پاورپوینت کامل یادی از شیخ مصطفی رهنما مبارزی تنها ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یادی از شیخ مصطفی رهنما مبارزی تنها ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادی از شیخ مصطفی رهنما مبارزی تنها ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یادی از شیخ مصطفی رهنما مبارزی تنها ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :
حمید ملازاده، نوجوانی بود که یک دکه روزنامهفروشی را در سر خیابان تربیت ـ محل سکونت ما در تبریز ـ اداره میکرد. دو تابلو بزرگ و دراز هم در پیادهرو بود که بعضی از روزنامهها را در آنها نصب میکرد و کسانی که مانند بنده قدرت خرید جرائد نوعاً سه ریالی را نداشتند، از آن محل استفاده میکردند و من هم مشتری ثابت آنجا بودم.
حمید ملازاده، نوجوانی بود که یک دکه روزنامهفروشی را در سر خیابان تربیت ـ محل سکونت ما در تبریز ـ اداره میکرد. دو تابلو بزرگ و دراز هم در پیادهرو بود که بعضی از روزنامهها را در آنها نصب میکرد و کسانی که مانند بنده قدرت خرید جرائد نوعاً سه ریالی را نداشتند، از آن محل استفاده میکردند و من هم مشتری ثابت آنجا بودم. روزی که برای سرکشی به جرائد چپ و راست مانند: به سوی آینده، چلنگر، سومکا، نیروی سوم، شاهد و … رفته بودم، حمید که مرا میشناخت صدا کرد و گفت: «آقامیر(ترکها سید را پیشتر «میر» مینامیدند و شیخ را میرزا ) یک مجله این هفته از تهران رسیده که حتماً به درد تو میخورد.» داخل دکه شدم و یک مجله ۲۰ صفحهای مستضعفینی نشان داد که نام «حیات مسلمین» (ناشر افکار کلیه افراد مسلمان جهان) را داشت و قیمتش هم دو ریال و نیم بود. بیش از دو ریال در جیب نداشتم، آن را دادم و مجله را گرفتم و نیم ریال هم بدهکار شدم که فردا بدهم. آن روز با وجود شوری که با دیدن «حیات مسلمین» حاصل شده بود، از خیر و شر اخبار جرائد چپ و راست گذشتم و به منزل برگشتم.
شماره نخست۲۰ صفحهای حیات مسلمین ده مقاله و چند ترجمه کوتاه داشت که در بالای همه آنها نوشته شده بود: به قلم «مدیر مسئول»، و مدیرمسئول جناب شیخ مصطفی رهنما بود. در آن شماره دو مقاله برایم جالب بود: یکی مقالهای درباره «جمعیت مسلم آزاد» ـ که البته هنوز اعلام موجودیت نکرده بود ـ و دیگری بحثی مفصل و سه صفحهای تحت عنوان «اولین سنگ عداوت سنی و شیعه به وسیله که و کی بنا نهاده شده؟» و این بحث نشاندهنده «وحدتطلبی» نویسندهاش ـ شیخ مصطفی رهنما ـ بود که تا آخرین روزهای زندگی به دنبال آن بود.
سن من در آن ایام، حدود دوازده یا سیزده سال بود؛ ولی علاقه خاصی علاوه بر دروس «مکتب خانه» به کتابهای جدید و مطبوعات داشتم و روی همین انگیزه، پس از مطالعه نخستین شماره «حیات مسلمین»، برای آنکه بار دیگر پول توجیبی هفتگی خود را که فقط پنج ریال بود، خرج مجله نکنم، بلافاصله نامهای به نشانی مجله که خیابان ری، کوچه آبشار بود، خطاب به مدیرمسئول فرستادم و در آن خواستم که مجله را «به طور رایگان» به دست آورم که بلافاصله با پاسخ مثبت و عملی روبرو شد و نشریه «حیات مسلمین» به نشانی این جانب در تبریز، واصل گردید!
رضاخان!
بدین ترتیب آشنایی «غیابی» من با جناب شیخ مصطفی رهنما، آغاز شد و مجله به طور مرتب به دستم میرسید که صبغه کاملاً ضدسلطنتی داشت و در همان شماره اول و دوم، خطاب به شاه چنین نوشته بود: «معطوف توجه پادشاه ایران. اصل یکم از متمم قانون اساسی ایران میگوید: «مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه است و پادشاه باید دارا و مروج این مذهب باشد» و اگر شرط دوم عملی نشود، آن وقت سلطنت شما سلطنت قانونی نخواهد بود»!
مدیرمسئول، یعنی جناب رهنما، از شماره چهارم مجله، بخشهایی از کتاب تألیفی خود را تحت عنوان «سرگذشت رضاخان سوادکوهی» منتشر ساخت که در قسمت اول و دومش آمده بود: «… پدر رضاخان موسوم به داداش بیک اهل سوادکوه بود و مادرش اهل شیروان. او در قریه الشت به دنیا آمد و به علت مرگ پدر، همراه مادرش به تهران آمد؛ ولی برخی از ارحام و بازماندگان داداش بیک رضا را نامشروع میدانستند و از انتساب او به خود ننگ داشتند و لذا پس از مرگ داداش بیک، او و مادرش را طرد نموده و به تهران فرستادند.» (حیات مسلمین، شماره۴، ص۵، مورخ ۲۶ر۱۱ر۲۹ و شماره۵، ص۱۶، مورخه ۱۳ر۱۲ر۲۹)
پس از نشر شماره۵، مجله حیات مسلمین توفیق شد؛ ولی او نشریه خود را، و این بار فقط در چهار صفحه با استفاده از امتیاز روزنامه «طوفان شرق» منتشر ساخت که در صفحه اول شماره ده آن این شعر چاپ شده بود:
بود شهریور مه پراضطراب
شد عدو روآور کشور خراب
گرچه آمد کافر اشغالگر
رفت لیکن پهلوی، آن ددمآب!
و در صفحه دوم همین نشریه چهار صفحهای، یک «ختم مجرب» هم نقل کرده بود: «یکی از علماء ختم زیر را تجربه کرده است: هزار بار بگوئید اللهم اللعن رضاشاه، حاجات مهم برآورده میشود»!
پس از نقل آن شعر و این ختم مجرب(!) شیخ مصطفی دستگیر شد و طوفان شرق نیز توقیف گردید؛ اما با وثیقه به طور موقت آزاد شد و این بار نشریه «حیات مسلمین» را با امتیاز روزنامه «قدرت جوان» انتشار داد. و این روش به ظاهر تا آخرین شماره مجله مورخ تیرماه ۳۴ (شماره۲۵) ادامه یافت و «حیات مسلمین» با استفاده از امتیاز هفتهنامههای: اسلام امروز، مدنیت و نشریه مسلم آزاده به نشر خود ادامه داد.
«حیات مسلمین» در آغاز از نهضت ملی، آیتالله کاشانی، فدائیان اسلام، طرفداری میکرد و مقالات تندی علیه حکومت وقت منتشر میساخت و در شماره ۱۴ مورخ ۱۷ر۱۱ر۳۰، در زیر عکس شهید نواب صفوی که در صفحه اول چاپ شده بود، نوشت: «تمثال جناب نواب صفوی که در ضمن فجایع اخیر دولت مجروح شدهاند و مسلمانان انتظار خلاصی ایشان را دارند» و سپس در صفحات داخل همان شماره به شرح «فعالیتهای حسنه فدائیان اسلام» پرداخت و در شماره۱۵ به مصاحبه آیتالله کاشانی با یک روزنامه فرانسوی که خواستار همکاری مسلمانان با مسیحیان شده بود، تاخت و در شماره ۱۷ سخت به دکتر مصدق حمله کرد و همزمان هدف اصلی «جمعیت مسلم آزاد» را مبارزه با «امپریالیسم و کمونیسم» و «نصاری و یهود» نامید.
جمعیت مسلم آزاد
شیخ مصطفی رهنما، در اغلب شمارههای مجله «حیات مسلمین» آن را ناشر افکار جمعیت مسلم آزاد، معرفی میکرد؛ اما اعلام تأسیس رسمی این جمعیت و انتشار مستقل مرامنامه آن، در اوائل سال ۱۳۳۰ انجام گرفت و خود رهنما در آغاز «مرامنامه» تشکیل آن را اول رجب ۱۳۷۰ق میداند.برای آگاهی از اهداف «جمعیت مسلم آزاد» و ثبت در تاریخ مبارزات سیاسی ـ فرهنگی گرایشهای اسلامگرا پس از شهریور ۲۰، نقل مرامنامه جمعیت که در سال ۱۳۷۲ در چهار صفحه چاپ شده بود و یک نسخه «غلطگیری شده» از آن را خود به این جانب داد، بیمناسبت نخواهد بود:
«… به خواست و یاری خداوند متعال جمعیت (مسلم آزاد) در اول رجبالمرجب ۱۳۷۰ هجری قمری تشکیل یافت، منظور واقعی و نهائی این جمعیت، آزادی از قیود و نفوذ کفار و خارجیان و تحقق و تشکیل مملکت جهانی اسلام و قرآن میباشد. پس از تجربههای طولانی مسلمانان مخصوصاً جوانان فعال و دخول آنان در احزاب مختلفه سیاسی، اینک وقت آن رسیده که در این جمعیتی که ضامن اجرای آن اساس متین آن میباشد و خداوند متعال وعده نصرت آن را داده است، شرکت نمایند و از ورود در احزاب مختلفهای که اکثر آنها از طرف خارجیها تشکیل میشوند و خود را ملبس به لباس بیطرفی مینمایند، خودداری کنند.
متأسفانه اگر احزابی از طرف وطندوستان واقعی و اشخاص فعال و دلسوز برای ترمیم خرابیها و اصلاح امور یک کشور اسلامی تشکیل میشوند، در اثر نفوذ و قدرت خارجیان موفق نمیشوند، و اگر هم به طور معجزهآسائی کاری انجام دهند و یا فرضاً کشور را صددرصد از دست عمال خارجی و نفوذ آنان برهانند، در اثر تنهائی و دور بودن این کشور اسلامی از سایر برادران خود به وسیله سرحدات و غیره، و در اثر اینکه دول بزرگ فعلی به قول و قرارداد خود پایبند نبوده و مجمع ملل متحد آلت دست آنهاست، نه فقط نتیجهای نخواهند گرفت، بلکه با طرز شدیدتری در قیود استعمار و موارد استثمار قرار خواهند گرفت؛ ولی همان طوری که در صفحات بعد خواهیم خواند، هنگامی که مرامنامه جمعیت مسلم آزاد به نتیجه برسد و ۴۸۷ میلیون مسلمان، متفق و مشترکالمساعی شوند، در اثر خالی شدن دست دشمن از منابع غصبی، خود به خود ناتوان و مضمحل خواهند شد.
یکی از عواملی که به ما وعده نصرت و غلبه میدهد، همین اختلافاتی است که در بین دول سهگانه مؤثر جهان، حکمفرما است، و حقا اگر تاکنون امور مسلمین به وسیله رجال خادم و دلسوز اداره میشد، حداکثر استفاده را از این اختلاف برده بودیم. شما به طور قطع بدانید که به مصداق «الکفرمله واحده»، تمامی دول غیر مسلمان جهان اصولا دسته واحدی میباشند. و مسلمانان موظفند که به دستور پیغمبر معظم خود که فرمود: «المسلمون ید واحده علی من سواهم»، به طور دسته جمعی علیه جمیع کفار جهان اقدام نمایند. [ترجمه: مسلمانان همچون یکدست هستند که بایست علیه غیرمسلمانان به کار روند.] بنابراین میبایست برای رفع غربیها و دفع شرقیها اقدام نمائیم اینک مرامنانه در ذیل به نظر جناب عالی میرسد:
اصل اول ـ افرادی که در جهان قائل به «کلمه توحید» هستند، دارای «توحید کلمه» شوند.
توضیح۱ـ مسیحیان و یهودیان جزء قائلین به (کلمه توحید) نیستند.
توضیح۲ـ هر کس به توحید و نبوت و معاد و لوازم آن معتقد باشد مسلمان میباشد.
اصل دوم ـ تمام مسلمین، همه بلاد اسلامی را وطن خود دانسته و وطن را به چهاردیواریهای مبتذل و فرمایشی فعلی محدود ندانسته و فقط برای این وطن بزرگ جانفشانی کنند.
اصل سوم ـ حکومت بر مسلمانان به افراد صلاحیتدار واگذار شود که طبق دستور اسلام حکومت کند.
اصل چهارم ـ قوای نظامی مسلمین برای دفاع از خود و طرفداری از مظلومین مرتب و تکمیل شود و روحیه آنان تقویت شده و به موقعیت و مزیت خود متوجه گشته و یأس را فراموش کنند.
اصل پنجم ـ منابع بلاد اسلام از تصرف عدوانی دشمنان بشر و اسلام خارج شده و در دسترس و مورد استفاده صاحبان اصلی آن قرار گیرد و در نتیجه بنیه مالی مسلمین قوی، و ضعف دشمنان آنان ظاهر گردد.
اصل ششم ـ همان طوری که اسلام دستور داده و همان طریقی که در قرون وسطای هجری معمول بوده، مسلمانان دارای سواد کافی شده و صنایع در بلاد اسلامی به اوج ترقی برسد، و ثروت مسلمانان برخلاف امروز فیمابین آنان به طور مشروع تقسیم شود.
اصل هفتم ـ احکام و شعایر و حدود مقرره اسلام در کلیه بلاد اسلام اجرا شود و آثار کفر و مقررات مخالف اسلام، محو و ملغی گردد.
اصل هشتم ـ مسلمانان به مبادی دینی و مذهبی خود به طور کامل آشنا شده و دین اسلام را آن طوری که هست بشناسند، مخصوصاً پیروان مذاهب مختلفه اسلامی، به معتقدات یکدیگر واقف شوند تا بدگمانی بیمورد به هم نداشته باشند.
توضیح ۱ـ جوانان مسلمان به وحشیگریها و جنایات اروپائیان و تاریخ ننگین آنان آشنا شده و حساب آنها را با عده انگشتشمار مخترعین آنجا جدا باشد.
توضیح ۲ـ حقایق و دلائل و حکم اسلام به طور رایگان در دسترس افراد غیرمسلمان جهان قرار گیرد.
شرایط همکاری و عضویت
ماده ۱ـ هر کس عقیده او مطابق اصل اول است، یعنی معتقد به توحید و نبوت و معاد میباشد، میتواند وارد این جمعیت شود اگر چه در سایر احزاب هم اسمنویسی کرده باشد.
ماده ۲ـ هر کس همکاری خود را با این جمعیت اعلام نموده و مشخصات و نشانی خود را ارسال دارد، جزو همکاران درخواهد آمد.
ماده ۳ـ فرستادن حق عضویت و همکاری منوط به توانائی و تمایل همکاران بوده و اجباری نیست و سایر مسلمین نیز میتوانند به این جمعیت مساعدت نمایند.
ماده ۴ـ این جمعیت تمام احزاب و جمعیتهائی را که مسلمین تشکیل داده و یا میدهند، محترم شمرده و با آنان تعاون و تعاضد خواهد نمود.
این مرامنامه به زبانهای ترکی و عربی و اردو و فرانسوی نیز ترجمه شده است و مجانی میباشد.
بانی جمعیت مسلم آزاد و مدیر مجله
حیات مسلمین، شیخ مصطفی رهنما
البته در چاپ چهارم مرامنامه، تغییرات کلّی داده شده و در واقع تکمیل گردید. رهنما علاوه بر نشر مستقل «مرامنامه» به شرح مواد آن در شمارههای متعدد مجله «حیات مسلمین» میپرداخت؛ ولی این شرح و بّسط به طور مستقل چاپ نشد. پس از مدتی و در شمارههای آخر مجله، به نشر مثبت اخبار مسلمانان شوروی و کنفرانسهای آنان اقدام کرد و همزمان و ناگهان، ایجاد تشکل دیگری تحت عنوان «جمعیت سوسیالیستی اسلامی» را اعلام نمود و در شماره ۲۳ مجله در نخستین بیانیه هدف این جمعیت سوسیالیستی اسلامی را کمک به فقرا و بینوایان نامید و مبارزه با «دشمن غربی» را خواستار شد.
این گرایش تقریباً چپگرایانه و حضور وی در انجمن فرهنگی شوروی در تهران باعث شد که مورد هجمه دوستان و دشمنان قرار گیرد و حتی روزنامه «نیروی سوم» ـ ارگان خلیل ملکی ـ در تاریخ ۱ر۸ر۳۱ تحت عنوان «حزب توده لباس دین پوشیده» و جمعیت سوسیالیستی اسلامی تشکیل نشده را شاخهای از حزب توده و مجله «حیات مسلمین» را ارگان آن نامید و این اتهام همچنان باقی ماند تا اینکه پس از کودتای ۲۸ مرداد، شیخ مصطفی رهنما را هم دستگیر و همراه «تودهایها» به جزیره خارک تبعید نمودند.
البته شیخ مصطفی همواره اتهام همکاری با حزب توده را تکذیب و نفی میکرد و آن را ساخته و پرداخته ایادی رژیم شاه مینامید؛ ولی وقتی بنای طرف مهاجم بر بیتقوائی استوار باشد، نمیشود کاری کرد و عجیب آنکه یکی از برادران «فدائی اسلام» سابق ما درباره شیخ رهنما میگوید: «… این رهنما خودش کمونیست بود! وقتی من در حجره بودم و هنوز معمم نشده بودم، آمدو عکسهای چاپی لنین را بین طلاب پخش میکرد…» (اسناد مربوط به مرحوم شیخ حسین لنکرانی، چاپ تهران، ص۲۳۲)
و البته باید در تکذیب ادعای فوق نوشت: در آن ایامی که آن جناب هنوز معمم نشده بود، شیخ رهنما در نجف بود و بعد هم که به ایران برگشت، در تهران به سر میبرد و ما هم که در همان ایام در قم بودیم و همه چیز را «رصد» میکردیم، همچو خبری را از هیچ کس نشنیدیم. شیخ مصطفی این اکاذیب را در اسنادی که در ساواک بوده، به شدت رد و تکذیب میکند که اخیراً منتشر شدهاند.
تألیفات و آثار
شیخ مصطفی رهنما علاوه بر مقالات مجله حیات مسلمین که ۲۵ شماره از آن منتشر شد، و صدها بیانیه و مقاله به عربی و فارسی در مطبوعات ایران و عراق و هند، در زمینههای مختلف سیاسی ـ اجتماعی منتشر ساخت که جمعآوری و بازچاپ آنها، میتواند نشاندهنده چگونگی گوشهای از حقایق تاریخ معاصر ایران باشد. کتابها و رسالههای متعددی نیز، اعم از ترجمه و تألیف از خود به یادگار گذاشت که از آن جمله است: ۱ـ راه رشد، ۲ـ مسلمین جهان، ۳ـ جنگ رمضان، ۴ـ صلاحالدین (مردی که بر غرب پیروز شد)، ۵ـ الجزائر قهرمان، ۶ـ شعلهای از انقلاب فلسطین و لبنان، ۷ـ تاریخچه اقدامات مذاهب اسلامی، ۸ـ چرا مسلمین فقه یکدیگر را بخوانند؟ ۹ـ کتاب سرگذشت رضاخان، ۱۰ـ کتاب مشروطه مشئومه که بخشهایی از این دو کتاب در «حیات مسلمین» به چاپ میرسید؛ ولی به شکل کتابی مستقل انتشار نیافت.
راه رشد
کتاب کوچکی است در ۶۰ صفحه در بیان احکام و تبین اصول اسلامی که در واقع ترجمه و شرح کتاب «منهجالرشاد» آیتالله شیخ جعفر شوشتری است با حواشی و فتاوی مراجع عظامی چون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله حاج آقاحسین قمی، آیتالله سیدحسین بروجردی و آیتالله شیخ عبدالنبی عراقی… رهنما در مقدمه کتاب مینویسد که برای آشنایی جوانان و مردم مسلمان از اصول و احکام اسلامی، به ترجمه و تحشیه آن پرداخته تا همگان آگاهی لازم از مفاهیم و مبانی و اصول اسلامی داشته باشند.
در آغاز کتاب، تقریظی از مرحوم آیتالله شیخ عبدالنبی عراقی نقل شده است که مطالعه آن میتواند ارزش کتاب و ثمره کوشش شیخ مصطفی رهنما را روشن نماید: «…همیشه مخصوصاً امروزه مسلمانان همه دنیا، قبل از هر چیزی محتاج به شناختن احکام اساسی اسلام و ایمان و اصول عقاید مذهب و دین میباشند و کتابی که برای نوع برادران اسلامی تا حدودی که این مقصد عالی را تأمین کند، در دسترس مردم دیده نمیشود و کتاب منهجالرشاد مرحوم آیتالله العظمی شیخ جعفر تستری طابثراه میتواند این نقیصه را برطرف کند و جناب مستطاب قدوهالفضلاء عمادالمروجین خادمالمسلمین آقای شیخ مصطفی رهنما کرمانشاهی دام بقائه هم اموراتی بر آن افزودند راجع به عده مطالبی مهمه در بیان وی و بسیار مجاهدت نمودند در تدوین آن، البته مورد تقدیر است و باعث مأجوریت است و در خاتمه عمل به حواشی حقیر بر آن انشاءالله مجزی است و مأجور. به تاریخ شهر ذیالحجه سنه ۱۳۷۴ منالجانی نجفی عراقی»
نخستین دیدار
وقتی به قم آمدم، رفت و آمدم به تهران آغاز شد. با کنجکاوی جوانانه، به دنبال همه انجمنها، سازمانها، گروهها و اشخاص اسلامی و سیاسی بودم: مرکز اسلامگرایان از «اتحادیه مسلمین» مرحوم حاج سراج انصاری تا گروه شیعیان مرحوم خمسی و مکتب اهلالبیت فرهنگ نخعی (ریمن) و بعد کانون شیعیان و جمعیت مسلم آزاد و جریده هفتگی «ندای حق» و مجله «اخگر» و… منطقه گلوبندک و خیابان خیام و اطراف آن . به همه جا سر میزدم البته نه نیازی به اتومبیل بود و نه به درشکه. نه خیابان پر از آدم و نه ترافیک سرسامآور و نه هوای آلوده منهای اکسیژن! با مسئولان همه آن سازمانها و گروهها یکایک دیدار داشتم؛ از جمله جناب شیخ مصطفی رهنما.
مردی بود بلندقامت، استوار، با صوتی دلنشین و آرام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 