پاورپوینت کامل ایران، واقعیترین تصویر زندگی شرق ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایران، واقعیترین تصویر زندگی شرق ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایران، واقعیترین تصویر زندگی شرق ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایران، واقعیترین تصویر زندگی شرق ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
۲۰ سال پیش کپی نسخهیی از سفرنامه آرمین وامبری از کتابخانه دانشگاه هایدلبرگ به من داده شد، که وقتی آن را خواندم، مرا بر آن داشت که گوشههایی از تاریخ و فرهنگ ایرانزمین را از زبان یک جهانگرد اروپایی به فارسی ترجمه کنم. ذکر این نکته بایسته است که پیشتر از این جهانگرد توسط بنگاه نشر و ترجمه، کتابی تحتعنوان «سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه» که بیشتر مربوط به سفر وی به ترکمنستان است، منتشر شده بود. آرمین وامبری متولد ۱۸۳۲ میلادی در منطقهیی از امپراتوری اتریش – مجارستان که امروز در خاک اسلواکی قرار دارد- در خانوادهیی یهودی است. یکساله بود که پدرش مرد.
سفرنامه آرمین وامبری، جهانگرد و سیاح مجاری از ایران
خسرو سینایی: ۲۰ سال پیش کپی نسخهیی از سفرنامه آرمین وامبری از کتابخانه دانشگاه هایدلبرگ به من داده شد، که وقتی آن را خواندم، مرا بر آن داشت که گوشههایی از تاریخ و فرهنگ ایرانزمین را از زبان یک جهانگرد اروپایی به فارسی ترجمه کنم. ذکر این نکته بایسته است که پیشتر از این جهانگرد توسط بنگاه نشر و ترجمه، کتابی تحتعنوان «سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه» که بیشتر مربوط به سفر وی به ترکمنستان است، منتشر شده بود. آرمین وامبری متولد ۱۸۳۲ میلادی در منطقهیی از امپراتوری اتریش – مجارستان که امروز در خاک اسلواکی قرار دارد- در خانوادهیی یهودی است. یکساله بود که پدرش مرد. خانوادهاش بسیار فقیر بود و به دلیل یک بیماری که از زمان تولد داشت، ناگزیر بود همه عمر با چوب زیر بغل یا با عصا راه برود. استعداد او در یادگیری زبانهای مختلف بینظیر بود. از مجارستانی، انگلیسی، لاتین، فرانسه، آلمانی، اسکاندیناوی و روسی گرفته تا ترکی، عربی و فارسی. وامبری در ۱۸۶۳ هنگام برتخت نشستن مظفرالدین میرزا (مظفرالدینشاه) به عنوان ولیعهد در تبریز در آنجا حضور یافت و از آنجا راهی تهران شد. علاقه وامبری به ایران آنچنان بود که نام فرزندش را «رستم» گذاشت. وامبری مجموعه سفرهای چند ماههاش به ایران را در کتابی زیر عنوان «سیاحت و ماجراهای من در ایران» نوشت. کتاب شامل یادداشتهایی است درباره شهرها و مردم ایران در آن دوران؛ یادداشتهایی که برای پرهیز از ایجاد سوءظن، پنهانی و به دور از نگاه دیگران نوشته میشد و آنطور که وامبری میگوید خاطرات سفری است که به زبانی ساده و آشنا شرح داده است. وامبری در مقام یک مولف و ناشر، از مدافعان جدی سیاستهای دولت انگلیس در شرق در مقابل روسیه بود. اسنادی که آرشیو ملی انگلستان در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد، نشان میدهد که او در استخدام – اداره امور خارجی- انگلستان بوده و اطلاعاتش را، برای مقابله با نفوذ دولت روسیه در منطقه آسیای میانه و شبهقاره هند در اختیار آن اداره قرار میداده است. او یکی از شرقشناسان یهودی است که با لباس مبدل [درویشی] و نام جعلی برای مطالعه در مورد جوامع مسلمان به شرق سفر کرد. وامبری بعد از سفرش به ایران در ۱۸۶۷، در بوداپست با دو تن از شاهان ایران نیز ملاقات کرد. نخستین ملاقاتش در سال ۱۸۸۹ با ناصرالدین شاه قاجار بود که سالها پیش از آن در ایران به حضورش شرفیاب شده بود. در سال ۱۹۰۰ نیز مظفرالدین میرزا را در مجارستان میبیند که پیشتر او را در ایران ملاقات کرده بود. آنچه میخوانید بخشی از سفرنامه وامبری در بازدید از برخی آثار باستانی ایران و دیدار از آرامگاه شاعران ایرانی است: حافظ و سعدی تا فردوسی و عطار و خیام.
برای من ایران سرزمینی است که با همه اشکالات و کجرویهای تمدن شرقی، برای مسافر اروپایی بسیار جالب و جذاب است. گرچه طی قرنها، حکومتهای جبار باعث شدهاند که مردم به چاپلوسی و دورویی عادت کنند و این صفات باعث میشود که آداب ظریف و تیزهوشی مردم ایران کمتر مورد توجهمان قرار گیرد، اما در تمام مشرقزمین فقط در ایران زمینههای ذهنی لازم برای رسیدن به فرهنگی متعالی وجود دارد
به سوی تهران؛ ناصرالدینشاه جوان
در خیالم نسبت به ایران زیباترین تصاویر را مجسم میکردم. افکارم را رها میکردم تا از ایران به سوی غرب دوردست پرواز کنند و به یاد میآوردم وقتی هنوز در کشورم بودم در مورد مشرقزمین و بهخصوص در مورد ایران باستانی چه تصوراتی داشتم. آری، آن تصورات بسیار شاعرانهتر و متفاوت از واقعیتی بود که در مقابلم قرار داشت، اما با این وصف وقتی که تعدادی از افراد روستایی را دیدم که چهرههایشان دقیقا مشابه چهره مادهای باستانی بود، نتوانستم از غلیان احساساتم جلوگیری کنم. خطوط چهره آنها تصاویر نقشبرجستههای آشوری و ماد و همچنین نقاشیهای لایارد و رالینسون و دیگر سیاحان را به یاد میآورد و از اینکه به جای آن تصاویر خود مدلهای اصلی را میدیدم قلبم به تپش افتاده بود… آری، برای من ایران سرزمینی است که با همه اشکالات و کجرویهای تمدن شرقی، برای مسافر اروپایی بسیار جالب و جذاب است. گرچه طی قرنها، حکومتهای جبار باعث شدهاند که مردم به چاپلوسی و دورویی عادت کنند و این صفات که از نظر ما مذموم است، باعث میشود که آداب ظریف و تیزهوشی مردم ایران کمتر مورد توجهمان قرار گیرد، اما در تمام مشرقزمین فقط در ایران زمینههای ذهنی لازم برای رسیدن به فرهنگی متعالی وجود دارد؛ همان زمینههایی که در اروپا، مردم از روستایی گرفته تا نجیبزاده شهرنشین را بهطور یکسان به خود مشغول داشته است.
میخواهم در اینجا ماجرای بامزهیی را که در تهران افتاد، برایتان شرح دهم. چنانکه همه میدانند، پادشاه [ناصرالدینشاه] که تیرانداز ماهری هم است، به شکار دلبستگی فراوان دارد و تقریبا دو/ سوم ایام سال را در شکارگاهها میگذراند و او معمولا در بازگشت از شکارگاهها به سفرای اروپایی قسمتی از آنچه را که شکار کرده است، هدیه میدهد و این کار را نشانه حسننیت و مهربانی او میدانند، اما سفرای ما باید برای آنچه که اعلیحضرت شکار کرده است، مثل کبک و دیگر جانوران وحشی، انعام چرب و نرمی به آورنده بدهند. سفرا اوایل این کار ناخوشایند را تحمل میکردند و به روی خود نمیآوردند، اما از آنجا که آوردن هدایای شاهانه مدام تکرار میشد، کمکم مطمئن شدند که نوکران شاه از طرف او فرستاده نمیشوند، بلکه به خاطر گرفتن انعام، جانوران شکارشده را از بازار میخرند و به عنوان هدیه پادشاه با خود میآورند. به این دلیل از وزیر خارجه درخواست کردند که از آن پس برای اطمینان چند خطی هم در تایید هدایای سخاوتمندانه پادشاه نوشته شود. برای مدتی این کار موثر واقع شد، اما چندی بعد دوباره مکرر هدایا باب شد. پس از آنکه تحقیق کردند معلوم شد که عالیجناب وزیر هم دستش در دست نوکران پادشاه است. شکارها را از بازار میخرند و او نامه رسمی تایید را مینویسد و سود حاصل از انعامها را با آنها تقسیم میکند. آنها این کار را شوخی بامزهیی میدانند که با آن سر فرنگیها را کلاه میگذارند و حتی خود شاه هم وقتی که از ماجرا باخبر شد از ته دل خندید.
اصفهان، نصف جهان
اگر لاهور نباشد، یعنی اصفهان پس از لاهور بزرگترین شهر جهان است. برای مطرحکردن عظمت آن میگویند که یک سوارکار سرحال دو روز وقت لازم دارد تا یکبار دور شهر بگردد. اظهارنظری که همچون اظهارنظرهای دیگر ایرانیها در مورد عظمت شعر خصلت شرقی دارد؛ یعنی اغراقآمیز است. با قشر روشنفکر و ادبیات اصفهان ارتباط معنوی بیشتر برقرار کردم. آنها از برتری ایران نسبت به عثمانیها و از علاقه به شعر ایران که در همه مشرق زمین شناخته شده است برایم گفتند.
شیراز، پایتخت باستانی ایران
بیشک نخستین چیزی که در این جلگه غریب نگاه مسافران را به خود جلب میکند آرامگاهی است که ایرانیها به آن مقبره مادر سلیمان میگویند ولی باستانشناسان ما در مورد اینکه این مقبره کوروش یا یک شخصیت معروف دیگر ایران باستان است اختلاف دارند… شبهنگام از سر نوعی جاهطلبی و خودبزرگبینی، قابلمهام را با مقدار نانی که به همراه داشتم، با خود بالا بردم و به داخل فضای مقبره رفتم. این فکر که میتوانم شامم را در یک بنای باستانی هزارساله بخورم، آنقدر مرا به شوق میآورد که حاضر نبودم، جایم را با مجللترین هتلهای یک پایتخت اروپایی عوض کنم.
جالبترین بخش سفرم ویرانههای معروف به تختجمشید است. دلم میخواست که به تنهایی به آنجا بروم؛ چون راه هم مطمئن بود. از چند نفر از همسفرانم خواهش کردم که نزدیکترین مسیر را برای رسیدن به ویرانهها برایم توضیح بدهند و تصمیم گرفتم که بدون همراه از این آثار باستانی جالبتوجه که حکم کنجکاویام برای دیدنشان بیشتر و بیشتر تحریک میشد، بازدید کنم. هیجان من برای یافتن ویرانههای معروف تخت جمشید این بقایای آثار هنری دوران باستان بود. جالب بود یا لااقل به نظر من چنین بود که این صخرهها از چنان عظمت و ابعادی برخوردار بودند که بدون آنکه چیز خاصی را دیده باشی، پیشاپیش احساس میکردی که با صحنهیی خارقالعاده مواجه خواهی شد. وقتی که با هیجانی توصیفنشدنی به پایین آن پلکان عظیم رسیدم، باید چند دقیقهیی میایستادم تا به خودم جرات پیشتر رفتن بدهم. با احساسی غیرقابل بیان از احترام و بزرگداشتی بیحد از پلهها بالا رفتم و به سردری عظیم رسیدم که در مقابل فضایی پر از ستون قرار داشت. تاثیر این پدیده خارقالعاده بر من آنچنان منکوبکننده بود که من درحالی که روی پایه ستونی نشسته بودم و در حیرت و سکوت، ستونها و ویرانههای اطراف را مینگریستم، در حدود یک ربع در همانجا میخکوب شدم؛ چنانکه گویی آن نقشهای غریب خود من را هم به ستونی تبدیل کرده بود. مسافرانی که از جنوب یا از شمال میآیند و در ساعات روز تخت جمشید را برای نخستینبار میبینند نیز کمتر از من تحتتاثیر شکوه و عظمت این آثار باستانی قرار نمیگیرند. حالا تصور کنید که کسی مانند من تا آن حد هیجانزده باشد و پس از تاریکی شب در نور جادویی سحرگاه ناگهان اینهمه شکوه و عظمت را در مقابل خود بیابد. همانطور که در جایم نشسته بودم و خیره به آن ستونهای بلند نگاه میکردم واقعا به نظر میرسید که آنها موجودات غولآسایی هستند که از قرنهای چهارهزارساله برخاستهاند تا برای مسافران مغربزمینی عجایب شرق را در سکوت، اما به بیانی گویا تعریف کنند. باید اعتراف کنم که به سختی میتوانم به یاد بیاورم که چه مدتی در آن سکوت حیرتزده غرق شده بودم. شاید خواننده عزیز، در دل به این همه حیرتزدگی و شیفتگی من بخندد، آری ولی به سختی میتوانم از این حال خودم عذر بخواهم، اما به سختی هم می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 