پاورپوینت کامل تاریخفلسفه سیاسی؛ دوره اول، بخش اول ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخفلسفه سیاسی؛ دوره اول، بخش اول ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخفلسفه سیاسی؛ دوره اول، بخش اول ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخفلسفه سیاسی؛ دوره اول، بخش اول ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
برخی می گویند، فلسفه ی سیاسی جزیی از علوم سیاسی است. برخی دیگر می گویند: خیر. فلسفه ی سیاسی شعبه ای از فلسفه و علوم سیاسی بخشی از فلسفه ی سیاسی است. مدعای گروه اول این است که چون با رخدادها مواجهیم، بنابراین در مسایلی از جمله: جنگ، انقلاب، تشکیل اتحادیه، پیمان صلح، تشکیل حکومت و به مانند آن، نخست امری واقع می شود، بعد اظهار نظر می کنیم.
دبا – تنظیم :احسان آقایی- برخی می گویند، فلسفه ی سیاسی جزیی از علوم سیاسی است. برخی دیگر می گویند: خیر. فلسفه ی سیاسی شعبه ای از فلسفه و علوم سیاسی بخشی از فلسفه ی سیاسی است. مدعای گروه اول این است که چون با رخدادها مواجهیم، بنابراین در مسایلی از جمله: جنگ، انقلاب، تشکیل اتحادیه، پیمان صلح، تشکیل حکومت و به مانند آن، نخست امری واقع می شود، بعد اظهار نظر می کنیم. مدعای گروه دوم این است که می گویند: ما نخست باید تصور درستی از مفاهیم داشته باشیم. اگر فلسفه سیاسی نداشته باشیم، علوم سیاسی دل بخواهی می شود و بر اندیشه هایی استوار نخواهد بود. مثلاً وقتی انقلاب روسیه یا جنگ جهانی اتفاق می افتد، با سؤال هایی مواجه می شویم: ایدئولوژی های لیبرالیسم، سوسیالیسم،کمونیسم، هر یک برنامه ها و اهدافی را مطرح می کنند. حال اگر ما فلسفه ی سیاسی نداشته باشیم، تصوری نداشته باشیم، چگونه به ارزیابی برسیم.
به نظر می رسد که فلسفه ی سیاسی،شعبه ای از فلسفه است نه علوم سیاسی. بنابراین علوم سیاسی اگر زیر مجموعه ی فلسفه ی سیاسی نباشد، بهره گیرنده از آن است و بی مدد فلسفه ی سیاسی نمی تواند در مقام اندرز و رهنمود قرار گیرد. همچنین نمی تواند در برابر ادعاهای رقیب، استدلال کند.
فلسفه ی سیاسی نمی تواند چنین ابزاری در اختیار قرار دهد که بهترین شیوه را انتخاب کنیم. همچنین نمی تواند معیاری در اختیار علوم سیاسی قرار دهد که سخن متقن ارایه دهد. پس فلسفه ی سیاسی به چه درد می خورد؟ چرا چنین دردسری را به جان بخریم؟
در پاسخ باید گفت که فلسفه ی سیاسی تفکر است. تفکر نباید به پاسخی قطعی برسد. در واقع ارزش تفکر در این است که ما را به سوی جهانی گشوده و به سوی امکان ها می برد.
جدایی فلسفه ی سیاسی از ایدئولوژی
ایدئولوژی حرف نهایی و نقطه ی پایان است. برای همه ی سؤال ها جواب مشخص و خدشه ناپذیردارد. فلسفه ی سیاسی بیش از آنکه به شما جواب دهد، پرسش مطرح می کند. ای بسا هرگز جوابی هم ندهد. آنکه می خواهد در این مسیر پای بگذارد، باید بداند که نیامده تا نسخه ی همه ی دردها را بگیرد. بلکه آمده تا نسخه ای بگیرد که دردها و مشکلات را آشکار کند. تا بهتر و دقیق تر به مشکلات بیاندیشیم. راه هم اندیشی را هم باز می کند تا به تعادل برسیم و نقاط افتراق و اشتراک را بیابیم. فلسفه ی سیاسی موقتاً تا زمان بطلان نظریه، جواب مسأله را داده است. ایدئولوژی مدعی حقیقت است و نسخه ی درمان دردها را پیچیده است. فلسفه ی سیاسی این کار را نمی کند. همان طور که فلسفه اصولاً دعوت به تفکر و دقت نظر در مفاهیم و تعابیر است،فلسفه های انضمامی از جمله فلسفه ی سیاسی هم نمی توانند مثل علوم و ایدئولوژی ها جواب متقن دهند. بلکه طرح پرسش می کنند تا شما به نتیجه ای برسید.
ایدئولوژی باور خاصی را انتخاب می کند؛ ولی چون از جنس باور است، فلسفی است. علم اما از جنس داده هاست. فلسفه ی سیاسی راجع به حکومت است و پاسخی است به آنارشیست ها. هر چند ایدئولوژی ها باور مدارند، ولی گاهی به دگما می رسند.
فلسفه ی سیاسی در وهله ی نخست می کوشد که بگوید: نظم، حکومت، عدالت، برابری، وجود خارجی و بیرونی دارند و مفاهیم واقعی اند (
Conceptual Realism
) نه مفاهیم تخیلی. مفاهیم آزادی، برابری، عدالت و حق، افسانه ای نیستند، بلکه واقعی اند. فلسفه ی سیاسی در مرتبه ی اول موضوعات و در مرتبه ی بعد، زوایای نگرش را به امر سیاسی را سامان می دهد.
سؤال ۱) چرا بعد از دو هزار و پانصد سال، امروز ارسطو و افلاطون و قوانیم. چرا امروز همچنان آنها را میخوانیم؟
سؤال ۲) چرا طبیعیات ارسطو را نمیخوانیم ولی سیاست ارسطو را میخوانیم؟
سؤال ۳) چه نیازی به فلسفهی سیاست هست؟ آیا علم سیاست به تنهایی کفایت میکند؟
موضوع بحث: سیاست است. آیا چیزی به نام علم سیاست همانند علوم تجربی دیگر وجود دارد یا خیر؟ آیا پاسخهای قطعی (ازلی و ابدی ) به آنها داده شده است یا خیر؟
تصور عمومی از سیاست:
این تصور به شکل ضربالمثل و اندرز درآمده است و بزرگان ما از آن پرهیز داده وگفته اند که عالم سیاست کثیف است. در منظر عام، نگاهی منفی به آن است، سیاست؛ یعنی، عالم فریب، دروغ و طمع. یک نگاه سنتی و کلی (که منحصر به کشور ما نیست). آیا جوابی برای این بدبینی ها داریم؟ این نه تنها امری منفی نیست، بلکه شریفترین فعالیت آدمی است و بی آن جهانی نابسامان خواهیم داشت. علت این اختلاف نظر حاد در چیست؟ علت این است که تعاریف افراد از سیاست متفاوت است. چون اصول موضوعهای
Axioms
را مفروض میگیریم. حال کدامیک از تعاریف به ما کمک میکند؟ جز با معیار ارزشی نمی توان داوری علمی کرد.
تعاریف چهارگانه (اصلی) از سیاست:
۱.سیاست هنر کشورداری (هنر اداره ی جامعه
Art of Government
) است. در کشور ما این تعریف قدیمی و ریشهدار است. این تعریف از سیاست در ایران باستان به دلیل دپسویسم به تعبیر یونانیان، غالبترین به دلیل ساخت یکتا سالاری (فرمانروای یگانه) غالب بوده است. تکالیف را او تعیین میکند، حرف آخر را میزند و مطق العنان است. ما اتباع (رعیت) (
Subject
) منقاد و مطیع داریم نه شهروند. پادشاه و رعایای او. رعیت موجودی مکلف است و تکلیفش را پادشاه تعیین میکند.
۲. سیاست؛ یعنی، همهی امور عمومی (
Public Affairs
) (هر کنش و و اکنش که در حیطه عمومی انجام میگیرد) اقتصاد، تعلیم و تربیت، قوانین و قانونگذاری در حوزه ی عمومی است.
۳.این تعریف در ذیل تعریف اول میگنجد. سیاست به معنای مصالحه، تدبیر، گفتگو و رسیدن به اجماع در نحوهی ادارهی امور جامعه است. در ساختهایی که به دموکراتیک نزدیک تر میشوند، این تعریف معنا مییابد. هر چند مسئله تدبیر جامعه است،اما از طریق گفتگو رسیدن به مصالحه و جلوگیری از ادامه کشمشهای منجر به کشتار و قتل و خونریزی میشود. حاصل آنکه در وهله اول مصالحه
Compromise
در وهلهی دوم رسیدن به اجماع
Consensus
است.
۴.متوسعترین و جدیدترین تعریف از سیاست است و عمدهترین نقش را در این تعریف “جنبش فمنیزم” داشته است. مطابق این تعریف، سیاست هرگونه رابطهای است که در آن قدرت و توزیع منابع وجود دارد. “فوکو” مشهورترین نظریه پرداز این تعریف میان مذکر هاست. در تعاریف قبلی حوزهی خصوصی بیرون گذارده میشد. در این تعریف حوزهی خصوصی هم وارد میشود. رابطهی زن و مرد، ارتباط والدین بر فرزندان، میزان قدرت هر کس در خانواده، مربوط به سیاست است. چون قوانینی که در یک جامعه وضع میشوند، خواسته یا ناخواسته به روابط خصوصی ما رسوخ مییابند. حتی نوع دوستی و رفاقت ما را هم تعیین میکند. حتی درون نهاد خانواده رابطهی قدرت وجود دارد که متکی به سیاست و قوانین است. وجه مشترک این تعاریف داد و ستد میان افراد است. بسته به شکلی که جامعه پیدا میکند، داد و ستدها تغییر میکند.
بسط تعاریف چهارگانه برای فهم بیشتر
تعریف اول: در این نگاه از سیاست آنچه در کانون سیاست قرار دارد، دولت است، حکومت است.. همهی نهادها منهای (نهاد دولت) از سیاست کنار گذارده میشوند. فعالیتهای اجتماعی هم با این تعریف از سیاست در دایرهی سیاست قرار نمیگیرد و از آن بیرون است، اقتصاد، تعلیم و تربیت همه امور غیرسیاسی دانسته میشود.
یک اسمی با این نگاه تطابق دارد که
Real Politic
نام دارد. سیاست فقط امور مربوط به دولت است. به شکل تاریخی این نگاه را به ماکیاولی نسبت میدهند. کسی که رئال پولیتیک را باب کرد و مثل منجم، شیمیدان به سیاست نگاه کرد و ارزش گذارد، ماکیاولی بود.
تعریف دوم: طرفداران تعریف دوم میگویند که سیاست دربردارنده ی همهی مسائلی است که مربوط به امور عمومی
Public Affairs
میشود. دایرهی سیاست در این تعریف وسیعتر میشود. در تعریف اول، همه چیز منهای دولت از دایرهی تعریف بیرون است. در این تعریف همه چیز که عمومی است وارد دایره سیاست میشود. تنها چیزی که خارج میماند، حوزهی خصوصی است .
Public Sphere
حوزهی (سیاسی) و
Private Sphere
حوزه خصوصی (غیرسیاسی). در یونان باستان این بحث مطرح بود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 