پاورپوینت کامل بر بلندای رباعی امروز ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بر بلندای رباعی امروز ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بر بلندای رباعی امروز ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بر بلندای رباعی امروز ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

ایرج زبردست را برای اولین بار در سال ۷۲ دیدم، جوانی ۱۹ ساله با‌‌ همان شور و شرهای جوانی و هیجان‌های داغ و سرزندگی و چالاکی‌های مخصوص این سنین.

نگاهی به رباعیات «ایرج زبردست» به بهانه تولدش

ایرج زبردست را برای اولین بار در سال ۷۲ دیدم، جوانی ۱۹ ساله با‌‌ همان شور و شرهای جوانی و هیجان‌های داغ و سرزندگی و چالاکی‌های مخصوص این سنین. پیداست که کپی برابر اصل بود و رباعی‌هایش کاملا شبیه خودش بودند و باز پیداست که اعتراض‌ها و شکایت‌ها و کلا طرز برداشت‌هایش از جهان و دور و برش بسیار صریح و به قول معروف «رو» بود: «در عشق اگر عذاب دنیا بکشی/ با اشک به دیده طرح دریا بکشی/ تا خلوت من هزار غربت باقی است/ تنها نشدی که درد تنها بکشی» و این رباعی که اعتراضی‌تر و آتشین‌تر است: «آیینه باورم مرا خنجر زد/ آن نیمه دیگرم مرا خنجر زد/ تاریخ هزار دیده قابیل گریست/ وقتی که برادرم مرا خنجر زد» اما پس از این۱۹ سال وقتی ایرج را می‌بینم و رباعی‌هایش را می‌خوانم به اصل تغییر در انسان‌ها پیش از پیش معتقد می‌شوم، بله در این سال‌ها ایرج زبردست از کوره زندگی بیرون آمده، دیگر از شور و شرهای جوانی اثری نیست، دیگر در انجمن‌های شعر حاضر نمی‌شود اگر هم با اصرار دوستان بیاید یا دیر می‌آید یا اصلا شعر نمی‌خواند یا به خواندن یکی، دو رباعی اکتفا می‌کند. ایرج زبردست را خیلی کم و به ندرت می‌توان در جلسه یا شب شعری یافت. دلیل این تغییر رویه نیز روشن است. از یک سو خصلت گوشه گیری شاعر. از طرفی با نزدیک شدن به سن میانسالی دغدغه‌هایش نیز تغییر یافته است، روزگار نامرد به او آموخته که دیگر به دنبال تعلق های زودگذر و فانی نباشد. زندگی او را جا افتاده بار آورده متعهد و این تعهد او را وا می‌دارد تا از هیجان‌های جوانی به آرامشی دست یابد تا بتواند مفاهیم انتزاعی را در قالب رباعی‌هایش ارائه ‌دهد: «آن سمت درختی است اذان می‌گوید/ خاک دگر و آب‌ دگر می‌جوید/ آبش بدهد تشنه و خشک شود/ آبش ندهند تا ابد می‌روید» و این رباعی که به استاد شهرام ناظری تقدیم شده است: «من تشنه چنان که سوختن حال من است/ هر ثانیه داغدار آمال من است/ من تشنه چنان که خشک گردد دریا/ من تشنه چنان که آب دنبال من است» و همین طور این رباعی زیبا: «او یافت در بسته پنهانی را/ او یافت در آن سوی عدم جانی را/ او ی