پاورپوینت کامل روحانی، دشمنان و دوستان استراتژیکاش ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روحانی، دشمنان و دوستان استراتژیکاش ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روحانی، دشمنان و دوستان استراتژیکاش ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روحانی، دشمنان و دوستان استراتژیکاش ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
هر سیاستمداری در زندگی سیاسی خود لحظاتی دارد که جایگاه او را در تاریخ برای همیشه روشن میکند. لحظاتی که به آن میتوان لحظات طلایی گفت.و هر سیاستمداری که در زندگی سیاسی سرزمین خود نقشهای مهمتری را بر دوش داشته باشد، لحظات طلایی بیشتری را تجربه خواهد کرد
هر سیاستمداری در زندگی سیاسی خود لحظاتی دارد که جایگاه او را در تاریخ برای همیشه روشن میکند. لحظاتی که به آن میتوان لحظات طلایی گفت
.
و هر سیاستمداری که در زندگی سیاسی سرزمین خود نقشهای مهمتری را بر دوش داشته باشد، لحظات طلایی بیشتری را تجربه خواهد کرد
.
لحظات طلایی اوج کار یک سیاستمدار است اما الزاماً اوج محبوبیت یا مقبولیت او نیست. لحظات طلایی سیاستمداران اوج تصمیمگیری آنهاست. همان لحظات استثنایی که یک نفر میتواند سرنوشت یک ملت و یک دولت را تغییر دهد. این تغییر ممکن است مطلوب گروهی نباشد اما هیچکس در اهمیت این تصمیم تردید نمیکند
.
لحظات طلایی در زندگی رهبران سیاسی ما بسیار بودهاند: لحظهای که امام خمینی در دوره انقلاب اسلامی فرمان نقض حکومت نظامی را داد؛ لحظهای که تصمیم گرفت به ایران بازگردد و لحظهای که تصمیم گرفت قطعنامهی ۵۹۸ را بپذیرد همه از لحظات طلایی رهبر انقلاب اسلامی بودند
.
لحظهای که اکبر هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفت در نماز جمعه سال ۱۳۷۶ دربارهی رأی مردم سخن بگوید یا در نماز جمعه سال ۱۳۸۸ دربارهی آشتی ملی سخن بگوید نیز از لحظات طلایی رئیسجمهور اسبق ایران بودند
.
سیاستمدارانی هم بودند که از لحظات طلایی زندگی خود استفاده نکردند و فرصتهای تاریخی را از دست دادند و با محافظهکاری از تصمیمهای بزرگ ترسیدند
.
تصمیمهای بزرگ البته الزاماً تصمیمهای خوب نیستند و اصولاً تصمیمگیری در شرایط عادی و علیالسویه، کار سختی نیست. تصمیمگیری در شرایط استثنایی است که یک سیاستمدار را تاریخساز میکند چه خوب و چه بد. لحظهای که حسن روحانی تصمیم گرفت با باراک اوباما حرف بزند یک لحظه طلایی و استثنایی بود، همچنان که لحظهای تصمیم گرفت به محمد باقر قالیباف جواب بدهد چنین بود. آن لحظه اول میتوانست روحانی را برای همیشه بازنده انتخابات کند اما روحانی قبل از انتخابات که چیزی برای از دست دادن نداشت؛ در آن زمان کمتر کسی فکر میکرد روحانی رئیسجمهور شود پس او مخیر میان دو نوع بازندگی بود و با یک انتخاب شجاعانه و برنده انتخابات شد. در لحظه دوم اما روحانی چیزهای بسیاری برای از دست دادن داشت اگر مکالمه تلفنی روحانی با اوباما ناموفق میبود، روحانی همهی حاکمیت یگانهای که پشت سفرش به آمریکا ساخته بود را از دست میرفت. اما روحانی این اندازه جرأت ریسک داشت که به این کار دست بزند. در یک لحظه دوستان به دشمنان و دشمنان به دوستان بدل شدند. آنان که تا ظهر روز جمعه پنجم مهرماه در خطبهها و خطابهها از روحانی تجلیل میکردند در ادامه حمایت از او تردید کردند و آنان که تا قبل از مکالمه روحانی با اوباما او را ناتوان، تکراری و عاری از خلاقیت سیاسی میدیدند در برابر این ابتکار عمل سیاسی منفعل شدند. روحانی از لحظه طلایی خود به خوبی استفاده کرده بود. اما این هواداری و آن مخالفخوانی تا چه اندازه اصالت داشت؟
تردیدی نباید کرد که این گروه از دوستان و دشمنان روحانی اصالتی ندارند. در واقع کسانی که دوستی و دشمنیشان به یک تلفن بند باشند دوستان و دشمنان استراتژیک رئیسجمهور نیستند. حامیان استراتژیک رئیسجمهور کسانی هستند که اتفاقاً معتقدند، زبان، ادبیات و ارائه سخنرانی روحانی در سازمان ملل ضعیف بود و از سخنوری مانند روحانی و دستگاهی مانند وزارت خارجه بعید بود چنین متن دشواری را در سازمان ملل ارائه کنند (نمونهای از این نقد علمی را دکتر نصرالله پورجوادی در فیسبوک نوشت) اما همین حامیان راهبردی مجموعهی اقدامات دیپلماتیک تیم «روحانی – ظریف» در سازمان ملل را خلاقانه و نوآورانه میدانند. روحانی حتی اگر با اوباما گفتوگو نکرده بود سفر موفقی را پشت سر گذاشته بود. سفری که در آن وزیر خارجهاش در نزدیکترین فاصله ممکن با وزیر خارجه آمریکا نشسته بود. آنان حتی از اینکه روحانی به صورت اتفاقی در حاشیه یک میهمانی ناهار با اوباما دست نداد خوشحالند چون دیپلماسی با هر نوع رادیکالیسم در تضاد است چه رادیکالیسم راست و چه رادیکالیسم چپ. قرار نبوده و نیست که تیم «روحانی – ظریف» همهی تأسیسات هستهای ایران را سوار کشتی کند و با خود به سواحل نیویورک ببرد و تحویل سازمان ملل بدهد و در کاخ سفید به انتظار اوباما بنشیند! هیچ اصلاحطلبی – به خصوص اصلاحطلبانی که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به موسوی و کروبی و قبل از آن در انتخابات سال ۱۳۷۶ به خاتمی رأی دادند – چنین توصیهای به روحانی نداشته و ندارند و آنان که باورهای خود را بر اصلاحطلبان بار میکنند قطعاً اصلاحطلب نیستند. آنان که قصد داشتند روحانی را در حد چهرهی تلطیفشدهی محمود احمدینژاد در سازمان ملل و بیان همان اندیشهها با زبان دیگر فرو بکاهند هم دوستان دولت نیستند، اگر دشمنان راهبردی آن نباشند. انتخاب روحانی قطعاً بیانگر تجدیدنظر جدی ملت و حاکمیت ایران در نوع نگاه به جهان سیاست و نظام بینالملل است. روحانی از مبنا با احمدینژاد متفاوت است و اگر برخی اصولگرایان فکر میکنند کار روحانی صرفاً نشان دادن ماهیت ایالات متحده آمریکا و بازگشت به راه احمدینژاد است، در اشتباه محض به سر میبرند. این گروه از اصولگرایان میخواهند رقیبان خویشتندار روحانی باشند بنابراین منتظر کارشکنیهای اسرائیل در کار مذاکره با آمریکا هستند. آنان همان کسانی هستند که به تحریف سخنان مقام رهبری در حمایت از دیپلماسی دولت در قالب تیتر اول روزنامههایشان دست میزنند و همان کسانی هستند که به پیروی از گوبلز فکر میکنند اگر برای تحریف سخنان ظریف از درشتترین قلم تیتر در صفحه اول روزنامههای خود استفاده کنند، میتوانند دروغ را جای راست تحویل دهند. اما حتی دست گوبلز هم دیگر رو شده است
.
در چنین شرایطی وظیفه روزنامهنگار چیست؟
فرض بر این است که روزنامهنگاری از شؤون روشنفکری است و چون روشنفکری یاد گرفته که همواره بر «قدرت» باشد نه «با قدرت» باید روزنامهنگار روزگار ما هم «بر قدرت» باشد. با فرض پذیرش این منطق (که در جای خود محل تردید است) به یک تجربه توجه کنید:
عصر خاتمی دورهی طلایی روزنامهنگاری ایران بود. روزنامهنگاران بسیاری در آن دوره بالیدند و برآمدند. اما عمدهی جوانانی که در عصر خاتمی روزنامهنگار شدند در یک کلام مدافع دولتهای هفتم و هشتم بودند. آیا میتوان گفت آنان روزنامهنگاران دولتی بودند؟ فکر نمیکنم این داوری درست باشد چون هسته مرکزی قدرت – همان مفهومی که گفته میشود نقد آن کار حرفهای روشنفکری است – در دولت قرار نداشت و اتفاقاً از همان هسته به دولت حمله میشد. دولت در ایران هرگز مرکز اعمال قدرت نبوده است و روزنامهنگاران عصر خاتمی به خوبی به این نکته آگاهی داشتند اما چرا روزنامهنگاران عصر روحانی نباید از این نظریه دفاع کنند؟
روحانی دقیقاً با همان مشکلاتی روبهروست که خاتمی با آن درگیر بود با این تفاوت که استراتژی برخی یاران خاتمی – نه خود او – حاکمیت دوگانه بود و استراتژی روحانی – برخلاف برخی حامیان ظاهری او – حاکمیت یگانه است. روحانی تلاش میکند در مقام دولتمرد – نه به عنوان یک فعالان سیاسی – حاکمیت را متحد و یکپارچه کند و برای تصمیمات خود پشتوانه حاکمیتی ایجاد کند. روحانی معتقد نیست دولت تدارکاتچی حکومت است و میخواهد قدرت نهاد دولت را احیا کند. خاتمی نیز چنین ارادهای داشت اما متأسفانه دوستان و دشمنان چنین مجالی را به او ندادند. اکنون روحانی در آغازِ موفق راه ناموفق سلف صالح خود قرار دارد. چرا نباید به روحانی کمک کرد؟
گروهی از روزنامهنگاران سیاسی از بیرون مرزهای ملی سخن از تفاوت و تمایز دولت بنفش و جنبش سبز میکنند و برخی دیگر از سیاسیون در خارج از کشور از تضاد ناگزیر و تعارض محتوم دولت اعتدال و جنبش اصلاح سخن میگویند. آنان به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 