پاورپوینت کامل جلوه‌های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جلوه‌های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جلوه‌های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جلوه‌های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

خردگرایی از اندیشه‌های بنیادین فرهنگ ایرانی است، زیرا این فرهنگ، سعادت و رستگاری آدمی را در استخدام خرد می‌داند. از این دیدگاه خرد بزرگترین موهبت الهی و مهم‌ترین ابزار برای مبارزه با دیوهایی است که در درون آدمی به صورت صفات ناپسند چون حرص، خشم، حسد و… فروخفته‌اند.

چکیده

خردگرایی از اندیشه‌های بنیادین فرهنگ ایرانی است، زیرا این فرهنگ، سعادت و رستگاری آدمی را در استخدام خرد می‌داند. از این دیدگاه خرد بزرگترین موهبت الهی و مهم‌ترین ابزار برای مبارزه با دیوهایی است که در درون آدمی به صورت صفات ناپسند چون حرص، خشم، حسد و… فروخفته‌اند.

این بینش از آغاز تا پایان، چون خون در پیکر شاهنامه جاری است. فردوسی در جای جای شاهنامه صفات نیک و آثار پر برکت آن را برمی‌شمارد و در ستایش امور پسندیده و نکوهش امور ناپسند، خرد را معیار قرار داده، آن را چون ترازو ملاک سنجش می‌داند.

این جهان‌بینی، موجب شده است که فردوسی ستایش خرد را مقدم بر ستایش پیامبر بیاورد و برخلاف دیگر ستایشگرانِ دانش، قید و شرطی برای ستایش دانش نیاورد. در شاهنامه، سخنان حکیمانه‌ی بسیاری دیده می‌شود که فردوسی آنها را از خردمند، مرد خرد، خردمند ایران و… نقل کرده است، تأمل در منابع عربی که آکنده از اقوال حکیمانه ایرانیان است، نشان می‌دهد بسیاری از این خردمندان، حکیمان ایرانی چون بزرگمهر و انوشروان هستند.

۱- پیشگفتار

دیدگاه های مختلف در تفسیر اندیشه‌های اخلاقی و حکمی شاهنامه غالباً مبتلا به آفت افراط و تفریط است. حقیقت این است که جز مقدمه شاهنامه و برخی ابیات پراکنده در این کتاب، به سختی می‌توان این حکمت­ها را اسلامی محض دانست و تأثیر فرهنگ ایرانی را در آنها انکار کرد.

در این میان، تحلیل و ریشه‌یابی موضوع خردورزی در شاهنامه بسیار دشوار و پیچیده است، زیرا هم منطبق با مفاهیم قرآن کریم و روایات دینی است و هم ریشه ای استوار و عمیق در فرهنگ باستانی ایران دارد. نویسنده‌ی این مقاله در پی نشان دادن سرچشمه‌های ایرانی خردورزی است و معتقد است رنگ و بوی خردورزی در شاهنامه بیشتر از آنکه اسلامی باشد، ایرانی است، زیرا علاوه بر منابع به جا مانده از زبان پهلوی، منابع عربی نیز مؤید این ادعاست.

۱- اهمیت خرد و خردورزی در ایران باستان و بازتاب آن در شاهنامه

۲-۱- تحلیل موضوع

خردگرایی چون خونی است که در همه‌ی اجزای شاهنامه جریان دارد. در همه جای آن، نام خرد و خردمند دیده می‌شود. از نظر فردوسی، معیار درستی و نادرستی کارها خرد است. هنگامی‌که قصد ستایش عملی را دارد از ارزش و اعتبار خرد، مدد می‌جوید تا شنونده در درستی آن کار تردید به خود راه ندهد، نظام هستی را یکسره براساس نظم و منطق می‌بیند و اغلب از خداوند به تعبیر خدای خرد یاد می‌کند (بهار، ۱۳۷۴: ۱۵۸). در شاهنامه بیش از ۳۰۰ بیت در ستایش خرد آمده (نک: رنجبر، ۱۳۶۹: ۷۱-۹۰)، بیش از ۵۰۰ بار واژه‌ی خرد و خردمند و بیش از ۱۵۰ بار واژه‌ی روشن‌روان آمده است (ولف، ۱۳۷۷: ذیل واژه خرد و روشن روان).

حکیم طوس در آغاز شاهنامه با عبارت «به نام خداوند جان و خرد» خواننده را به سرزمین دانش و خرد دعوت می‏کند. این براعت استهلال، چون چراغ راهنما، خواننده را از فضای فکری و مقصود و هدف گوینده باخبر می‏کند

[i]

. این بینش، آنقدر اهمیت دارد که فردوسی در ابتدای شاهنامه، ۱۹ بیت «گفتار اندر ستایش خرد» را مقدم بر «گفتار اندر ستایش پیغمبر» آورده، ترتیبی که در همه‌ی دست‌نویس‌های کهن شاهنامه مراعات شده است (متینی، ۱۳۷۵: ۲۱۶).

سبب این امر، آن است که دومین مرحله‌ی جهان‌بینى زرتشتى «وهومن» است، به معنى اندیشه‌ی نیک و عقل که جهان مادى و معنوى برمدار آن مى‏گردد… خرد و اندیشه در آدمى به او توانایى دریافت و شناخت مى‏دهد. خرد و اندیشه، مایه برترى آدمى از دیگر جانوران است و هر کس که خرد و اندیشه‏اش بیشتر و برتر باشد، به همان اندازه، نیروى آفرینش و بالندگى‏اش بیشتر است

[ii]

(شهزادی، ۱۳۶۷: ۴۰).

دقیقی که آیین پارسی داشته، در ابتدای دیـوان خـود، پس از شرح جلوس گشتاسب بـر تخت شاهی می‌گوید: «پس از چند سال در ایوان او درختی در زمین رویید که برگش پند و بارش خرد بود، این درخت پیامبری به نام زرتشت بود که اهریمن را کشت و به شاه گفت: من خرد را برای تو به ارمغان آورده‌ام:

چـو یـک چنـد سالان برآمد برین درختـی پـدیـد آمـد انـدر زمیـن

در ایـوان گشتـاسپ بر سوی کاخ درختـی گشـن بـود بسیـار شـاخ

همـه بـرگ وی پنـد و بارش خرد کسـی کـو خـرد پـرورد کـی مرد

خجستـه نبـی نــام او زردهشـت کـه آهـرمـن بـد کنـش را بکشت

بــه شـاه کیـان گفـت پیغمبــرم سـوی تـو خــرد رهنـمـون آورم

(دقیقی، ۱۳۷۳: ۵۰)

همچنین در آموزه‌های دینی ایرانیان، یکی از خواسته‌های بندگان از خداوند، اعطای موهبت خردمندی است: «اى مزدا ما را از نیروى خرد مقدس خویش برخوردار ساز.» (یسناى ۳۳ بند ۹) «اى نور حقیقت و اى روح راستى! ما از تو خواستاریم که اشویى و آمال نیک و حکمت و دانایى، ظفر و قدرت عمل نیک را به ما ارزانى دارى.» (مهریشت ۳۳، نقل از ایرانی، ۱۳۶۱: ۶۰).

در مینوی خرد که از متون پهلوی به جا مانده از ایران باستان است، (نک: عفیفی، ۱۳۸۳: ۶۲۹)، از ۵۷ جمله‏ى مقدمه‏ى آن ۱۴ جمله در وصف و ستایش خرد است. نگاهى گذرا به این کتاب نشان مى‏دهد که محور اصلى آن توجه به دانش و برترى آن بر هر چیز دیگرى است. در این متن پهلوى یک شخصیت خیالى به نام دانا از شخصیت خیالى دیگرى به نام «مینوى خرد» که سمبل دانایى است مى‏پرسد و در پى حقیقت در سرزمین‏هاى گوناگون است. مقایسه‌ی مقدمه‌ی شاهنامه با مینوی خرد نشان می­دهد که فردوسی در سرودن شاهنامه، بی‌بهره از مقدمه مینوی خرد نبوده است

[iii]

. برای مقایسه‌ی خرد در دو کتاب مذکور (نک: کویاجی، ۱۳۷۱: ۶-۱۰)، به علاوه، اینکه خرد و دانا بارها در شاهنامه در کنار هم آمده­اند از نشانه‌های آگاهی فردوسی از متن مینوی خرد است. (نک: راشد محصل، ۱۳۶۲: ۸).

در مینوی خرد، عقل، رکن اصلی زندگی است، خدا سرچشمه‌ی دانایی است، خردمندان در دو جهان، پاداش می­گیرند. خردورزی، شفای روح و روان است. خلقت جهان به وسیله ی خرد است. خداوند، هستی را با خرد نگه می دارد. خرد، سودمندترین ابزار است. کار نیک، بدون آگاهی ارزش ندارد. خرد، بهتر از همه‏ی خواسته‌هاست و… (مینوی خرد، ۱۳۷۹: ۱۸)، همچنین (نک: آذرباد، ۱۳۷۹: ۸۳)، برای اطلاع بیشتر از مفهوم خرد در اندیشه‌های ایرانی (نک: صرفی، ۱۳۸۳: ۷۱-۷۶) و (سبزیان‌پور، ۱۳۸۴: جستاری…۸۸- ۹۰).

از دیگر سو، ستایش دانش در روزگار فردوسی در مقدمه‌ی بسیاری از کتاب‌ها مرسوم بوده اما نوع ستایش شاهنامه از دانش، قابل تأمل است، اول اینکه ستایش خرد بر ستایش پیامبر (ص)، تقدم دارد، دیگر فردوسی، خرد را بیشتر از دانش ستایش کرده است، حال آنکه در کتاب‌های اسلامی ستایش خرد نیامده است. نکته‌ی سوم اینکه، ستایش دانش به شکل مطلق صورت گرفته نه دانش اسلامی

«ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی

[iv]

» (ص ۲)

ستایش خرد در آثاری چون مینوی خرد، بهمن‌نامه، کوش‌نامه، همای‌نامه، ابتدای دیوان دقیقی و زراتشت‌نامه که اصل آنها متعلق به پیش از اسلام است، نشان می‌دهد که این نوع خردستایی، رنگ و بوی ایرانی دارد و سخت متأثر از فرهنگ باستانی ایران است زیرا در کتاب‌های اسلامی، این دانش است که مورد ستایش است نه خرد. لازم به ذکر است که بعد از دوره سامانیان، خردگرایی و ستایش خرد در ابتدای متون فارسی، به سبب نفوذ تعصبات مذهبی و دینی دیده نمی‌شود

[v]

(نک: متینی، ۱۳۷۵: ۲۰۹-۲۲۳).

اگر اندرزنامه‌ی بزرگمهر حکیم را که «عریان» از پهلوی به فارسی ترجمه کرده با ترجمه­ی منظوم فردوسی در شاهنامه مقایسه کنیم، سبب تقدم ستایش خرد (به جای دانش) بر ستایش پیامبر و تجلیل از مطلق دانش روشن خواهد شد:

در بند ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ اندرزنامه بزرگمهر (متون پهلوی، ۱۳۷۱: ۱۲۷-۱۲۹) آمده است: «فرجام تن چیست؟ و آن دشمن که دانایان باید با توان هرچه بیشتر آن را بشناسند کدام است؟ فرجام تن عبارتست از آشفتگی کالبد و دشمن روان این چند دروج است که گناگ مینو برای فریفتن و گمراه کردن مردمان، در برابر مردمان فراز آفرید. آن دروج کدام و چند است؟ آز و نیاز و خشم و رشک و ننگ و شهوت و کین و غفلت و دروج بدعت و تهمت…» (بند ۴۳) دادار هرمزد برای بازداشتن آن چند دروج برای یاری مردمان چند چیز نگاهدار مینو آفرید: آسن خرد (خرد فطری) و گوش سرود خرد (خرد اکتسابی) و خیم و امید و خرسندی و دین و همپرسگی… برای مردمان چه هنری بهتر است؟ دانایی و خرد (بند ۵۷).

در مینوی خرد (۱۳۷۹: ۶۱) آمده است: «اهرمن بدکار و دیوان را شکست دادن و از دوزخ تاریک بی‌بها رستن، چنین ممکن است وقتی که مینوی خرد را به پشتیبانی گیرند؛ و نیز «شکستن کالبد دیوان و ناپدید کردن آنان، از نظر مردمان به سبب برترین افزار خرد بهتر انجام گرفته است» (همان: ۷۴).

از سخنان بالا نتیجه گرفته می‌شود: خداوند برای مبارزه با دیوهای درون انسان یعنی صفات ناپسند، ابزار‌هایی برای مقابله قرار داده است، از جمله خرد غریزی و اکتسابی

[vi]

، امید، رضایت، دینداری، مشورت و… و مهم‌ترین و مؤثرترین آنها خرد است:

مضامین بالا را فردوسی در ضمن پندهای بزرگمهر به انوشروان به نظم کشیده است، ابیات زیر جای هرگونه تردید را در اقتباس فردوسی از پندهای بزرگمهر منتفی می‌سازد:

ز دانــا بپــرسیـد پـس شهـریـار که چون دیـو بـا دل کند کارزار؟

ببنـده چـه دادست کیهـان خـدیـو که از کار کوته کنـد دست دیـو؟

چنین داد پاسخ که دست خرد ز کــردار اهــریـمنـان بـگــذرد

خــرد بــاد جــان تــرا رهنمون که راهى درازست پیش اندرون

ز شمشیر دیـوان خـرد جـوشنست دل و جــان داننــده زو روشنست ‏ (ص ۱۵۳۰)

خرد، ابزار مبارزه با دیو و اهریمن و بهترین موهبت الهی است تا آنجا که حکیم طوس خود و شنونده را ناتوان از ستایش و خواننده را عاجز از شنیدن آن می‌داند:

‌ تو چیزى مدان کز خرد برتر است خــرد بــر همه نیکویى‏ها سرست

فزون از خرد نیست اندر جهان فــروزنــده‏ى کهتــران و مهــان

خرد را و جان را که یارد ستود وگــر مـن ستـایم که یارد شنود؟ (ص ۱۳۸۳)

این مضمون در منابع عربی و پهلوی از زبان ایرانیان به شکل زیر آمده است:

بزرگمهر: ما أوتی رجل مثل غریزه عقل. (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۳۷): چیزی همسنگ عقل به آدمی داده نشده است. فرأیت (انوشروان) العقل أکبر الأشیاء. (ابن مسکویه، بی‌تا: ۶۱): به اعتقاد من عقل برترین چیز است؛ بزرگمهر گفته است: لا شرف إلا شرف العقل. (توحیدی، بی‌تا: ۴/۹۴) و (آبی، ۱۹۹۰: ۷/۶۹): هیچ عزتی چون عزتِ داشتن عقل نیست.

تو را گویم، پسرم کى بختیارى به مردمان بهتر چیز خرد است. (آذرباد، ۱۳۷۹: ۸۳) پاسخ داد که خرد است که بهتر از همه­ی خواسته­هاست. (مینوى خرد، ۱۳۷۹: ۵۹).

اهورامزدا، خدای خرد است و در کنار خود، مشاورانی خردمند چون بهمن، امشاسبند خرد دارد و در میان ایزدان نیز بانویی به نام چیستا به دانش و دانایی اختصاص دارد (نک: موسوی، ۱۳۸۷: ۱۰۱)، «در فلسفه ی زرتشت، هستی یا آغاز جنبش و آفرینش را استوار بر تصمیم و آهنگ خداوند و به سخن درست‌تر «خواست و خرد» اورمزد می‌داند که در زبان اوستایی نیز «خواست و خرد» معنـایی یگانه می‌یابند زیرا واژه «خرتهو» در زبان باستانی ایران، هم به معنای خواست و اراده و کام خداوندی و هم به معنای خرد ایزدی است.» (ثاقب فر، ۱۳۷۷: ۱۲۰).

با توجه به جهان بینی خاص ایرانیان نسبت به رابطه‌ی هستی با خرد است که فردوسی می‌گوید:

نخست آفـرینـش خـرد را شنـاس ‌ نخست آفـرینـش خـرد را شنـاس (ص ۲)

نمونه‌های بسیاری وجود دارد که نشانگر اهمیت برجسته‌ی خرد در ایران باستان بوده از جمله: «پرستش و نیایش پروردگارى را که در میان همه‏ى آفرینش‌هاى گیتى انسان را به زیور گویایى و گیروایى (ادراک) بیاراست و او را به شهریارى جهان و رهبرى مخلوقات بر گماشت تا با بدى روبرو گشته پیکار کند و آن را براندازد.» (از نماز ستایش خدا، به نقل از شهزادی، ۱۳۶۷: ۲۸)، «آزمودم که خرد بهتر است…» (متون پهلوی، ۱۳۷۱: ۱۱۲، اندرز بهزاد فرخ پیروز). «از همه‌ی نیکى‌هایى که به مردمان مى‏رسد، خرد بهتر است.» (مینوى خرد، ۱۳۷۹: ۱۸) پرسید که کشتن خرد چه؟ او گفت: که کشتن خرد آموختارى و آب آن نیوشدارى و بار آن گزیدارى و جاى آن بهشت روشن همه آسانى (متون پهلوی، ۱۳۷۱: ۱۱۸، از پندهاى آذر فربغ فرخزادان).

۲- ۲- خرد، معیار درستی و نادرستی

در منابع عربی، عبارات بسیاری درباره‌ی عقل از دیدگاه ایرانیان آمده که سبک سخن نشان می‌دهد عقل، معیاری دقیق برای تشخیص حقایق زندگی تعیین شده و گویی برای همگان یقین حاصل شده که تنها معیار تشخیص حق از باطل، عقل است، این شیوه‌ی سخن را در نمونه‌های زیر می‌بینیم:

سؤال از کسری: أى رجل أحمد عندکم بالعقل؟ (ابن مسکویه، بی‌تا: ۴۱): با معیار عقل چه کسی نزد شما ستوده‌تر است؟

وعلى العاقل ألا… بر عاقل واجب است که… (ابن مسکویه، بی‌تا: ۷۲)

سؤال از انوشروان: ما العقل؟ (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۵۲۹): عقل چیست؟ … از نوع سؤال فهمیده می­شود که عقل تنها معیار سعادت و دستیابی به حقایق است.

أردشیر: العاقل من ملک عنان شهوته. (زمخشری، ۱۴۱۲: ۳/۴۴۴): عاقل کسی است که…

از اردشیر: العاقل من… (ثعالبى، بی‌تا: ۵۴، منسوب به اردشیر پسر هرمز): عاقل کسی است که…

از بزرگمهر: ینبغی للعاقل… (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۳۷): شایسته است که عاقل….

یک حکیم ایرانی: للعاقل أربع علامات… (غزالى، ۱۹۶۸: ۱۱۹)

در شاهنامه هم معیار درستی، دانایی و خرد است:

«ز دانا سخن بشنو اى شهریار»؛ «که دانا نخواند ترا پارسا»؛ «که دانا زد این داستان از نخست»؛ «نبینى که دانا چه گوید همى؟»؛ «خوى مرد دانا بگوییم پنج» و…

با توجه به آنچه که گفته آمد به نظر می‌رسد خردورزی در میان ایرانیان در مقایسه با دیگر ملل بزرگ مثل رومی‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده، بویژه اینکه در منابع عربی این برتری مورد اتفاق همگان قرار گرفته است:

قال رومی لفارسی: نحن لا نملک من یشاور. فقال الفارسی: نحن لا نملک من لا یشاور، وقد أجمع الناس أن الفرس أعقل من الروم. (عسکری، بی‌تا: دیوان…۱/۱۷۸)، (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۲۴۳) و (ابن النجار، ۱۴۱۷: ۴/۱۴۶): یک رومی به یک ایرانی می‌گوید: ما کسی را که نیازمند مشورت باشد به حکومت برنمی‌گزینیم، ایرانی می‌گوید: ما کسی را که بی‌نیاز از مشورت باشد برای حکومت انتخاب نمی‌کنیم و همگان بر برتری عقل ایرانی‌ها متفق شدند.

۲-۳- نشانه‌های عقل و خرد در شاهنامه و ایران

از آنجا که در حماسه‌ی جهانی فردوسی جایی برای تعریف و شرح دقیق مفاهیم عقلی و انتزاعی وجود ندارد، حکیم طوس با آوردن صفات و ویژگی‌های خرد، اهمیت آن را نشان می‌دهد. صفات خرد در شاهنامه بسیار است، نویسنده‌ی مقاله در یک کار پژوهشی نشان داده است با استناد به منابع عربی و آنچه که محققان عرب از ایرانیان نقل کرده‌اند، می‌توان ادعا کرد که اگر فردوسی، شاهنامه را قبل از بعثت پیامبر (ص) می‌سرود بـاز هم بـا ستـایش خـرد آغـاز می‌کرد و در بیش از ۳۵۰ بیت به ستایش آن می‌پرداخت. برای اجتناب از تکرار، با ذکر چند نمونه، خواننده را به مقاله‌ی زیر ارجاع می‌دهیم. (نک: سبزیان‌پور، ۱۳۸۴ مقایسه…: ۱۲۷-۱۴۸)

[vii]

۲- ۳-۱- مدارای با مردم

در شاهنامه، رفتار نیک انسانی و مدارای با مردم از نشانه‌های عقل برشمرده شده است:

مــدارا خــرد را بـــرادر بـــود خـرد بــر سـر دانـش افسر بـود (ص ۱۴۱۱)

از قرائن وجود این نگرش در ایران باستان، سخن بزرگمهر است: «من علامات العاقل بره بإخوانه، وحنینه إلی أوطانه، ومداراته لأهل زمانه». (عسکری، بی‌تا: دیوان…: ۲/۵۸۸) و (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۳۷): از نشانه‌های عاقل، نیکی به برادران، دلتنگی برای وطن و مدارای با مردم روزگار خود است.

۲-۳-۲- میانه‌روی

فردوسی میانه­روی را کاری خردمندانه و مورد پسند خردمندان می‌داند:

میــانـه گـزینی بمـانی بـه جـای خـردمنـد خـوانـدت پـاکیزه رای (ص ۱۲۲۵)

در متون پهلوی و منابع عربی نشانه‌های وجود این بینش در ایران باستان دیده می‌شود:

میانه‌روى به خرد پیداتر، دانش بر پایه‌ى خرد کارى‏تر است. (متون پهلوی، ۱۳۷۱: ۱۱۴، اندرز بهزاد فرخ پیروز).

قیل لأنوشروان: ما العقل؟ قال: القصد فی کل الأمور. (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۵۲۹): به انوشروان گفته شد: عقل چیست؟ گفت: میانه روی در همه‌ی کارها. برای اطلاع بیشتر (نک: سبزیان­پور، ۱۳۸۹، بازتاب…: ۱۳۸).

۲- ۳-۳- زهد و دوری از گناه

خردمند برای دنیا نه شادی می‌کند و نه اندوه می‌خورد:

خوی مرد دانا بگوییم پنج کز آن عادت او خود نباشد به رنج

نخست آنکه هر کس که دارد خرد کز آن عادت او خود نباشد به رنج

نه شادان کنــد دل بــه نـایـافتـه نــدارد غــم آن کــزو بگـــذرد

دل انــدر سـرای سپنـجی مبنــد نـه گـر بگـذرد زو شـود تـافتـه

چـه بنـدى دل انـدر سـراى سپنج بـس ایمـن مشـو در سرای گـزند ‏ (ص ۱۳۸۳)

فردوسی نشانه‌ی عقل را در ترس از ارتکاب گناه می‌داند:

نخستیــن نشـان خـــرد آن بــود که از بـد همـه سالـه تـرسان بود

مضامین بالا دقیقاً در پاسخ کسری به قیصر روم دیده می‌شود:

جواب کسری قباد به پادشاه روم: أی رجل أحمد عندکم بالعقل؟ قال: البصیر بقله بقاء الدنیا، لانه یجتنب الذنوب لبصره بذلک ولا یمنعه ذلک أن یصیب من لذه الدنیا بقصد. (ابن مسکویه، بی‌تا: ۴۱): چه کسی از نظر شما عقل کامل تری دارد؟ گفت: کسی که به کوتاهی زندگی آگاه باشد زیرا به سبب آگاهی از گناه اجتناب می کند و در عین حال مانع او نمی شود که با میانه روی از لذت‌های دنیا برخوردار شود.

همچنین توصیه به غم نخوردن بر مال از دست رفته، یکی از پند های مکتوب بر تاج انوشروان بوده: «…که بر شکسته و سوخته و دزدیده غم مخورید.» (نفیسی، ۱۳۱۰: ۶۲۳)

شباهت بیت زیر و سخنی از انوشروان که با دو شیوه‌ی بیانی متفاوت، اجتناب از گناه را شرط عقل دانسته اند، قابل تأمل است.

مگرد ایـچ گـونـه بـه گـرد بـدى بــه نیــکى گــراى اگـر بخردى (ص ۱۴۹۳)

ما ثمره العقل؟ … و منها أن لا یضیع التحفظ والإحتراس من المعاصى. (ابن مسکویه، بی تا: ۵۵).

برای اطلاع از این مضمون در کلیله و پندهای آذرباد (نک: سبزیان‌پور، ۱۳۸۷: ۹۵).

۲- ۳-۴- برتری خرد بر مال و ثروت

گهـر بـی هنر ناپسند است و خوار بـریـن داستـان زد یـکی هـوشیار (ص ۱۴۸۵)

قال بزرجمهر: ما ورثت الآباء الأبناء شیئا أفضل من الأدب، لأنها تکتسب المال بالأدب وبالجهل تتلفه فتقعد عدما منهما (ابن قتیبه، بی تا: ۲/۱۳۷): پـدران برای پسران چیزی بهتر از ادب (عقل) بـه جای نمی گذارند، زیرا با خرد مال را به دست می‌آوری و با نادانی آن را از بین می بری و از هردو محروم می شوی.

به مردمان بهترین چیز خرد است، چه اگر خدای ناکرده، خواسته به شود و یا چهار پاى به میرد، خرد به ماند. (آذرباد، ۱۳۷۹: ۸۲)

از اردشیر نقل شده است: «أقسام الأشیاء مختلفه، فمنها حارس ومنها محروس فالمحروس المال والحارس العقل ومنها مسلوب ومنها محفوظ، فالمسلوب المال والمحفوظ العقل، فالعقل یحرسک وأنت تحرس المال

[viii]

. (قیروانی، بی­تا: ۲۰۷) و (ابن مسکویه، بی‌تا: ۶۱، منسوب به ایرانیان).

خرد است که بهتر از همه ی خواسته‌هایی است که در جهان است. (مینوی خرد، ۱۳۷۹: ۶۴).

۲- ۳-۵- نیاز دین به دانش

تـو را دیـن و دانش رهاند درست در رستـگــاری ببـایـدت جسـت (ص ۴)

در جواب کسری قباد به سؤال‌های پادشاه روم آمده است: أیحتاج مع الایمان الی العقل؟ قال: نعم لأن بالعقل یفصل بین الحق والباطل. (ابن مسکویه، بی‌تا: ۴۲): آیا با وجود ایمان به عقل نیازی هست؟ گفت: بله زیرا با عقل است که حق و باطل تمییز داده می‌شود…

در بندهشن آمده «هرمز به مشی و مشیانه گفت: مردم اید، پدر و مادر جهانیانید، شما را با برترین عقل سلیم آفریدم، جریان کارها را با عقل سلیم به انجام رسانید، اندیشه نیک اندیشید، گفتار نیک گویید، کردار نیک ورزید، دیوان را مستایید». (دادگی، ۱۳۸۲: ۸۱).

بعید نیست که فردوسی با توجه به عبارات بالا گفته باشد:

خـرد مـرد را خلـعت ایـزدی است سـزاوار خلعت نگه کن که کیست (ص ۱۴۹۳)

مصراع دوم بیت به گونه‌ای اشاره به قدرشناسی از خرد و دستور به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.