پاورپوینت کامل ملاحظاتی درباره دانش، آموزش و کتاب در شاهنامه فردوسی و ایران باستان ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ملاحظاتی درباره دانش، آموزش و کتاب در شاهنامه فردوسی و ایران باستان ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ملاحظاتی درباره دانش، آموزش و کتاب در شاهنامه فردوسی و ایران باستان ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ملاحظاتی درباره دانش، آموزش و کتاب در شاهنامه فردوسی و ایران باستان ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
شاهنامه کتاب خردورزی است، با ستایش خرد و دانش شروع می شود، خرد گرایی چون خونی حیات بخش پیکر آن را سیراب می کند و با خردورزی پایان می یابد، با اینکه درباره خرد و دانش در شاهنامه پژوهش های مفصل و ارزشمند بسیاری صورت گرفته است، در این نوشتار با رویکردی جدید به موضوع می پردازیم و آن تطبیق ابیات شاهنامه با مطالبی است که در منابع عربی از ایرانیان باستان به منزله (سر دلبران در حدیث دیگران) نقل شده است.
شاهنامه کتاب خردورزی است، با ستایش خرد و دانش شروع می شود، خرد گرایی چون خونی حیات بخش پیکر آن را سیراب می کند و با خردورزی پایان می یابد، با اینکه درباره خرد و دانش در شاهنامه پژوهش های مفصل و ارزشمند بسیاری صورت گرفته است، در این نوشتار با رویکردی جدید به موضوع می پردازیم و آن تطبیق ابیات شاهنامه با مطالبی است که در منابع عربی از ایرانیان باستان به منزله (سر دلبران در حدیث دیگران) نقل شده است.
در منابع عربی اخباری بسیاری وجود دارد که نشان از دانش دوستی ایرانیان و توصیه بسیار آنها به فراگرفتن دانش و ارج و مقام بسیار دانش و دانشمند دارد، مشابهت این مضامین در منابع عربی با برخی ابیات شاهنامه از یک سو هر گونه تردید در رواج دانش و عشق ایرانیان به دانش ورزی را برطرف کرده و از دیگر سو تأییدی است بر دیدگاه آن دسته از محققان که شاهنامه را اثری ایرانی و فردوسی را روایتگری امانتدار در نقل فرهنگ و ادب ایرانیان قبل از اسلام می دانند، اگرچه سیرابی فردوسی را از سرچشمه های زلال اندیشه اسلامی و قرآنی به هیچ روی نمی توان انکار کرد.
ارزش دانش و ادب
فردوسی دانش و خرد را برتر از هر چیزی می داند:
چنین داد پاسخ که دانش به است / خردمند خود بر جهان بر مه است //
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱)
در فرهنگ ایرانیان باستان، دانش بهترین موهبت الهی به بندگان است:
از حکمت های ایرانی: افضل ما أعطی العبد فی الدنیا الحکمه و فی الاخره الرحمه: بهترین چیزی که در دنیا به آدمی داده شده حکمت و در آخرت رحمت است. (ابن مسکویه، بی تا: ۶) و نیز (زمخشری، ۱۴۱۲: ۴/ ۴۲)
از پند های آذرباد: و لیکن العلم احظی الاشیاء و اکرمها علیک: باید که بهترین و گرامی ترین چیز نزد تو دانش باشد. (ابن مسکویه، بی تا: ۲۶)
از بزرگمهر نقل شده است: «حسبک من جلاله العلم ان کلا یدعیه و ان لم یکن من اهله و حسبک من خساسه الجهل ان کلا ینتفی منه و ان کان من اهله»: برای درک ارزش دانش همین کافی است که همگی مدعی آن هستند و برای بی ارزشی نادانی همین کافی است که همگی منکر آنند اگرچه نادان باشند. (مواردی، ۱۹۸۸: ۱۵۲)
از نظر بزرگمهر، بالاترین مرتبه شرف و بزرگی، از آن دانشمندان است:
همچنین بزرگمهر گفته است: أرفع منازل الشَّرف لأهله العلم والأدب. (قرطبی، بی تا: ۱/۱۱۰)، بالاترین جایگاه شرف، دانش و ادب است.
بزرگمهر گفته است: العالم کبیر وإن کان صغیراً والجاهل صغیر وإن کان کبیراً (وطواط، بی تا: ۱۲۴)؛ ترجمه: دانشمند بزرگ است اگرچه کوچک باشد، نادان حقیر است اگرچه به ظاهر بزرگ باشد.
از نصایح بزرگمهر به فرزندش به روشنی می توان جایگاه والای دانش را فهمید:
أوصی بزرجمهر ابنه فقال: یا بنی علیک باستنباط العلم و بثه تجد به العز فی العاجله و الشرف فی الآجله و لا تکونن کالبهائم ان جاعت رعت و ان شبعت نامت: بزرگمهر به پسرش وصیت کرد: ای پسرم وظیفه تو کسب علم و انتشار آن است تا در حال و آینده به عزت و بزرگی دست یابی. مثل چارپا نباش که اگر گرسنه شد می چرد و اگر سیر شد می خوابد. (مواردی، ۱۹۸۸: ۱۵۳)
تشبیه دانش و خرد به گنج
از دیدگاه فردوسی جایگاه دانش و خرد در حدی است که آن را به گنج بی پایان تشبیه می کند:
دلی کز خرد گردد آراسته / یکی گنج گردد پر از خواسته (فردوسی، ۱۳۸۷: ۳۱۸)
این تشبیه فردوسی در عبارت حکیمانه زیر از بزرگمهر دیده می شود:
وقیل لبزر جمهر: أیُّ الاکتساب أفضل؟ قال: العلمُ والأدب کنْزَانِ لا یَنْفَدان، وسِرَاجان لا یُطْفآن، مَنْ نالهما نَالَ أسبَاب الرشاد وعَرَفَ طریق المَعَاد، وعاش رفیعاً بین العِبَاد: از بزرگمهر پرسیده شد بهترین کسب آدمی چیست؟ گفت: دانش و ادب است که دو گنج پایان ناپذیر و دو چراغ خاموش نشدنی هستند، هر کس به آنها دست یابد به راه راست دست می یابد و راه آخرت را می آموزد و در میان بندگان با سربلندی زندگی می کند. (قیروانی، ۱۳۷۲: ۲/۵۱۱)
دانش، موجب آرامش
بیاموز و بشنو ز هر دانشی / که یابی ز هر دانشی رامشی (فردوسی، ۱۳۸۷: ۹۳)
از پندهای ایرانیان: و کن عالما لتقر عینک بما أوتیت: دانشمند باش تا چشمت به واسطه آنچه به تو می دهند روشن باشد. (ابن مسکویه، بی تا: ۷۴)
تشبیه دانش به نور و چراغ
فردوسی در ابیات زیر دانش را مایه روشنی دل دانسته است:
ز دانش بود جان و دل را فروغ / نگر تا نگردی به گرد دروغ //
ز دانش در بی نیازی مجوی / وگر چند ازو سختی آید به روی //
کجا مرد را روشنایی دهد / ز رنج زمانه رهایی دهد (فردوسی، ۱۳۸۷: ۲/۱۴۸۷)
ز شمشیر دیوان خرد جوشن است / دل و جان داننده زو روشن است (همو: ۱۵۳۰)
در عبارت حکیمانه زیر، انوشروان، قلب دانشمند را مانند خانه ای دانسته است که در آن چراغ روشن است:
قال أنوشروان: قلب العالم کبیت فیه مصباح، لا یضیق عن تظاهر النور فیه بل یتسع للنظر ویزید فی الضیاء: قلب دانشمند مانند خانه ای است که در آن چراغی (روشن) است به سبب وجود نور تنگ نیست بلکه در دیدگان وسیع است و نورش در افزایش. (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱/۷۳)
در عبارت زیر نیز دانش به نور تشبیه شده است:
از پندهای ایرانیان: فمن فهم عن الایام أورث زیاده، و سطع نور علمه، و لم یفتقر الی غیر نفسه: هرکس از روزگار یاد بگیرد کمالش افزایش می یابد، نور دانشش پرتو می دهد و به کسی جز خودش محتاج نمی شود. (ابن مسکویه، بی تا: ۷۹)
رشد عقل در سایه دانش
ارزش دانش تا آنجاست که عقل و روان هم بدون آن رشد نمی کند:
انوشروان در پاسخ به موبدی که می پرسد، دانش برای چه کسی سودمند است؟ و چه کسی از آسیب در امان است:
بپرسید دانش کرا سودمند / کدامست بی دانش و بی گزند //
می گوید:
چنین داد پاسخ که هر کو خرد / بپرورد جان را همی پرورد (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۵۸۱)
این دیدگاه در سخنان اردشیر نیز دیده می شود:
وقال أردشیر بن بابک: نموّ العقل بالعلم: رشد عقل به واسطه دانش است. (قرطبی، بی تا: ۲/۱: ۵۳۶)، (ابن قتیبه، بی تا: ۳/۲۰۷)، (آبی، ۱۹۹۰: ۷/۷۹)
مشورت با دانشمندان
مقام و جایگاه والای دانشمندان را از توصیه به مشورت با آنان می توان دریافت، فردوسی مشورت کردن حاکمان با خردمندان را آیین شاهان ایرانی می داند:
مزن رای جز با خردمند مرد / از آیین شاهان پیشی مگرد (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۲۴۱)
در جایی دیگر حاکمان را توصیه به مشورت با دانایان می کند:
چو مهتر شدی کار هشیار کن / ندانی تو داننده را یاد کن (همو: ۱۸۳۲)
قال بعض ملوکهم (الفرس): یکاد الملک أن یکون مستغنیاً عن کل شیء إذا کان حکیماً إلا عن شیء واحد و هو المشوره. (آبی، ۱۹۹۰: ۷/۷۸): یکی از شاهان ایرانی گفته است: حکومت وقتی در دست فردی حکیم باشد تقریبا از همه چیز بی نیاز است جز مشورت. برای اطلاع بیشتر نک: (سبزیان پور، ۱۳۸۹: ۱۳۷)
برتری دانش بر مال و ثروت
مال و ثروت و از آن ارزشمند تر گنج، چیزی است که در نظر همه مردم و در همه ادوار تاریخی گره گشا و کارساز بوده است، فردوسی به تبع اندیشه های ایرانی با اینکه ارزش پول و ثروت را در مناسبات اجتماعی می داند، دانش را برتر از گنج می پندارد:
در دانش از گنج نامی تر است / همان نزد دانا گرامی تر است //
سخن ماند از ما همی یادگار / تو با گنج دانش برابر مدان (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۵۸۳)
برتری دانش بر مال و ثروت را در این سخنان بزرگمهر می بینیم:
قیل لبزرجمهر: العلم افضل ام المال؟ فقال: بل العلم. قیل: فما بالنا نری العلماء علی ابواب الاغنیاء و لا نکاد نری الاغنیاء علی ابواب العلماء؟ فقال: ذلک لمعرفه العلماء بمنفعه المال و جهل الاغنیاء بفضل العلم: به بزرگمهر گفته شد: دانش برتر است یا ثروت؟ گفت: البته دانش، گفته شد: چرا ما دانشمندان را به در خانه ثروتمندان می بینیم ولی ثروتمندان را به در خانه دانشمندان نمی بینیم؟ گفت: زیرا دانشمندان ارزش ثروت را می دانند ولی ثروتمندان ارزش دانش را نمی دانند. (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۵)، (ابن قتیبه، بی تا: ۲/ ۱۳۷) و (ابن الجوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۳۸)
این دیدگاه اختصاص به بزرگمهر ندارد، اردشیر به عنوان یک حاکم قدرتمند، باید همه چیز را در ثروت و قدرت ببیند ولی ارزش دانش را بیشتر از گنج می داند:
قیل لأردشیر: أیها الملک الرفیع الذی حَلَب العصور، وجرّب الدهور، أی الکنوزِ أعْظمُ قدراً؟ قال: العلم الذی خفّ محمله، فثقُلَتْ مفارقته، وکَثُرَتْ مرافقته، وخَفیَ مکانه، فأُمنَ من السَّرَقِ علیه؛ فهو فی الملأ جَمَال، وفی الوَحدَه أنیس، یرأسُ به الْخَسیس، ولا یمکن حاسدک علیه انتقاله عنک. قیل له: فالمال؟ قال: لیس کذلک. مَحمْلُه ثقِیل، والهمُّ به طَویل؛ إن کنت فی مَلأ شغلک الفِکْرُ فیه، وإن کنت فی خَلْوَه أتعبتک حراسته: به اردشیر گفته شد: ای پادشاهی که شیرِ پستانِ روزگار را دوشیدی و زمانه را تجربه کردی، کدام گنج ارزشمند تر است؟ گفت دانشی که حمل آن آسان است، جداییش سخت است و رفاقتش بسیار، جایگاهش پنهان و از سرقت در امان است، در جمع موجب زیبایی و در تنهایی موجب انس و الفت است، فرومایه با آن به بزرگی می رسد و حسود نمی تواند آن را از تو بگیرد به او گفته شد: مال و ثروت چه؟ گفت: مال اینگونه نیست حملش دشوار و اندوهش طولانی است اگر در جمع باشی فکرش تو را مشغول می کند و اگر تنها باشی محافظتش تو را به رنج می اندازد. (قیروانی، ۱۳۷۲: ۱/۲۱۹)
عزت شاهان در همنشینی با دانشمندان
به شهادت تاریخ، قدرت مطلق و امکانات مالی شاهان، اقتضا می کرد که با استبداد و خود محوری به کسی اهمیت ندهند و جز خود کسی را قبول نداشته باشند، فردوسی از زبان بزرگمهر، عزت و ارجمندی شاهان را به همنشینی با دانشمندان می داند:
بدانگه شود تاج خسرو بلند / که دانا بود نزد او ارجمند //
چو دارد ز هر دانشی آگهی / بماند جهاندار با فرهی
[۱]
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۴۸۸)
این دیدگاه فردوسی ریشه در فرهنگ باستانی ایرانیان دارد:
قال: أی الساعی خیر صحبه؟ قلت: صحبه العلماء الأخیار. (ابن مسکویه، بی تا: ۳۶، از پاسخ های بزرگمهر به سؤال ها)؛ پرسید: چه کسی برای همنشینی بهتر است؟ گفتم دانشمندان برگزیده.
از سخنان بزرگمهر: و أکثر ما ینتفع به السلطان صحبه العلماء و الاستکثار من العلم، فان من فضیله العلم أن صاحبه کلما استکثر منه أحب أن یزداد منه و هذا هو الحرص الممدوح: بیشترین چیزی که شاهان از آن فایده می برند، همنشینی با دانشمندان و کسب دانش است، از خوبی های دانش این است که صاحبش هرچه بیشتر می یابد، دوست دارد که علمش بیشتر شود و این حرصی پسندیده است. (ابن مسکویه، بی تا: ۴۷)
سئل بزرگمهر فقیل بأی شیء یظهر عز الملک؟ فقال بثلاثه أشیاء: حب أهل الفضل
[۲]
. (غزالی، ۱۹۶۸: ۶۴)؛ ترجمه: از بزرگمهر پرسیده شد: با چه چیزی عزت شاه معلوم می گردد؟ گفت: با ۳ چیز: علاقه به دانشمندان….
پادشاه روم از قباد پرسیده است: چه چیزی برای عاقل سودمند تر است؟ و چه چیزی برای او زیان بارتر است؟ گفت: أنفع الأشیاء له مشاوره العلماء و التجربه و التؤده؛ و أضرها له الکسل و اتباع الهوی و العجله فی الامور. (ابن مسکویه، بی تا: ۴۲) سودمند ترین کار، مشورت با دانشمندان و تجربه و تأمل است و زیان بارترین کار تنبلی، اطاعت از نفس و عجله در کارهاست.
از پاسخ های انوشروان به سؤال ها: قیل: سمعناکم تقولون: هلاک الملوک فی الدنیا و الآخره فی خصله لا ترتفع معها حسنه. فنحب أن نعرف هذه الخصله حق معرفتها. قال: استصغار أهل العلم و الفضل. (ابن مسکویه، بی تا: ۵۷): شنیده ایم که می گویید: نابودی پادشاهان در دنیا و آخرت در یک صفت است که هیچ کار نیک دیگری با وجود آن ارزش پیدا نمی کند. دوست داریم این ویژگی را بشناسیم. گفت: (انوشروان) کوچک شمردن دانشمندان و اهل فضل
قیل: فما الخصله الواحده الجامعه لنفی قاله الحسده و الأعداء عن الملوک؟ قال: (انوشروان) أن یکون متعلقا بمجالسه العلماء و أهل الفضل، آخذا بمحاسن أفعالهم: گفته شد کدام خصلت است که مانع سخنان حسودان و دشمنان در باره شاهان می شود؟ در پاسخ گفت: اینکه علاقمند به همنشینی با دانشمندان و اهل فضل باشند و از کار های نیک آنها پیروی کنند. (ابن مسکویه، بی تا: ۶۰)
فی رساله کسری إلی الهرمزان: اما بعد: فإنه لو کان الملوک یعرفون من حاجتهم إلی ذوی الرأی مثل الذی یعرف أهل الرأی من حاجتهم إلی الملوک لم یکن عجباً أن تری مواکب الملوک علی أبواب العلماء، کما تری مواکب العلماء علی أبواب الملوک. (آبی، ۱۹۹۰: ۷/۶۵)؛ ترجمه: از نامه کسری به هرمزان: اگر شاهان احتیاج خود را به دانشمندان به اندازه نیاز دانشمندان به شاهان می دانستند، تعجبی نداشت که خیل شاهان را در درگاه دانشمندان ببینی همانطور که جمع علما را در دربار شاهان می بینی.
احترام به دانشمندان از پند های برگزیده و نوشته بر تاج انوشروان بوده است:
خداوند ادب را خدمت کنید. (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۷، از پند های مکتوب بر تاج انوشروان)
ز گهواره تا گور دانش بجوی
حکیم طوس توصیه می کند دانش بیاموزید و لحظه ای از فراگرفتن دانش غفلت نکنید، همچنین معتقد است که سزاوار است آدمی تن خود را برای آموختن و یادگیری به رنج اندازد:
ز هر دانشی چون سخن بشنوی / از آموختن یک زمان نغنوی (فردوسی، ۱۳۸۷: ۲)
به رنج اندر آری تنت را رواست / که خود رنج بردن به دانش سزاست (همو: ۳)
از نظر بزرگمهر نیز دانش آموختن زمان ندارد مادامی که آدمی از نعمت حیات برخوردار است باید بیاموزد:
بزرگمهر گفته است: من صلح له العُمْرُ صلح له التعلمُ: برای هرکس که عمر ممکن و مهیا باشد یادگیری هم ممکن است. (ابن قتیبه، بی تا: ۲/۱۴۲)
مطلب بالا در حکمت های منسوب به ایرانیان به تعبیری دیگر آمده است:
و لا یمنعنک من العلم تقادم السن و الکبر، فتلک حقیق بطلبه ما قدر لک العمر، لأن العلم أکثر من أیام العمر: کمی و زیادی عمر مانع دانش آموزی تو نشود تا زمانی که برای تو عمری مقرر شده است شایسته است به دنبال آن باشی زیرا میزان دانش بیشتر از روزهای زندگی است. (ابن مسکویه، بی تا: ۴۸)
و احذر من تشبه بالعلماء و صلهم و استمع آدابهم و احفظ مواعظهم، و توق حدیثهم و ما یحاموه عله من ریاستهم المزوره: از کسانی که خود را شبیه دانشمندان می کند دوری کن. به آنها (دانشمندان) بپیوند، ادب آنها را بیاموز و پند هایشان را به کار بند. (ابن مسکویه، بی تا: ۴۸)
دانش آموختن در فرهنگ ایرانیان آنقدر مهم بوده است که بر تاج انوشروان نوشته شده بود:
از آموختن ننگ مدارید. (مستوفی، ۱۳۸۷: ۱۱۹، از پند های تاج انوشروان)
دانش آموزی همواره سخت بوده و خسته کننده، در عبارت زیر می بینیم که ایرانیان با آگاهی و ریزبینی توصیه به سخت کوشی و اجتناب از تنبلی می کنند:
از پند های ایرانیان: أحسن الاداب…. و لا یتوانی فی العلم اذا طلبه. (ابن مسکویه، بی تا: ۱۷): بهترین شیوه این است… که آدمی در طلب دانش سستی نکند.
از موانع بزرگ یادگیری شرم و حیا است، بزرگمهر با فراست و باریک بینی به این نکته اشاره کرده است:
بزرگمهر: و لا تستحی من استفاده العلم و التعلم. (ابن مسکویه، ۱۴۱۶: ۴۸)؛ ترجمه: در دانش و یادگیری شرم نداشته باش.
از سخنان اردشیر نیز می توان به اهمیت و ارزش یادگیری و دانش آموختن پی برد:
قیل لاردشیر: ما العلم و الشرف فی الاقدار؟ قال: علم تستنبطه فتعلمه من لا یعلم: جایگاه دانش و بزرگی چیست؟ گفت: دانشی است که آن را دریابی و به کسی که نمی داند آموزش دهی (مواردی، ۱۹۸۸: ۱۵۳)
تأثیر این سخن را در قابوس نامه به صورت زیر می بینیم:
و از آموختن و شنیدن سخن ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی. (عنصر المعالی، ۱۳۶۶: ۳۳)
برتری دانشمندان نسبت به شجاعان
العلماء کانوا أحمد عند الأولین، أم الشجعان؟ قال: بل العلماء، لأن منفعتنا الیوم بعلمهم کمنفعه الذین کانوا معهم فی زمانهم: از نظر پیشینیان دانشمندان برترند یا شجاعان؟ در پاسخ گفت: البته دانشمندان زیرا فایده ای که امروز از علم آنها نصیب ما می شود مانند کسانی است که در زمان آنها زندگی می کردند. (ابن مسکویه، بی تا: ۴۲، جواب کسری قباد به پادشاه روم)
تشبیه علم و عمل به روح و بدن
فردوسی حرف زدن و عمل نکردن را پایان زندگی می داند و چنین فردی را در شمار مردگان می داند:
کسی را که آید زمانش به سر / ز مردی به گفتار جوید هنر (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۶۲۹)
علم بی عمل و ادعای زیادی از دیرباز روح آزادگان را می آزرده است، ایرانیان به همه زوایای زندگی توجه داشته اند به همین سبب معتقد بودند علم بی عمل ناقص و بی فایده است:
العلم روح و العمل بدن و العلم اصل و العمل فرع و العلم والد و العمل مولود. و کان العمل لمکان العلم و لم یکن العلم لمکان العمل: دانش روح است و عمل بدن، دانش اصل است و عمل فرع، دانش پدر است و عمل فرزند، عمل جانشین علم است و علم جانشین عمل نیست. (ابن مسکویه، بی تا: ۷، از پند های ایرانی)
العلم و العمل قرینان کمقارنه الروح للجسد: لا ینفع احدهما الا بالاخر: علم و عمل دو همنشین مانند روح و جسمند که یکی بدون دیگری فایده ای ندارد. (همو: ۷)
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 