پاورپوینت کامل تجزیه و تحلیل فلسفه دوران کلاسیک ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تجزیه و تحلیل فلسفه دوران کلاسیک ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تجزیه و تحلیل فلسفه دوران کلاسیک ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تجزیه و تحلیل فلسفه دوران کلاسیک ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
ربانی کردن یکی از تشریفات دینی است. نذر و نیاز کردن یکی از تشریفات دینی است. همهی این گونه مراسم دینی در همه ی ادیان هست، البته ممکن است شکل متفاوتی به خودش بگیرد، ولی نفساً به درگاه خدایان قربانی میبردند، نذر و نیاز میکردند، معابدی داشتند که برای عبادت بود، مجسمههایی برای این خدایان در همهی این ادیان میساختند. دعاها و سرودهایی که بر جای مانده است از آن دوره، خیلی به یکدیگر نزدیک است.
تنظیم و گردآوری: احسان آقایی
شباهتهای فرهنگی ادیان، در سه مقوله کلی
۱.وجود آیینها ۲. وجود محرابها و معابد ۳. قربانی کردن.
قربانی کردن یکی از تشریفات دینی است. نذر و نیاز کردن یکی از تشریفات دینی است. همهی این گونه مراسم دینی در همه ی ادیان هست، البته ممکن است شکل متفاوتی به خودش بگیرد، ولی نفساً به درگاه خدایان قربانی میبردند، نذر و نیاز میکردند، معابدی داشتند که برای عبادت بود، مجسمههایی برای این خدایان در همهی این ادیان میساختند. دعاها و سرودهایی که بر جای مانده است از آن دوره، خیلی به یکدیگر نزدیک است. علت نفرینی شدن آدم ها یا برگزیده بودن فردی در همهی آیینها تقریبا یکسان بوده است. رقصهای آیینی در همهی آن ها وجود داشته است، منتهی رقصهای متفاوتی میکردند؛ ولی رقص یکی از ارکان همهی این ادیان بوده است. جشنهای دینی و به اصطلاح اعیاد دینی، برای خودشان به شکل خاص خودشان وجود داشته است. وخش، به انگلیسی،
Oracle
میگویند. به فارسی و، در بینالنهرین هم به اینها میگفتند وخش. در بینالنهرین و یونان هم به آنها وخش میگفتند. وخشها در واقع روحانیان آنجا هستند اما وظایفشان اصلاً با روحانیان امروزی یا روحانیون ادیان سازمان یافته، هیچ شباهتی ندارند. این وخشها در معابد ساکن بودند و آنها سلسله مراتبی داشتند که عمدهی کارشان این بود که غیب گویی کنند، یعنی افراد به آن ها مراجعه میکردند و از سرنوشت خودشان خبر میگرفتند. یا در واقع وقتی که دچار بلا یا بیماری میشدند، به این ها مراجعه میکردند و این وخشها یا اوراکلها
Oracle
با ادعیهای که میخواندند یا با آیینهایی که برگزار میکردند، با رقص و آتش و این ها، ارواح خبیثه را از آن ها دور میکردند. یکی دیگر از ویژگیهای مشترک ارکان اژهای با ادیان شرق نزدیک این است که خداهاشان و خدایگانهاشان، بین خدایان و خدایگان چه تفاوتی است؟ در انگلیسی خیلی راحت است میگویند
Gods
و
Deity
.
God
یک کمی مقام و مرتبت بالاتری دارد، خداهای کوچک تر را میگویند
Deity
و همهی خداها و خدایگانهاشان از هر دو جنس بودند. یعنی هم خدای مذکر داشتند و هم خدایگان مذکر، هم خدای مؤنث، و هم خدایگان مؤنت.
تأثیر فرهنگ دینی یونانی از ادیان شرق، موافقان، مخالفان، میزان اثر پذیری و رویکردها
آیا چون ادیان یونانی با ادیان شرق ارتباط داشتند و ادیان شرقی قدمت بیشتری داشتند، می توان گفت پس دین یونانی تأثیر پذیرفته از شرق است؟
دیدگاه کلاسیسیست ها
یک عده هستند که ما به آنها میگوییم کلاسیسیست، یعنی دانشوران یا در واقع محققانی هستند که راجع به دورهی آرکائیک و دورهی کلاسیک یونان تحقیق میکنند. در واقع به این ها میگویند کلاسیسیست، اینها از این منظر به مسئله نزدیک میشوند. کلاسیسیستها نظرشان بر این بود که محتملترین توضیح این است که ما بپذیریم که اینها از ادیان شرق نزدیک تأثیر پذیرفتهاند. به ویژه آیین تمکین و آیین قربانی از شرق نزدیک و علیالخصوص از مصر آمده و به هلاس رسیده و بعد به یونان و جهان یونانی رسیده است.
درست در مقابل این ها، مردم شناسها هستند، آنتروپولوژیستها هستند که میگویند که حرف کلاسیسیتها کاملاً غرض ورزانه، غیر بیطرفانه است. دربارهی تأثیرپذیری اسناد و شواهدی داریم که می توان نشان بدهد که خیلی پیش از اواخر دورهی آرکائیک شروع شده است این تأثیرپذیری و تا دورهی کلاسیک ادامه دارد.
دیدگاه شرق شناسان
دیگر مخالف دورهی کلاسیسیتها، شرق شناسان هستند،درست نقطهی مقابل کلاسیسیتها هستند. که مهم ترین نمایندهشان در این اواخر است که میگفت که این ها فقط توجیه ایدئولوژیک سلطهی غربی است که میخواهند این تأثیرپذیری را کم رنگ جلوه بدهند و شرقیها را بربر نشان بدهند و غیره. در واقع این ها درست در نقطهی دیگر است.مردم شناسان به نوعی نگاهشان علمی است. می توانند بگویند که کلاسیسیتها نگاهشان ایدئولوژیک است ولی در نقطهی مقابل هم قرار میگیرند. دستهی بعدی مورخین دین هستند.
دیدگاه مورخان
یک عدهای هستند که به آنها میگوییم مورخ ادیان. آنها تاریخ ادیان را مینویسند. و بنابراین دیدگاهشان با دیدگاه کلاسیسیستها فرق دارد و عدهای هستند که در واقع میان رشتهای به مسأله میپردازند، یعنی هم به فرهنگ میپردازند، هم به تاریخ میپردازند، هم به دین میپردازند و هم به عناصر دیگر. مورخان دین اساساً پرسش آنها متفاوت از کلاسیسیتها، شرق شناسان و مردم شناسان است. مورخان دین میگویند، اول بگوئید منظورتان از تأثیر چیست؟ یعنی چه که تأثیر پذیرفته است؟ اول باید این را بگوئید. و آن هم در یک جهانی که بنا به اسناد و مدارکی که ما مورخان پیدا کردهایم، تماس دو جانبه بوده، یعنی این طوری نبوده که دائماً از شرق آدم هایی کوچ کنند و با خودشان فرهنگی را به سمت غربی بیاورند و یک طرفه تأثیر بگذارند. بعد که از غرب به شرق میآیند و آنها هم با خودشان حامل یک فرهنگ بودند و تأثیر، تأثیر کاملاً متقابل بوده و در واقع اسمش را نباید تأثیر فرهنگی گذاشت، بلکه این فرآیند را باید داد و ستد فرهنگی نامید. ما نمی توانیم از فرهنگ یونانی صحبت کنیم، باید از فرهنگ اژهای صحبت کنیم. چون فرهنگ اژهای هم یک فرهنگ واحد نیست، آنجا هم ده ها گونه از مردمان هستند. بنابراین یک راه چارهمان این است که شرق نزدیک را به مناطق فرهنگی متعددی تقسیم کنیم. در مورد فرهنگهای اژهای هم مثلاً باید از آتنیها صحبت کنیم. باید از اسپارتها صحبت کنیم، باید از کرتی ها صحبت کنیم. باید از فرهنگها صحبت کنیم. اصلاً فرهنگ آتن چه ربطی دارد به فرهنگ اسپارتی. کاملاً در نقطهی مقابل هم قرار میگیرند. حال میگویند که سه راه وجود دارد که این سه راه تقریباً همپوشان هستند و می توانند اندکی از جدلها بکاهند.
رویکرد اول این است که آن چیزی را که در کانون توجه قرار میدهد، زمان، مکان و بسترهای فرهنگی هر دین است. زمان؛ یعنی دوران، مکان جغرافیایی و بستر فرهنگی. هدف این رویکرد آن است که بتوانیم، مشخص کنیم در هر موردی، هر قومی چه دینی را برگزیده است و بعد از برگزیدن آن دین، آن دین را چگونه با شرایط فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی خودش تطبیق داده است و بعد در اثر تماس با دیگران تا چه اندازه این دگرگون شده است، این دین.
رویکرد دوم، رویکرد
Holistic
، رویکرد کلگرایانه است. و از منظر بالا و جامع و تطبیقی یا مقایسهای به موضوع توجه می کند. هدف این رویکرد کلگرای تطبیقی- مقایسهای این است که آیا ما با مطالعهی تطبیقی دینهای گوناگون جهان مدیترانهای، می توانیم به روندهای تاریخی و ویژگیهایی که وحدتبخش این جهان مدیترانهای بوده است، بنگریم.
رویکرد سوم، تفاوت آن با رویکرد دوم این است که میگویند مطالعهی تطبیقی حتی فارغ از بسترهای تاریخی و فرهنگیشان، ارزشمند هستند و بنابراین برای اینکه ما بتوانیم این نتایج دقیقتری از جهان آن زمان بگیریم و اطلاعات دقیقتری بدست بیاوریم، باید این مطالعات از انزوای آکادمیک آنها بیرون کشیده بشود و به شکل میان رشتهای، بین مورخان دین، آنتروپولوژیستها و زبانشناسان و غیره بررسی شود.
کانون های توجه در بررسی تأثیر ادیان یونانی از شرق نزدیک
اول اسطورهها، آئینها و مراسم پرستش مورد توجه قرار میگیرد.
گفتیم که مربوط میشود که اسطورهها
Mythology
، به آئینها و به مراسم پرستش. یک نکتهای که در اینجا باید توضیح بدهیم این است که چگونه و چه تأثیرپذیری فرهنگی این جهانهای اژهای و این جهان مدیترانهای، و جهان شرق نزدیک، چگونه این سنتها، به اسطورهها منتقل شدند از مرزهای فرهنگی و جغرافیایی. یکی از آن این است که اون دوران، دوران کسوفی بود. یعنی دوران جهان وطنی بود.
مطلب دوم که باید به آن بپردازیم و خیلی مهم است، این است که حاملان این انتقال فرهنگی چه کسانی بودند، و به چه ترتیب منتقل میکردند. چه کسانی حامل این فرهنگ از شرق به غرب و یا از غرب به شرق بودند و چگونه می توانستند این نقش حاملیت را داشته باشند؟
یکی این است که در آن جهان کسموپولیتن، ما دو نوع تمدن داشتیم. یک تمدن را به آن تمدن خشکی میگویند و یک تمدن را به آن تمدن آبی. آبی یعنی دریایی، آبی نه به معنای اینکه از آب استفاده میکنند. تمدنهایی که وابسته به دریا هستند که در سواحل دریاها پدید میآیند و تمدنهایی که دور از سواحل هستند و نیاز این دو تا به هم و تعارض این ها با یکدیگر. بنابراین، این انتقال فرهنگی میان تمدنهای دریایی و تمدنهای خشکی از دو طریق کاملاً متفاوت اتفاق میافتاده است. یکی طرق صلحآمیزی بوده است که نیاز به همکاری داشتهاند و از نعمات آن تمدن دریایی و این ها بهرهمند میشدند، در مقابل، نعمات تمدن خشکیشان را به آنها میدادند. و یکی درست به عکس از راه خصومتآمیز. یعنی نزاعها و جنگهای بزرگی که درگرفته است که از جمله همین است. مثلاً آن جنگ تروا، کاملاً جنگ بین یک تمدن خشکی و تمدن دریایی. آخایاییها تمدن دریاییاند و ترواییها تمدن خشکی هستند. یک نکتهی دیگر که نشان میدهد که چگونه این فرهنگها منتقل شده است، خط است. یونانیها خط نداشتند، خط شان را از فنیقیهای گرفتند در نتیجه میشود گفت که خط در فرهنگ نقش بسیار اساسی و عمده بازی میکند. یکی از تأثیرهای تمدن شرق نزدیک بر یونان، تجارت دریایی بوده است و بعد از اینکه خط دیگر از بین میرود براساس آن حوادث طبیعی، خط دومی که هم که به یونان انتقال پیدا میکند ولی متفاوت است که آن خط، خط هجایی است. این خط آلفابتی است که خط هجایی فقط صوت است، آلفابتش باز یک جور خط آلفابتی فنیقی است که از طریق آرامیها به یونان میرسد و به مینوسیها و به در واقع دیگر جاها. مبادلات فرهنگی و تماس در اواخر دورهی آرکائیک و اوایل دورهی کلاسیک با بینالنهرین و علیالخصوص با آسیای شرقی است.
نکتهی سوم همین است، همان
Taxonomy
، پیدا کردن وجوه اشتراک در این فرهنگها و دینهای مختلف و مسئلهی مبادلهی فرهنگ.
اولین چیزی که با تحقیقات تاریخی برای ما محرز شده است امروز، این است که هیچ دینی در نتیجهی تلاقی با آن دین دیگر، چه تلاقی خصومتآمیز بوده باشد، چه به اصطلاح یک آشنایی و تماس صلحآمیز بوده است، هیچ دینی لاتغیر نبوده و این بسیار برای ما با اهمیت بوده است، به دلیل اینکه حتی ما می توانیم در دینهای متأخرتر هم همین را ببینم. . بنابراین یک نتیجهی مهم در این مسئلهی مبادلات فرهنگی و تلاقی و تماس ادیان، این است که هیچ دینی لایتغر نمیماند، چون هیچ دینی در خلاء نیست، در خلاء دین نمی تواند وجود داشته باشد. . همچنین، شرایط جغرافیایی در پدیداری دین و شکل و غالبی که دین پیدا میکند، بیشترین تأثیر را دارد. یعنی مثلاً در سرزمینهای خشک که به باران نیاز دارید شما، حتماً باران یک خدای خیلی مهم است در دین آنجا، یا سرزمینهایی که باد یا طوفان ویرانی به وجود میآورد، طوفان یا باد خدای خاص خودش را دارد. بنابراین شرایط اقلیمی، بی نهایت در پدیداری انواع دینهای اسطورهای اهمیت داشته است و این دینهای اسطورهای بعداً به ادیان بعدی که پدید میآیند در همان شرایط، رنگ و بوی خودشان را میزنند. برای همین است که مثلاً دین یهودی یا بنی اسرائیل، در اورشلیم میشود نشان داد که از چه مشخصهها و یا کاراکتریست اقلیمی تأثر پذیرفته است که به آن شکل درآمده است.
و چهارم پرداختن به این است که چنانچه ما در این دوره، ادیان را دستهبندی کلی کنیم، به چهار دسته میرسیم:
چهار دستهی کلی،
Monotheism
،
Monolatery
،
Henotheism
و
Polytheism
، اینها را چگونه میشود از یکدیگر باز شناخت و تاریخ هر کدام را چگونه می توان مشخص کرد؟همهی فرهنگهای دیگر در دورهی بنی اسرائیل بلا استثناء
Polytheic
هستند،
Monotheism
ها در واقع ادعا میکنند علت اینکه دینهای اسطورهای یا پولی تیک از بین رفتند و دین
Monotheic
باقی ماند، منهای قواعد بدوی این است که
Monotheism<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 