پاورپوینت کامل آسیب‌شناسی‌‏ خبره‌گزینی و نخبه‌ پروری ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آسیب‌شناسی‌‏ خبره‌گزینی و نخبه‌ پروری ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب‌شناسی‌‏ خبره‌گزینی و نخبه‌ پروری ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب‌شناسی‌‏ خبره‌گزینی و نخبه‌ پروری ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

در جامعه‌ ‌کهنی‌که از دیرباز، عدالت‌گستری شعار حکومتی، و عدالت‌‌جویی شعور اجتماعی‌ توده‌ها‌ی مردم آن ‌بوده ‌است،‎ ‎امروزه هرگونه تمرکز و توجه‌ ویژه‌ به افراد دستچین ‌شده به عنوان فرهیختگان خبره ‌و نخبه، یا برجسته و ممتاز، و یا ماندگار و پایدار، می‌تواند عاملی‌آسیب‌زا در بین‌ دیگر نیروهای ‌مستعد پرورش ‌و شکوفایی به‌ حساب ‌آید. ‏

در جامعه‌ ‌کهنی‌که از دیرباز، عدالت‌گستری شعار حکومتی، و عدالت‌‌جویی شعور اجتماعی‌ توده‌ها‌ی مردم آن ‌بوده ‌است،

امروزه هرگونه تمرکز و توجه‌ ویژه‌ به افراد دستچین ‌شده به عنوان فرهیختگان خبره ‌و نخبه، یا برجسته و ممتاز، و یا ماندگار و پایدار، می‌تواند عاملی‌آسیب‌زا در بین‌ دیگر نیروهای ‌مستعد پرورش ‌و شکوفایی به‌ حساب ‌آید. ‏

‏ محتمل‌‌ترین نشانه ‌آسیب‌زایی پیدا و پنهان این عامل، بروز زمینه‌ نومیدی و بدبینی در بین «واماندگانی» است که با توجیه برداشتهای خود، مدعی دوگانه‌بینی متولیان گزینش و نتیجتاً، اعمال تبعیض برکل جریان «خبره‌گزینی» و «نخبه‌ پروری» هستند؛ زیرا که:

اولاً، سنجش کیفیات معنوی هر شخص، و آن هم در مراتب اعلای آن حتی اگر نشود آن را ناممکن دانست، قضاوتی بس دشوار قلمداد می‌شود. تا آنجا که تحقق سنجش کیفیات معنوی هر شخص را می‌توان وابسته به پژوهشهای‌ ژرف، مطالعات مستند و دستیابی به شواهد پیمایشی بس فراوان،‌ و بازبینی‌آثار عملکرد میدانی شخص مورد داوری دانست. و همه‌ اینها نیز مستلزم عطف توجه ژرف وگذشت زمان است.

ثانیاً، در حال حاضر و به‌ رغم شرایط مذکور، مراحل انتخاب و معرفی این برگزیدگان عمدتاً متأثر از موقعیت و شرایط و روابط دیروز و امروز این فرهیختگان با اشخاص و یا با نهاد متولی این‌گونه‌ گزینش‌ها‌ست.‌و بدین‌‌سان، بدیهی ‌است که ‌از دید منتقدان و تحلیل‌گران اجتماعی، این‌گونه گزینش‌ها به‌ توسط نهاد متولی، که به نوبه‌ خود تشکلی غیر منتخب و عملاً یک انتصاب حاکمیتی به‌ شمار می‌آید، محتملاً می‌تواند درآمدی ‌بر ظهور و یا احساس‌نوعی ‌تبعیض‌ حاکی‌ از گسترش بی‌عدالتی ‌درجامعه علمی ‌و ادبی و فرهنگی و هنری برآورد شود.

عوارض بالینی ‌این آسیب‌زایی زمانی تشدید می‌‌شود و موجبات سرایت در بین دیگر لایه‌های اجتماعی را فراهم می‌سازد که به ‌‌‌این‌گونه «برگزیدگان» از سوی نهادهای حکومتی به‌ عنوان یک طبقه‌‌ ویژه، امتیازات انحصاری و مرتبت‌های تشریفاتی فاخری اعطا می‌گردد. و این‌هم در شرایطی‌است‌که ‌از دید اعضای جامعه ‌در عرصه‌های حقیقی ‌و در عالم واقع، ارزش برتری ‌این‌گونه «برگزیدگان» بر «واماندگان» اگر مساوی یاکمتر نباشد، قابل اعتنا هم نمی‌باشد. به ‌ویژه اینکه نارضایی به‌ حق و یا به‌ ناحق شماری از رقبای «وامانده»،که با توجیه برداشتهای خود، مدعی دوگانه‌بینی متولیان گزینش و نتیجتاً، اعمال تبعیض برکل جریان «خبره‌گزینی» و «نخبه‌ پروری» هستند، زمینه بروز و تشدید بدبینی نسبت به برگزیدگان فرمایشی را در جامعه فراهم می‌سازند و حال‌ آنکه «برگزیدگان» هرچند فرمایشی، و مدعیان «وامانده» آنان در جمع، هرگز سزاوار چنین واکنش بدبینانه‌ای از سوی جامعه‌ خویش نمی‌باشند، ولیکن سرنوشت چنین رقم خورده ‌است؛ زیرا متولیان امور فرهنگی ـ عمداً و یا سهواًـ از طبیعت شکفتنی و نه گزیدنیِ نخبگی و خبرگی غافل بوده‌اند!‏

زمینه‌های آسیب‌زایی‏

نمونه‌های آسیب‌زایی محتمل این‌گونه جریانهای «خبره‌گزینی» و «نخبه‌پروری» در چند زمینه‌ ‌اجتماعی را می‌توان‌ در موارد زیر ریشه‌یابی نمود.‏

در زمینه تعلیمات همگانی

اگر در مسیر انسان‌سازی، تحصیل برای همگان لازم و مقدمه‌ رشد و کمال ‌انسانهاست، پس چرا سعی نمی‌شود که در جهت پی‌ریزی و پایداری و گسترش عدالت اجتماعی، به یاری «واماندگانی» ‌شتافت‌که به‌ رغم دارا بودن انگیزه و اشتیاق وافر به‌ تحصیل، به‌ سبب تنگدستی و یا هرگونه عامل بازدارنده‌ دیگر، بالاجبار از تمامی و یا برخی از مراحل تحصیل محروم مانده‌ و می‌مانند؟ ‏ و در شرایطی که هنوز هم این زمینه‌ آسیب‌زایی در جامعه تداوم دارد، آیا کسی به‌ خود جرأت می‌دهد تا اظهار دارد که همه «واماندگان» از آموزش و پرورش در مقاطع مختلف تحصیلی، بی‌استعداد و یا دارای بهره‌ هوشی ناچیزی بوده‌اند؟

افزون براین، آیا کسی می‌تواند مدعی شود که خیلی از کسانی که به‌ عنوان تحصیل‌کردگان خبره و نخبه، یا برجسته و ممتاز، و یا ماندگار و پایدار که به‌ جامعه ‌معرفی شده و می‌شوند، بهره‌مندان از تسهیلات اعطایی و یا برخورداران‌ از امکانات باد‌آورده در جریان کسب مرتبه‌ خبرگی و نخبگی خویش نبوده‌ و نیستند؟ ‏

در زمینه تربیت بدنی:‏

‏ اگر در مسیر انسان‌سازی، پرداختن به ورزش مناسب، به‌ ویژه در تمام دوران نوجوانی و جوانی، مقدمه‌ سلامت تن و روان در تمام طول زندگی اعضای جامعه است، پس چرا سعی نمی‌شود که به‌ یاری توده‌های نوجوان و جوانی شتافت که به ‌خصوص در مناطق روستایی، از دستیابی به‌ آموزش و امکانات و تسهیلات تربیت بدنی و علوم ورزشی محروم مانده‌اند؟ ‏

و در شرایطی که هنوز هم این زمینه‌ آسیب‌زایی در جامعه تداوم دارد، آیا کسی ‌به‌ خود جرأت می‌دهد تا اظهار دارد که همه‌ «واماندگان» از ورزش و تربیت بدنی، بی‌استعداد و یا دارای ناتوانیهای جسمی و ذهنی بوده و می‌باشند؟ و آیا کسی می‌تواند مدعی شود که خیلی از کسانی که به عنوان قهرمانان برجسته و ممتاز به‌ جامعه‌ معرفی شده و می‌شوند، بهره‌مندان از تسهیلات اعطایی و یا برخورداران‌ از امکانات «ویژه» نبوده و نیستند؟

در زمینه تعلیمات علمی – کاربردی

اگر در مسیر تحول و تکامل نیروی انسانی، تعلیمات علمی کاربردی مقدمه از قوه به‌ فعل درآوردن منابع انسانی به ‌منظور تربیت کشاورزان و کارگران ماهر و مجرب در همه‌ زمینه‌های فنی و حرفه‌ای، و به‌ ویژه در زمینه‌ها‌ی گسترش کشاورزی نوین و توسعه‌ صنایع روستایی تلقی می‌گردد، پس چرا سعی نمی‌شود که به یاری توده‌های نوجوان وجوانی شتافت که به‌ خصوص در مناطق روستایی، از دستیابی به‌ آموزشهای علمی و عملی و امکانات و تسهیلات لازمه‌ کاربرد آنها، محروم می‌باشند؟

‏ و در صورت تداوم این زمینه‌ ‌آسیب‌زا، آیا کسی‌ به‌ خود جرأت می‌دهد تا اظهار دارد که همه «واماندگان» از تعلیمات علمی و کاربردی، بی‌علاقه و فاقد استعداد ذهنی و توان جسمی برای نیل به‌ مرتبت‌های خبرگی ‌و نخبگی بوده ‌و می‌باشند؟

و آیا کسی می‌تواند مدعی شود که فقط معدود کسانی که به عنوان کارشناس و متخصص، و یا خبره و نخبه به جامعه معرفی شده ‌و می‌شوند، توانسته‌اند به این مهم دست ‌یازند و حال ‌آن ‌که «واماندگان» از این کاروان، هرگز نتوانسته و نمی‌توانند کارشناس و متخصص و لذا، خبره و نخبه باشند؟ ‏

در زمینه کارآفرینی:‏

‏اگر کارآفرینی، نیروی محرکه‌ توسعه تلقی می‌شود، و اگر رواج فرهنگ کارآفرینی در بین توده‌های مستعد، مستلزم تحریک انگیزه‌ها، پرورش‌ ویژگی‌ها و آموزش مهارت‌ها به‌ ایشان ‌است، پس چرا سعی نمی‌شود که به‌ یاری توده‌های روستایی نوجوان و جوانی شتافت که ‌در عین آرزومندی وآینده‌نگری، و با عزمی راسخ‌ برای نوپذیری، عملاً از دسترسی به‌ آموزشهای زمینه‌ساز کارآفرینی و دستیابی به امکانات و تسهیلات سبب‌ساز نوآوری محروم می‌باشند؟

‏ و در شرایطی که هنوز هم این زمینه‌ آسیب‌زایی در جامعه تداوم دارد، آیا کسی به‌ خود اجازه می‌دهد تا اظهار دارد که همه نوجوان و جوانان روستایی و دیگر «دورماندگان» و «واماندگان» از این امکانات، فاقد استعداد و روحیه‌ کارآفرینی بوده و می‌باشند؟

و آیا کسی می‌تواند ادعا کند که خیلی از معدود کسانی که به عنوان کارآفرینان خبره و نخبه و ممتاز و ماندگار به جامعه معرفی شده و می‌شوند، بهره‌مندان ویژه از تسهیلات اعطایی، و یا «برخورداران» از امکانات «باد‌آورده» برای راهیابی به مراتب کارآفرینی نبوده ‌و نمی‌باشند؟

‏ و اگر بازهم شمار دیگری از این‌گونه «اگر»ها و «مگر»ها به فهرست بالا افزوده شوند، آیا کسی می‌تواند ادعا کند که امروزه هاله‌ای از بی‌عدالتی و بی‌انصافی بر زندگی توده‌های مردم کاملاً مستعد، ولی به شدت محروم جامعه، سایه‌ نیفکنده ‌و دامنه‌‌ آن ‌هم به فردا و فرداها نخواهد ‌کشید.‏

نخبگی «شکُفتنی» ‌‌است، نه «گُزیدنی» ‏

این تردید و دو دلی‌ها در شرایطی است که در طول سالهای اخیر، مسئله‌ کندی رشد معلومات عمومی و به‌ تبع آن، کاهش جنبش فرهنگ پروری در بین آحاد مردم در سطح جامعه، از جمله مسائل جاری و ساری بوده‌ و می‌باشد. در همین‌ حال، ناتوانی در حل این مسئله و یا بی‌اعتنایی در رفع آن، پیچیده‌تر شدن ماهیت مسئله را به دنبال داشته که این نیز به نوبه‌ خود، زمینه‌های لازم برای افزایش یورشهای فرهنگی ناسازگار با بستر فرهنگ بومی را روز به روز مهیاتر ساخته و می‌سازد.‏

واینک، به‌ رغم بروز و اشاعه‌ این قبیل مسائل آسیب‌زا، رسانه‌های ‌انبوهی نیز هر از گاه، با شیوه‌هایی «تبلیغ‌گونه‌»، توده‌های مردم را مکرراً مخاطب آگهی‌های خود قرار داده و به معرفی اسامی و عناوین نفراتی ‌انگشت‌شمار در مقام ممتازان و نخبگان و یا برجستگان و ماندگاران علمی و ادبی و فرهنگی و هنری جامعه می‌پردازند. و بدین‌سان، متولیان گزینش خبرگان و نخبگان سعی در شناساندن افراد «برگزیده‌‌»ای را دارند که گزینش آنان از چند بعد می‌تواند مورد پرسش منتقدان و تحلیل‌گران اجتماعی قرار گیرد، مثلاً :

۱)آیا این «برگزیدگان»، در شمار بهره‌مندان ویژه از تسهیلات اعطایی، و یا «برخورداران» از امکانات «باد‌آورده» برای راهیابی به مراتب خبرگی و نخبگی نبوده ‌و نمی‌باشند؟

‏ ۲)آیا عدالت اجتماعی حکم نمی‌کندکه دستیابی این «برگزیدگان» به تسهیلات اعطایی‌ و یا «برخورداری» آنان از امکانات «باد‌آورده» در جریان اولین نوبت راهیابی به مراتب خبرگی و نخبگی کافی بوده، و بهره‌مندی مضاعف ایشان از تسهیلات و امکانات محدود بیت‌المال در نوبتهای بعدی و یا مادام‌العمر، به‌ خودی خود یک حرکت ناعادلانه‌ است؛ آن هم در جامعه‌ای که عموم اعضای آن اصالتاً تشنه‌ پی‌ریزی عدالت اجتماعی در بین‌آحاد خود هستند؟ و یا، آن ‌هم در جامعه‌ای که اعضای آن علی‌القاعده از نهادهای علمی و فرهنگی و اجرایی مربوط انتظار دارندکه پیشاهنگ تدارک و ارائه‌ این‌گونه تسهیلات و امکانات به‌ آن ‌دسته از «واماندگانی» باشند که ظرفیت‌ها و استعدادهای بالقوه ایشان برای نیل به مراتب خبرگی و نخبگی در کارآفرینی و نوآوری به سبب عدم دستیابی به فرصتهای موجود، راکد و دست‌نخورده باقی مانده ‌است؟

۳) و در قبال این همه تبلیغات پرهزینه برای نشان دادن‌ شأن و شوکت علمی، ادبی ‌و یا فرهنگی و هنری ‌این «برگزیدگان» که ‌هر از گاه در طول سال ‌شنیده ‌و دیده ‌می‌شود، آیا بهتر نیست که فرصت داده شود تا اعضای جامعه به طور طبیعی نشانه‌ها‌ی خبرگی و نخبگی هر فرد برجسته را از آثار فکری و راهکارهای علمی و عملی وی‌ درک و لمس نمایند و آنگاه به داوری بپردازند؟ تا به اعتبار ‌گفته‌ استاد سخن سعدی، مشک آن‌ باشد که خود ببوید، نه ‌آن ‌که ‌عطار بگوید!

همچنان‌ که در همه‌ دورانها هم، همواره ‌همین‌ طور بوده ‌است؛ زیرا تاریخ کهن ایران زمین نشان می‌دهد که هیچ‌ یک از مدعیان تولیت علم و ادب و فرهنگ و هنر در طول زمان، لوح خبرگی و نخبگی برای بوعلی و بوریحان و رازی و فارابی و یا سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی و امثالهم ننگاشت‌ و مدال ماندگاری ‌برسینه‌‌‌آنان نیاویخت، بلکه بارزترین معیار خبرگی و نخبگی هر یک از این شخصیت‌ها در عالم واقع، پایداری آثار ایشان و اثربخشی آنها در طول زمان بوده ‌و می‌باشد،که این را هم مرور زمان، تعیین و تثبیت کرده و می‌کند .‏

بر‌این‌اساس، می‌توان گفت که خبرگی و نخبگی افراد یک پدیده است و آن شکفتن طبیعی‌است. بدیهی ‌است‌که از جمله نشانه‌های ظهور این پدیده نیز شکوفایی‌ و پایدا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.