پاورپوینت کامل فلسفه امامت از منظر صدرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه امامت از منظر صدرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه امامت از منظر صدرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه امامت از منظر صدرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
امام، مشعل فروزان هدایت است و امامت، کشتى نجات ازطوفان حیات مادى. از آنجا که این موضوع از اصول و مسائل مکتب تشیع مىباشد، علماى بزرگوار و محققان و اهل کلام پیوسته در باره آن بهبحث و بررسى پرداختهاند نوشتههاى کوتاه و بلند و کتابهاى کوچک و بزرگ در باره امامت، شأن امام، مصداق امام، اوصاف همه امامان و غیره کم نداریم. آنچه در اینمختصر تقدیم علاقهمندان خاندان عصمت مىگردد، پژوهشى است در جهت تبیین و تحلیل امامت و اوصاف امامان، بر پایه اصول و قواعد حکمتمتعالیه صدر المتالهین شیرازى -قدس سره حکمت متعالیه که درقرن دهم هجرى به وسیله ملا صدرا تنظیم گشت
«تحلیلى از شخصیت و اوصاف امامان (ع) از دیدگاه حکمت متعالیه»
اشاره
حافظ از دست مده دولت این کشتى نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
امام، مشعل فروزان هدایت است و امامت، کشتى نجات ازطوفان حیات مادى. از آنجا که این موضوع از اصول و مسائل مکتب تشیع مىباشد، علماى بزرگوار و محققان و اهل کلام پیوسته در باره آن بهبحث و بررسى پرداختهاند نوشتههاى کوتاه و بلند و کتابهاى کوچک و بزرگ در باره امامت، شأن امام، مصداق امام، اوصاف همه امامان و غیره کم نداریم. آنچه در اینمختصر تقدیم علاقهمندان خاندان عصمت مىگردد، پژوهشى است در جهت تبیین و تحلیل امامت و اوصاف امامان، بر پایه اصول و قواعد حکمتمتعالیه صدر المتالهین شیرازى -قدس سره حکمت متعالیه که درقرن دهم هجرى به وسیله ملا صدرا تنظیم گشت، با بهرهگیرى همزمان و یکسان از مبانى مشاء و عرفان اسلامى، مىتواند به عنوان بنیادى استوار و کارآمد براى تبیین بسیارى از اصول و مسائل دینى موردبهره بردارى قرار گیرد. خود ملا صدرا از این بنیاد، براى حل معضلاتى از قبیل اثبات واجب، توحید، دفع شبهه ابن کمونه، علم الهى، حدوث عالم، معاد جسمانى و غیره بهره گرفته است. اما بدون شک، نتایج وآثار مبانى این حکمت، بیش از این در حل مشکلات فکرى مىتواند نقش داشته باشد. اینک، براى نمونه یکى از مسائل مهم اعتقادى شیعه را بر مبناى حکمت متعالیه بررسى کنیم. با بهرهگیرى از مبانى حکمت متعالیه، به تبیینشان و جایگاه امامت مىپردازیم و مسائل مهمى را حول این محورتوضیح مىدهیم که از آن جمله است :عینیت مقام امامت; مبناى یکایک اوصاف امام; ارتباط و پیوند این اوصاف با امام; ارتباط و پیوند این اوصاف با یکدیگر; و دهها نکته باریکتر از موى. نکته جالب توجه اینکه، صدر المتالهین در کتاب حجت، در شرحى که براصول کافى نوشته، برخى از مسائل مربوط به نبوت و امامت را نه برپایه اصول حکمت متعالیه، بلکه بر اساس مبانى مشائى تبیین نموده است. از جمله وحى و الهام را بر اساس کمال قوه نظرى و برترى قوهحدس که مبناى فلسفه مشائى اسلامى است تفسیر نموده است.(۱) و نیزمسئله استمرار وجود امام را، بدون توجه به موضوع قوس نزولى وصعودى وجود، بر پایه قاعده امکان اشرف که از قواعد حکمت اشراقاست، تفسیر و تبیین نموده است، در صورتى که تبیین آن بر اساس اصول و قواعد حکمت متعالیه، بسیار قویتر و روشنتر مىباشد. به هر حال، این نوشته تلاشى است از این حقیر که امیدوارم مقبول درگاه حق قرارگیرد و وسیلهاى باشد براى توسل به دامن ولایت. ازمحققان ارجمند انتظار دارم که از راهنمائى و تذکر در جهت تکمیل این بحث دریغ نفرمایند. یا مولا مددى که: با تو آن عهد که در وادى ایمن بستیم همچو موسى ارنى گوى به میقات بریم
۱- امامت چیست؟
«ان الامامه اجل قدرا و اعظم شانا من ان یبلغها الناس بعقولهم اوینالوها بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم».
امامرضا (ع) (۲)
«جدا شأن امامت برتر و بالاتر از آن است که: – با عقل و اندیشه عادى بتوان شناخت; یا با راى و نظر مردم، آن را به دست آورد; یا با تعیین و انتخاب مردم، آن را تعیینکرد.»
امامت در مکتب تشیع اهمیت ویژهاى دارد و یک اصل اساسى ازاصول اعتقادى پیروان این مکتب است. از دیدگاه این مکتب، جانشینپیامبر خاتم (ص) باید داراى صفاتى باشد که آنها را به طور کلى مىتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱- مقام امامت مربوط به یک استعداد و شایستگى عینى ویژهاى است کهاین شایستگى محصول عطا و عنایت الهى است و لذا اکتساب شخص، یاانتخاب و انتصاب مردم در تحقق آن نقشى ندارد. (۳)
۲- امام به طور مستمر با امدادهاى غیبى و الهام آسمانى موردحمایت و تایید قرار مىگیرد و از اینجاست که امام در هر عصرى ازبالاترین درجه علم و آگاهى برخوردار بوده و از همه مصالح و اسرارلازم براى سعادت دنیا و آخرت مردم آگاه است. (۴)
۳- امام ناظر و حاکم بر همه حوادث جهان و رفتار انسانهاست. (۵)
۴- امام داراى صفت عصمتبوده از گناه و لغزش در امان استبنابر اینامام هر عصرى با تقواترین و عادلترین انسان زمان بوده و دربالاترین درجه فضیلت اخلاقى و عملى قرار دارد. (۶)
۵- امام مىتواند کارهاى خارق العادهاى به عنوان معجزه و کرامت درزمینه علم و عمل داشته باشد. (۷)
۶- در هر عصرى تنها یک نفر به عنوان امام، مرجع و فرمانرواى مطلق دین و دنیاى مردم است. (۸)
۷- مادامى که انسان در جهان هستى وجود داشته باشد، جهان بىامامنخواهد بود. (۹)
۸- اطاعت و پیروى امام در ظاهر و باطن و در امور مربوط به دنیا و آخرت سبب نجات و سعادت بوده و مخالفت با وى عامل شقاوت و هلاکت خواهد بود. (۱۰)
۲- مبانى فلسفى صفات ائمه (ع)
در اینجا هدف ما بیان مبانى واقعیت وعینیت این صفات در وجود امام است و اینکه چرا این صفات در وجودامام به یکدیگر مىپیوندند. البته موضوع امام و امامت در کتب کلامى بر اساس مبانى کلامى مورد بحث قرار گرفته است و اوصاف ائمه نیز با استناد به مبانى کلامى اثبات شده است. از قبیل: استناد به قاعده «لطف» در اثبات وجود امام و همین طور استناد به نقل در اثبات صفات ائمه و نیز بهرهگیرى از مبانى کلامى دیگر ازقبیل «قبح تقدم مفضول بر فاضل» و استدلال بر عصمتبر اساس همینمبانى. (۱۱) اما منظور ما در این مقاله، تحلیل و تبیین صفات وروابط صفات ائمه بر اساس مبانى حکمت متعالیه صدر المتالهین است. براى توضیح این مطلب لازم است به اصول و مبانى فلسفى چندى توجه کنیم:
الف- جهان هستى داراى مراتب و درجاتى است که این درجات و مراتب از دو جهت مطروحاند یکى قوس نزول و دیگرى قوس صعود. در قوس نزول بعد از مبداء هستى، عالم عقول و مجردات قرار دارد و سپس جهان مثال و به دنبال آن جهان ماده و در قوس صعود نیز از جهان ماده به جهان مثال مىرسیم و از جهان مثال به جهان مجردات. قوس نزول لازمه نظام علیت در جهان هستى است و به این معنا که بهخاطر ضعف هر معلولى نسبتبه علت خود هرچه از مبداء هستى دورتر مىشویم به مرتبه ضعیفترى از وجود مىرسیم. (۱۲) مبناى قوس صعود حرکت بنیادى و جوهرى جهان ماده است که صدر المتالهین آن را مطرح نمود و اثبات کرد. (۱۳) بنابر حرکت جوهرى جهان ماده یکپارچه در حال خروج از قوه به فعل است و بدیهى است که فعلیت تام جز با نیل به درجه تجرد تام حاصل نمىگردد پس حرکت جهان ماده، جهان ماده را خود به خود در مسیر تجرد قرار مىدهد.
ب- اما موضوع تحول و تبدیل یک موجود مادى به موجود مجرد، بدون فرض و قبول یک اصل اساسى دیگر امکانپذیر نیست و آن اصل اساسى «کون جامع» بودن وجود انسان است به این معنا که در جهان هستى هر موجودى حد معینى دارد اما یکى از موجودات جهان یعنى انسان بهتنهایى شامل تمام حدود عالم هستى است و لذا آن را عالم صغیر نیزمىگویند. این مضمون در ضمن بیتى منسوب به حضرت على (ع) چنین آمده است : و تحسب انک جرم صغیر و فیک انطوى العالم الاکبر (۱۴) بنابراین در میان موجودات جهان، فقط انسان است که مىتواند میانجهان ماده و جهان مجردات رابطه و پیوند برقرار سازد و در واقع وجود انسان رابطه و پل پیوند تمام عوالم و درجات مختلف جهان هستى است و انسان بستر و موضوع حرکتى است از قوه بى نهایت تا فعلیت نامتناهى; بنابراین قوس صعود در محدوده وجود انسان از پایینتریندرجه هستى تا بالاترین درجه آن قابل تحقق است. از ضعیفترین مرحله جماد تا عالیترین مرحله جماد، آنگاه انتقال از جمادى به نباتى، سپس سیر و تحول از پایینترین مرحله نبات تا بالاترین مرحله آن، آنگاه انتقال به مرحله حیوان و تحول در مراتب مختلف حیوانیت و رسیدن به آخرین درجه وجود حیوانى، آنگاه انتقال از عالم حیوان به عالم انسان و تحول در مراتب مختلف آن و نیل بهعالیترین درجه تجرد با عبور از عالم ماده و عالم مثال و وصول بهآستان حق و فنا در حق آنگاه بقا به حق. مولوى این انتقال ها را به نام مرگ مطرح مىکند و چنین مىسراید:
از جمادى مردم و نامى شدم وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانى و آدم شدم پس چه ترسم، کى ز مردن کم شدم
جمله دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو کل شىء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم کانا الیه راجعون (۱۵)
ج- بنابر «اصالت وجود» (۱۶) سرچشمه همه آثار و خواص، وجوداست چه معنى اصالت، چیزى جز «منشا آثار» بودن نیست; در واقع ازآنجا که چیزى جز وجود تحقق خارجى ندارد پس همه آثار و خواص تنها از وجود سرچشمه مىگیرند و چون وجود، حقیقت مشکک و داراى مراتبمختلف و متفاوت خواهند بود. مثلا حیات، علم، اراده، قدرت، فعل وتاثیر اوصافى هستند که منشا آنها حقیقت وجود است. و این آثاربراى وجود ذاتى و از آن جدائى ناپذیرند. زیرا اگر این حقایق واوصاف خارج از ذات وجود باشند بنابر اصالت وجود، واقعیتى نخواهندداشتبراى اینکه جز وجود واقعیت دیگرى در کار نیست. (۱۷) بنابراین، حقیقت اصیل همان وجود است و همه خیرات و کمالات آثارمربوط به وجودند و چون وجود از لحاظ شدت و ضعف داراى مراتب مختلفاست، از لحاظ این آثار نیز مراتب مختلف خواهد داشت مثلا علم در واجب، و عقول، و نفوس یکسان نخواهد بود، بلکه از لحاظ کمال ونقصان، متفاوت خواهد بود. اما آنچه مسلم است، هیچ درجهاى از وجود از این خواص و آثار، خالى نخواهد بود. (۱۸) اما همان اندازه کهدرجه وجود ضعیف مىشود، این آثار و خواص نیز، به ضعف مىگرایند. به این معنى که مثلا هیولى و ماده المواد، چون از نظر وجود، هیچ فعلیتى ندارد، از نظر آثار و لوازم وجود نیز، داراى هیچگونه فعلیتى نیست.در مرحله جماد، چون وجود، ضعیف است، این لوازم و آثار نیز ضعیفند، به گونهاى که حیات و شعور آنها، براى ما محسوس و معلومنیست. اما در حیوان و انسان چون درجه وجود قوى و عالیتر است، آثار و لوازم وجود از قبیل حس و حرکت و اراده و فاعلیت، نیز قویتر و آشکارترند. صدر المتالهین کشف این مطلب را، از مختصات فلسفه خود دانسته و ابن سینا و پیروان او را از توجه به این مطلب ناتوان مىداند. امادر عین حال، توجه عرفا را به این مسئله مىپذیرد. (۱۹) حتى هدفها و معشوقها نیز، بر حسب اختلاف در مراتب وجود و درجات آن، مختلف ومتفاوتاند. (۲۰) از دیدگاه عرفا نیز، از آنجا که سراسر عالم و همه موجودات، مظهرى از مظاهر حقاند پس هر پدیدهاى در حد خودش مظهراوصاف و کمالات حق مىباشد.
هستى به صفاتى که در او بود نهان دارد سریان در همه اعیان جهان
هر وصف ز عینى که بود قابل آن بر قدر قبول عین گشتهاست عیان (۲۱)
بنابراین، هر نوعى از انواع مختلف جهان هستى، بر اساس میزان بهرهمندیش از کمالات وجودى، از آثار و لوازم آن نیز، بهرهمند خواهد بود. چنان که، حس و حرکت، ظهورش در مرتبه حیوانات، و ادراک کلیات در مقام انسان تحقق مىیابد. به همین دلیل فاعلیت الهى را تنها درشان موجودات مجرد دانسته و اجسام و حتى نفوس، متعلق به اجسام راکه به درجه خاصى از تجرد نرسیده باشند، از فاعلیت الهى، ناتوان مىدانند. ابن سینا در آثار خود، عدم امکان علیت جسم را سبت به جسم دیگر، به طور مطلق، مطرح کرده و اثبات نموده است. (۲۲) یعنى فاعلیت الهى، در مرتبه وجودى اجسام، امکان تحقق ندارد. وجسم تنها به عنوان زمینه و معد مىتواند مطرح گردد. و نفوس نیز، دردرجات پایین از نظر کمالات وجودى، تنها مىتوانند فاعل طبیعى واقع شوند. اما در درجات بالاتر، امکان فاعلیت الهى نیز پیدا مىکنند.چنانکه عرفا و فلاسفه، به آن تصریح دارند، ابن عربى مىگوید: «هر انسانى با قوه وهم در خیال خویش، چیزهایى خلق مىکند که جز درآن خیال، در جاى دیگرى تحقق نداشته باشد. ولى عارف، با همت خویش مىتواند حقایقى بیافریند، که در خارج از محل همت نیز، وجود داشته،با همت آن عارف نگهدارى شود، به طورى که هرگاه بر عارف غفلتى نسبت به آن پدیده روى دهد، از بین برود»(۲۳)
شیخ اشراق انسانهایى را که به درجه خاصى از تجرد رسیده باشند،قادر بر ایجاد «جوهر مثالى» مىداند و این مقام را مقام «کن» مىنامد. (۲۴) ابن سینا نیز امکان تاثیر بر طبیعت را، لزوم نفوس انبیا مى داند. به این معنى که نفوس انسان، در مرحلهاى از کمال، قدرت تصرف در طبیعت را پیدا مىکند. یعنى نفوس انسان در مرحلهاى ازکمال و تجرد، از محدوده بدن خود، فراتر رفته، در اجسام دیگر نیز،منشا اثر واقع شده، داراى قدرت تغییر عناصر و ایجاد حوادثمىگردد. به طور کلى، اراده او در جهان طبیعت، نفاذ مىیابد. (۲۵) همچنین خواص دیگر، از قبیل علم و اراده، نیز بر اساس درجات وجود، مختلف و متفاوت خواهد بود. شیخ اشراق، معارف مربوط به حکمت را،پیش از حصول ملکه خلع بدن، غیر ممکن مىداند. (۲۶) چنانکه غزالىرسیدن به معرفت عرفانى را، مشروط به تبدل مىداند. (۲۷) مولوى بارها در مثنوى بر این نکته تاکید مىکند. از قبیل «جان شو و از راهجان، جان را شناس» یا «از جمادى در جهان جان شوید…» یا «پس قیامت شو، قیامت را ببین، دیدن هر چیز را شرط است این» و بهمنیار، به نقل از ارسطو، رسیدن به حکمت و نیل به ماوراى طبیعترا، به میلاد جدید مربوط مىکند. (۲۸)
حاجى ملا هادى سبزوارى در بحث قدرت حق تعالى، ایجاد را نتیجه و فرع وجود دانسته و مىگوید: «همان طورى که ممکنات داراى درجه ضعیفى از وجود هستند، داراىدرجه ضعیفى از اراده و ایجاد نیز مىباشند…» (۲۹)
ابن سینا قواى ادراکى بشر را، مادامى که اسیر جهان مادى است، از درک حقایق غیرمادى، ناتوان مىداند. (۳۰) و نیز ادراک انسان را، از عقل هیولانى تاعقل مستفاد، طبقه بندى کرده و براى هریک از این طبقات و مراتب،نوع و حد خاصى از ادراک را ممکن مىداند. از جمله امکان درک کلیات(تعقل) در انحصار درجه تجرد و غیرمادى بودن قوه ادراک است. (۳۱)
با توجه به مقدمات یاد شده، در وجود انسان، که به اصطلاح «کونجامع» است مرز تجرد و مادیت، شکسته مىشود. یعنى ماده از مسیرانسان راه به تجرد پیدا مىکند با این حساب در وجود انسان، تمام مراتب هستى، از ضعیفترین مرحله جهان ماده، تا بالاترین مرتبه جهان تجرد، قابل تحقق است. و چنین قوس صعودى حتى بر اساس امکان تشکیک در جوهر نیز به آسانى قابل اثبات و توجیه نبود، (۳۲) اماقبول حرکت در جوهر و تشکیک در وجود، این تفسیر و توجیه را آسانتر مىکند. با توجه به نکات یاد شده اوصاف و خواص و آثار همه مراتب و درجات هستى، در وجود فردى از افراد انسان امکان تحقق دارد و هر فردى از افراد بشر، بر اساس مسئله «کون جامع» و حرکت جوهرى، همه مراتب (از نازلترین مرتبه وجود تا عالىترین مراتب آن) را درحیطه و قلمرو وجودى خود دارد. بنابراین اگر چه تمام پدیدههاى جهان هستى، در مسیر تکاملاند، اما این تکامل تنها در وجود انسان مىتواند به هدف نهائى خود، که همان تجرد و فعلیت مطلق است، دستیابد.
د- از آنجا که بر اساس حرکت جوهرى، مجموع جهان ماده در حرکت است و هر حرکتى هم مستلزم نوعى اشتداد و تکامل است و چون اساس حرکت بر خروج از قوه به فعلیت است، در نتیجه هدف نهایى حرکت، رسیدن به فعلیت تام خواهد بود که همان «تجرد» است. با این حساب، تمامىجهان ماده، در جهت و مسیر تجرد، پیش مىرود; و این پیشرفت، تنها درمسیر انسان، به تجرد مىانجامد. اما در مسیر پدیدههاى دیگر، تنهابا «فساد» آن پدیده و انتقال اجزاى آن به قلمرو وجودى انسان، این امر امکانپذیر است. یعنى در واقع، هدف حرکت در همه انواع دیگر، رسیدن به انسان است و هدف وجود انسان، رسیدن به تجرد تام و خدا گونگى است. (۳۳) حتى شیخ اشراق به نقل از بودا و حکماى باستانى مشرق زمین، اصولا پیدایش نفس و حیات را، تنها در انسان، امکانپذیر دانسته، حیات انواع دیگر را، براساس تناسخ، نشات گرفته از حیاتانسان مىداند. (۳۴) و شاید همین نکته، حرمتخاصى را، بر حیات انسانها، بخشیده است. یعنى نابود کردن هیچ یک از انواع جهان ماده،به اندازه قتل انسان، مهم نیست. بنابر این انسان، در عین اینکه موجودى مادى است، امکان عبور از مرز ماده را دارد. چه در وجود انسان، تولد دوبارهاى انجام مىپذیرد،یعنى از بطن ماده، موجود مجردى متولد مىشود و با این تولد، حرکت مستمر جهان ماده به نتیجه مىرسد که اگر این نتیجه را در نظر نگیریم، حرکت اگر از طبیعت برخاسته باشد، حرکتى بىهدف و عبث خواهدبود. و چون این تولد دوباره، تحقق پذیرد، در واقع انسان، از مرز ماده، عبور مىکند. چنین چیزى در همه انسانها، در صورتى که ترتیب شرایط لازم را داشته باشند، امکان پذیر است. یعنى همه «تن»ها، آبستن جاناند. مولوى مىگوید: «تن همچو مریم است، و هر یکى عیسایىداریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیساى ما بزاید» (۳۵) و نیز: تن چو مادر، طفل جان راحامله مرگ، درد زادن است و زلزله و گوئى در وجود خود، عملا چنین زایشى را احساس مىکند که مىگوید: درد چون آبستنان مىگیردم طفل جان اندر چمن مىآیدم
بدیهى است که منظور از مرگ، مرگ اختیارى است و به اصطلاح عرفانى آن، فنا و بقاى بعد از فنا است. و منظور از همه این مرگها وفناها چیزى جز شکستن یک حد از حدود وجود و ترقى به حد بالاتر آننیست. منظور از همه اینها آن است که انسان، در سیر تکاملى خود، به مرتبه برترى از وجود دست مىیابد. و چون به مرتبه جدید و کاملترى از وجود دست یابد، طبعا به خاصیت و آثار جدید متناسب با این مرتبه نیز، نایل مىشود. و هر گاه که مرتبه وجود، یک مرتبه و درجه غیرعادى باشد، خاصیت و آثار آن نیز خارق العاده و معجزه خواهد بود. اینجاست که، معرفت در حد اعجاز (وحى و الهام) و تاثیر در حد اعجاز (معجزه و کرامت) و اراده و رفتار در حد اعجاز (خلق عظیم و عصمت) به هم مىپیوندند. اما این پیوند و ارتباط، پیوندى کلامى واعتبارى نیست، بلکه پیوندى فلسفى و حقیقى است .پیوندى بر اساس هستى و واقعیت، و به اصطلاح پیوندى بر اساس «استها» نه «بایدها» و این است مبناى فلسفى ارتباط و پیوند صفات ائمه باوجود امام و نیز پیوند آن صفات با یکدیگر.
جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر، جانش فزون
جان ما، از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر
پس فزون از ما، جان ملک کو منزه شد از حس مشترک
از ملک جان خداوندان دل باشد افزون، تو تحیر را بهل
ز آن سبب آدم بود مسجودشان جان او افزونتر است از بودشان
ور نه بهتر را سجود دونترى امر کردن هیچ نبود در خورى
کى پسندد عدل و لطف کرگار که گلى سجده کند در پیش خار
جان چو افزون شد گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها
۳- تفسیر و تبیین فلسفى صفات ائمه (ع)
الف- عینیت مقام امامت و صفات امام:
چنان که گفتیم امام در قوس صعود از لحاظ درجه وجودى برترین مقام را دارد و امامت و صفات امام از این درجه برتر وجود سرچشمه مىگیرند و چون کمالات وجودى یک امر خارجى و عینى است، انتخاب و انتصاب از طرف مردم در تحقق آن نقشى نخواهد داشت. این نکته را حضرت رضا (ع) در ضمن روایت شماره ۵۱۸ مطرح مىکند و در همین حدیث مقام امامت را بالاتر از آن مىداند که مردم بتوانند با نصب انتخابخود تحقق بخشند بلکه تنها وظیفه مردم، معرفت اولیا مىباشد. (۳۷)
چند نکته:
۱- امام را باید خداوند معرفى و منصوب کند نه مردم، چون در سیر صعود وجود مقامات بالا مىتوانند مقامات پایین را بشناسند اما مقامات پایین قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس باید امام از طرف خداى تعالى معرفى و منصوب گردد نه از طرف مردم. (۳۸) و گر نه مردم یا دچار اشتباه شده، و غیر امام را بجاى امام برمى گزینند;در حالى که مقام امامت، جز در شان و شایستگى آن فرد برترى که داراى درجه وجودى امام است نبوده، و دیگران که مراتب ناقصتر و پایینترى از نظر کمالات وجودى قرار دارند، دستشان از آن مقام کوتاه است که: «لا ینال عهدى الظالمین». (۳۹) چنان که حضرت رضا (ع) نیز بر این موضوع که دیگران نمىتوانند در جاىامام قرار گیرند، تاکید فرمودهاند. (۴۰) و یا اصولا به انکار اصل امامت مىپردازند. زیرا امام نیز همانند پیامبر ظاهرا انسان است ومردم دلیلى ندارند که وجود حقیقت برترى در فرد بخصوصى را باور کنند و لذا باید امام را نبى اکرم یا امام قبلى معرفى کند، تا مردم دچار اشتباه و انکار نشوند. ۲- مقام امامت یک مقام اعطائى است، نه کسبى انسان که «کون جامع»است. و همه درجات وجود، در قلمرو هستى او، بالقوه قابل تحقق است،به برخى از این درجات، نا خواسته و به صورت غیر ارادى نایل مىشود همانند عبور از مراحل نبات و حیوان. اما نیل به برخى درجات بالاتردر گرو ریاضت و تلاش و خودسازى است، که بدون تلاش و مجاهده «ولادت ثانوى» (۴۱) و تحول از مراحل جهان مادى به مقامات جهان مجردات امکانپذیر نیست. جز در مورد «محبوبان» و «مجذوبان سالک» کهسیر آنان نه بر اساس ریاضت و مجاهده، بلکه نتیجه عنایت و جذبه الهى است. و انبیا و اولیا از محبوباناند. امام رضا علیه السلام براین نکته تاکید داشته و ائمه را به خاطر همین تفضل الهى، محسودمردم جاهل مىدانند. (۴۲) ۳- در بر اساس همین تفسیر و تبیین مقام امامت، همچون نبوت، مرهون سن و سال افراد نیست، زیرا مبناى رشد امام امداد غیبى و عنایت وجذبه الهى، است، نه رشد ظاهرى و داشتن سن و سال. این نکته را نیزحضرت رضا (ع) بیان فرمودهاند.( ۴۳) و روایات متعددى داریم که روح وقلب و بدن ائمه با دیگران فرق داشته (۴۴) و حمل و تولد آنان نیز غیر عادى است. (۴۵)
ب- امام پیوسته مورد امداد و الهام غیبى است
این امداد و الهامنیز نتیجه تعالى وجودى امام است. چه امام نیز همانند نبى ازدرجه وجودى خاصى برخوردار است که آن درجه نسبتبه دیگران غیر عادىو در حد اعجاز است، و لذا آثار آن نیز چنان که گذشت در حد اعجازاست که یکى از آثار آن همین علم خارق العاده امام است. اینک به عنوان نتایج این اصل، به چند نکته مهم اشاره مىکنیم که در احادیث و اخبار نیز برآنها تاکید شده است
۱- امامت باطن نبوت است و با نبوت از یک سرچشمه آب مىخورند. چنان که حضرت رضا (ع) این نکته را بیان داشته و تنها فرق نبى و امام را در آن مىداند که نبى ملک را دیده و سخن او را مىشنود اما امام کلام ملک را مىشنود ولى او را نمىبیند. (۴۶) و بر اساس این تفاوت،ائمه را «محدث» و «مفهم» نامیدهاند. (۴۷)
۲- از آنجا که امام، از نظر کمالات وجودى، تالى مرتبه نبى نبوده و امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد، پس امام وارث به حق علوم و کتب انبیا است چنان که حضرت رضا (ع)، ائمه را برگزیدگان الهى و وارثان کتاب حق معرفى مىکند; (۴۸) و امام از همه کتب آسمانى به هر زبانى که نازل شده باشند، آگاه است. چنان که حضرت موسى بن جعفر (ع) بر این نکته تصریح فرمودهاند.(۴۹)
۳- از این وراثت، در لسان احادیث و اخبار تعبیرهاى گوناگونى داریم از قبیل اینکه: ائمه، راسخان در علم و عالمان به تاویل آیات قرآناند. و اصول مبناى بطنهاى متعدد قرآن همین تفاوت درجات وجودى انسانهاست که هر کسى بر اساس درجه کمال و تجردش، به درک حقایق قرآنى نایل مىشود. (۵۰) خازن علم الهى و مترجمان وحىاند. (۵۱) ائمه شریک نبى اکرماند، علیهم الصلوه و السلام. (۵۲) علایم و آیات انبیاى سلف، نزد ائمهاند، از قبیل الواح و عصاى موسى، خاتم سلیمان، پیراهن ی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 