پاورپوینت کامل شیدای پارسی ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیدای پارسی ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیدای پارسی ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیدای پارسی ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

آنچه در ادامه می خوانید خاطره ای از غلامرضا امیرخانی، عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی در یادبود استاد ایرج افشار است.

آنچه در ادامه می خوانید خاطره ای از غلامرضا امیرخانی، عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی در یادبود استاد ایرج افشار است.

اولین باری که نام ایرج افشار را شنیدم، سال ۱۳۶۳ بود که به دنبال خرید دیوان حافظ برای خودم بودم. چرا که از دوره ابتدایی نسخه ای از حافظ به قطع جیبی داشتم و حالا که به دبیرستان پا گذاشته بودم، دنبال تهیه نسخه ای بهتر و شکیل تر از آن بودم. چند سالی هم می شد که از مریدان آثار منتشره توسط انتشارات امیرکبیر شده بودم. هر از گاهی به میدان مخبرالدوله می رفتم و از شعبه امیرکبیر مقابل باغ سپهسالار کتاب می خریدم: از شاهکارهای ادب فارسی با رنگ های متنوع و قیمت های ۳۰ ریال و ۵۰ ریال گرفته تا امثال و حکم و فرهنگ معین و …

این بار قبل از این که به سمت فروشگاه امیرکبیر بروم، سری به کتابفروشی محلمان زدم که بوستان کتاب نام داشت. اتفاقا در کتابفروشی دو چاپ مختف از غزلیات حافظ بود و هر دو از امیرکبیر. یکی دیوان مشهور به کهنه که مصحح آن ایرج افشار بود و دیگر حافظ به تصحیح پژمان بختیاری که چون نام افشار برایم بیگانه بود، دومی را خریدم که هم نام مصحح را شنیده بودم و در عین حال بهای کمتری هم داشت. در آن زمان که پانزده ساله بودم و در سال اول رشته تجربی تحصیل می کردم، به هیچ وجه گمان نمی کردم که این نام ناآشنا در آینده تا چه حد بر فعالیتهای شغلی و مطالعاتی ام تاثیرگذار باشد.

ناگفته پیداست اظهار نظر و صحبت در باب ایرج افشار و خدماتش، صلاحیت و دانشی می خواهد که از همچون منی قطعا بر نمی آید؛ ولی خوشحالم که در دفعاتی که توفیق مصاحبت او را داشتم، غالبا نکته ای آموزنده و راهگشا نصیبم گردید.

همه آنهایی که او را دیده اند، اذعان دارند که افشار بسیار کم گوی و گزیده گوی بود. نه اهل حرافی بود و نه حوصله شنیدن خیلی از صحبت ها را داشت. کلام خود را بسیار کوتاه و به دور از تعارف و حشو و زوائد و به قولی تلگرافی بیان می کرد.

از بین خاطراتی که از او در یاد دارم، چند مورد برای خودم جالب تر است. یکی از آنها که مربوط به سال ۱۳۸۳ و ایام افتتاح ساختمان جدید کتابخانه ملی است، گواهی است بر تعصب و عرق او نسبت به زبان و ادب فارسی که عمری در راه اعتلای آن کوشید.

ماجرا از این قرار بود که بحثی بین دست اندرکاران کتابخانه ملی جریان داشت برای نام گذاری سالن های این ساختمان عظیم. هر یک از مسئولان و اعضای هیئت علمی پیشنهادهایی داشتند. من معتقد بودم که خوب است اسامی انتخاب شود که ارتباطی با کتابخانه در معنای اعم آن داشته باشند. مثلا ابن ندیم یا شیخ آقا بزرگ که خوشبختانه اولی تصویب شد و امروز سالنی به همین نام در آنجا وجود دارد. از دیگر پیشنهادهایی که به ذهنم خطور کرد، صاحب بن عباد بود که کتابخانه اش در عصر دیلمیان، شهره آفاق بود و فهرست آنها بار چند شتر. فکر کردم خوب است که این مسئله را با استاد در میان گذارم و نظر وی را هم جویا شوم. تلفن را برداشتم و استاد طبق معمول با کمترین الفاظ سلام و علیک و احوالپرسی کرد. پاسخ او در جواب من، ابتدا مرا ناراحت ساخت ولی پس از ساعتی احساس کردم که این پاسخ دلیلی است بر شیدایی و شیفتگی افشار به زبان و ادب پارسی:« آقاجان! این مرد، دانشمند بزرگی است ولی یک خط به زبان فارسی ننوشته».

همین جمله کوتاه کافی بود تا از پیشنهادم منصرف شوم.

از آنجا که ایرج افشار به همراه سید عبدالله انوار و سیروس پرهام و کاوه بیات اعضای کمیته قیمت گذاری اسناد در سازمان اسناد ملی بودند ، در جلساتی هم توفیق درک این اساتید را داشتم. به نظر من بهترین جا برای شناخت میزان تسلط و اشراف وی بر حوزه اسناد ، همین جلسات بود که فی البداهه با دیدن سندی تازه یاب و ارائه شده برای فروش، نکات دقیقی را در باب سند موجود و تاریخچه آن بیان می کرد. ایکاش مسئولان وقت کل این جلسات را فیلمبرداری و ضبط می کردند. خاطره زیر هر چند ارتباطی به سند ندارد، ولی خالی از لطف نیست. این خاطره هم بسان قبلی ابتدا موجب رنجش من شد:

سال ۱۳۸۷ که مدیر داخلی فصلنامه کتاب بودم، د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.