پاورپوینت کامل مهم‌ترین دستاورد سفر روحانی استراتژی حاکمیت یگانه ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مهم‌ترین دستاورد سفر روحانی استراتژی حاکمیت یگانه ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهم‌ترین دستاورد سفر روحانی استراتژی حاکمیت یگانه ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مهم‌ترین دستاورد سفر روحانی استراتژی حاکمیت یگانه ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

ظاهراً حتی هشت سال تجربه‌ی تلخ پوپولیسم سیاسی برای گذار جامعه‌ی ایرانی از تخیل‌گرایی به واقع‌‌گرایی کافی نبوده است و چه‌بسا عوام‌فریبی سیاسی عصر احمدی‌نژاد چنان با آرمان‌گرایی سیاسی عصر خاتمی درآمیخته و معجون شگرفی از باورهای اتوپیایی را خلق کرده که گفتمان روحانی هم نتوانسته «جماعت» را به «واقعیت‌»گرایی سیاسی هدایت کند. اما واقعیت چیست؟

ظاهراً حتی هشت سال تجربه‌ی تلخ پوپولیسم سیاسی برای گذار جامعه‌ی ایرانی از تخیل‌گرایی به واقع‌‌گرایی کافی نبوده است و چه‌بسا عوام‌فریبی سیاسی عصر احمدی‌نژاد چنان با آرمان‌گرایی سیاسی عصر خاتمی درآمیخته و معجون شگرفی از باورهای اتوپیایی را خلق کرده که گفتمان روحانی هم نتوانسته «جماعت» را به «واقعیت‌»گرایی سیاسی هدایت کند. اما واقعیت چیست؟

مهم‌ترین مساله ملی ما در شرایط ایران امروز مساله سیاست خارجی است. سیاست خارجی در روزگار ما چنان مهم است که سیاست داخلی حول آن صورت‌بندی شد یعنی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ مردم بیش از همه میان دو گزینه نمادین «روحانی – جلیلی» رای دادند و نه دو گزینه محتمل «عارف – قالیباف» که نماد تشکیلاتی‌تری از دو جناح «اصلاح‌طلب – اصول‌گرا» بودند. مردم ایران به یکی از دو گزینه «صلح – جنگ» رای دادند نه «اصلاح – اصول» چراکه خطر جنگ را بیخ گوش خود حس می‌کردند و می‌خواستند میهن خود را از این خطر دور کنند. نکته کلیدی شکاف‌ها در این انتخابات حول همین دو واقعیت بود؛ جنگ یا صلح؟ و این دو گزینه چنان مهم بودند که نزاع «دیپلمات – سرهنگ» شاه‌کلید انتخابات شد.

مساله سیاست خارجی ما اما فقط مساله هسته‌ای نیست. در سال‌های اخیر یک تفکر انحرافی چه در داخل و چه در خارج از ایران رایج شده که معضله‌ی سیاست خارجی بلکه سیاست عمومی ایران را مساله هسته‌ای می‌داند. واقعیت این است که غرب و شرق، داخل و خارج، دوست و دشمن همه می‌دانند که ایران باوجود دستیابی به دانش هسته‌ای نه می‌خواهد و نه می‌باید به سلاح هسته‌ای دست یابد. از نظر فنی ایران از دولت میرحسین موسوی تا دولت محمود احمدی‌نژاد قدم‌های بلندی برای دستیابی به دانش هسته‌ای برداشته است اما این توانمندی در جهت تولید سلاح هسته‌ای نبوده است. سلاح هسته‌ای در جهان امروز حتی خاصیت بازدارندگی خود را از دست داده و اگر ایران به یک یا چند بمب هسته‌ای دست یابد الزاماً از پاکستان یا کره‌شمالی ایمن‌تر نخواهد بود که هرازگاهی با تهدیدات امنیتی غرب روبه‌رو هستند. حتی اگر هدف ایدئولوژیک ایران پایان موجودیت دولت صهیونیستی اسرائیل باشد با چند بمب اتمی این هدف محقق نمی‌شود و راه‌حل ایران مبنی بر طرح انتخابات آزاد در سرزمین‌های اشغالی قابل دفاع‌تر و قابل تحقق‌تر است تا راه‌حل نظامی. غرب به خوبی می‌داند که ایران در برنامه هسته‌ای خود هدف نظامی ندارد اما چرا مساله دیپلماسی ایران را به مساله هسته‌ای تقلیل می‌دهد؟

واقعیت این است که مساله هسته‌‌ای ایران برساخته دوستان نادان و دشمنان داناست. دولت‌های عبری و عربی خاورمیانه و روسیه در ائتلافی عجیب و غریب برای مهار ایران برنامه مشترک دور ساختن ایران از غرب و ترویج ایران‌هراسی و شیعه‌هراسی تدارک دیده‌اند. عرب‌ها، روس‌ها و اسرائیلی‌ها هیچکدام نمی‌خواهند ایران با آمریکا گفت‌وگو کند. آنان دولتی با این وسعت جغرافیایی و منابع طبیعی و توان تاریخی و فرهنگی را دشمن خود می‌دانند و دوست ندارند که این دشمن بالقوه اندکی آسوده‌‌خاطر باشد و به افزایش توان ملی خود بپردازد. متاسفانه افزون بر این دشمنان دانا، دوستان نادانی در داخل ایران هم حضور دارند که با راهبردها و ضدراهبردهای نادرست در سیاست خارجی آب به آسیاب دشمن ریخته‌اند. تاریخ دشمنی‌های دولت آمریکا با ملت ایران روشن است. مشارکت آمریکا در براندازی دولت دکتر مصدق، تقویت دیکتاتوری پهلوی و حمایت از دیکتاتوری بعثی علیه جمهوری اسلامی هیچ‌یک قابل کتمان نیست اما خیانت‌های اتحاد شوروی به دکتر مصدق و به سود محمدرضا پهلوی و نیز تلاش روس‌ها اعم از سرخ و سفید برای دخالت در ایران از عصر قاجار با عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای تا به توپ بستن مجلس مشروطه، اشغال گیلان و آذربایجان و خیانت‌ها و جاسوسی‌های حزب توده هم هرگز قابل کتمان نیست. روسیه‌ی پس از شوروی هم در حق ایران دوستی نکرده است. تاخیر در تحویل نیروگاه بوشهر یک نمونه از این نادوستی‌هاست. همین روس‌ها با کشاندن موضوع هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد به هزینه‌ی ایران به یک بازیگر ارشد سیاست بین‌‌الملل تبدیل شده‌‌اند.

هدف دیپلماسی دولت خاتمی گریز پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت و ایجاد کانال گفت‌وگو با غرب بود اما خاتمی به جای گفت‌وگو با کانون قدرت غرب یعنی بلوک انگلوساکسون (آمریکا – انگلیس) سعی کرد با اتحادیه اروپا گفت‌‌وگو کند. واقعیت این است که اتحادیه اروپا هنوز یک قدرت درجه‌ی دوم است و با افزایش توان روسیه و کاهش قدرت غرب و بازگشت به جهان دوقطبی «آمریکا – انگلیس» از یک سو و «روسیه – چین» از دیگر سو به تدریج اتحادیه اروپا به ویژه محور «آلمان – فرانسه» رو به افول خواهند رفت. آلمانی‌ها به صراحت در مذاکرات هسته‌ای با دولت خاتمی گفته بودند تا آمریکایی‌ها شریک مذاکرات نباشند اجازه توافق نمی‌دهند و کارشکنی انگلیسی‌ها نشانه نیات پسرعموهای آمریکایی آنهاست که انگلیسی‌ها به نیابت از ایشان در مذاکرات حضور دارند. متاسفانه این پیام در دولت محمود احمدی‌نژاد دیر دریافت شد و پس از تغییر استراتژی دیپلماسی ایران از گفت‌وگو با اروپا به گفت‌وگو با شرق (یعنی روسیه و چین و هند همان دوستان نامطمئن) هنگامی مذاکره با آمریکا در دستور کار قرار گرفت که توان سیاسی ما در داخل کشور بر اثر اتفاقات داخلی کاهش یافته بود و پیام واحدی از ایران به گوش جهان نمی‌رسید. اینگونه بود که قبح مذاکره مستقیم با آمریکا در دولت محمود احمدی‌نژاد بی‌دلیل و بی‌نتیجه شکست بدون آنکه دستاوردی ملموس داشته باشد.

سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. هیچ کشوری تا زمانی که از اقتدار و اتحاد ملی برخوردار نباشد توان گفت‌‌وگو در عرصه بین‌‌المللی ندارد. دولت‌‌های خاتمی و احمدی‌نژاد هر دو از این جهت دچار مساله بودند. دولت خاتمی گرچه متکی به رای بیش از ۲۰ میلیون شهروند ایرانی بود اما در گذر زمان با افزایش تنش‌های داخلی چنان تضعیف شد که تئوری حاکمیت دوگانه شکل گرفت. تئوری حاکمیت دوگانه – که از سوی برخی نظریه‌‌پردازان اصلاح‌طلب طرح شده بود – ظاهرا راه برون‌‌رفت اخلاقی از بحران داخلی در برابر رای‌دهندگان به خاتمی بود که از او انتظارات افزون بر طاقتی داشتند. با این تئوری، گناه ناکارآمدی دولت در سیاست خارجی بر دوش جناح مقابل آن در سیاست داخلی می‌افتاد و افکار عمومی تهییج و ارضا می‌شد اما در عمل با تثبیت تئوری حاکمیت دوگانه انفعال سیاسی ترویج می‌شد و اقتدار رئیس‌جمهوری منتخب ملت در جهان سیاست، زائل. جهان سیاست عرصه قدرت است. کسی به معذوریت‌های اخلاقی رئیس‌جمهوری اسبق ایران کاری نداشت و تنها برای او دلسوزی می‌کرد اما در نهایت یا به فکر معامله با جناح مقابل – که قدرت بیشتری داشت – می‌افتاد یا به غرقاب راه‌حل‌های براندازانه فرو می‌رفت. معامله با جناح مقابل ممکن نبود چون جناح اصولگرا اقتدار داشت اما مشروعیت نداشت (یعنی در انتخابات پیروز نشده بود) درست برعکس جناح اصلاح‌طلب که گرچه مشروعیت داشت (یعنی در انتخابات پیروز شده بود) اما اقتدار نداشت! نتیجه کار بن‌بست مطلق بود. این پارادوکس در دوره محمود احمدی‌نژاد هم ادامه یافت. رفتارهای انتقام‌جویانه و توان‌فرسای دو جناح اصلاح‌طلب و اصول‌گرا کار را به جایی رساند که غرب حتی اگر می‌خواست مذاکره کند نمی‌دانست باید با کدام جناح مذاکره کند! بدیهی بود که در این شرایط اسرائیلی‌ها، عرب‌ها و روس‌ها از آب گل‌آلود ماهی می‌گرفتند.

بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک اصلاح‌طلبان در دهه‌ی گذشته طرح نظریه‌ی ح

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.