پاورپوینت کامل معرّفی و نقد و بررسی پندهای مکتوب بر تاج انوشروان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معرّفی و نقد و بررسی پندهای مکتوب بر تاج انوشروان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معرّفی و نقد و بررسی پندهای مکتوب بر تاج انوشروان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معرّفی و نقد و بررسی پندهای مکتوب بر تاج انوشروان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
یکی از شیوههای تربیتی ایرانیان باستان، نوشتن پندهای اخلاقی بر ابزار و لوازم زندگی، از جمله تاج انوشروان بوده است. بر این تاج بزرگ بیش از صد پند حکیمانه نوشته شده بود. در این پندها که جنبه تربیتی داشته است، نه تنها هیچگونه ناسازگاری با اخلاق اسلامی دیده نمی شود، بلکه بسیاری از آنها به آیات و روایات اسلامی شباهت بسیار دارد.
چکیده
یکی از شیوههای تربیتی ایرانیان باستان، نوشتن پندهای اخلاقی بر ابزار و لوازم زندگی، از جمله تاج انوشروان بوده است. بر این تاج بزرگ بیش از صد پند حکیمانه نوشته شده بود. در این پندها که جنبه تربیتی داشته است، نه تنها هیچگونه ناسازگاری با اخلاق اسلامی دیده نمی شود، بلکه بسیاری از آنها به آیات و روایات اسلامی شباهت بسیار دارد.
در این مقاله ضمن معرفی، دسته بندی و رسم نمودار موضوعی، از یک سو این پندها را با قرآن و احادیث اسلامی مقایسه کرده ایم، از دیگر سو شواهدی مبنی بر رواج و اصالت آنها در ایران باستان ارائه کرده ایم یکی از نتایج این پژوهش معرفی پیشینه فرهنگی و تربیتی بسیار والای ایرانیان باستان است که از حلقه های طلایی زنجیره حکمت و اخلاق تاریخی بشری محسوب شده و در سیر تکامل خود به اخلاق اسلامی که کاملترین و عالی ترین اخلاق انسانی است، ختم می شود.
کلید واژه: پند اخلاقی، حکمت انوشروان، تاج، اخلاق اسلامی، اخلاق ایران باستان.
مقدّمه
از سخن خاقانی معلوم می گردد که بر تاج انوشروان پند های بسیاری نوشته شده بود زیرا در قصیده معروف ایوان مداین درباره انوشروان میگوید: کسی که پندهای بسیاری در تاج سرش پیدا بود امروز صد عبرت در مغز او که در گذر زمان از بین رفته، وجود دارد:
بس پند که بود آنگه بر تاج سرش پیدا صد پند نو است اکنون در مغز سرش پنهان
(خاقانی، ۱۳۶۸: ۳۵۹)
او در بیت دیگری نیز به این پندها اشاره کرده و می گوید: ادب را بر تاج انوشروان رقم زدهاند:
حــرز جـان سـاز ادب کـایــن کلمـه بـــر ســر افســر کســری رقــم اســت
(همان: ۸۲۱)
عبید زاکانی در ابتدای رساله صد پند به این پندها اشاره کرده میگوید: «از پندهای بسیار استفاده کردهام علی الخصوص… پندنامه پادشاه عالم، خسرو کامگار عادل، انوشروان بن کسری که بر تاج مرصعش نبشته بود.» (زاکانی، ۱۹۹۹: ۳۱۷)
سنت پند نویسی بر تاج، اختصاص به انوشروان نداشته است زیرا بر اساس آنچه در گلستان سعدی آمده، بر تاج کیخسرو نیز این دو بیت نبشته بود:
چـه سالهای فراوان و عـمرهـای دراز کـه خلـق بـر سر ما بر زمین بخواهد رفت
چنانکه دست به دست آمده است ما را بـه دسـتهـای دگـر همچنان بخواهد رفت
(سعدی، ۱۳۶۸: ۱۲۰)
حمداله مستوفی، در تاریخ گزیده (۱۳۸۷: ۱۲۰- ۱۱۸) بیش از ۱۳۰ پند حکیمانه از تاج انوشروان نقل کرده است. سعید نفیسی به این پندها که بر تاج مرصع و مکلل به جواهر ده پهلو که در دخمه خود گذاشته بود، به تفصیل اشاره کرده است. این پندها در ده بخش آمده و هر بخش اختصاص به یک پهلوی تاج دارد و در هر پهلو نزدیک به ۱۰ پند وجود داشته است. امیرخیزی در مجله دانشکده ادبیات تبریز (۱۳۴۴: ۳۷۸-۳۹۰) فقط به ذکر ده پند پهلویِ اول پرداخته است.
در وصف این تاج گفتهاند
[۱]
: این تاج سنگین را با زنجیری زرین به سقف ایوان آویزان کرده بودند و انوشروان پس از نشستن در جایگاه، سر خود را درون آن قرار میداد. برای اطلاع بیشتر (نک: نفیسی، ۱۳۱۰: ۶۲۳-۶۲۶)، (یوسفی، ۱۳۶۶: ۲۹۷) و (شمیسا، ۱۳۷۸: ۱۴۰)
پندهای تاج انوشروان در سبکی ساده و روان با جملاتی کوتاه و پرمعنا بیان شده است که بدایعی بلخی آنها را به نظم در آورده است و رضا قلی خان هدایت در کتاب مجمع الفصحاء (۱۳۸۲: ۱/۶۲۴) و نفیسی در مجله مهر (۱۳۱۳: ۲۵۴-۲۶۳) آنها را به چاپ رسانده اند.
بررسی و تحلیل
ایرانیان از دیرباز مشهور به داشتن پند و اندرز بوده اند، ابن طقطقی (۱۸۶۰: ۲۲) در خصوص علوم مختص به ملتهای مختلف، یکی از مختصات فرهنگی ساسانیان را در کنار آداب و تاریخ و هندسه، حکمت و پند و اندرز می داند. عبدالرحمان بدوی (بی تا: ۱۲) علت انتساب بسیاری از حکمتهای عربی را به ایرانیان، شهرت این قوم به حکمت و اندرز می داند: «لأن الفرس کانوا معروفون منذ القدیم بهذا النوع من الأدب»: زیرا ایرانیان از قدیم مشهور به این نوع ادبی بودهاند.
از دیگر سو، سنت پندنویسی بر ابزار و لوازم زندگی در ایران باستان بسیار رایج بوده است. سبزیان پور در یک پژوهش، با استناد به منابع عربی، دهها پند مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی را در ایران باستان نشان داده است از جمله: انگشتر (۱۴ پند)، بازو (۳ پند)، پرده (۱ پند)، تابلو (۱ پند)، تابوت (۲ پند)، تخت (۱ پند)، چادر و خرگاه (۱ پند)، دروازه شهرها (۱۲ پند)، دستار (۴ پند)، دیوار مقبره (۵۴ پند)، دیوار قصر (۳ پند)، سردر کاخ (۱ پند)، سفره (۳ پند)، سنگ قبر (۳ پند)، شمشیر (۱ پند)، صخره (دهها پند)، طاق ایوان (۱ پند)، عصا (۹ پند)، فرش (۴ پند). از نکته های مهم در اهتمام ایرانیان به این پندها، استفاده از طلا، آب طلا، زعفران، گلاب، چوب آبنوس و پارچه های زربفت و نفیس بوده است. (نک: سبزیان پور، ۱۳۹۰، نگاهی…: ۱۵۱-۱۶۷) هر چند در منابع عربی هیچ قرینهای برای پندهای تاج انوشروان نیافتهایم
[۲]
ولی با توجه به رواج گسترده پند نویسی بر ابزار و لوازم زندگی در ایران باستان که عموما در منابع عربی به آنها اشاره شده، وجود این پندها بر تاج انوشروان معقول مینماید.
حاصل این پژوهش معرفی حلقهای طلایی از فرهنگ و تمدن و اخلاق بشری است که به سبب ریشه در عقل و وحی همسو و همسان با کاملترین و برترین مکتب اخلاقی یعنی فرهنگ اسلامی است.
موضوع پندهای تاج انوشروان
موضوع این پندها عبارت است از:
حدود صد پند اخلاقی (بایدها و نبایدها)، چهل و هفت پند اجتماعی، سی و چهار پند عقلانی، هفده پند سیاسی، پانزده پند دینی، هفت پند بهداشتی و شش پند مربوط به دانش و معرفت (نک: جدول و نمودار)
پندهای ایرانی و اسلامی
چنانکه ملاحظه می شود بخش اعظم این پندها اخـلاقی است که بـه دو دسته شایست و ناشایست تقسیم میشوند، به یقین میتوان ادعا کرد هیچ یک از این پندها با اصول اسلامی و عقلانی و معیارهای حاکم بر روزگار ما (با یک فاصله هزار و پانصد ساله) در تضاد نیست و هیچ یک از آنها غریب و ناآشنا نمینماید، انگار برگرفته از سخنان بزرگان دین اسلام است. تنها پندی که عجیب می نماید «غم نخوردن بر مرگ دختران» است
[۳]
.
به اعتقاد ما بی سبب نیست که ایرانیان بیش از هر ملت دیگری از فرهنگ اسلامی استقبال کردند و در راه نشر و توسعه معارف و علوم آن سرآمد دیگر ملل بویژه عرب ها شدند. (نک: مطهری، ۱۳۵۷: ۴۳۵-۶۶۱) بیشک یکی از عوامل گرایش سریع ایرانیان به دین اسلام و پذیرش آییـن محمدی، جریانهای فکری مشترک در اندیشههای ایرانی و اسلامی است. این اشتراک، نشانگر زنجیرهای از حکمت و معرفت تاریخی است که با معیارهایی چون تجربه، واقعنگری، خردمندی و تعالیم ادیان قابل درک و فهم است
[۴]
.
به همین سبب است که در مقابلِ استقبالِ ایرانیان از فرهنگ اسلامی، ادب عربی نیز آغوش خود را برای مهمانان ایرانی باز میکند. احمد امین میگوید: «هؤلاء العرب الذین أخذوا بحظٍّ من الثقاف الفارسی ملأوا الدنیا فی هذا العصر العباسی علماً و حکم»: اعرابی که در عصر عباسی از فرهنگ فارسی بهرهمند شدند، دنیا را پر از علم و حکمت کردند. (امین، بی تا: ۱/۱۸۱)، احمد امین در ادامه ضمن اشاره به برخی حکمتهای ایرانی میگوید: «و کانت هذه المعانی الفارسیه تُسرق و تنظم أو تحتذی» در عصر عباسی، حکمتهای ایرانی یا سرقت میشد و به شعر درمیآمد
[۵]
یا اینکه مانند آنها گفته میشد. برای اطلاع بیشتر نک: (همان: ۱/۱۸۹ – ۱۹۰)
«هارون الرشید» به کسایى، مربى پسرش توصیه مىکند که پندهاى ایرانى را به او بیاموزد (ابن ابىالحدید، ۱۲۷۱: ۴/۱۳۷). مأمون کتاب «جاودان خرد» را برتر از حکمت های عرب مىداند. (عاکوب، ۱۳۷۴: ۱۰۱) از سلیمان بن عبد الملک نقل شده: «عجبت لهذه الأعاجم، ملکت طول الدهر، فلم تحتج إلى العرب، وملکت العرب فلم تستغن عنهم.»: از این ایرانیان در شگفتم، در طول تاریخ حکومت کردند و هرگز به عرب ها نیازمند نشدند و زمانی که عرب ها حکومت کردند از آنها بی نیاز نشدند. (آبی، ۱۴۲۴: ۳/۴۱)
استقبال از حکمتهای ایرانی در حدی صورت میگیرد که بسیاری از نویسندگان عرب چون جاحظ (۱۹۸۳: ۴۱) و ماوردى (۱۹۵۵: ۲۱۶) پس از نقل سخن پیامبر (ص) سخن ایرانیانى چون بزرگمهر را مىآورند، این شیوه در منابع قدیم عربی امری رایج گردیده است، تا آنجا که عامرى از حکماى قرن چهارم پس از نقل مطلبى از شاپور، پسر اردشیر مىگوید: «هَذَا مِنْ حَقِّهِ أَنْ یُکْتَبَ بِمَاءِ الذَّهَب»: شایسته است که این مطلب با آب طلا نوشته شود. و جملههایى مانند «قانون کبیر فى السیاسه» در ابتداى جملههاى مربوط به شاهان و حکیمان ایرانى در کتاب او دیده مىشود. نک: (عامرى، ۱۳۶۶: ۲۹۷). ابن ندیم «عهد اردشیر»، «کلیله و دمنه» و «یتیمهى ابن مقفع» را از کتابهایى مىداند که همگى بر خوبى آنها متفق علیه هستند. (ابن ندیم، بىتا: ۱۲۶)
به اعتقاد ما یکی از دیگر عواملی که موجب استقبال عرب ها از فرهنگ ایرانی شد، گزینش و گلچین موضوعاتی بود که از شباهت و همسویی با فرهنگ اسلامی برخوردار بوده از دیگر سو، مضامین ناهمگون و مخالف با فرهنگ اسلامی، به سبب ملاحظات سیاسی و اعتقادی حذف گردید. در هر حال آنچه قابل تأمل است اینکه در ایران باستان موضوعات اخلاقی بسیاری وجود داشته که با فرهنگ اسلامی سازگار بوده است. اما معلوم نیست که جریانهای ضد عرب و شعوبی و نیز مترجمان و راویان فرهنگ ایرانی تا چه اندازه در اسلامی کردن آنها نقش داشتهاند
[۶]
.
با این تفاصیل دوفوشه کور (۱۳۷۷: ۲۰) میگوید: «به دشواری می توان میان یک اندرز منسوب به افلاطون و یک اندرز منسوب به انوشروان و یا علی (ع) فرق نهاد.» ذبیح اله صفا میگوید: «وقتی از ادب پهلوی که اندرز نامههای آن مشهورست به ادب فارسی برسیم یکبار دیگر به نحو جدید از کیفیت ادامه اندیشه ها و موضوعات قدیم در آثار فارسی عهد اسلامی باز می خوریم.» (صفا، ۱۳۶۸: ۳۸۳) تفضلی (۱۳۷۶: ۱۸۰) معتقد است: «اخلاقیات مهمترین بخش ادبیات پهلوی را تشکیل می دهد…آنچه از این آثار به زبان پهلوی مانده، اندک است و باید آنها را در کتابهای دوران اسلامی جستجو کرد.»
حکمتهای موجود در شاهنامه، گلستان، بوستان، قابوس نامه، کلیله و دمنه، ادب الصغیر و… به همان اندازه با کلمات قصار نهج البلاغه قابل تطبیق است که با سخنان منسوب به انوشروان و بزرگمهر
[۷]
. برای نمونه دو مقاله زیر را با هم مقایسه کنید: (سبزیان پور، ۱۳۸۸: تأثیر پند…: ص ۹۱-۱۲۴) و (همو، ۱۳۸۸: تأثیر نهج…: ۱۰۵-۱۲۵) تلاش ما در این تحقیق بر ارائه و دسته بندی همه پندهایی است که منسوب به تاج انوشروان است، این پندها را در هفت بخش با هفت عنوان مختلف دسته بندی کرده، برای سهولت و دسترسی به عناوین آنها، آنها را در جدول، سپس بر اساس نمودار رسم کردهایم. در پی نوشت به مناسبت، شواهدی از فرهنگ اسلامی و ایرانی را نقل کرده تا همسویی و یکسانی این موضوعات را در دو فرهنگ ایرانی و اسلامی نشان دهیم.
لازم به یادآوری است که در این پژوهش برای رعایت اختصار از ترجمه آیات قرآن و احادیث به سبب دسترسی همگان خودداری و از سه علامت اختصاری «ن.»، «م.» و «ب» به ترتیب به جای مقاله ده پند انوشروان (نفیسی، ۱۳۱۰) و تاریخ گزیده (مستوفی، ۱۳۸۷) و (بدایعی، ۱۳۱۳) استفاده کردهایم.
اندرزهای اخلاقی بر تاج انوشروان
سراسر این پندها، درباره تربیت اخلاقی و رعایت اعمال و کردار انسانی چون راستگویی، تواضع، جوانمردی، دوری از آزار و اذیت، میانه روی و… در زندگی روزمره است که به نوعی بیانگر اهمیت تعلیم و تربیت اخلاق در روزگار انوشروان می باشد. بخش عمدهی این پندها شامل صفات نیک اخلاقی است، از جمله:
صفات نیک اخلاقی
تواضع «بهر جا که روید به زیر بنشینید
[۸]
. (م. ۱۱۹)» صبر «بوقت نیکی صبوری کنید. (م. ۱۱۹)؛ کم آزاری و بردباری پیشه کنید. (ب. ۱۸۶)؛ بر بلا صبر کنید
[۹]
. (ب. ۱۸۶)» عزت نفس «ناخوانده بمهمان کس مروید
[۱۰]
. (م. ۱۱۹؛ ن. ۶۲۵ـ ۶۲۶) حاجت از مهتران خواهید. (م. ۱۱۹) و از دزدان عطا مپذیرید.
[۱۱]
(ن. ۶۲۴)؛ از سفلگان و ناکسان حاجت مخواهید
[۱۲]
. (م. ۱۱۹) از نوکیسه وام مخواهید. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۴) نان خود بر سفره [دیگران] مخورید
[۱۳]
. (م. ۱۱۸؛ ن. ۶۲۴)» قدرشناسی «و قدر مردم بشناسید
[۱۴]
. (ن. ۶۲۵)» میانه روی و قناعت «و اگر توانگری خواهید قناعت کنید
[۱۵]
. (ن. ۶۲۴) ؛ خرسندی را کار بندید. (م. ۱۱۹) پای باندازه گلیم فراکشید
[۱۶]
. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۵)؛ هزینه باندازه خزینه کنید تا از نیاز برهید
[۱۷]
. (م. ۱۱۷و ن. ۶۲۵)» راستگویی «خویشتن را به راستی معروف کنید
[۱۸]
. (ب. ۱۸۶) هر چه بزبان گوئید، در دل همان دارید
[۱۹]
. (م. ۱۱۹)» مدارا «و دل همه کس را نگاه دارید
[۲۰]
. (ن. ۶۲۴)؛ و از همه کس خشنودی بجوئید. (ن. ۶۲۳ـ ۶۲۴)؛ و جنگ مردم را با خود مکشید. (ن. ۶۲۴)؛ جنگ با کسان خود مکنید. (م. ۱۲۰)؛ در کارها مدارا کنید
[۲۱]
. (ب. ۱۸۷)؛ جنگ کسان را بخویشتن مخرید. (ب. ۱۸۸)» راز داری «راز خود پیش سخن چین مگوئید. (م. ۱۱۸)؛ راز مردم چون راز خود نگه دارید. (م. ۱۱۸)؛ راز خود با زنان و کودکان مگوئید
[۲۲]
. (م. ۱۱۹)؛ حال خود بدوست و دشمن منمائید
[۲۳]
. (م. ۱۱۹)» خیرخواهی «دوستان را از عیبشان آگاه کنید
[۲۴]
. (م. ۱۲۰)؛ غریبان را خوار مدارید
[۲۵]
. (م. ۱۲۰) بهر جا و بهر حال نیکی کنید
[۲۶]
. (م. ۱۲۰)؛ بنامردمان بهمه کارهای نیکوئی کنید
[۲۷]
. (ن. ۶۲۵)؛ کار نیک بدست خود کنید. (م. ۱۱۹)؛ به همه کار نیکو محضری کنید. (م. ۱۱۸)؛ خیر خود را از مردم دریغ مدارید
[۲۸]
. (م. ۱۱۷) از مردم رنج بردارید. (م. ۱۱۹)؛ بگاه دولت مردم را یاری کنید تا بروز نکبت وفا بینید. (م. ۱۱۹)» عفت و پاکدامنی «و چشم و زبان و عورت را نگاهدارید
[۲۹]
. (ن. ۶۲۵)؛ و دست و چشم از ناشایسته نگاهدارید
[۳۰]
. (ن. ۶۲۵)» جوانمردی «جز مردمی پیشه مکنید. (م. ۱۱۷)» خودشناسی «خویشتن شناسان را از ما درود دهید
[۳۱]
. (م. ۱۱۷؛ ن. ۶۲۳)؛ هر که بخود نشاید او را مردم مدانید. (م. ۱۱۸)» رحم و مهربانی «بر زیردستان خود رحمت کنید
[۳۲]
. (ن. ۶۲۵)؛ و بر ضعیفان ببخشائید. (ن. ۶۲۵) و زیردستان را نیکو دارید
[۳۳]
. (ن. ۶۲۵) چیز را به ارزانیان ارزانی دارید. (ب. ۱۸۴) هر چه بر خود نپسندید بر مردمان نپسندید
[۳۴]
. (ن. ۶۲۵)» سحرخیزی و کم خوابی«چهار چیز همیشه نگاهدارید:….. زود خاستن
[۳۵]
و….. (م. ۱۲۰) چهار چیز همیشه نگاهدارید: دیر خفتن و…………….. (م. ۱۲۰)» مشورت «در کارها مشورت کنید.
[۳۶]
(م. ۱۱۸ و ن. ۶۲۴)» همت «همت خود را قدر بشناسید. (م. ۱۱۸)»؛ خوشنامی «خویشتن را بجوانی نیک نام کنید
[۳۷]
. (م. ۱۲۰ و ن. ۶۲۴)» سخاوت « یکدیگر را هدیه دهید
[۳۸]
. (م. ۱۱۹)» احترام به پدر و مادر «حق پدر و مادر را بزرگ دارید
[۳۹]
. (ن. ۶۲۶)» احترام به بزرگتر «و سایه مهتران را بزرگ دارید و غنیمت دانید
[۴۰]
. (ن. ۶۲۵)؛ و در همه کارها پیران را حرمت دارید. (ن. ۶۲۴)؛ و پیران و جهان دیدگان را حقیر و زبون مدارید. (ن. ۶۲۴)»
اجتناب از صفات ناپسند
و دستهای دیگر شامل صفات ناپسند اخلاقی است از جمله: بخل «از بخیلان دور باشید
[۴۱]
(م. ۱۱۷)؛ با مردم تنگ دیده صحبت مکنید. (م. ۱۱۸)؛ زن و فرزند را در تنگی مدارید. (م. ۱۱۸)؛ و با خسیس و فرومایه و نامرد رنج مبرید. (ن. ۶۲۴) خسیس طبع و دون همت مباشید
[۴۲]
. (م. ۱۲۰)» طمع «بخواسته مردم رغبت مکنید
[۴۳]
. (م. ۱۱۹)؛ بر خیر کسان طمع مدارید. (ن. ۶۲۴)» کبر «بر خواسته این جهان کبر منمائید
[۴۴]
. (م. ۱۱۹)؛ بجوانی غره مشوید
[۴۵]
. (م. ۱۱۷)» کینهتوزی «با دبیر و شاعر کینه مگیرید. (م. ۱۱۷)؛ از مردم کینه ور بترسید
[۴۶]
. (م. ۱۱۸)؛ میان زن و شوهر کینه منهید
[۴۷]
. (م. ۱۱۸)» لجاجت و ستیزه «با کسی ستیزه و لجاجت مکنید
[۴۸]
. (ب. ۱۸۷)» مردم آزاری «بخوار مایه چیز، کس را میازارید.
[۴۹]
(م. ۱۱۷)؛ و بهرزه مردم را مرنجانید تا ضرورت نباشد. (ن. ۶۲۳) و بمردم آزردن فخر مکنید. (ن. ۶۲۴)؛ بندگان را بیهوده مزنید
[۵۰]
. (م. ۱۱۹)؛ کم آزاری و بردباری پیشه کنید
[۵۱]
. (ب. ۱۸۶) و بیگناهان را از خود ایمن کنید
[۵۲]
. (ن. ۶۲۴)» خشم « بیهنگام و جائی که مدارا باید تندی مکنید
[۵۳]
. (ن. ۶۲۵)» بداخلاقی «و بدخوئی بسرمایه کنید تا عمر بتلخی نگذرد
[۵۴]
. (ن. ۶۲۵)»؛ عجله «شتاب زدگی مکنید.
[۵۵]
(م. ۱۱۹)» فتنه جویی«کار آرمیده مجنبانید
[۵۶]
. (م. ۱۲۰)» فضولی «در زمین کسان درخت منشانید
[۵۷]
. (م. ۱۱۸، ن. ۶۲۴)» سخن چینی «و از مردم غماز و بیدیانت وفا گوش مدارید
[۵۸]
. (ن. ۶۲۴) راز خود پیش سخن چین مگوئید
[۵۹]
. (م. ۱۱۸)» عیبجویی «بعیب جستن مردم مشغول مشوید.
[۶۰]
(م. ۱۱۸، ن. ۶۲۵)» مسخره کردن «بهیچکس افسوس
[۱]
روا مدارید
[۶۱]
. (م. ۱۱۹)» و بر هیچکس افسوس مدارید
[۶۲]
. (ن. ۶۲۵)» شوخی با زیردستان «با درم خریدگان مزاح مکنید. (م. ۱۱۸)»؛ بدزبانی «بدترین مردم، طعنه زنان را دانید. (م. ۱۱۸)» بی حیایی «و هر کس که از سرزنش و ملامت خلقان نترسد از وی دور باشید
[۶۳]
. (ن. ۶۲۴)؛ و با بیشرمان منشینید. (ن. ۶۲۴)» بدنامی «بجایگاه بدنام مروید.
[۶۴]
(م. ۱۱۸، ن. ۶۲۵)» بدخواهی «و بر هیچکس لعنت مکنید. (م. ۱۲۰) بمرگ دشمن خرم مباشید
[۶۵]
. (م. ۱۲۰) به اندوه کسان شاد مشوید. (ب. ۱۸۷)» بدی «پیش بدی باز مروید
[۶۶]
. (م. ۱۱۹)؛ ببدی کردن افتخار مکنید. (ن. ۶۲۵)» ناسپاسی «خدمت ناحق شناسان مکنید
[۶۷]
. (م. ۱۱۸)» سوگند «براست و دروغ سوگند مخورید
[۶۸]
. (م. ۱۱۹، ن. ۶۲۶)» تنبلی «کاهلی پیشه مگیرید.
[۶۹]
(م. ۱۱۹)» ادعا «کار نکرده کرده مشمارید
[۷۰]
. (م. ۱۱۷، ن. ۶۲۵)؛ بخود نانهاده طمع مکنید. (ب. ۱۸۸)» ریاکاری «با مردم دو روی صحبت مدارید
[۷۱]
. (م. ۱۱۸)»
امور اجتماعی
پندهای مربوط به امور اجتماعی شامل دسته بندیهای زیر است:
ازدواج و از بیاصلان دختر مخواهید. (ن. ۶۲۴)؛ زن به جوانی بخواهید
[۷۲]
. (ن. ۶۲۵)؛ و در پیری زن جوان مخواهید. (ن. ۶۲۵)» طلاق «و زن سلیطه و بدزبان و ناکدبانو و بددست و بیشرم و دراز زبان را بخانه مدارید و طلاق دهید. (ن. ۶۲۵)» زنان «از مکر و حیلت زنان ایمن مباشید
[۷۳]
. (ن. ۶۲۴ و م. ۱۱۸)؛ زن پیر بیگانه را در خانه خود راه مدهید. (م. ۱۱۸ و ن. ۶۲۴)؛ از زنان چشم وفا مدارید
[۷۴]
(م. ۱۱۸)؛ و خویشتن را اسیر زنان مکنید
[۷۵]
. (ن. ۶۲۴)؛ از پادشاهان و شاعران و زنان بترسید. (ن. ۶۲۵) راز خود با زنان و کودکان مگوئید. (م. ۱۱۹)» دختران «بر مرگ دختران غم مخورید. (م. ۱۱۸، ن. ۶۲۴)» فرزندان «فرزندان را نام نیکو نهید
[۷۶]
. (م. ۱۲۰)؛ فرزند را پیشه آموزید. (م. ۱۱۹) و با کودکان آمیزش مکنید
[۷۷]
و در کارهای ایشان تدبیر کنید. (ن. ۶۲۴)» ارزش مال و ثروت «پیوستگی با خداوندان خواسته کنید. (م. ۱۱۹)» دستور دادن «و در خانه کسی فرمان مدهید (ن. ۶۲۴)»؛ اجتناب از همنشینی با بدان «و با معیوبان و ناقصان دوستی مکنید. (ن. ۶۲۴)؛ با ناکس رنج مبرید. (م. ۱۱۹)؛ بجای ناکسان رنج مبرید. (م. ۱۱۸)؛ کم رنجی در تنهائیست
[۷۸]
. (م. ۱۲۰)؛ و از مردمان بد بگریزید
[۷۹]
. (ن. ۶۲۴)؛ و هر کس که از سرزنش و ملامت خلقان نترسد از وی دور باشید. (ن. ۶۲۴)؛ با همه میامیزید. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۴)؛ با بدنام همراهی مکنید
[۸۰]
. (م. ۱۱۹)؛ و با مردمیکه نیکی نشناسد صحبت مدارید. (ن. ۶۲۴)؛ با مردم دو روی صحبت مدارید. (م. ۱۱۸)؛ و با خسیس و فرومایه و نامرد رنج مبرید. (ن. ۶۲۴)؛ با حقیران منشینید. (م. ۱۱۸)؛ بهیچ گونه با بد همداستان مشوید. (م. ۱۱۸)؛ و با بیشرمان منشینید. (ن. ۶۲۴)؛ بدترین مردم طعنه زنان را دانید. (م. ۱۱۸)» اجتناب از همنشینی با نادان با نادان دوری ورزید. (م. ۱۱۸)؛ از دوستی نادان دوری کنید
[۸۱]
. (م. ۱۱۸) توصیه به دوستی با نیکان «بزیارت نیکان بسیار روید. (م. ۱۱۹)»
آداب سخن گفتن
سخن به اندازه «سخن باندازه خود گوئید. (م. ۱۱۹)؛» خودداری از سخن ناپسند «با هیچکس سخن تلخ مگوئید
[۸۲]
. (م. ۱۲۰) سخن بی ربط ناسخته سخن مگوئید. (م. ۱۱۹) و سخن زشت بکسی مگوئید
[۸۳]
. (ن. ۶۲۴) بدترین مردم طعنه زنان را دانید. (م. ۱۱۸) ناگفتنی مگوئید. (م. ۱۱۸)» کمگویی و سکوت «چهار چیز همیشه نگاهدارید:…..و کم گفتن و….
[۸۴]
. (م. ۱۲۰) نیکترین پیرایه خاموشی دانید
[۸۵]
. (م. ۱۱۸)» حفظ زبان «و…. زبان و…. را نگاهدارید.
[۸۶]
(ن. ۶۲۵) و زبان بهنگام بهتر دارید
[۸۷]
. (ن. ۶۲۵) ناپرسیده سخن مگوئید. (م. ۱۱۹)»
آداب غذا خوردن
طعام و شراب تنها مخورید. (م. ۱۱۷ و ن. ۶۲۵)؛ «چهار چیز همیشه نگاهدارید:…………… و کم خوردن
[۸۸]
». (م. ۱۲۰)
امور عقلی و فلسفی
عاقبت اندیشی «و کار زمستان بتابستان راست دارید. (ن. ۶۲۵)؛ و در کاریکه اندرون میروید راه بیرون آمدنش را بنگرید. (ن. ۶۲۳) عاقبت کارها را بنگرید. (م. ۱۱۹)؛ و در جوانی از حال پیری بیندیشید. (ن. ۶۲۵)؛ و کار پیری در جوان راست دارید
[۸۹]
. (ن. ۶۲۵)؛ کارها را پیش و پس بنگرید
[۹۰]
. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۳) تا درخت نو نکارید، درخت کهن مبرید. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۵) دست به کمر هرکس مزنید. (ب. ۱۸۵) «و از بلاها بگریزید. و خود را ببلا عرضه مکنید
[۹۱]
. (ن. ۶۲۳)؛ بلا را پذیره مشوید (ب. ۱۸۴) براهی مه نرفته باشید، مروید. (همو، ۱۲۰)» کوتاهی عمر «زندگانی را گرچه دراز بود یک روز شمارید. (م. ۱۱۸)؛ عمر بنادانی صرف مکنید. (م. ۱۱۹)» فرصت غنیمت شمردن «کار امروز به فردا میفکنید
[۹۲]
. (م. ۱۱۷ و ن. ۵۴)؛ و کارها را از وقت مگذرانید
[۹۳]
. (ن. ۶۲۳)» عبرت «از خداوندان محنت عبرت گیرید. (م. ۱۱۸ و ن. ۶۲۵)؛ از بلای کسان عبرت گیرید. (ب. ۱۸۷)» لذّت «و خویشتن را بهر حال خوش دارید. (ن. ۶۲۵)؛ تخصص «کار به کاردان سپارید
[۹۴]
. (م. ۱۱۷)؛ کار را به دانندگان فرمایید. (ب. ۱۸۴)» کار محال «و نانهاده برمگیرید. (ن. ۶۲۵)؛ ناجستنی مجوئید
[۹۵]
. (م. ۱۱۸)؛ کار ناکردنی مکنید. (ب. ۱۸۴)» کار بیهوده «در شورستان تخم مکارید. (م. ۱۱۹)؛ کارها به گزاف مکنید. (ب. ۱۸۵)»
پند و عبرت
خودداری از پند به نادان و مست «هر که از مادر ابله زاد پندش مدهید. (م. ۱۱۹)؛ و ناقابل را پند و نصیحت مگوئید. (ن. ۶۲۵)؛ مست و دیوانه را پند مدهید. (م. ۱۱۸ و ن. ۶۲۵)» اهمیت تجربه «و آزموده را بناآزموده مدهید و ناآزموده را دست در کمر مزنید
[۹۶]
. (ن. ۶۲۴)؛ و پیران و جهان دیدگان را حقیر و زبون مدارید. (ن. ۶۲۴)؛ آزموده را میازمائید
[۹۷]
. (م. ۱۱۹)؛ با ناآزموده همراهی مکنید. (ب. ۱۸۵)» اهمیت پند حکیمان «پند حکیمان پذیرید. (ب. ۱۸۴) سخن جهان دیدگان خوار مدارید. (م. ۱۱۸)؛ سخن نیک از همه کس بشنوید
[۹۸]
. (م. ۱۱۹)»
امور سیاسی
در این پندها علاوه بر پایبندی به امور اخلاقی، توجه به امور سیاسی و کشورداری دیده می شود از جمله: احتیاط در برابر شاه «پیش پادشاه چشم نگاهدارید. (م. ۱۱۹)؛ و از پادشاه بر حذر باشید.
[۹۹]
(م. ۱۲۰ و ن. ۶۲۴)؛ بی ادب خدمت سلطان مکنید
[۱۰۰]
. (م. ۱۱۸؛ ن. ۶۲۴)؛ از پادشاهان و شاعران و زنان بترسید. (ن. ۶۲۵)؛ راز پادشاه آشکار مکنید. (م. ۱۲۰) ؛ سخن پادشاه مگوئید. (م. ۱۱۸)؛ بر پادشاه دلیری مکنید
[۱۰۱]
. (م. ۱۱۹) ؛ بهمسایگی پادشاه خانه مگیرید. (م. ۱۱۸) پیش پادشاه سخن به مراد او گوئید. (م. ۱۱۹) اگر پادشاه خوار باشد او را خوار مدارید.
[۱۰۲]
(م. ۱۲۰)؛» احتیاط در جنگ «پیران و بددلان را با خود بجنگ مبرید. (ن. ۶۲۴)؛ در جنگ جای صلح بگذارید. (ن. ۶۲۵)» احتیاط در برابر دشمن «دشمن اگرچه خرد بود خوار مدارید
[۱۰۳]
. (م. ۱۱۸ و ن. ۶۲۴ـ ۶۲۵) از دشمن دانا بترسید. (م. ۱۱۸)» اجتناب از دشمنی با قدرتمندان «با خداوندان دولت کینه مدارید. (م. ۱۱۹ و ن. ۶۲۵)»؛ خطر ناامنی «بیم از زهر بدتر دانید ایمنی از [همه چیز] خوشتر دانید
[۱۰۴]
. (م. ۱۱۹)» فرمانروایی «بی نوائی در کدخدائیست. (م. ۱۲۰)»
امور دینی
پندهای دینی از قرار زیر است: اهمیت دین
[۱۰۵]
«تن و خواسته را فدای دین کنید
[۱۰۶]
. (ن. ۶۲۴)؛ و از مردم غماز و بیدیانت وفا گوش مدارید. (ن. ۶۲۴) و خواسته را فدای تن کنید و تن و خواسته را فدای دین کنید. (ن. ۶۲۴)؛» برتری آخرت بر دنیا «آن جهان به این جهان بدست آرید
[۱۰۷]
. (م. ۱۱۹)؛ و آن جهان را بدین جهان مفروشید
[۱۰۸]
. (ن. ۶۲۶)؛ ازین جهان بهره خود بردارید
[۱۰۹]
. (م. ۱۲۰)» کار برای خدا «دوستی و دشمنی از بهر خدا کنید
[۱۱۰]
. (م. ۱۱۹)» عفت و پاکدامنی «و دست و چشم از ناشایسته نگاهدارید. (ن. ۶۲۵) و چشم و زبان و عورت را نگاهدارید
[۱۱۱]
. (ن. ۶۲۵)» زهد «بر شکسته و سوخته و دزدیده غم مخورید. (ن. ۶۲۴) بر گذشته تیمار مخورید
[۱۱۲]
. (م. ۱۲۰)؛ بر ریخته سوخته غم مخورید. (ب. ۱۸۷) بر خواسته این جهان کبر منمائید. (م. ۱۱۹)؛ » شکر «بوقت فراخی سپاسداری کنید
[۱۱۳]
. (م. ۱۱۹)» یاد مرگ «مرگ را فراموش مکنید
[۱۱۴]
. (ب. ۱۸۷)»
بهداشت
سلامتی «و خواسته را فدای تن کنید. (ن. ۶۲۴)؛ قدر عافیت بدانید. (م. ۱۱۸)؛ بتن درستی ایمن مباشید
[۱۱۵]
. (م. ۱۱۹)؛ تن درستی بهترین نعمتها دانید
[۱۱۶]
. (م. ۱۲۰)؛ و دارو به تندرستی مخورید. (ن. ۶۲۵)» پزشکی «گر چه دشوار بود علم طب، طلب کنید. (م. ۱۱۹)» پرستاری «بیمار پرستی برغبت کنید. (م. ۱۱۹)»
دانش و معرفت
دوستی با دانا «با دانایان دوستی کنید؛ بهترین دوست دانایان را دانید
[۱۱۷]
. (م. ۱۱۸)»؛ احترام به دانشمند «خداوندان ادب را خدمت کنید
[۱۱۸]
. (م. ۱۱۸) در حق عالمان طعنه مزنید
[۱۱۹]
. (م. ۱۱۸)» اهمیت آموختن «از آموختن ننگ مدارید
[۱۲۰]
. (م. ۱۱۹) دبیر نادان را دبیری مفرمائید. (م. ۱۱۹)؛ کارها به هوش و دانش کنید. (ن. ۶۲۵)»
شرح و تحلیل
در پی نوشت تأثیر برخی از این پندها را در امثال و اشعار فارسی نشان داده ایم، بدیهی است که این پندها به صورت فرهنگ و ارزش های اخلاقی از قومی به قومی، سینه به سینه منتقل شده؛ برخی به شکل ضرب المثل، برخی در اشعار شاعران نمود پیدا کرده است. اما شواهدی که از قرآن کریم، نهج البلاغه، غرر الحکم و…متون دینی آورده ایم، نشان دهنده این است که بسیاری از این پندها حاصل عقلانیت، باریک بینی، تجربه های طولانی تلخ و شیرین است که با تعالیم دینی همسو و هماهنگ است. به تعبیر، دیگر ایرانیان در برخی امور اخلاقی که جنبه عمومی و بشری دارد از طریق تجربه و خردورزی به همان نتایجی رسیده اند که ما در تعالیم اسلامی مشابه آنها را می بینیم و این چیزی است که اختصاص به فرهنگ و ادب ملت خاصی ندارد زیرا کم و بیش این گونه تعالیم اخلاقی در همه فرهنگهای بشری دیده می شود اما آنچه مهم است اهمیتی است که در ایران باستان به این پندها قائل بوده اند زیرا از مهمترین شیوه های حفظ نظام اجتماعی بوده است.
در جدول زیر عدد مقابل واژگان نشانه تعداد هر مضمون در پندهای تاج انوشروان است:
|
پندهای انوشروان |
|||||||||
|
اندرزهای اخلاقی
|
صفات نیک
|
تواضع(۱)، صبر(۳)، عزتنفس (۶)، قدرشناسی (۱)، میانه روی و قناعت (۴)، راستگویی(۲)، مدارا (۶)، رازداری (۴)، خیرخواهی (۹)، عفت و پاکدامنی (۲)، جوانمردی (۱)، خودشناسی (۲)، رحم و مهربانی (۵)، سحرخیزی و کم خوابی (۲)، مشورت (۱)، همت (۱)، خوشنامی (۱)، سخاوت (۱)، احترام به پدر و مادر (۱)، احترام به بزرگتر (۳)
|
|||||||
|
صفات
ناپسند
|
بخل (۵)، طمع (۲)، کبر(۲)، کینه توزی (۳)، لجاجت و ستیزه (۱)، مردم آزاری (۶)، خشم (۱)، بداخلاقی (۱)، عجله (۱)، فتنه جویی (۱)، فضولی (۱)، سخن چینی (۲)، عیبجویی(۱)،مسخره کردن (۲)، شوخی با زیردستان (۱)، بدزبانی (۱)، بیحیایی (۲)، بدنامی (۱)، بدخواهی (۳)، بدی(۲)، ناسپاسی (۱)، سوگند (۱)، تنبلی (۱)، ادعا (۲)،ریاکاری (۱)
|
||||||||
|
امـــور اجتماعی
|
ازدواج (۳)، طلاق (۱)، زنان (۶)، دختران (۱)، فرزندان (۳)، ارزش مال و ثروت (۱)، دستور دادن(۱)، همنیشنی(۱۶)، اجتناب از همنشینی با نادان (۲) آداب سخن گفتن: سخن به اندازه (۱)، خودداری از سخن ناپسند(۵)، کم گویی و سکوت (۲)، حفظ زبان(۳) آداب غذا خوردن (۲)
|
||||||||
|
امــــور عقلــی
|
عاقبت اندیشی (۱۱)، کوتاهی عمر(۲)، فرصت غنیمت شمردن(۲)، عبرت(۲)، تخصص(۲)، کار محال(۳)، کار بیهوده(۲) پند و عبرت: پند به نادان و مست(۳)، تجربه(۴)، اهمیت پند حکیمان (۳)
|
||||||||
|
امور سیاسی
|
احتیاط در برابر شاه (۱۰)، احتیاط در جنگ (۲)، احتیاط در برابر دشمن (۲)، اجتناب از دشمنی با قدرتمندان (۱)، خطر ناامنی(۱)، فرمانروایی (۱)
|
||||||||
|
امور دینی
|
اهمیت دین(۳)، برتری آخرت بر دنیا(۳)، کار برای خدا(۱)، عفت و پاکدامنی(۲)، زهد(۴)، شکر(۱)، یاد مرگ(۱)
|
||||||||
|
بهداشت
|
سلامتی(۵)، پزشکی(۱)، پرستاری(۱)
|
||||||||
|
دانش و معرفت
|
دوستی با دانا(۱)، احترام به دانشمند(۲)، اهمیت آموختن(۳)
|
||||||||
|
|
|||||||||
نتیجه
علت استقبال بی نظیر ایرانیان از فرهنگ اسلامی، استشمام بوی آشنای فطرت پاک الهی از آیین اسلامی بود، چیزی که ایرانیان در طی قرنها از طریق تجربه، عقلانیت، تیزبینی، حقیقت جویی و تعالیم پیامبران و مصلحان در تمدن باشکوه خود تجربه کرده بودند؛ ولی در اثر فساد اجتماعی و اخلاقی حاکمان فاسد و روحانیت زرتشتی جز پوسته و نامی از آن چیزی باقی نمانده بود. با ظهور اسلام، ایرانیان چون تشنگانی در بیابان، به دین اسلام پناه برده از فرهنگ و اخلاق اسلامی سیراب شدند، در مسیر توسعه و تبلیغ این دین سرآمد همه اقوام و ملل شدند و در مقابل، فرهنگ و ادب عربی نیز به گرمی از فرهنگ و ادب این مهمانان ایرانی استقبال کرد.
[۱]
– افسوس علاوه بر معنای مسخره کردن در معنای حسرت خوردن نیز به کار رفته است.
پینوشت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 