پاورپوینت کامل برف‌شیره سیاست ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل برف‌شیره سیاست ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برف‌شیره سیاست ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل برف‌شیره سیاست ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

حالا یک اشاره هم به عنوان و تیتر مقاله بکنم که ما را از محدوده برف و سرما خارج نکند، قبل از آنکه برفهای اروپا آب شود. و آن اصطلاح «برف‌ شیره سیاست» است که عنوان این مقاله است.‏

در شیراز معمولاً اولین برف را مردم نمی‌خورند و به قول کشتکاران، آن را «برف گرگ» می‌نامند؛ ولی در کوهستان ما ـ پاریزـ آن را با شیره انگور می‌آمیزند و می‌خورند و بسیار هم خوشمزه است، مثل فالوده شیرازی.در ولایت ما یک رگه نازک خاک کبودرنگ هست که به «خاک شیره» معروف است. وقتی شیره انگور را می‌پزند، اندکی از آن خاک را از رگه معدن درمی‌آورند و توی شیره می‌ریزند که جوشانده شود و «دُرد» لطیفی در شیره پدید می‌آید که بسیار خوشمزه است. ‏

حالا یک اشاره هم به عنوان و تیتر مقاله بکنم که ما را از محدوده برف و سرما خارج نکند، قبل از آنکه برفهای اروپا آب شود. و آن اصطلاح «برف‌ شیره سیاست» است که عنوان این مقاله است.‏

در شیراز معمولاً اولین برف را مردم نمی‌خورند و به قول کشتکاران، آن را «برف گرگ» می‌نامند؛ ولی در کوهستان ما ـ پاریزـ آن را با شیره انگور می‌آمیزند و می‌خورند و بسیار هم خوشمزه است، مثل فالوده شیرازی.در ولایت ما یک رگه نازک خاک کبودرنگ هست که به «خاک شیره» معروف است. وقتی شیره انگور را می‌پزند، اندکی از آن خاک را از رگه معدن درمی‌آورند و توی شیره می‌ریزند که جوشانده شود و «دُرد» لطیفی در شیره پدید می‌آید که بسیار خوشمزه است. ‏

از قدیم می‌گفتند ـ والعهده علی الراوی ـ که این خاک شیره بقایای بعضی چیزها را که احتیاط دارد و در شیره انگور می‌ماند و گاهی بعضی مؤمنین با احتیاط آن را می‌خورند، دفع می‌کند و گویا از همان جنسی بوده که حافظ می‌فرماید:‏ «آن تلخ‌وش که صوفی ام‌الخبائثش خواند»! به هر حال این خاک هم که مثل شعرهای من بدرگ است، برف شیره را بیشتر قابل خوردن می‌کند.‏

استفاده از تعبیر «برف شیره سیاست» هم تدبیر من بود که کمی از زهرابه هرزه‌گردی‌های دوره جوانی که واقعاً مثل شیره انگور شیرین و سکرآور بوده است، بکاهم؛ خصوصاً که یادم می‌آید:‏

پشت کلاس مدرسه دخترانه‌ای

یک لحظه گوش کردم و دادم به پای، ایست

(یاد و یادبودهای من)‏

البته این انجام وظیفه در هنگام مدیریت مدرسه دخترانه بهمنیار بود، والله یعصمنا من النار! روزگار گذشت و ما سنگین و رنگین و عاقل شدیم و دوره جاهلی را پشت سر گذاشتیم. حکیم نظامی شاعر بزرگ هم که ظاهراً چنین دوره‌ای را پشت سر گذاشته است، با حسرت می‌گوید:‏

پیشتر از مرحله عاقلی

جاهلیی بود، خوش آن جاهلی!‏

من به همین علت عنوان این مقاله برف‌انگیز نیمه سیاسی را «برف شیره سیاست» گذارده‌ام؛ به دلیل اینکه اولاً شوخیهای شیرین‌تر از شیره انگور روزگار نوجوانی مرا در باب ترَک خوردن ساق اجناس لطیف در بر دارد، ثانیاً برودت لطافت‌آمیز برف زمستانی را در خود نهفته دارد، و ثالثاً آنکه رد پای زیباترین صدراعظم‌های روز آلمان را کنایه می‌زند.‏ امپراتور مغولی هند که با همسرش مناظراتی شاعرانه به زبان فارسی داشت، وقتی کفش سرخی را در پای او دید و از زیبایی آن تعریف کرد و گفت:

ـ سرخیّ کفشت‌ ای دوست، از خون عاشقان است

و حریف مصراع دوم را این طور ساخت:‏

ـ کاری نمی‌‌توان کرد، پای تو در میان است!‏

بلای صدراعظمی

چون صحبت پای صدراعظم در میان بود، به این نکته اشاره رفت.‏ و حال که مقاله به کرت آخر رسیده و یادداشتها تک و بن شده‌ است، باید بگویم که بلای بزرگان یعنی بلای صدراعظمی گرفتاری دارد. و شاعر از قدیم گفته:‏

روزی که سنگ صاعقه از آسمان رسد

اول بلا به مرغ بلندآشیان رسد

پس از جنگ جهانی دوم، دلم می‌خواست یک دعا به وسیله یک کرمانی به صدراعظم برسانم. از قضا شنیدم یک کسی هست از ولایت کرمان (گویا از بردسیر) که برای تحصیل به آلمان رفته و مردی شده و در طول زمان، در «حزب دموکرات مسیحی» نام نوشته و حال بالا رفته و بالا رفته تا سخنگوی صدراعظم آلمان شده است و تقریباً بیشتر ایام با صدراعظم مصاحبت داشته است. پیش خود گفتم بهتر از این نیست که من تیر ترکش دعای خود را در کمان بگذارم و به صدراعظم برسانم. حافظ گوید:‏

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

و بهتر از یک کرمانی کسی نیست که این دعا را برساند. هفتصد سال پیش، زمان حافظ، یک مورخ کرمانی می‌نویسد: «کرمانیها صاحب نفوس هستند.» شاه شجاع مظفری ـ ممدوح حافظ ـ به برادرش سلطان احمد که حاکم کرمان بود، می‌نویسد: «رعایای کرمان مردم فقیر و مظلوم‌اند و نفوس ایشان تأثیر عجیب دارد. با ایشان نوعی معاش کن که پدران ما کرده‌اند: به کرم و مرحمت و عدالت.» (تاریخ کرمان، ص۵۴۸، نقل از محمود کتبی است)‏

نام این مرد ایرج آرین‌پور بود، گویا اهل بردسیر کرمان باشد و این آخرین تیر ترکش ما در این مقاله است.البته قصد من این نیست که در زیر دروازه براندبورگ کسی به کرمان‌درمانی بپردازد. مقصود مضمون این شعر فارسی است که فرموده در حق صدراعظم:‏

بوی گلهای شقایق ز جهان گم شده بود

عاقبت سر ز گریبان تو بیرون آمد…‏

آخرین توصیه برای اینکه دعا کارگر شود، آن است که هنگام اسکی باید آهسته‌آهسته رفت، راه راست را انتخاب کرد و از پیچ خطرناک گذشت تا ساق پا نه ترَک بخورد و نه مو بردارد؛ که در حقیقت پای موبرده، دیگر پای رفتن نیست، بلکه پای مویین است و نه، بدتر از آن، پای مومی است. راه سیاست هم در حکم همان پل صراط ‏خودمان است که از موی باریکتر است و از تیغ برنده‌تر و از آتش تیزتر. و یک شعر هم داریم:‏

قدمها مومی و این راه، تفته خدا می‌داند و آن کس که رفته ‏

حق دارند

دانشجویان حق دارند که گاهی رجزخوانیهای ما را می‌بینند و می‌خوانند. مثل همین چند سطر قبل که مخلص پاریزی خلقی را بمباران کرد که چنین شدم و چنان شدم، در صورتی که اگر به واقع نگاه کنند، متوجه می‌شوند: کاندرین صندوق جز لعنت نبود! جوانان حق دارند. هم اکنون بیش از دومیلیون جوان دانشجو نگران آینده‌اند، با چشمانی درشت و شفاف، در حالی که بعضی از آنها (یعنی بیشتر آنها) بیش از ده پانزده میلیون تومان شهریه داده‌اند، و بعضی پدر مادران به خاطر بچه‌ها خانه‌فروش شده‌اند و این گروه جوانان به قول وثوق‌الدوله «از بندر عبادان تا جنگل ماسوله» پراکنده‌اند. من مصراع اول آن را نمی‌خوانم که می‌گوید:‏

مائیم همه غولان، ایران همه بیغوله

از بندر عبّادان تا جنگل ماسوله

مخلص هم که مثل بعضی اهل ملامت اول به دانشجویان گفتم که: «چیست پنهان کرده‌ام در زیر دلق»، حالا عرض می‌کنم که: عزیزان، می‌شود همه کار کرد؛ می‌شود از صفر شروع کرد و به صد رسید. البته من ده دوازده سال فاصله سنی و سی چهل جلد از آنها که خداوند مرا مأمور حملشان فرمود (کمثل الحمار یحملُ ‌اسفارا) و صفت آن قرار داده، فاصله دارد؛ ولی می‌شود. می‌شود از صفر به صد رسید، به شرط آنکه آدم در آن «منوریل» که برای سیر معنوی او تعیین کرده‌اند، از خط خارج نشود. شیخ عطار ـ همولایتی و همدم و همدهی دکتر شفیعی کدکنی استاد عارف دانشگاه خودمان ـ در یک رباعی که هشتصد سال پیش فرموده و در واقع مثل جرج بوش، «نقشه راه» را ترسیم کرده، گوید:‏

گر مرد رهی، میان خون باید رفت

از پای فتاده، سرنگون باید رفت

تو پای به راه درنه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

(مختارنامه)‏

دانشجویان امروز حتماً باید از استادان دیروز جلو بزنند که دستشان به کامپیوتر و اینترنت بند است، به شرط اینکه از راه منحرف نشوند. آقای نعمت احمدی که از نویسندگان خوب اطلاعات بود، از قول پدرش نقل می‌کرد در باب راه معمولی و شگفت: ‏

ره برو، بی‌ره مرو هر چند ره پیچان بود

زن بگیر، ار چند زن استادی از شیطان بود

این حرف را مولوی هفتصد سال پیش دقیق‌تر گفته: ‏

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.