پاورپوینت کامل عقل و عشق ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عقل و عشق ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقل و عشق ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عقل و عشق ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
اشاره: چندی است که استاد گرامی، آقای دکتر دینانی در برنامههای تلویزیونی به افاضه عام در مقولات گوناگون میپردازند که با استقبال گسترده روبرو شده است. آنچه در پی میآید، بخشهایی مرتبط با عشق و عقل از منظر حکمت و معرفت است که در گفتگو با آقای دکتر منصوری لاریجانی بیان شده است. این مطلب از پایگاه اینترنتی معرفت برگرفته شده و با تلخیص در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
میگویند عشق تابع هیچ قاعدهای نیست و این عقل است که حسابگر و ضابطهمند است. در حالی که ما به
اشاره: چندی است که استاد گرامی، آقای دکتر دینانی در برنامههای تلویزیونی به افاضه عام در مقولات گوناگون میپردازند که با استقبال گسترده روبرو شده است. آنچه در پی میآید، بخشهایی مرتبط با عشق و عقل از منظر حکمت و معرفت است که در گفتگو با آقای دکتر منصوری لاریجانی بیان شده است. این مطلب از پایگاه اینترنتی معرفت برگرفته شده و با تلخیص در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
میگویند عشق تابع هیچ قاعدهای نیست و این عقل است که حسابگر و ضابطهمند است. در حالی که ما به دنبال عشق متعهد هستیم که برای انجام یک مأموریت سنگین، پا به عالم آفرینش گذاشته است. احساس میشود که مقداری به ساحت عشق، جسارت شده و حرمتش در روزگار ما حفظ نمیشود.
شما به دنبال عشقی میگردید که متعهد و مسئول است و آمده در این عالم. من عشقی که آمده در این عالم تا کاری را انجام دهد، نمیشناسم! اصلاً عالم به دنبال عشق آمده است. اول عالم نبوده تا بعداً عشق بیاید؛ قضیه وارونه است! طبق بیان حضرت عالی، عالمی هست که عشقی میآید تا در این عالم کاری را انجام دهد. اصلاً عالم پرتو عشق است، نه اینکه عالمی هست که عشقی میآید و در این عالم سیر و سفری میکند. عالمْ پرتو عشق است. اگر عشق را این طور ببینیم، دیگر بی حساب و کتاب نخواهد بود تا همان طور که شما فرمودید گفته شود که میزان ندارد و حساب و کتاب ندارد، بلکه هر حساب و کتابی، هر دقت و ظرافتی و هر زیبایی [و کمالی] از عشق برمیخیزد. اصلاً اگر عشق نباشد، چیزی نیست؛ اگر عشق نباشد، عالمی نیست.
بنابراین و با این بیان، عشق تجلی اول و پرتو اول است، «فاحببتُ ان اُعرف» است؛ یعنی عالم ظهور و پرتو عشق است. پس بسیار حساب و کتاب دارد، بسیار متین و قوی و نیرومند است و کشش است. عشق، پرتو حُسن است. چه حسنی؟ حسن ازل، حسن جاودان، حسن بی حد و حصر، حسن بی پایان و حسنی که در تجلی روز افزون است. عشق، ظهور جمال و تجلی حق تعالی است.اگر از اینجا شروع کنیم، آن موقع همه چیز پرتو عشق خواهد بود.
اما این گلایه شما هم که میفرمایید عشق، بد فهمیده میشود، بجاست. بله، عشق برقی است که میزند و هر موجودی هم کم و بیش از آن بهرهمند است. اصلاً عالم، عالم جذب است. این روزها که از «جاذبه عمومی» صحبت میشود، طرح این مسائل کمی روشنتر است. شاید در زمانهای گذشته، جاذبه عمومی معنی نداشت یا فهمیدنش خیلی سخت بود؛ اما امروزه برای کسانی که ارباب علوم هستند، تقریباً یک مسئله پیش پا افتاده است. جاذبه عمومی در این عالم و بلکه در کل عالم، [بیانگر نوعی] جذب و کشش است؛ جاذبهای است که در کل کائنات، ساری و جاری است؛ این همان ظهور عشق است.
اما وقتی این جاذبه و عشق، به عالم کثرت میآید، همان آفرینش است. این عالمْ کثیر است؛ دارای جماد و نبات و حیوان و فلک و ملک و هیولا و صورت و الی آخر است؛ عالم کثرت است و این عیبی هم ندارد، بالاخره کثرت هم باید میآمد و عشق در این کثرات ظاهر میشد. عشق در هر موجودی به فراخور خودش هست. هر موجودی کششی دارد و کمالی را سیر میکند و وقتی به آن کمال رسید، در آنجا متوقف میشود. فقط انسان است که در جایی متوقف نمیشود.
اما کشش هر موجودی، حد معینی دارد، تا جای معینی ادامه دارد و در آنجا تمام میشود؛ به اصطلاح سیر او پایان مییابد؛ اما سیر انسان تمام نمیشود؛ چون انسان، موجودی است که «فهرست» عالم آفرینش است. انسان یک موجود است، اما همه موجودات نیز هست. اگر یک کتاب بزرگ مانند «شاهنامه» را ببینید، معمولاً دارای فهرستی است که عصاره مطالب این کتاب، در این فهرست چندصفحهای مندرج است. انسان، فهرست عالم هستی، از مُلک تا ملکوت است؛ نه تنها عالم جماد و نبات و حیوان. انسان فقط پوست و گوشت و استخوان نیست، ضمن اینکه پوست و گوشت و استخوان هم هست. همه [حقایق هستی] در انسان نمونهای دارد و به همین دلیل است که با آنها رابطه دارد و مأنوس است و به همین دلیل است که میتواند آنها را بفهمد. اگر سنخیتی نداشت، نمیتوانست هیچ کدام از آنها را بفهمد. به همین دلیل است که انسان، عالم را میفهمد؛ جماد را میفهمد، نبات را میفهمد، حیوان را میفهمد، خود انسان را میفهمد، مَلک و فلک را میفهمد… چون سنخیت دارد و نمونه آن در خودش وجود دارد. اگر انسان این نمونه را در خودش نداشت، نمیتوانست بفهمد.
اکنون که انسان، فهرست عالم است و در عالم نیز هزاران موجود و نیرو و قوه وجود دارد و قوای مختلفی در این عالم پراکنده است، بنابراین در خود انسان نیز ضمن وجود آن کشش اصلی، قوای مختلفی وجود دارد. انسان هم دارای قوای مختلف و انواع شهوات و خواستههای رنگارنگ میباشد. خواستههای انسان آنقدر رنگارنگ است که در این امور مادی خلاصه نمیشود. آنچه میبیند و میشنود که خیلی هم زیادند، در واقع کم است. آنچه از درون میخواهد، خیلی بیشتر از اینهاست؛ در عین حال، کشش به سوی کمال نیز در او وجود دارد.
حالا اگر این آگاهی را پیدا کند که آن طلب و جستجویی که در اوست، جستجوی خیلی والایی است، آن وقت دیگر فریب نمیخورد. اما اگر قصوری در آن آگاهی به وجود بیاید، اینجاست که ما ضمن اینکه مرید حلقه به گوش عشقیم، همیشه روی معرفت تکیه میکنیم، آن وقت در چیزی که دلبسته آن است متوقف خواهد شد.
همه انسانها به چیزی محبت دارند؛ مثلا کسی عاشق مال میشود. کسی هست که فقط عاشق پول است و با بالا رفتن رقم پول، عشق او هم بیشتر میشود. این شخص فقط به دنبال آن است کهاین رقم را بالا ببرد. کس دیگری عاشق یک جماد است، عاشق یک نبات است، عاشق یک حیوان است، یا عاشق یک انسان است؛ چنان که عشاق زیادی هستند. مجنون هم عاشق لیلی است و این یک واقعیت است؛ منتها مجنون آن مقام والا و مقصود اصلی را گم کرده و آن حقیقت غیر متناهی را در لیلی میبیند و چون نتوانست از این حد بالاتر برود، در جمال لیلی متوقف میماند. در این شرایط همه چیز عالم برای او لیلی میشود؛ اما لیلی خیلی کمتر از آن مقام والا و خواسته ازلی است که باید به آن برسد. همچنین است عشق فرهاد به شیرین، یا هر عاشقی به معشوق خود. اما خلل آن در کجاست؟ خلل در قصور معرفت است؛ یعنی آن مقصود اصلی و معشوق ازلی، در این [معشوق زمینی] خلاصه شده است. وقتی که عشق محدوده پیدا کرد و مرزش شکسته نشد، در اینجا متوقف خواهد ماند.
اجازه بدهید شعری از مولانا بخوانم که چقدر این عارف بزرگ، مسائل را خوب تصویر میکند. عاشقی را تصور کنید که عمری سینه چاک معشوقش بوده است، آواره بیابانها بوده تا به او برسد، اکنون به آن میرسد. اولاً وقتی به او میرسد، آتش عشقش نسبت به او تمام نمیشود. شاعر معاصر خودمان مرحوم شهریار شعری دارد که آن را برای همان معشوق زمینیاش سروده و خطاب به او میگوید:
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
شهریار باید از خودش بپرسد: حالا که واصل شده، چرا در آتش است؟ دیگر چه میخواهد؟ خودش نمیداند که چه میخواهد. از طرفی هم به قول حکما: «تحصیل حاصل، محال است». چیزی است من ندارم، کوشش میکنم تا آن را به دست بیاورم. وقتی که آن را به دست آوردم، دوباره نمیتوانم همان را که در دست دارم، تحصیل کنم. پس تحصیل حاصل، محال است. در اینجا مولانا جواب میدهد. او عاشقی را مثال میزند که معشوقش مرده است. این مرده را چکار میکند؟ مسلماً در خانه نگهداری نخواهد کرد و دفنش میکند، ضمن اینکه از بابت مرگ او متأسف است. به چشم و ابروی او هم که نگاه میکند، میبیند که به حال سابق نیست. در اینجا مولانا میپرسد:
صورتش بر جاست، این سیری ز چیست؟
عاشقا، وا جو که معشوق تو کیست؟
ابروهای او که همان ابروست، چشمهای او هم که همان چشمهاست، بینی او که همان بینی است، همه چیز او همان است و چیزی از آن کم نشده، پس این سیری ز چیست؟ در اینجا مولوی تنبه میدهد که تو اگر او را دوست داشتی، این یک مظهر از آن خواسته اصلی تو بوده است. اگر آن خواسته را در این مظهر میجُستی، عیبی نداشت، اما اگر همه عشق تو در این معشوق تمام و متوقف بشود، کار اشتباهی کردهای. تو چیز دیگری میخواستی که در این جستجو میکردی؛ معنی را با صورت اشتباه کرده بودی.
اشتباه بین معنی و صورت، همیشه ممکن است که برای انسان اتفاق بیفتد. باید معنی را در صورت جست، تا اینجا عیبی ندارد، معنی را میتوان در صورت جست اما اگر معنی را فدا کردی و در صورت، متوقف شدی کار تو تمام است! پس یعنی عاشق در اینجا به دلیل عدم آگاهی، معشوق کاذبی را انتخاب کرده است.
عشق حقیقی و عشق مجازی
عشق همیشه در انسان کم و بیش وجود دارد، و من نکته اصلی را در اینجا جستجو میکنم که این راه ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 