پاورپوینت کامل انقلاب ایران، انقلاب اسلامی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انقلاب ایران، انقلاب اسلامی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انقلاب ایران، انقلاب اسلامی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انقلاب ایران، انقلاب اسلامی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

در زبان هر روزی کنونی که عین زبان مؤسسات بزرگ تبلیغاتی یا تحت تأثیر و نفوذ آن است تعبیر انقلاب اسلامی جدی گرفته نمی‌شود، نه اینکه قدرتمندان و سوداگران سیاست و بازار جهانی از انقلاب اسلامی به وحشت نیفتاده باشند، آن‌ها از این انقلاب بسیار ترسیده‌اند و نگران بسط آنند، مع‌ذلک از حقیقت انقلاب اسلامی رو می‌گردانند و صفت اسلامی انقلاب برای ایشان چیزی بیش از صرف لفظ نیست. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ترس در دل قدرتمندان و سوداگران جهانی انداخته است بدون اینکه عقل اینان به حقیقت انقلاب راه برده باشد. گسیختگی رشته ارتباط عقل و احساس هم نشانه خوبی نیست و در عصر ما غالباً حکایت از گسسته خردی یا ورشکستگی در عقل می‌کند. انقلاب اسلامی و پرفروغ‌تر شدن خورشید منیر اسلام با افول ماه مستنیر عقل و خرد شیطانی و استکباری غرب مقارن شده است و این درست‌‌ همان چیزی است که به نظر متولیان فرهنگ متجدد و معتادان به عادات روشنفکری و مطلق‌انگاران رسوم غربی ادعایی واهی می‌نماید. متصدیان نظام ظلم و جور حاکم بر عالم اثر انقلاب اسلامی را در لرزش پایه‌های قدرت و استیلای خود حس می‌کنند اما آن را یک امر عارضی و زودگذر می‌دانند و خیال می‌کنند که می‌توانند و باید به نحوی آن را براندازند. این‌ها و تمام کسانی که در وضع ایشان بسر می‌برند هر هفته‌ای که آغاز می‌کنند در محاسبات و پیش‌بینی‌های آخر هفته خود احیانا سقوط دولت اسلامی ایران را هم می‌گنجانند.

فصلنامه دانشگاه انقلاب، اردیبهشت ۱۳۶۱

در زبان هر روزی کنونی که عین زبان مؤسسات بزرگ تبلیغاتی یا تحت تأثیر و نفوذ آن است تعبیر انقلاب اسلامی جدی گرفته نمی‌شود، نه اینکه قدرتمندان و سوداگران سیاست و بازار جهانی از انقلاب اسلامی به وحشت نیفتاده باشند، آن‌ها از این انقلاب بسیار ترسیده‌اند و نگران بسط آنند، مع‌ذلک از حقیقت انقلاب اسلامی رو می‌گردانند و صفت اسلامی انقلاب برای ایشان چیزی بیش از صرف لفظ نیست. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ترس در دل قدرتمندان و سوداگران جهانی انداخته است بدون اینکه عقل اینان به حقیقت انقلاب راه برده باشد. گسیختگی رشته ارتباط عقل و احساس هم نشانه خوبی نیست و در عصر ما غالباً حکایت از گسسته خردی یا ورشکستگی در عقل می‌کند. انقلاب اسلامی و پرفروغ‌تر شدن خورشید منیر اسلام با افول ماه مستنیر عقل و خرد شیطانی و استکباری غرب مقارن شده است و این درست‌‌ همان چیزی است که به نظر متولیان فرهنگ متجدد و معتادان به عادات روشنفکری و مطلق‌انگاران رسوم غربی ادعایی واهی می‌نماید. متصدیان نظام ظلم و جور حاکم بر عالم اثر انقلاب اسلامی را در لرزش پایه‌های قدرت و استیلای خود حس می‌کنند اما آن را یک امر عارضی و زودگذر می‌دانند و خیال می‌کنند که می‌توانند و باید به نحوی آن را براندازند. این‌ها و تمام کسانی که در وضع ایشان بسر می‌برند هر هفته‌ای که آغاز می‌کنند در محاسبات و پیش‌بینی‌های آخر هفته خود احیانا سقوط دولت اسلامی ایران را هم می‌گنجانند. اکنون بیش از دو سال است که آن‌ها کار این دولت را پایان یافته قلمداد می‌کنند و عجیب اینکه وقتی پیش‌بینی آن‌ها درست از آب در نمی‌آید درصدد بر نمی‌آیند که ببینند در کجای محاسبه خود اشتباه کرده‌اند. آن‌ها از تفکر در باب حکومت اسلامی رو می‌گردانند و چگونه رو نگردانند که از موهبت تفکر محرومند و حد خردمندیشان این است که در ارتجاعی بودن حکومت اسلامی چون و چرا روا نمی‌دارند، چنانکه گاهی صفت اسلامی را دلیل بر قرون وسطایی بودن می‌دانند و الفاظی مانند علم و فرهنگ و ترقی و آزادی و حقوقی انسانی را سپر اغراض و کینه‌توزی‌های خود می‌کنند و در حقیقت «مَثَلُهُمْ کَمَثَل الَّذی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بنُورهمْ وَتَرَکَهُمْ فی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصرُونَ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجعُونَ» (آیات ۱۷ و ۱۸ سوره بقره) به راستی هم فهم و ادراک ماهیت انقلاب اسلامی آسان نیست و به صرف هوشمندی و سیر در کتب و مقالات حاصل نمی‌شود. اصلا این انقلاب با نظام و عقل غربی سنخیت ندارد و با این عقل نمی‌توان آن را ادراک کرد. تمام کسانی که از این عقل بهره دارند یا در هوای آن دم زده‌اند و حتی بویی از آن به مشامشان رسیده است بسته به اینکه در چه درجه‌ای از فهم و دانش باشند نظر گوناگون نسبت به انقلاب اسلامی پیدا می‌کنند اما وجه مشترک آراء ایشان این است که این انقلاب یک حادثه صرفا سیاسی است و صفت اسلامی هم لفظ و نام است و در ماهیت انقلاب مدخلیتی ندارد و اگر دارد در حرف و شعار و ظاهر است و خلاصه اینکه به نظر ایشان حکومتی رفته و حکومتی دیگر آمده است.

ولی مگر ممکن است که یک انقلاب سیاسی را سیاسی ندانیم؟ نه معنی ندارد که بگوییم انقلاب اسلامی سیاسی نیست اما حقیقت یک انقلاب سیاسی مجموعه مسائل و گرفتاری‌ها یا شکست‌ها و پیروزی‌های آن نیست و مخصوصا بر طبق سلیقه اشخاص نمی‌توان آن را کشف کرد. پیداست که از مطالعه این مسائل و گرفتاری‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌ها و حتی از طریق آشنایی با احوال و حرکات مخالفان می‌توان به ادراک ماهیت انقلاب نزدیک شد زیرا در طی این حوادث است که حقیقت انقلاب متحقق می‌شود اما فلان گرفتاری اداری یا اقتصادی موروث را نمی‌توان ملاک و مناط حکم در باب انقلاب دانست زیرا انقلاب غیر از تغییر دولت و حکومت است. رفتن یک حکومت و آمدن حکومت دیگر یک امر معمولی و عادی است و به انحاء مختلف و منجمله با کودتا صورت می‌گیرد ولی انقلاب سیاسی یا بر اثر تغییر در تفکر و پس از پیدایش انسان دیگر که مستعد ورود در مدینه و نظام تازه باشد حادث می‌شود یا با انقلاب در تفکر یکجا و یکباره آغاز می‌شود. انقلاب انبیاء از این سنخ اخیر است ولی در هیچ یک از این دو سنخ انقلاب کار با تغییر حکومت و احراز قدرت سیاسی تمام نمی‌شود و گروهی که در رأس قدرت قرار گرفته است نمی‌توان به میل خود هرچه می‌خواهد بکند بلکه قدرت دولت و حکومت متناسب با ماهیت انقلاب و تابع سیر آن است و آن گروهی که بیشتر مظهر انقلاب است قدرت پیدا می‌کند نه آن‌هایی که بیشتر طالب قدرتند، پس با تأمل در گفتار و کردار و سیاست‌های متصدیان دولت انقلابی می‌توان به ماهیت انقلاب نزدیک شد، همچنین از آنجا که چیز‌ها به ضد خود شناخته می‌شود شناختن مخالفان یک انقلاب و دقت در سخنان و حرکات و افعال ایشان هم مقدمه ادراک ماهیت آن انقلاب می‌تواند باشد.

موافقان و مدافعان انقلاب اسلامی همه معتقدان به حقیقت اسلام و مستضعفان هستند و اگر بعضی از معتقدان و مسلمانان اعم از روحانی یا غیرروحانی ناراضی باشند از آن روست که عوارض انقلاب را عین حقیقت آن می‌انگارند یا از عمق و عظمت مشکلات خبر ندارند (البته روحانی‌نمایان و مسلمانان‌نمایان حکم دیگر دارند) در عین حال که به ملاحظات این طایفه باید توجه کرد و به آن ترتیب اثر داد و عوارض نامطلوب را به حداقل رساند، باید فرق حقیقت انقلاب و عوارض آن را برای ایشان روشن کرد تا انقلاب را عین عوارض ندانند و سلیقه خود را ملاک قرار ندهند و مخصوصا باید توضیح داد که انقلاب در تصرف و ملکیت هیچ طایفه‌ای نیست و سیاست و سیاستمداران انقلابی مظاهر انقلابند و چنان نیست که اگر اشخاص یا گروه‌های معینی از میان برداشته شوند انقلاب نابود شود. انقلاب حقیقتی دارد که صورتی از آن در دل و جان مستضعفان است و تا این حقیقت باقی است مخالفت‌ها هر چه قوی و شدید باشد به جایی نمی‌رسد حتی تجاوز نظامی و روشن کردن آتش فتنه و نفاق و آشوب هم نه فقط نفعی به ضد انقلاب نمی‌رساند بلکه دود این آتش‌افروزی‌ها به چشم فتنه‌گران و آتش‌افروزان می‌رود. اشتباهی که معمولاً میان کودتا و انقلاب می‌شود بسیاری از گروه‌ها را به اظهارنظر‌ها و اعمال و افعال خطرناک کشانده است، در کودتا گروهی قدرت را به دست می‌گیرد و همه چیز را به زور تصرف می‌کند، در انقلاب از ابتدا قدرت متمرکز وجود ندارد یعنی تمام گروه‌ها و دسته‌ها در هر جا که هستند قدرت دارند و آن قدرت را اعمال می‌کنند. در ابتدای انقلاب که مرحله نفی است در ظاهر دامنه اتفاق رأی و نظر وسیع‌تر است، درست بگوییم در انقلاب ما اکثریت قریب به اتفاق مردم و گروه‌های سیاسی در نفی رژیم شاهنشاهی متفق بودند اما تمام گروه‌ها و فرقه‌های سیاسی و اجتماعی نمی‌گفتند و نمی‌گویند که باید اساس معاملات و مناسبات را بر هم زد. بعضی از احزاب و گروه‌ها حتی به رژیم هم کاری نداشتند بلکه معترض به بعضی اشخاص و اعمال ایشان بودند، گروه‌هایی هم بودند که با رژیم مخالفت داشتند و خیلی مایل بودند که قدرت دولت به دست ایشان بیفتد و این را حق خود می‌دانستند و گمان می‌کردند و شاید هنوز هم در عین ورشکستگی در نظر و عمل و ظاهر و باطن گمان می‌کنند که انقلاب بی‌وجود ایشان سر و سامان پیدا نمی‌کند یا از سیر خود منحرف شده است، به عبارت دیگر آن‌ها فکر می‌کردند که اگر انقلابی ممکن باشد باید به دست ایشان و مطابق طرح و نظر ایشان صورت گیرد و اگر دست آن‌ها از قدرت کوتاه باشد انقلاب از راه حقیقی منحرف شده است. این‌ها طوایف مختلفند و از حدود شصت سال پیش به این طرف تصوری نزدیک به تصور کودتا از انقلاب دارند. این‌ها با این تصور خیال می‌کنند که قدرت را که حق ایشان بوده است از دستشان بدر آورده‌اند. کی قدرت را از دستشان بدر آورده است؟ قدرت را بدون قدرت نمی‌توان از کسی سلب کرد و هر کسی یا هر گروه و جمعیتی که بتواند از عهده این مهم برآید و بر قدرت خود بیفزاید باید از ابتدا قوه و قدرتی داشته باشد. گروه‌هایی بودند که قدرت مالی و اقتصادی داشتند، گروه‌های دیگر هم به نظم تشکیلاتی و شبه نظامی پرداخته بودند و در مآل امر تمام آن‌ها متحد شدند و قدرتشان را روی هم ریختند ولی کارشان به جایی نرسید یا در سودای قدرت به جنون خون انجامید. در این گیر و دار خیلی حرف‌ها و بحث‌ها هم به میان آمد اما هیچ یک از طوایف خصم این به خاطرشان خطور نکرد که نکند آن‌ها با حقیقت انقلاب ارتباطی ندارند. واقع اینست که برای آن‌ها حقیقت انقلاب معنی ندارد بلکه فقط باید قدرت را احراز کرد و گاهی به هر قیمت باید به این مقصود رسید اما اگر در جنگ قدرت چیزی به دست نیامد کار دیگران را باید قیاس از خود گرفت و چنین وانمود کرد که ایشان مثلا با کنار زدن گروه‌های دیگر قدرت را قبضه کرده‌اند، گویی یک حکومت می‌تواند در آشوب و بی‌نظمی یا رعایت اهواء مدعیان قدرت، حکومت کند.

فعلا بحث در این نیست که دولت اسلامی به چه نحو قدرت را به دست گرفته است بلکه مطالب اینست که ببینیم چه شده است که گروه‌های سیاسی و اجتماعی نسبتا متنفذ و متشکل اما بدون ریش محکم و استوار در میان مردم، درصدد احراز قدرت سیاسی برآمدند و عجولانه و با دستپاچگی به جنگ قدرت کشیده شدند و آنچه گمان نمی‌رفت که به این زودی به سرشان بیاید بر سر خود آوردند. راستی چه شد که گروه‌های صاحب قدرت مالی با اینکه در کنار سازمان‌های مسلح قرار گرفتند و از حمایت اکثریت خوکردگان به عادات متجددمآبی برخوردار بودند به قدرت نرسیدند؟ ساده‌ترین جواب این است که دسته اول با پول فکر می‌کرد و تدبیر می‌اندیشید. دسته دوم سودای خون و باروت و تخماق را قائم مقام تفکر کرده بود و گروه سوم به عبارات تقلیدی که طوطی‌وار باز می‌گفت دلخوش بود. البته اگر قرار بود با یک کودتا یا یک شبه کودتا قدرت سیاسی از یک گروه به گروه دیگر منتقل شود گروه‌های مزبور هم قدرت را قبضه می‌کردند ولی در حقیقت این گروه‌ها در انقلاب اثری نداشتند یا اثر بسیار ناچیز داشتند منتهی از برکت انقلاب مجال و میدان فعالیت پیدا کردند و بدون اینکه بپرسند که آزادی فعالیت سیاسی آن‌ها از کجا بوده است خود را و منحصراً خود را مستحق حکومت و حاکمیت دانستند اما چون مظهر انقلاب نبودند و با حقیقت آن نسبتی نداشتند در سیر آن به دور افتادند.

گفته شد که ماهیت یک انقلاب مستقیما از رفتار و کردار و گفتار موافقان و مخالفانش ادراک نمی‌شود اما بی‌توجه به این رفتار‌ها و گفتار‌ها هم نمی‌توان به حقیقت آن‌ها پی برد. در واقع این‌ها نشانه‌هاییست که ما را به حقیقت انقلاب راهبر می‌شود. آنکه از ایران و ایران‌دوستی دم می‌زند و در مخالفتش با انقلاب از نشر هیچ ناسزا و دروغی ابا نمی‌کند ایران را دوست نمی‌دارد، او حتی صلاح شخص خود را هم نمی‌داند و به دشمن ایران خدمت می‌کند. این‌هایی که در رادیو‌ها و نشریات و مصاحبه‌های خود بی‌پروا دروغ می‌گویند و حرف‌های باب طبع قدرتمندان می‌زنند چگونه ممکن است که مورد اعتماد مردم باشند. آنکه جلوه‌ای از جلوه‌های حق را می‌پوشاند و منکر می‌شود داعیه حق‌پرستی و مردم‌دوستی نمی‌تواند داشته باشد و با دروغ و ریا بنای راستی و صفا گذاشته نمی‌شود.

بعضی دیگر کمتر از وطن و بیشتر از مصالح و منافع مردم و خلق سخن می‌گویند و مرادشان اینست که اگر آن‌ها قدرت را به دست بگیرند خلق به منافع خود رسیده است و اگر آن‌ها از قدرت و حکومت دور باشند بر خلق ستم شده است. این‌ها اوهام خود را عین مصالح خلق می‌دانند و حاضرند که به حکم این اوهام تمام خلق را نابود کنند. نام این‌ها هر چه باشد و هر شعاری که داشته باشند حقیقت حال و رفتار و بستگی‌هایشان را از ظاهر سخنان و حرکات و حتی از مطالعه در ایدئولوژی ایشان نمی‌توان دریافت. این‌ها گرچه اظهار تعلق به یک ایدئولوژی می‌کنند و ممکن است که قواعد و رسوم متعلق به احزاب و گروه‌های سیاسی را کم و بیش و در مراحلی مراعات کنند، صبر و حوصله بدیق اهل سیاست را ندارند بلکه بیشتر نشانه آمدن و یا رفتن چیزی هستند و احیاناً خود را نابود می‌کنند تا مثلاً چیزی که آن‌ها را تسخیر کرده است با مرگشان فی‌الجمله از میان برخیزد و چیز دیگری جا باز کند. اصولاً کسان و گروه‌هایی که چیزی می‌گویند و به آن عمل نمی‌کنند و حتی در مواقع مختلف پای‌بند گفته‌های دیگر خود نیستند از عهده هیچ کار بزرگی بر نمی‌آیند اما کسانی از ایشان که به کارهای خطرناک و به بازی مرگ دست می‌زنند گرچه در خرد و خردمندی مزیتی بر اقران خود ندارند اما شبه انقلابی هستند و اثر منفی‌ ایشان در تاریخ می‌ماند. از مخالفت طوایفی که انقلاب عادات و زندگی عادی ایشان را کم و بیش بر هم زده است لازم نیست گفته شود. این‌ها که بسته عادات خویشند ممکن است چرخ کار‌ها را قدری کُند کنند اما هرگز منشاء تغییرات اساسی نمی‌شوند ولی در شناختن انقلاب اسلامی این معنی اهمیت دارد که مخالفان سیاسیش ریشه در میان مردم ندارند و امکانات خود و جامعه خود را نمی‌شناسند و به تکرار حرف‌های تقلیدی اکتفا می‌کنند. گروه‌های اجتماعی مخالف هم بسته پول و شغل و تعینات و عادات مختلف، از جمله عادات روشنفکری هستند. قصد آن نیست که هر ناراضی و مخالفی را تحقیر کنیم ولی مخالفان انقلاب معمولاً درجا می‌زنند و حتی سیر انحطاط می‌پیمایند و چون معمولاً سابقه و استحکام در رأی و عمل ندارند چه بسا که مرتکب سفاهت‌ها می‌شوند. نکته شایان توجه این است که در مخالفت‌ها کمتر سخن اصولی و جدی شنیده می‌شود. غالب کسانی که سخنان مخالف می‌گویند درصدد ارضاء اهواء خود هستند و همچنین بیشتر کسانی که به رادیوهای دشمن انقلاب گوش می‌دهند در انتظار شنیدن مطالب جدی نیستند بلکه برای شنیدن دروغ و ارضای حس نفرت به آن گوش می‌دهند. آن‌ها به رؤیای برهم زدن انقلاب قانعند، شایعات و تبلیغات دروغین هم این رویا را پایدار می‌کند. عجیب آنکه این‌ها در رژیم سابق هم اگر مخالفت کرده باشند مخالفتشان محدود به گوش دادن به رادیوهای خارجی و ادای سخنان دلخوشکنک در مجالس و محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه بود.

مخالفان و دشمنان داخلی قدرت روحی و عقلی و حس تشخیص وضع و موقع ندارند. در خارج از کشور هم فاسد‌ترین رژیم‌های سیاسی دست‌نشانده و تمام غارتگران و سوداگران بین‌المللی و ارباب مطامع و مستکبران با انقلاب اسلامی خصومت می‌ورزند. با توجه به این معنی قبل از اینکه به تحقیق در ماهیت انقلاب بپردازیم این پرسش پیش می‌آید که چگونه مخالفان داخلی که بعضی طوایف ایشان سال‌ها داعیه مبارزه با استعمار و امپریالیسم داشتند با قدرت‌های استکباری که دشمنی‌شان با اقوام مستضعف عالم مسلم شده است در یک سنگر قرار گرفته‌اند. آن‌ها چگونه می‌خواهند به کمک مؤسسات جاسوسی و تبهکاری غرب حکومت مستقل ضد امپریالیست و مترقی به وجود آورند؟ اگر دروغ نمی‌گویند بسیار ساده‌لوح و احمقند و ذره‌ای شم و عقل سیاسی ندارند و داعیه رهبریشان از جمله شوخی‌ها و شگفتی‌های این زمانه است. چگونه می‌توان به کمک قدرت خارجی و دشمن بر سر کار آمد و مستقل از آن قدرت حکومت کرد؟ می‌گویند ما با ارتجاع و نظام حکومت قرون وسطایی مخالفیم و در وضع کنونی مهم اینست که ارتجاع برافتد یعنی به قول خودشان حکومت آخوند‌ها برود دیگر هرچه پیش آید اهمیت ندارد و چو فردا شود فکر فردا کنیم. سه پرسش در اینجا مطرح می‌شود: ۱ـ مقصود از ارتجاع چیست و این عنوان به چه چیز یا به چه کسانی داده می‌شود؟ ۲ـ حکومت اسلامی یا به اصطلاح مخالفان حکومت ارتجاع چگونه و با چه قدرتی ساقط می‌شود و اگر ساقط شد چه حکومتی به جای آن برقرار می‌شود و کدام قدرت حافظ آن حکومت است؟ ۳ـ آیا مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی چه درس‌هایی از حوادث سه سال اخیر گرفته‌اند و در باب بی‌عقلی‌هایی که تاکنون از حامیان و زعمای ایشان سر زده است چه می‌گویند؟

ارتجاع معمولاً در مقابل ترقی‌خواهی است، هر کس به اصول و مبانی تمدن جدید بی‌اعتنا باشد مترقی نیست، مترقی کسی است که نوعی سیر قهری ترقی در تاریخ قائل است و خود و آراء و اوهام خود را مظهر کمال ترقی می‌داند و هر کسی در افکار و آراء و اوهام او چون و چرا کند مرتجع است یا بهتر بگوییم مرتجع کسی است که با تجدد مخالف است و بازگشت به مناسبات گذشته را سفارش می‌کند یا در راه این بازگشت می‌کوشد، آیا انقلاب ما برای بازگشت به گذشته بود و ما در راه تجدید بنای گذشته هستیم؟ تجدد واقعی ما‌‌ همان بود که قبل از انقلاب داشتیم. با آن نوع تجدد و تجددمآبی کدام ترقی حاصل می‌شود؟ مع‌ذلک کسانی هستند که می‌گویند بعد از انقلاب می‌بایست که راه ترقی و ترقی‌خواهی پیش گرفته شود. این راه ترقی‌خواهی که می‌گویند رهرو می‌خواهد چگونه می‌بایست این راه پیش گرفته شود؟ و چه قدرتی تحقق آن را ضمان می‌شد؟ و چرا نشد؟ خیالبافی و ادای مطالب انتزاعی بسیار آسان است، سپر کردن الفاظ علم و ترقی هم هنری نیست اما کسانی که رسیدن به اوهام موسوم به وضع مترقی را خیلی آسان می‌انگارند یا دروغگویند یا جاهل و در هر صورت سخنشان قابل اعتنا نیست. انقلاب ما برای رسیدن به کمال منتظر در تمدن جدید نبوده است اما تا زمانی که غرب آغاز به فرو ریختن از باطن نکند ما نه فقط از تکنولوژی و علم تکنولوژیک اعراض نمی‌کنیم بلکه جداً علم جدید را فرا می‌گیریم. ما از اصلی که فرانسیس بیکن و دکارت در صدر دوره تجدد اظهار کردند متابعت نمی‌کنیم. بر طبق آن اصل علم باید بشر را بر عالم و آدم مستولی سازد. ما علم را وسیله استیلا نمی‌دانیم و آن را وسیله استیلا قرار نمی‌دهیم چه رسد به آنکه به عبودیت علمی درآئیم که استیلا و استکبار ملازمه دارد یا از لوازم روح استکبار است. ما منکر علوم جدید نمی‌شویم اما نمی‌توانیم فیزیک، ریاضی را مثل اعلای علم و مظهر کمال انسان بدانیم. البته بر عهده سیاست نیست که بگوید چه علمی خوب است و کدام خوب نیست، اصلاً مردمان با دستورالعمل دنبال علم نمی‌روند یا از آن اعراض نمی‌کنند. انقلاب ما در عین حال که اسلامی است و به آینده نوع بشر تعلق دارد به تجربه تاریخی رو کردن به غرب توجه خاص پیدا کرده و در این توجه دریافته است که ما از غرب بیشتر ظواهر و مفاخرت به آن ظواهر را اخذ کردیم. پس مانعی ندارد که عکس‌العمل این سفاهت تاریخی و دوران محجوری نحوی رو کردن دوباره به علم جدید باشد و این عکس‌العمل حتی در مرحل اول انقلابی که باید عالم جدیدی با آن تأسیس شود تا اندازه‌ای طبیعی و پذیرفتنی است و شاید آنچه را که در رژیم گذشته نمی‌توانستند از علم و ترقی فراهم کنند در اثر انقلاب اسلامی حاصل شود.

پس انقلاب حتی به معنایی که مدعیان می‌گویند ارتجاعی نیست اما اگر می‌گویند که اجرای قوانین متعلق به گذشته ارتجاع است و باید قوانین امروزی مترقی وضع و اجرا شود جواب اینست که این‌ها اولا باید معلوم کنند که قوانین و قواعد چه تعلقی به زمان دارد و اگر دارد این تعلق چگونه است؟ و اصلاً از حقیقت زمان چه می‌دانند. ثانیاً مگر تمام قوانین اساسی ممالک اروپایی و آمریکایی که نزد مدعیان تقریباً صفت قدس دارد در گذشته تدوین نشده است؟ می‌گویند این‌ها را بشر وضع کرده و هر وقت لازم بداند آن را تغییر می‌دهند. در واقع هم بحث به اینجا باز می‌گردد که قانون را بشر باید وضع کند و متابعت از قوانین آسمانی ارتجاع است. ثالثاً گمان می‌کنند که قوانین دین با حفظ تمام شرایط و اوضاع عالم کنونی اجرا خواهد شد، این‌ها نمی‌دانند تا بشر و عالم کنونی به سوی حق و حقیقت باز نگردد حقیقت دین متحقق نمی‌شود. به عبارت دیگر قواعد و قوانین دین را به عالمی که دین در آن غریب و بیگانه است پیوند نمی‌توان زد اما اگر عالم به نحوی دگرگون شود که خواهان حکم دین باشد تمام اشکالات منتفی می‌شود. به عبارت دیگر اختلاف در اینست که آیا می‌توان و باید از عادت عهد جدید ره

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.