموکراسی – توسعه وجود داشت اما هرگز منجر به اجماع نظر روشن بر روابط سببی که این دو پدیده را به متصل می‌کند، نشد.

علاقه دانشگاهی به گذارها با جوانه‌های مربوط به گسترش دموکراسی به مثابه حوزه‌ای متمایز از اقدام بین‌المللی هم در بخشی از ایالات‌متحده و هم دموکراسی‌های دیگر در اقصا نقاط دنیا مطابق بود. این ایده در دهه ۷۰ کاشته شد آنگاه که موسسات مرتبط با احزاب سیاسی آلمان نقشی کلیدی در دفع تسلط نافرجام کمونیسم در پرتغال داشته و گذار آن کشور به دموکراسی را تسهیل کرد. دهه ۸۰ شاهد تأسیس «بنیاد ملی برای دموکراسی» (

NED

) – به عنوان سازمانی مالیات دهنده اما شبه مستقل که وقف حمایت از گروه‌های دموکراسی خواه در اقصا نقاط دنیا شده – بود. یکی از موفقیت‌های اولیه «نِد» همانا کمک‌های مالی و تأمین مالی برای اتحادیه تجاری «همبستگی» در لهستان پیش از فروپاشی کمونیسم بود. دهه ۹۰ شاهد رشد گروهی از سازمان‌های بین‌المللی بود که از ظرفیت نظارت بر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.