پاورپوینت کامل در سوک علیرضا فرهمند، ادیبی باریشه! ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در سوک علیرضا فرهمند، ادیبی باریشه! ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در سوک علیرضا فرهمند، ادیبی باریشه! ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل در سوک علیرضا فرهمند، ادیبی باریشه! ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

دیروز از خبر درگذشت علیرضا فرهمند، مترجم ادیب و روزنامه‌نگار برجسته نسل‌های پیشین آگاه و غمگین شدم. بسیار دیر و اتفاقی با او آشنا شده بودم. در حدود هشت سال پیش که کتاب نظریه‌های جباریت، ‌نوشته راجر بوشه استاد امریکایی را ترجمه کرده بودم، نشر مروارید متن خام آن را برای بررسی در اختیار او قرار داد.

دیروز از خبر درگذشت علیرضا فرهمند، مترجم ادیب و روزنامه‌نگار برجسته نسل‌های پیشین آگاه و غمگین شدم. بسیار دیر و اتفاقی با او آشنا شده بودم. در حدود هشت سال پیش که کتاب نظریه‌های جباریت، ‌نوشته راجر بوشه استاد امریکایی را ترجمه کرده بودم، نشر مروارید متن خام آن را برای بررسی در اختیار او قرار داد. روزی در تابستان ۱۳۸۴ به من تلفن کرد و به دیدارم آمد. چند سالی از من بزرگ‌تر بود. مردی با دانش بسیار و افتادگی و انسانیت بسیار. برای آن کتاب اهمیت ویژه‌یی قایل بود. آن را بخش بخش و با دقت می‌خواند و پیشنهادهای خودش را با مداد می‌نوشت. بسیار کنجکاو بود که بداند نظرم درباره پیشنهادهایش چه بوده است، ‌و هنگامی که درمی‌یافت اغلب آنها را با خشنودی پذیرفته و رعایت کرده‌ام به نحوی بسیار بی‌آلایش ذوق می‌کرد. در آن دیدارها رابطه ما بسیار دوستانه شد. از گذشته‌هایمان تعریف می‌کردیم. به او گفتم که پس از گرفتن دیپلم و دادن چند کنکور به دانشکده نفت آبادان رفتم، و سپس، در همان سال، جاه‌طلبی‌های جوانی مرا به رشته سیاسی دانشکده حقوق کشاند و دوستانم را در آبادان ترک کردم. او نیز برایم تعریف کرد که چگونه به دانشکده نفت آبادان رفته و مهندس شده و در همان‌جا مشغول کار شده بود. تعجب کردم زیرا فارغ‌التحصیلان آن دانشکده معمولا‌ گرفتاری‌ها و منافعی بسیار بیشتر از قبول خدمتی فرهنگی داشتند. از سوابق درخشان روزنامه‌نگاری او خبر نداشتم و او هم در تمام آن مدت آشنایی لافی در این باره نزد! فقط گفت که به کار ترجمه بسیار علاقه دار