پاورپوینت کامل رحیم پور ازغدی ظهور مجدد گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رحیم پور ازغدی ظهور مجدد گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رحیم پور ازغدی ظهور مجدد گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رحیم پور ازغدی ظهور مجدد گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

حسن رحیم‌پور ازغدی گفت: امروز دوباره شعارها و گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرای دهه هفتاد، بازسازی و تکرار می‌شود.

حسن رحیم‌پور ازغدی گفت: امروز دوباره شعارها و گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرای دهه هفتاد، بازسازی و تکرار می‌شود.

بیست‌و‌هفتمین مقاله شفاهی حسن رحیم‌پور ازغدی به تحلیل موقعیت و مسئولیت جنبش دانشجویی مسلمان در شرایط کنونی پرداخته که در ادامه از نظر می گذرد.

۱. ضرورت غنی‌سازی ادبیات انقلابی

تشکل‌های دانشجویی انقلابی و مسلمان باید به ضرورت تفکر دائمی برای تغذیه تئوریک انقلابیون توجه داشته باشند. انقلاب در واقع، امواج پیاپی است و همواره باید خونِ تازه در رگ انقلاب در جریان باشد. این خون تازه، مفاهیم انقلابی است که باید دائماً به روز و در عین حال، اصیل باشد. نباید اجازه دهیم شعارهای انقلاب اسلامی در سطح دانشگاه‌ها تبدیل به فسیل شود. جبهه مقابل ارزش‌های انقلابی دچار یک تحجّر تاریخی است و تقریباً همه صفات یک دایناسور رو به انقراض را دارد. اگر نسل جدید، نتواند حرف‌های تو را بفهمد و تو را درک نکند و اگر نسل قدیم از هزار بار شنیدن سخنان تکراری خسته و فرسوده شده باشد به نحوی که شما “ف” بگویید و او تا فرحزاد را پیشگویی کند و برود، آن‌گاه دچار نوعی انجماد شده‌اید.

جبهه مقابل دچار تکرار شده است. امروز دوباره شعارها و گفتمان لیبرالِ مذهبیِ غرب‌گرای دهه هفتاد، بازسازی و تکرار می‌شود. از این سوی، هسته فکری انقلاب اسلامی باید دهه به دهه بازسازی تئوریک شده و ادبیات انقلابی، غنی‌سازی شود. باید در برابر ارتجاع به دهه هفتاد و نیز انحراف به مسیل یک حرکت غیر انقلابی، حسّاس بود. خودباور باشیم اما “خودباوری” غیر از “خودمحوری” است. در یک تشکل اسلامی، هدف، کادرسازی و نیروپروری، کشف استعدادها توأم با احترام به انسان، خوش‌بینی به آینده، امید به ارزش‌های انقلابی، اعتماد به جوانان بدون آن‌که به دنبال نوکر برای تشکل و جریان خاص باشیم. باید به دنبال فعال‌سازی ظرفیت‌های انسانی، کشف استعدادها، پرورش و استخراج معادن انسانی باشیم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اَلنّاسُ مَعادِن»؛ مردم، معدن‌هایی غنی هستند «کَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّه»؛ چون معادن طلا و نقره که باید به درستی شناخت و استخراج کرد. پی‌درپی تیم‌های جایگزین، امواج جدید، کشفیات تازه، شناسایی نیروهای جوان‌تر در سطح دانشگاه‌ها، میدان دادن به آن‌ها، رشد دادن آنان، ارائه یک منطق اسلامی و انقلابی به سامعه جوانان اجتماعی و در عین حال، “حق خطا” دادن، “امکان خطا” قائل بودن و… شرط رشد و انقلابی ماندن جامعه و حکومت است.

توجه داشته باشیم که گاهی جریان‌های “پیرشده”، دوباره عودت می‌کنند علی‌رغم آن که قادر نیستند سهم تفکّر دائمی برای نوسازی خود را بپردازند. بیست سال، بیست و پنج سال قبل، این ذهن ممکن است فعال بوده باشد ولی اینک از بورس، خارج شده و نمی‌داند مسائل جدید چیست و جامعه در چه وضعی است؟ واقعیت‌ها را به درستی نمی‌شناسد. از همان سرمایه کهنه می‌خورد و این، از مایه خوردن، نوعی نشخوار ایدئولوژیک و تئوریک است.

۲. یک سال «تفکر» و سی‌سال «حکومت»؟!

دانشجوی مسلمان برای گفتمان‌سازی انقلابی باید روزانه بخواند، بیندیشد، بنویسد، بگوید و بتواند همه سخت‌افزار فعالیت‌های دانشگاهی و جنبش دانشجویی را در خدمت نرم‌افزار «انقلاب اسلامی» قرار دهد، نه به عکس. باید بتواند ضمن توجه به محتوا دائماً ظرفیت‌سازی‌های جدید کند. در جبهه‌های مقابل، کسانی یک سال، فکر می‌کردند و گمان کردند همین برای بیست سال حکومت کردن، بس و کافی است. یک ساعت فکر کرده‌اند و گمان می‌کنند برای چند سال انقلاب، کافی است!! حرف‌های تکراری، استدلال‌های سطحی، شعارهایی که زمانی زنده تلقی می‌شد اما امروز به کاریکلماتور تبدیل شده است؛ کاریکاتور کلمات، گاه به جزمیات خشک و کسالت‌آور، تبدیل می‌شود. قدرت تولید فکر را از دست سر داده و متکی به ترجمه است. قدرت پمپاژ ایمان و نوسازی معرفتی و ارائه پاسخ‌های جدید به سؤال‌های جدید یا قدیمی نیست و حتی به پرسش جدید هم پاسخ قدیمی می‌دهند. کلیات، انتزاعیات، مکرّرات، کلمات خشکیده، دگم‌سازی، ذهن‌های گندیده، حرف‌های خیلی کهنه، شعارهایی در عرصه اقتصاد، سیاست خارجی، سیاست داخلی، فرهنگ، هنر، حقوق و تربیت که این شعارها در قرن ۱۸ و ۱۹ مثلاً در اروپا تولید شده، با مبانی خاصی و برای حل مشکلات خاصی، مصرف و کهنه شده و یک بار هم در دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد در کشور، تکرار و دوباره مصرف شد و شکست خورد. حال دوباره کسانی که دچار عقب‌افتادگی ذهنی هستند بدون توجه به سرعت انقلاب و پیشرفت‌های عظیم تئوریک انقلاب اسلامی در این سه، چهار دهه، دوباره به تکرار همان حرف‌ها که متعلق به یک تفکر پیر از نوع لیبرالیزم مذهبی بود، پرداخته‌اند.

۳. فروکاست «آزادی» به «

Hyde Park

»؟!

شما می‌دانید فرهنگ رفتار سیاسی در دانشگاه‌های قبل از انقلاب، منکوب دیکتاتوری مطلق بود. پس از انقلاب هم دوره‌هایی در افراط و تفریط به ‌سر بردیم. گاه به ویژه در اواخر دهه هفتاد، فضای دانشگاه‌ها به سمت رکود و سکوت و سیاست‌گریزی رفت. گاه شاهد افراطی‌گری و هرج و مرج و اهانت و خشونت بودیم، امّا هیچ یک از دو حالت «سیاست‌گریزی» و «سیاست‌زدگی» در شأن دانشگاه‌های انقلاب اسلامی نبود و نیست. امروز در شرایطی هستیم که در دهه گذشته، مسئله مهم «کرسی‌های نقد و نظریه‌پردازی علمی» در علوم انسانی، در معارف اسلامی، در علوم پایه و علوم کاربردی مطرح شد و برکاتی داشت. از کرسی‌های آزاداندیشی و نقد و گفت‌وگوهای سالم و آزاد در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مدیریتی کشور در دانشگاه‌ها پیشنهاد و طلب شد که فعال شوند امّا نه از باب سوپاپ اطمینان که دولت‌های دنیا معمولاً ترتیب می‌دهند، بلکه حقیقتاً و صادقانه برای تبادل‌نظرهای منطقی، نقدهای اخلاقی و تضارب اندیشه‌ها، تا هرکس حرفی برای گفتن دارد و نمی‌خواهد دوپهلوگویی کند و شعار توخالی بدهد و منافع خود را درو کند، عالمانه و صادقانه و مسئولانه حرف بزند.

البته آزادی از نوع انگلیسی هم داریم که از یک طرف با چند میلیون دوربین در کوچه‌پس‌کوچه‌ها و شنود و کنترل علنی تماس‌ها، صفحات اینترنتی و ایمیل‌های شخصی مردم، علی‌رغم شعار خصوصی‌سازی و فردگرایی و آزادی، عملاً چیزی به نام حریم خصوصی و آزادی فردی برای شهروندان خود هم در آمریکا و اروپا باقی نگذاشت. علی‌رغم شعار فردگرایی، آزادی شخصی و حقوق فردی، شدیدترین کنترل‌های تکنولوژیک و سانسورهای پلیسی، به مراتب بدتر و سخت‌گیرانه‌تر از کمونیست‌ها و فاشیست‌ها و البته هوشیارانه‌تر از آن‌ها اِعمال می‌کنند و در بسیاری از کشورهای جهان اسلام، همینان در این صد سال، خطّ کودتا و دیکتاتوری و شکنجه را حاکم کردند و از آن طرف هم «هاید‌پارکی» در گوشه لندن تعبیه کردند که ظاهراً هرکس هرچه می‌خواهد، آن‌جا بگوید و بکند ولی در حاشیه جامعه باشد و تنها برای چند نفر اطرافیان خود درددل کند یا مثلاً برهنه شود و از این قبیل کارها! آزادی فریبکارانه و عوام‌فریبانه، تنها نوعی سوپاپ اطمینان است.

۴. انجماد «ایدئولوژی» یا سنّت انقلابی؟

انقلاب اسلامی امّا حقیقتاً آزادی‌خواه بود. آزادی، از شعارهای اصلی این انقلاب و در متن قانون اساسی است. آزادی بیان و قلم، آزادی نقد در چارچوب منطق و اخلاق و قانون، یک حقّ شرعیِ اسلامی مردم است. انقلاب ما، شعار آزادی را از غرب و شرق، به عاریت نگرفت. این جزء شریعت ما بود. جزء حقوق اسلامی ملت‌هاست. ریشه‌های قرآنی و تعریف اسلامی دارد. به لحاظ حقوقی و مدنی البته «قانون» است که «آزادی» را در همه جوامعِ قانون‌مند و آزاد، علی‌القاعده تعیین می‌کند و باید تعریف کند ولی همه نظام‌هایی که مدعی دموکراسی و قانون بودند، همواره در چارچوب خطوط قرمز حقوقی، فلسفی و مدنی خاصّی از «آزادی» سخن گفتند.

حال آن که «ایدئولوژی و مکتب» در تعریف انقلاب اسلامی به جای «انسان» نمی‌نشیند، نقش انسان‌ها را تکفّل نمی‌کند و از انسان جدا نیست. مکتب انقلاب اسلامی در بینش انسان‌های آگاه و انقلابی است که می‌تواند انقلابی بماند. ایدئولوژی انقلابی، مکتب اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، اگر منجمد و به ویژه دچار انجماد روح، یا گرفتار انحراف بینش شود، نقش ضدّ اسلامی و ضدّ انسانی پیدا می‌کند، یک شکل ارتجاعی و متحجّر می‌یابد و به تدریج تنها به یک خاطره و نوستالوژی تبدیل می‌شود، به یک «سنّت» به مفهوم جامعه‌شناختی غربی و نه «سنّت» با تعریف اسلامی مبدل می‌گردد.

ولی اگر ارزش‌های انقلابی و روح زنده این ارزش‌ها را بشناسیم و حفاظت کنیم، هرگز کهنه نمی‌شود. چنان‌چه تا انسان، انسان است، حسین(ع)، پیر نمی‌شود و «قهرمانانه مردن» برای مبارزه علیه ظلم، برای همیشه یک ارزش زنده است و تازه می‌ماند. چنین نیست که اسلام، ذاتاً انقلابی نبوده ولی کسانی خواستند انقلابی بودن و انقلابی‌گری را با سُرُم و آمپول به اندام اسلام تزریق کنند. چنین کاری بی‌ثمر، بی‌روح، بی‌فایده و بلکه نشدنی است.

۵. خطر کَپَک‌زدگی در «لیبرالیزم مذهبی»

اگر مکتب انقلاب اسلامی بر اساس نهادهای واقعیِ نظری و عملی، بناء شده که با شرایط و تحوّلات زمان مغایر نیست، با تغییر و تعویض نهادها و شرایط جدید، محتوای مکتب انقلاب اسلامی، کپک نمی‌زند. بسیاری از مفاهیم زیبا یا ظاهراً زیبا، توسط سرمایه‌داری غرب، مصرف شد و گاهی حتی برای چنین مصرفی تولید شد و گاه از تولید دیگران و پیشینیان استفاده کردند. امروز می‌بینید جهان کثیف سرمایه‌داری سلطه‌طلب و غارتگر اروپا، خود را وارث انقلاب فرانسه می‌داند و سرمایه‌داران فاسد وال‌استریت، خود را وارث به اصطلاح انقلاب استقلال‌طلبانه آمریکا می‌خوانند. در واقع قابیل، هابیل را می‌کشد و خود را وارث هابیل معرفی می‌کند! همه ارزش‌های اسلامی را زیر پا می‌گذارند و خود را منادی این ارزش‌ها در جهان و «پلیس دموکراسی»، «پلیس حقوق بشر» و «پلیس صلح» معرفی می‌کنند. چنان که مذهب نیز به همین شیوه، استثمار شد. پاپ، ادامه نظام سزار در روم و جانشین مسیح(ع)، «پابرهنه الاهی فلسطینی» شد. با اسلام نیز خواستند چنین کنند و می‌کنند و کردند.

اما اینک حزبی که می‌خواهد دوباره لیبرالیزم مذهبی سازشکارِ سیاسی و وادادگی را در عرصه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بازسازی کند به دنبال یک رونوشت تازه از شعارهای کهنه غرب است، آن هم در شرایطی که آنان، خود دچار هزار گرفتاری‌اند و عملاً صور اسرافیل، ندای زوال تدریجی و شاید دفعی آن‌ها را به صدا درآورده است. اینان اکنون دوباره می‌خواهند آنان را راهنمای روزمرّه ما قرار دهند، دوباره می‌خواهند سابقه غرب را به الگویی برای انقلاب اسلامی و دستگاه حکومت، تبدیل کنند.

۶. اسلامِ «رفورمیستی»؛ اسلام بی‌دردها

انقلاب اسلامی خود را در طول تاریخ با همه نهضت‌های اسلامی و انسانی عملاً متصل و جوهره تجربه‌های مختلف انقلابی را استخراج و خود را غنی کرده است. باید تکاپو را ادامه دهیم. باید ایستادگی بیاموزیم تا با چند ترجمه، ایدئولوژی خود را عوض و ایدئولوژی دیگری انتخاب نکنیم. کسانی که با ادبیات و پُز شبه‌روشنفکری و ضمناً با ادعای مسلمانی، دست به رفُرمیزم مادّی در حوزه ارزش‌های انقلابی و اسلامی می‌زنند به یک رفورمیزم بازاریِ عامیانه دست می‌زنند و این، نو کردن «انقلاب» و نوسازی «اسلام» نیست، بلکه به قصد ترک ارزش‌های انقلابی و مسخ اسلام، صورت می‌گیرد. اسلام رفورمیستی، اسلام لیبرالیستی، اسلام بی‌دردهایی است که با جبر مادّیِ زمانه، خو کرده‌اند و دوباره در پی ساختن یک اسلامِ متناسب با منابع و معیارهای غرب هستند. طبق تعریف، آن‌ها مفاهیم را به «روحانی و جسمانی» و «مادّی و معنوی» تقسیم می‌کنند، حال آن‌که تقسیم به «ایده» و «رئالیته»، تقسیمی غربی‌ است نه اسلامی.

آنان در قالب‌هایی که فرهنگ غرب به ایشان دیکته می‌کند، می‌اندیشند. نگاه توحیدی به مسائل و چشم‌انداز انقلابی ندارند. اگر سابقاً هم داشتند، دیگر امروز ندارند،‌ مسخ شده‌اند، وابسته شده‌اند، شک کرده‌اند و گاه آلوده شده‌اند. کسانی در این بین فاسد شده‌اند؛ وقتی فاسد شدی، دیگر نمی‌توانی انقلابی بمانی و معیار همه چیز تو، نمی‌تواند ارزش‌های الاهی و انقلابی باشد، مقیاس‌های مادّی، حاکم می‌شوند.

اسلام، یک ایدئولوژی مادّیِ بشری نیست که بدون زحمت اجتهاد و تحقیق، با آن بتوان رژیم سیاسی یا اقتصادی ساخت و آن‌گاه کلیشه‌های جدید را با هدف‌گیری «منافع جدید» و «طبقات جدید» ساخت و باندهای حاکمیت تغییر یافته و دوباره هرکسی در اندیشه منافع مادی خود باشد.

۷. عاقّ‌شدگی و عمل‌زدگی

از آن سو یک انقلاب مسلمانانه، تکیه افراطی بر نتیجه مادی، به مفهوم پراگماتیزم آمریکایی، عمل‌زدگی و سودمحوری نیست بلکه پیش از سود مادی و پیروزی‌های پراگماتیستی، به صحّت و اصالت «اندیشه و آرمان» فکر می‌کند. آن‌چه به «عمل»، اصالت و ارزش می‌دهد و پیروزی را حقیقتاً «معنا» می‌کند، «مکتب» است. پیروزی مادی به مکتب، اصالت نمی‌دهد! «مکتب»، عمل را انتخاب و مدیریت می‌کند، نه عمل، «مکتب» را و البته رابطه‌ای دیالکتیکی میان عمل و عقیده در کار است. از ایمان به عمل راه برده می‌شود و از عمل به ایمان: «من الإیمان یُستدلُ علی العمل و من العملِ یستدلُّ علی الإیمان».

عده‌ای به مکتب و ایدئولوژی، نگاهی مادی دارند و ایدئولوژی را نوعی غریزه خودخواهی می‌دانند که در علوم اجتماعی، شکل روشنفکرانه و تئوریک به آن داده می‌شود. در نگاه غرب، انسان از بهشت اخراج شد اما به خاطر میل به آگاهی؛ یعنی این فرزندِ “عاق‌شده”، در صحرای برهوت دنیا پرتاب شد امّا به جرم آگاهی!

حال آن که در تفکر اسلامی، هبوط اتفاق افتاد تا انسان، مسئولیت انتخاب‌ خود را بپذیرد. نه آن که سرافرازانه از دایره منع، عبور کرده و با عصیان، ماهیت خود را ساخته باشد بلکه وارد عرصه یک آزمون بزرگ شد تا سرنوشت خود را به اراده خود پس از آگاهی و آزادی که از سوی خداوند به او عنایت شد، رقم زند.

۸. «پروژه هوشیاری، مقاومت و آگاهی»

آنان که مقهور ایدئولوژی‌های مادی هستند با حقیقت الاهی نیز مواجهه خودخواهانه می‌کنند، ضوابط انقلابی و ارزش‌های اسلامی را تفسیر به ‌رأی می‌کنند، حتی با قرآن شریف، پیش‌داورانه مواجه می‌شوند امّا انسان مکتبی و جنبش مکتبی، نخستین گام را باید برای بیرون آمدن از پیله منافع خود و توهّمات و پیش‌فرض‌های خود بردارد. یعنی افکار و عقاید و دلبستگی‌ها و عادات و آداب و ضعف‌ها و وابستگی‌هایی را که او را در زنجیر کرده، حاکم بر ارزش‌های انقلابی و بر اصول مکتب نکند، این عیناً تفسیر به ‌رأی ارزش‌های انقلابی است. شعارهای انقلاب اسلامی و امام(ره) را تکرار می‌کنند اما باطناً همه از معنای حقیقی، خالی و تخلیه می‌شود.

جنبش دانشجویی مسلمان هوشیار باشد و از ۱۶ آذر ۹۲ تا آذر ۹۳ ، پروژه «هوشیاری و مقاومت و آگاهی» را کلید بزند و شعله آزادی و آگاهی، نقد مصلحانه انقلابی و «امر به معروف و نهی از منکر» ناظر به صاحبان قدرت را تداوم بخشد. این مقاومت فرهنگی و دانشگاهی، مقاومت در برابر هیچ ارزشی نیست، دفاع از همه ارزش‌های الاهی و انسانی است، ارزش‌هایی که جهانی و نه تنها دانشگاهی و نه تنها ایرانی و محدود به زمان و مکان است. با این ارزش‌ها ما از قضاء، پرچم جهانی شدن و جهانی‌سازی با ماهیت انقلابی و مکتبی را در دست می‌گیریم. مسئله، این نیست و نبوده که «جهانی بودن»، خوب است یا بد؟ مسئله این است که کدام «جهانی بودن»؟! و نخست پاسخ دهیم که کدام فرهنگ، لیاقت «جهانی شدن» دارد؟ کدام ارزش‌ها و اخلاقیات جهانی شوند؟ کدام حقوق بشر؟ کدام مفاهیم معرفتی و سیاسی؟ کدام فرهنگ و تمدن، ظرفیت و لیاقت «جهانی شدن» دارد؟ اصولاً کدام حقیقت، «جهانی» است یا باید «جهانی» شود؟ یا می‌تواند «جهانی» شود؟ جهانی‌سازی‌ای که آمریکا و سرمایه‌داری غرب از آن سخن می‌گوید با این هدف طراحی شده که خود را ارباب جهان می‌خواهد، نه با اخلاق و منطق و مذهب و فلسفه‌اش، بلکه با زر و زور و تزویر، با دلار و اسلحه و رسانه می‌خواهد بر جهان حکومت کند. مانع اصلی‌ این پروژه هم امروز تنها اسلام است؛ اسلام انقلابی.

«جهانی‌شدنی» که آنان می گویند، نه به گزینش عقلانی و نه به گزینش اخلاقی، تن نمی‌دهد، دیگر حتی دِتِرمینیزم و جبر تاریخی هم مطرح نیست، یک دیکتاتوری علنی جهانی است، نوعی توتالیتریزم و مطلق‌طلبی زورگویانه جهانی در میان است. با این جهانی‌سازی حتماً مخالفیم و مبارزه می‌کنیم زیرا صریحاً بدین معناست که می‌گویند: ما اصلیم و بقیه فرع! می‌گویند: ما متن هستیم و بقیه حاشیه! بقیه بشریت باید خود را در پرانتز بگذارند، تحقیر شوند، ما مولاییم و بقیه، عبد! ما حرف می‌زنیم، بقیه سکوت کنند! ما آموزش می‌دهیم، بقیه تقلید کنند! یعنی حاضر به گفت‌وگوی فرهنگی هم نیستند، می‌خواهند لِه کنند. می‌گویند: ما هزاران بمب اتم داریم و شما حق غنی‌سازی قانونیِ صلح‌آمیز هم ندارید!

۹. آرمان «حداکثری» و وعده «واقع‌بینانه»

برادران و خواهران، ما باید در مقام تبیین نظری ایده‌هایمان، حدّاکثری باشیم و کم نگذاریم و البته در مقام اجرای این شعارها، وعده‌های «حدّاکثری» نباید داد. وعده‌های واقع‌بینانه بدهیم که گاه حدّاقلی و گاه حدّاکثری است. همواره بر سر راه آرمان‌ها، موانع هستند و شکاف میان «تصمیم» و «واقعیت»، هرگز به طور کامل پر نمی‌شود.

چشم‌انداز انقلابی و اسلامی را پیش چشم توده دانشگاهیان و افکار عمومی در داخل و خارج دانشگاه و در سطح دانشگاه‌های جهان اسلام ایجاد کنید و به آن دامن بزنید. وقتی کسانی سخنان تو را می‌شنوند و می‌خوانند، به این معناست که می‌خواهند یا حاضر شده‌اند از چشم تو به عالَم بنگرند. وقتی بتوانید همه، حتّی مخالفان‌ خود را مجبور کنید که از ادبیات و واژگان و ارزش‌های شما استفاده کنند آن وقت، برنده شده‌اید. معیارهای شما و ارزش‌های انقلاب اسلامی باید معیارهای داوری باشند. «ادبیات و گفتمان»، صرفاً الفاظ فخیم نیست، علاوه بر فخامت، باید کارکرد هم داشته باشد، باید با وضعیت و مشکلات واقعی تناسب داشته و کارآمد باشد و در عین حال، اصالت داشته باشد. تا می‌توانید دُز «عقلانیت» را در گفت‌وگوها و مباحث دانشگاهی بالا ببرید، دشمنان ما می‌خواهند در فضای دانشگاهی، دُز «حماقت» را بالا ببرند و شما باید آن را پایین بیاورید. کسانی دوباره چهره خود را شطرنجی کرده‌اند و دوپهلو سخن می‌گویند تا شناخته نشوند، وسط دو صندلی می‌نشینند و گمان می‌کنند بهترین شطرنج‌بازان سیاست‌اند امّا خواهند دید که با این شیوه، مثل گذشتگان‌شان، دوباره کیش و مات خواهند شد.

۱۰. لابراتورهایی که ایدئولوژی سمّی تولید می‌کنند

درگیر مسائل جزئی و سطحی به قیمت حذف مسائل «اصلی» نشوید. همه آن‌چه گفتیم درست، ولی اگر در جزئیات توقف کنید، به مشکلات اصلی و تهدیدها و فرصت‌های مهم‌تر نیندیشید، ممکن است بازی بخورید. تاریخ در دو جهت، حرکت می‌کند: یا بالا یا هیچ!

و این وسط، ما و شما مسئولیم تا نگذاریم کسانی با افکار مادّی و شخصیت‌های ترسوی سابقاً انقلابی، به اتاق فرمان «انقلاب» راه یافته و آن را به دست بگیرند. بی‌شک چیزهایی در این گفت‌وگوهای باطل سیاسی مسخره است امّا آن چیز، طرز فکر آن‌هاست نه اصل مسئله.

افکار ترجمه شده نادرستی که در لابراتورهای فرهنگی ستم جهانی و آکادمی‌هایی که منشأ ایدئولوژی‌های فاسد و توجیه‌گر نابرابری بودند، تولید شد. این افکار، مواد سمّی‌اند و نباید در جامعه، به راحتی جابه‌جا شوند و همه چیز را آلوده کنند.

اما راه‌حل مقابله با آن‌ها، بی‌شک راه حل علمی و فرهنگی است. کلمه را با کلمه، جواب دهید. این غذاها آلوده‌اند و قابل خوردن نیستند ولی قابل فروش هستند، آنان حتّی آن‌چه را خود، مصرف نمی‌کنند، به شما می‌فروشند!

وظیفه همه دولت‌ها از جمله، برقراری نظم و قانون است اما شمایید که باید محتوای این «نظم» و «قانون» و جهت آن را همواره نظارت و اصلاح کنید. کسانی که قصد استقبال رو به قبله غرب را دارند، دوباره می‌کوشند وابستگی را در نظام، باب کنند، آنان پا به جاده‌ای گذاشته‌اند که مقصد ندارد.

ولی شما برادران و خواهران! درگیر شاخه‌ها نشوید. مدهوش عروسک‌ها نشوید. عروسک‌گردان‌ها را پشت پرده بگردید و پیدا کنید. مخاطب حقیقی، آنانند، آن‌ها را باید از پرده برون کشید و شفاف‌سازی کرد. از یک طرف در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شعار می‌دادند که ایدئولوژیست‌ها می‌خواهند انسان را، جامعه و جهان را و حتی تاریخ را کنترل کنند، اما واقعیت چیست و چه بود؟ چه کسانی خواسته‌اند حقیقتاً همه چیز را در جهان کنترل کنند؟ مصداق تعریفی که از ایدئولوژی «بسته و دگم» می‌کنند، دقیقاً خودِ ایشانند. ایدئولوژی‌های مادّی به بشر و به جوامع جهانی، حتّی حقّ انتخاب «نحوه پوشش» و «سبک زندگی» و «شیوه تفکر» نمی‌دهند. با استدلال، مخالف‌اند. برای تحمیل و دیکتاتوری فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، نه استدلال می‌کنند و نه از شما استدلال می‌پذیرند. حال آن که مکتب انقلاب اسلامی، خود، یک انتخاب، انتخاب یک ملّت بود و هست. آری انتخاب بود نه تحمیل.

گفتند «بنیادگرایی خاورمیانه اسلامی» که از ایران و انقلاب اسلامی آغاز شد، بُن‌مایه «چپ» داشته و تحت تأثیر مارکسیست‌ها بوده و ادامه مارکسیسم در قالب مذهب است! «هابرماس» در جایی تعبیر کرد که بنیادگرایی، هم مولود مُدرنیته و هم مولّد آن است؛ منظور این بود که محصول یک شکست و واکنش در برابر یک شکست تاریخی (شکست جهان اسلام در برابر غرب در صدسال گذشته) بود. آنان می‌دانستند که تاریخ «اسلام»، جدا از تاریخ «جهان اسلام» است، می‌فهمیدند که ضرورت بازگشت به بنیادهای تفکر و تمدن دینی، به چه دلایلی دوباره بیدار شده؛ امّا باز هم متهم می‌کردند. «فوکویاما» گفت بنیادگرایی اسلامی، گَرته‌برداری از دکترین‌های افراطی اروپا، چپ یا راست است. «حسن‌البناء»، بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین را متهم کرد که از ایده وفاداری موسولینی، الهام گرفته و یا «مودودی» را در پاکستان متهم کرد که مارکسیزم‌زده بود. چنان ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.