پاورپوینت کامل و آن صیاد لحظات ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل و آن صیاد لحظات ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل و آن صیاد لحظات ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل و آن صیاد لحظات ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
این خوشامدگویی کرمانیها بود در زمان کودکی من و هماکنون شاید به گوش خیلی از جوانان همشهریام آشنا نیاید؛ اما برای دکتر باستانی پاریزی آشنا و خوشایند بود. بخصوص اینکه به گفته دوستان، من وقتی یک کرمانی را میبینم، لهجهام غلیظتر میشود و استاد که میشنید، میخندید، تحسین میکرد و میگفت باید اینها را حفظ کرد و به اصرار میخواست که ضبط کنیم و در اختیارش بگذاریم که دوستان کردند. او از چیزی به این سادگی که بویی از فرهنگ گذشته داشت، نمیگذشت؛ همان طور که از خیلی مطالبِ به ظاهر معمولی دیگر نمیگذشت و زود کاغذ و قلمش را درمیآورد و یادداشت برمیداشت تا روزی روزگاری بجا در مطلبی به کار ببرد. بعضی وقتها همکاران مختلف ما حرفهایی میزدند که شاید در نظر عموم مردم پیشپا افتاده میآمد؛ اما او اظهار شعف و تعجب میکرد و از اهمیت همان موضوع ساده میگفت و به اصرار میخواست که آن را جدی بگیرند و دنبال کنند؛ چون به نظرش تاریخ را همین اجزای ساده تشکیل میدهد و نباید راحت از آن گذشت. بعد خودش آن را بسط میداد و اجزای پراکنده و گاه بیاهمیت را در کنارش میگذاشت و یکباره میدیدیم چه چیز مهمی به دست آمد. به این ترتیب روایتی شکل میگرفت که پارههایی از آن را کم وبیش شماری میدانستند و در مقام ترکیب و نتیجهگیری، چیز دیگری میشد که هم مفهوم بود، هم آشنا و هم شنیدنی و پذیرفتنی. این روش استاد بود و چه تعبیر رسایی آقای دکتر شفیعیکدکنی از ایشان کردهاند: «صیاد لحظات»!
«عجبی، تعجبی، بعد از نه هرگزی، آبِ رِوونی اومده، برگ گلی اُورده، قدم رو چشم ما گذاشتین، نون خُرومُرویی خوردین، نگاه وَر زیر پاتون کردین،…»
این خوشامدگویی کرمانیها بود در زمان کودکی من و هماکنون شاید به گوش خیلی از جوانان همشهریام آشنا نیاید؛ اما برای دکتر باستانی پاریزی آشنا و خوشایند بود. بخصوص اینکه به گفته دوستان، من وقتی یک کرمانی را میبینم، لهجهام غلیظتر میشود و استاد که میشنید، میخندید، تحسین میکرد و میگفت باید اینها را حفظ کرد و به اصرار میخواست که ضبط کنیم و در اختیارش بگذاریم که دوستان کردند. او از چیزی به این سادگی که بویی از فرهنگ گذشته داشت، نمیگذشت؛ همان طور که از خیلی مطالبِ به ظاهر معمولی دیگر نمیگذشت و زود کاغذ و قلمش را درمیآورد و یادداشت برمیداشت تا روزی روزگاری بجا در مطلبی به کار ببرد. بعضی وقتها همکاران مختلف ما حرفهایی میزدند که شاید در نظر عموم مردم پیشپا افتاده میآمد؛ اما او اظهار شعف و تعجب میکرد و از اهمیت همان موضوع ساده میگفت و به اصرار میخواست که آن را جدی بگیرند و دنبال کنند؛ چون به نظرش تاریخ را همین اجزای ساده تشکیل میدهد و نباید راحت از آن گذشت. بعد خودش آن را بسط میداد و اجزای پراکنده و گاه بیاهمیت را در کنارش میگذاشت و یکباره میدیدیم چه چیز مهمی به دست آمد. به این ترتیب روایتی شکل میگرفت که پارههایی از آن را کم وبیش شماری میدانستند و در مقام ترکیب و نتیجهگیری، چیز دیگری میشد که هم مفهوم بود، هم آشنا و هم شنیدنی و پذیرفتنی. این روش استاد بود و چه تعبیر رسایی آقای دکتر شفیعیکدکنی از ایشان کردهاند: «صیاد لحظات»!
من هیچ وقت سر درس استاد و کلاس رسمی ایشان ننشسته بودم؛ ولی مگر همینها درس نبود؟ تاریخی که یک سرش به شعر و ادبیات وصل میشد، یک سرش به طنز و ضربالمثل و حکایت، یک جزئش به گفتهها و شنیدههای محلی؛ اما ترکیبش نو بود و نتیجهگیریاش هوشمندانه و پیامش عبرتآموز. مثلاً گفتهاند: «خسرو پرویز از بوی پوست دباغی بدش میآمد و میگفت نامهای که برایش میفرستند، باید روی پوستی باشد که به بوی گلاب و زعفران آغشته باشد.» این یک روایت ساده است و هر مورخی میتواند کتابی پر کند از این قبیل مطالب؛ اما مهم برداشتی است که استاد بلافاصله میکرد: «در نتیجه این روش، فلان چوپان و پیلهوری که مورد اجحاف قرار گرفته، دستش هیچ وقت به شاه نمیرسید و شاه هرگز نامهاش را نمیخواند و کار به فاصله افتادن میان مردم و حکومت کشید و شد آنچه شد.» یا وقتی از فلان حاکم محلی یا فرمانروایی صحبت میکرد که نمیتوانست یک خط کتاب بنویسد و حتی بخواند، میگفت: تاریخ نشان داده پادشاهان بیسواد، عادلترند!
مجموع این خصوصیات و تیزبینیها نوشتههایش را جاندار و خواندنی میکرد. گیرم کسی تاریخخوان نباشد، حکایتها و داستانهایی که در لابهلای مطلب میآورد، آنقدر کشش داشت که خواننده را با خود پیش ببرد تا یکباره به خود بیاید و ببیند که نصف مقاله را خوانده است. او ذهن خواننده را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 