پاورپوینت کامل مرزهای جغرافیایی و شعور ناتمام تاریخی ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرزهای جغرافیایی و شعور ناتمام تاریخی ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرزهای جغرافیایی و شعور ناتمام تاریخی ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرزهای جغرافیایی و شعور ناتمام تاریخی ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
قبول و تصدیق وجود دو عالم جدا از یکدیگر مقدمهای برای شناخت و مکانت مرزهاست. افلاطون نخستین حکیم سیاسی جهان، در تمثیل مغازه جمهوری هفتم به دوگانگی جهان پدیداری و جهان واقعی ایدهها اشاره کرده است. در حقیقت عالم اشیای پدیداری که زمانی و تاریخی و تجدیدپذیر است، تابع و تسلیم مکان ایدهآلها یا همان جهان مثالی و عالم ایدهآلهاست.
مقدمهای بر تحول در مفهوم دولت
قبول و تصدیق وجود دو عالم جدا از یکدیگر مقدمهای برای شناخت و مکانت مرزهاست. افلاطون نخستین حکیم سیاسی جهان، در تمثیل مغازه جمهوری هفتم به دوگانگی جهان پدیداری و جهان واقعی ایدهها اشاره کرده است. در حقیقت عالم اشیای پدیداری که زمانی و تاریخی و تجدیدپذیر است، تابع و تسلیم مکان ایدهآلها یا همان جهان مثالی و عالم ایدهآلهاست. مغازه افلاطونی نمایش تاریخ رویدادهای فردی و جمعی است. فیلسوف بیرون از طبیعت زمانی خویش ناظر و مشرف به مکان ایدهآل میشود. جهان و مکان ایدهآل که واقعی است مغازه تاریخی و زمانی را که بدان ایدهآل تشرف دارد برگرفته است.
هرودوت ـ مورخ یونانی ـ سالها بعد از افلاطون، با ملاحظه اهمیت مکان و جغرافیای زمینی تاریخ انسانی را با علم جغرافیا به هم میآمیزد و آنها را یکی میسازد. او دریافته بود تاریخ انسانی چنانچه بدون جغرافیای مکانی نوشته شود، اعتبارش به نحو جوهری و ذاتی مخدوش خواهد شد؛ زیرا در نظر وی تاریخ دیگر تاریخ خدایان هلنی و یونانی نیست، بلکه تاریخ صیرورت حیات اجتماعی انسان است و حیات اجتماعی انسان و نهادهای اجتماعی در میان گروهها و اقوام مختلف انسانی که بر پهنه مناطق مختلف زمین در یونان و بیرون یونان گسترده شدهاند معنی مییابد.
زمین، این خاک یا جوهر بالقوه بشری، بالفعل خانه او نیز در جهان محسوس شده است. این بزرگترین خانه، سکونت انسان را بر خود حمل و هموار کرده است، اما متاسفانه برخلاف دیدگاه هرودوت، به دلایلی که روشن است و تاریخ فلسفه و علوم نشان میدهد، اکثر و غالب شالودههای نظریههای فلسفی و کلامی درباره انسان با صبغه صرفاً تاریخی است و از آنجا که اهمیت جغرافیای انسانی در این نظریهها مغفول مانده است، رأی و اندیشه درباره عمل و کنش تاریخی چندان دقیق و روشن نیست.
از آنجا که تجربه واقعی، فردی و جمعی انسانها در جغرافیای زیست او وقوع مییابد و طبیعت انسانی جزیی از طبیعت مخلوق است، فلسفیدن و اندیشیدن درباره این طبیعت انسانی مخلوق به مراتب بیشتر از دستاوردهای تاریخی شعور انسانی و یا اصطلاحاً شعور تاریخی است. نژادها و مردمان انسانی در جغرافیایی به دنیا میآیند که نسلهای گوناگون را در ازمنه گوناگون همچون مادر پرتوان و مایهای در آغوش گرفته است و کماکان خواهد گرفت. شعور تاریخی انسانها به رغم پختگی و کمال بیتردید و بیچون و چرا تابع مقتضیات مسکون جغرافیایی و زمینی موجود انسانی بوده است.
همانگونه که در تاریخ جغرافیا دارد، جغرافیا نیز تاریخ دارد. از جمله جغرافیای کشورهای گوناگون بر نقشه جهان هر یک تاریخ خود را دارد. بنابراین حکم ما درباره سرنوشت زمینی انسان و آینده او هنگامی قرین به درستی خواهد بود که در آن دو حیث مختلف، یعنی گذشته تاریخ و آینده جغرافیا توأمان ملاحظه شده باشد. در چنین صورتی است که انسان میتواند درباره وقایع آینده خوب پیشبینی کند و نسبت به مخاطرات احتمالی کره زمین و سرنوشت حیات خود را اگر نه برای همیشه رویین تن و جاودانه، که دستکم برای مدت طولانی حفظ کند. طرح مسئله پیشرفت تاریخی و صیرورت تاریخی شعور غیرقابل انکار و ضروری است؛ اما امروز موضوع ضرورت تاریخی شعور بیشتر جای خود را به بسط ضروری و تعاریف حدود جغرافیایی و ضرورت بسط طبیعت جغرافیایی انسان داده است. البته چنانچه انسانی در ذات و طبیعت خویش موجودی نوعی نمیبود که در طبیعت نشو و نما و تکامل یابد، چه بسا مفهوم شعور تاریخی انسان میتوانست بدون تکثر در طبیعت و جغرافیا خویش را از گسست و شکاف و هوله برهاند.
تاریخ به حیات انسانی معنایی فراگیر میبخشد، اما ظهور نشانههایی جدید در زندگی انسانی، حاکی از ضعف و بیبنیگی میراث تاریخی و بیاعتباری احکام شایع و معروف به احکام تاریخی است. آزادی عمل انسانی در جغرافیای دوره مدرنیته برای ظهور فرصتی بیسابقه یافته است، به رغم آنکه ضرورتهای تاریخی که حیات انسانی را در طومار خود پیچانده، اینک در انتهای قلمروهای جغرافیایی توسعه و تمدن نوین قرن بیست و یکم بیجان و تمام شده به نظر میآید. حداقل این زمان ظاهراً چنین به نظر میرسد که تاریخ دیگر نمیتواند از پایان خود عبور کند. ما یقین داریم که حاصل کار انسانی در تاریخ متبلور میشود. تمدنها، فرهنگها بازگوکننده این صحنههای بزرگ کار انسانی است؛ اما هدف و حاصل زندگی سیاسی و اجتماعی، عملی است که آیینه فعالیت زندگی بشر هم است و این همه جز در جغرافیای متعین هرگز نمیتواند اتفاق بیفتد. برخلاف واهمه مورخان و تاریخنویسان مبنی بر این اندیشه که حاصل کار انسانی بر روی زمین قابل پیشبینی نیست و باید نگران پایان تاریخ و سردرگمی بشر بود، در برابر میتوان به جرأت نشان داد صورتبندیهایی جغرافیایی که تجربههای فهم بشری از زمین مسکونی او را نمایش میدهد، به هیچ وجه گم نمیشود و پایان نمیپذیرد.
هرچه افق تاریخ توسعه یافته و جهان انسان تاریخیتر شده، باز زمین و جغرافیاست که حامل این توسعه تاریخی است. توسعه تاریخی انسان بدان حد نیست که قدمهای انسان را بر روی زمین محو کند.کوشش انسان برای عقب راندن مرزهای تاثیر عوامل اساطیری و مافوق طبیعی در فضای بیرون از زمین و جغرافیای تحقق یافتی نیست. این زندگی بر روی زمین است که اشخاص بزرگ انسانی را و کارهای بزرگ انسانی و تمدنهای بزرگ را میسازد و در هر حال انسان را همچون موجودات دیگر طبیعی با رویدادهای طبیعی همراه میسازد.
انسان موجودی است که در تاریخ صورت متکامل تاریخی خود را مییابد. عمل و فکر انسان در صورت تاریخی او متحد و یگانه میشود. از فرصتهای ناب اندیشه هانا آرنت ـ فیلسوف معاصر که از دوستان نزدیک هیدگر است ـ تمییز بین وضع بشری و طبیعت بشری است. وضع بشری به مجموعه فعالیتهای تاریخی اطلاق میشود که به دست انسان حاصل شده است. در برابر طبیعت بشری است که شناخت کامل آن در تاریخ ممکن نیست؛ زیرا دست شعور بشری از آن کوتاه است و تنها خداوند که خالق طبیعت انسانی است، میتواند آن طبیعت و ذات را بشناسد و تعریف کند.
برای خود انسان تنها وضع بشری قابل شناخت و تعریف است. به دلیل ماهیت تاریخی بشری آن بر ذات ثابت و پایدار تعریف نمیشود و از این رو تعریف ناشدنی و پیشبینی ناکردنی است؛ اما نباید فراموش کرد که طبیعت بشری از جهان طبیعی جدایی بردار نیست و خصوصیت زمینی و جغرافیایی حیات انسانی را آن گونه تعیین و تعریف میکند که دیگر تاریخی صرف نیست. ناتوانی انسان از ساختن دیگر یا به اصطلاح به پایان رسیدن تاریخ ذاتاً مستلزم نفی چنین ماهیت و طبیعت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 