پاورپوینت کامل سهروردی دردادگاه جهل مقدس ۸۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سهروردی دردادگاه جهل مقدس ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سهروردی دردادگاه جهل مقدس ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سهروردی دردادگاه جهل مقدس ۸۴ اسلاید در PowerPoint :
در تاریخ قضای اسلامی داوریها و قضاوتهایی رخ داده که بدون هرگونه تعصب و جانبداری غرورآفرین است؛ قضاتی که نه مراجع قدرت توانستند آنان را تحت فشار قرار دهند و نه جوّ سازیهای تبلیغاتی درآنها مؤثر بوده است. بسیاری از خلفاى اموى و عباسى در اوج قدرت خود، به احکام قضات پاکدامنى نظیر ابن حاضر بلخى و ابویوسف گردن مىنهادند.
در تاریخ قضای اسلامی داوریها و قضاوتهایی رخ داده که بدون هرگونه تعصب و جانبداری غرورآفرین است؛ قضاتی که نه مراجع قدرت توانستند آنان را تحت فشار قرار دهند و نه جوّ سازیهای تبلیغاتی درآنها مؤثر بوده است. بسیاری از خلفاى اموى و عباسى در اوج قدرت خود، به احکام قضات پاکدامنى نظیر ابن حاضر بلخى و ابویوسف گردن مىنهادند.
ابن اثیر مورخ نامدار در کتاب «الکامل فی التاریخ» مینویسد
:
دامنه فتوحات اسلام در سرزمین ماوراءالنهر امتداد یافته و شهر سمرقند به فرماندهی «قتیبه باهلی» به نحو شبیخون و بدون اعلان و دعوت قبلی و مخیر ساختن میان تسخیر و پرداخت جزیه، فتح شده بود، عدهای شهر را ترک کرده و عدهای هم باقی بودند. در این دوران خلافت سلیمان بن عبدالملک خلیفه اموی سپری شده و مسند و مقام خلافت به عمربن عبدالعزیز تنها خلیفه نسبتاً درستکار و مستثنی از سلسله بنیامیه واگذار شده بود (سال ۹۹ هجری). او به عدالت شهرت یافته و آوازه دادگریاش همه جا را فرا گرفته بود. چون این امر به گوش مردم سمرقند رسید طی نامهای از «قتیبه باهلی» فرمانده سپاه اسلام و فاتح شهر سمرقند به خلیفه شکایت کردند و به عرض رساندند که قتیبه به ما ظلم کرده و با توسل به غدر و حیله شهر ما را از دست ما ستانده و مقررات اسلامی جنگ را محترم نشمرده است! اینک که خداوند عدل و انصاف را به دست شما ظاهر ساخته، اجازت فرمای تا هیأتی از سوی مردم سمرقند به حضورت برسند و عرض حال نمایند. عمربن عبدالعزیز رخصت داد. آنان هیأتی اعزام و بیان حال نمودند.
عمر بن عبدالعزیز نامهای به «سلیمان بن ابی السرّی» حاکم خویش چنین نوشت: «ان اهل سمرقند شکوا ظلماً وتحاملا من قتیبه علیهم حتی اخرجهم من ارضهم فاذا اتاک کتابی، فأَجلس لهم القاضی فلینظر فی امرهم فان قضی لهم، فاخرج العرب الی معسکرهم کما کانوا قبل ان یظهر علیهم قتیبه: مردم سمرقند به من از ستمی که قتیبه بر آنها روا داشته به من شکایت آوردند. میگویند آنان را از وطنشان بیرون رانده است. وقتی نامه من به شما رسید، قاضی بدین منظور مسئول رسیدگی به امر قرار بده و چنانچه به نفع آنان رأی داد، بیدرنگ عربهای متصرف از آن سرزمین به در آیند و به لشکرگاهشان بازگردند، درست همان گونه قبل از غلبه قتیبه بر آنان بودند.»
وقتی نامه خلیفه به سلیمان حاکم وی رسید، به قاضی خراسان «جمیع بن حاضر بلخی» ارجاع داد. قاضی پس از رسیدگی به قضیه، حکمی صادر کرد که بیشک ازمهمترین احکام تاریخ جنگ است و خلاصه حکم چنین است: «غدر و حیله قتیبه در تسخیر شهر سمرقند بر محضر قضا ثابت شد. از این رو میباید لشکر اسلام بیدرنگ از شهر خارج شوند و شهر سمرقند و مردم آن به وضع قبل از فتح بر گردند.» خلیفه آن حکم را پذیرفت و به مورد اجرا گذاشت.۱ این حکم را یکی از عوامل گرویدن مردم سمرقند به اسلام دانستهاند.
ابویوسف فقیه نامدار حنفی سالهای متمادی در سمت قضایی و دورانی طولانی نیز قاضیالقضات در دوران خلافتهای مهدی و نیز هارون عباسی بود. او دارای آثار فقهی متعددی است؛ از جمله کتاب «الخراج» که میتوان آن را یکی از آثار مهم در زمینه حقوق عمومی در تمدن اسلامی دانست. وی در این کتاب آنجا که میخواهد از وظایف رأس قدرت در حکومت اسلامی سخن بگوید، با کمال صراحت و بدون هیچ پروایی و حتی گاهی با تندی خطاب به شخص هارون، او را از مبادرت به جور بیم داده است.۲ او در جای دیگر با پافشاری بر حقوق مالی خدشه ناپذیر مردم، به صراحت تمام یادآور شده که خلفا حق ندارند مالی را از چنگ احدی بیرون آورند.۳
او در زمانی در سمت قضایی و فتوایی قرار دارد که خلفا مایلند خود را جانشین رسولالله(ص) بدانند و از تمام اختیارات او برخوردار باشند. در چنین فضایی او کتاب دیگری تألیف میکند به نام «الرد علی سیر الاوزاعی» و به ترسیم خطوط کلی نظریه خود در باب حکومت میپردازد و میان پیامبر(ص) و امام ـ در اصطلاح او به معنی خلفا ـ از حیث اختیارات، تفاوت قائل میشود. او به صراحت نوشته است که خلیفه حق ندارد در غنائم منقول جنگی تصرف کند و این از اختیارات خاص پیامبر(ص) است.۴ اینها نمونههایی از تاریخ درخشان فتوا و قضای اسلامی است. درخشانی ماجرا به خاطر آن است که میبینیم قاضی منصوب از سوی قدرت با کمال استقلال علیه میل وخواسته راس قدرت رأی میدهد.
ولی باید تصدیق نمود که متقابلاً موارد تأسفباری نیز وجود دارد که مورخان گزارشگر آنند. تلخی ماجرا به خاطر آن است که رأی صادره قضایی به هلاک چهرهای از قبیله دانش و علم منجر گشته و جهان را در غم آنان برای همیشه سوگوار ساخته است. تلخترین واقعه که میتوان آن را فاجعه نامید، وقتی است که اتهام صبغه دینی دارد؛ یعنی شخص، متهم به جرم علیه دین است و به همین عنوان به مرگ محکوم میگردد. این بلیه عظمی و داحیه دحیاء در تاریخ بشریت سابقه دیرینه دارد. ۳۹۹ سال قبل از میلاد، سقراط دانای یونان در دادگاه آتن در حضور هیأت منصفهای که مرکب از ۵۰۱ عضو است، محاکمه میشود. سقراط در آنجا به جرم منحرف کردن جوانان و کفر حاضر شده و متهم است که با فلسفه ویرانگرش، سنتها را زیر سوال برده و خدایانی تازه معرفی کرده است. هیأت منصفه متهم را با اکثریت ۲۸۰ در برابر ۲۲۱، به مرگ محکوم میکند. سقراط جام شوکران را به خاطر اطاعت از قانون مینوشد و تاریخ را برای همیشه به سوگ دانایی مینشاند که میتوانست با افکار سازنده خویش جامعه بشری را تربیت کند.
یکی از نمونههای اسفبار دادگاه حکیم شیخ شهابالدین سهروردی است که نامش چنان با حکمت اشراقی عجین شده که گویی او چیزی جز حکمت نمیدانسته است. حال آنکه کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» یکی از آثار وی که برای نخستین بار در سال
۱۴۱۸هـ . ق در دانشگاه ریاض توسط دکتر عیاض بن نامی السلمی عضو هیأت علمی آن دانشگاه تحقیق وانتشار یافته، شاهد گویایی است بر تبحر وتسلطش برفلسفه فقه که در اصطلاح سنتی اصول الفقه عنوان داشته و دارد.
ابعاد وجودی سهروردی
سهروردی، شخصیت، هویت و بالاخره ابعاد وجودی وی نیز از آغاز سؤال انگیز بوده و شاید برای برخی کماکان چنین باشد. مناسب میدانم چند نقل قول از صاحبنظران گذشته و حال بیاورم تا درجه ابهام شخصیت وی را نشان دهد.
سبط ابن جوزی مینویسد: «و اقمت بحلب سنین للاشتغال بالعلم الشریف و رأیت اهلها مختلفین فی امره، وکل واحد یتکلم علی قدر هواه، فمنهم من ینسبه الی الزندقه والالحاد، ومنهم من یعتقد فیه الصلاح، وانه من اهل الکرامات»؛۵ یعنی من در حلب سالها به خاطر فراگیری دانش شریف (منظور علم الهیأت است) اقامت کردم. دیدم که مردم آن دیار نسبت به وی [سهروردی] اختلاف نظر دارند و هریک درباره او به اندازه میل وخواستش سخن میگوید؛ برخی او را به زندقه و الحاد منتسب میسازند و بعضی معتقدند که او مردی از اهل صلاح و دارای کرامات است.
ابن شداد۶ مینویسد: «اقمت بحلب فرأیت أهلها مختلفین فیه،فمنهم من یصدقه، ومنهم من یزندقه»:۷ در حلب بودم، دیدم مردم آن دیار نسبت به وی (سهروردی) اختلاف نظر دارند؛ برخی او را پذیرفته و تصدیقش میکنند و بعضی او را تکفیرکردهاند.
در دو گفته فوق ارزیابی نظرات از سوی نویسندگان وجود ندارد. سیف الآمدی مینویسد: «رأیته کثیر العلم قلیل العقل، قال لی: لابدّ لی ان املک الارض»:۸ من سهروردی را مردی پردانش و کم خرد یافتم، به من میگفت: من باید بر تمام کره زمین مسلط شوم.
در گفته اخیر، آمدی کثرت دانش وی را تصدیق ولی او را به کمخردی و نوعی دوستداری جاه،فزون طلبی و شهرتخواهی متهم نموده است.
ابن ابی اصیبعه گفته است: «کان اوحد فی العلوم الحکمیه جامعا للفنون الفلسفیه، بارعا فی الاصول الفلکیه، مفرط الذکاء، جید الفطره، لم یناظر احدا الا بزَّهف۹ ولم یباحث محصلا الا اربی علیه»:۱۰ او (سهروردی) در علوم حکمی بینظیر و در فنون فلسفی جامع و در اصول دانش نجوم متخصص و فردی بیاندازه با هوش و دارای فطرتی سالم بود. هیچ کس با او مناظره نمیکرد مگر آنکه مغلوب میشد و هیچ محصلی با او مباحثه نمیکرد مگر آنکه بر وی چیره میشد.
اختلاف در متون فوق را مشاهده میکنید و با چنین شرایطی چنانچه حکیم اشراقی ما را چنان که باید و شاید نشناسند و ندانند که او افزون بر حکمت اشراقی خود، در علم شریعت نیز دست بالایی داشته، جای شکوه و اعتراض نخواهد بود. به خصوص آنکه پاسخهای داده شده ازسوی وی در بازجوییهای قضایی که در اسناد به جا مانده چنان مشهود است که گویی از علم شریعت چیزی نمیداند و لذا راه نجات را نگزیده است. برای نمونه چنین منقول است که قاضی دادگاه از او میپرسد:
«تو در برخی از تصانیف خود نوشتهای که خداوند قادر است که پیامبر دیگری بیافریند، صحیح است؟ گفت: آری نوشتهام. قاضی گفت: این امری محال است. سهروردی پرسید: دلیل بر محالیت آن چیست مگر نه این است که خداوند قادر است بر تمام امور ممکن و این امری ممکن است؟ به رغم این استدلال محکم عقلی و کلامی، قاضی حکم به کفر و قتل وی صادر کرد.۱۱
استدلال فوق کاملاً عقلی و محکم است؛ ولی علاوه برآن استدلالهای روشنی میتوانست مطرح شود، زیرا جملهای که قاضی حلب به وی منتسب کرده، چه دلیلی بر الحاد و کفر است؟ قاضی چرا او را کافر و مرتد دانسته است؟ انکار کدامی ک از ضروریات دین است؟ لابد قاضی این جمله را مخالف با خاتمیت پیامبر حضرت خاتم النبیین(ص) دانسته است. درحالی که ناگفته پیداست امکان عقلی آفریدن پیامبری دیگر، غیر از وقوع آن است. قاضی نادان چنین میاندیشیده که قول به ممکن بالذات بودن پیامبری دیگر همانند قول به ممکن بالذات بودن شریک الباری است. او نمیفهمد که ممکن بالذات منافات ممتنع بالعرض ندارد.
سهروردی به آسانی میتوانست به میدان قاضی حلب آید و از دریچه عقل و نقل او را مجاب و اسکات نماید. چرا چنین نکرد؟ به نظر میرسد سهروردی عمق فاجعه را دریافته بود. او فهمیده بود تمسک متهم برای دفاع به استدلالات قضایی در محکمهای معنی دارد که دادرسی عادلانه برقرار باشد و دادرسی عادلانه شرط نخستینش آزادی دادرس از هرگونه فشار است. منظورم از فشار مفهمومی عام است. فشار انواع و اقسامی دارد و به دو نوع اصلی قابل تقسیم است؛ فشار بیرونی و فشار درونی. فشار بیرونی دستورهای صادره از مراکز قدرت ویا جوّ هولناک رسانهای است. تأثیرهای وعده و و عیدهای مادی اعم از جاه و مقامی و یا مالی و غیره و فشار درونی عبارت است از جزمیتهای ناشی از کجفهمیهای دینی، ایدولوژیک و یا حزبی و مرامی.
در دادگاه سهروردی، حسب اسناد موجود، هر دو نوع فشار وجود داشته است. به گزارش آمدی وقتی سهروردی در حلب اقامت گزید، مورد توجه و گرایش خاص ملک ظاهر ـ حاکم حلب، فرزند سلطان صلاحالدین ایوبی ـ قرار گرفت و تقربی بیش از سایر علما نزد وی یافت. مفتیان شهر نتوانستند عالمی، آن هم از تبار ایرانی، مقربتر از خویش به سلطان تحمل کنند. به سوی سلطان نه ازیک بلدکه از بلاد مختلف و نه یک نامه که نامههای عدیده سرازیر شد، سهروردی را به فساد عقیده متهم ساختند و همین امر را بهانه کردند و وا شریعتا سر دادند! نوشتندکه چه نشستهای که فرزند دلبندت را سهروردی از راه به در برد: «ادرک ولدک قبل ان تُفسَد عقیدتُه!» برای اثبات فساد عقیده سهروردی، مطالبی از حکمت و فلسفه وی در عریضه خود آوردند. صلاحالدین که به رغم تبحرش در امور نظامی، بویی از حکمت و فلسفه به مشامش نخورده بود، بنا به قاعده «الانسان عدو ما جهل» از یک سو و از سوی دیگر برای جلب رضایت خاطر مفتیان بلاد، به فرزند نوشت که با او نه تنها ترک مراوده، بلکه وی را از شهر تبعید کند. فرزند صلاحالدین که برایش این اقدام کاملاً دشوار بود، اقدامی کرد که انصافاً ستودنی است. وی در پاسخ پدر نامه نوشت و از او خواست که اجازت فرماید مجلس مناظرهای با حضور سهروردی و کلیه علمای معترض تشکیل شود، شاید سهروردی آنان را قانع کند و از این رهگذر رضایت عالمان معترض جلب گردد. صلاحالدین در پاسخ به درخواست فرزند به وی اذن داد و مجلس مناظره تشکیل شد. جمّ غفیری در جلسه حضور یافتند و به گفتگو پرداختند؛ ولی در نهایت علمای حلب فتوا به فساد عقیده وی دادند و در این راستا منشوری صادر نمودند و او را مهدورالدم اعلام داشتند.۱۲
با توجه به گزارش النجوم الزاهره نسبت به بازجوییهای قضایی که در سطور پی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 