پاورپوینت کامل حکیم توس و آموزههای قرآنی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکیم توس و آموزههای قرآنی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکیم توس و آموزههای قرآنی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکیم توس و آموزههای قرآنی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
شاهنامه، اثر سترگ حکیمابوالقاسم فردوسی طوسی بیگمان شاهکاری عظیم و اعجاب انگیز است. این اثر گرچه به ظاهر روایت زندگی و دوران پادشاهان و پهلوانان کهن و اساطیری ایران را در بر میگیرد، اما در باطن این اثر گرانقدر دریایی از معارف، حکمتها و ارزشهای عالی نهفته است. و بیتردید آنچه این اثر بیبدیل را از یک کتاب صرفاً حماسی جدا میکند، همین روح معنا و نگاه ژرف سراینده آن به هستی و جهان پیرامون خویش است و به همین اعتبار است که عنوان«حکیم» را به حق برازنده فردوسی میدانیم.
به مناسبت ۲۵ اردیبهشت،روز بزرگداشت فردوسی
شاهنامه، اثر سترگ حکیمابوالقاسم فردوسی طوسی بیگمان شاهکاری عظیم و اعجاب انگیز است. این اثر گرچه به ظاهر روایت زندگی و دوران پادشاهان و پهلوانان کهن و اساطیری ایران را در بر میگیرد، اما در باطن این اثر گرانقدر دریایی از معارف، حکمتها و ارزشهای عالی نهفته است. و بیتردید آنچه این اثر بیبدیل را از یک کتاب صرفاً حماسی جدا میکند، همین روح معنا و نگاه ژرف سراینده آن به هستی و جهان پیرامون خویش است و به همین اعتبار است که عنوان«حکیم» را به حق برازنده فردوسی میدانیم.
متأسفانه علیرغم جایگاه رفیع این اندیشمند فرزانه و سخنسرای بزرگ، اطلاعات چندان درخور اعتماد و قابل اعتنایی درباره زندگی و احوال او در دست نیست تا جایی که حتی نام او و پدرش نیز به روشنی معلوم نمیباشد. و به همین لحاظ«ابوالقاسم» که کنیه اوست و در کهنترین مأخذ(تاریخ سیستان و چهار مقاله) ذکر شده است به ناچار به جای نام این شاعر پرآوازه مورد استفاده قرار گرفته است. در آثار بسیار کهن که درباره او سخن رانده شده، او را با نامهای حسن، احمد و منصور یاد کردهاند.
(حماسه سرایی در ایران-ص۱۷۱)
در تذکره دولتشاه(ص۴۲۸) و مجالس المؤمنین(ص۴۵۳) و مجمع افصحا(ص۴۲۸) نام او را حسن بن اسحاق بن شرفشاه ذکر کردهاند، ضمناً آنچه مسلم است آنکه «فردوسی» تخلص شاعر بوده است. نظامی عروضی سمرقندی زادگاه را روستای«پاز» از توابع طوس خراسان ذکر کرده است.که در برخی منابع به روستای دیگری به نام«رزان» نیز اشاره شده است.
درباره سال تولد او نیز اختلاف نظر فراوان است. آنچه که از اشعار او بر میآید نزدیک و یا شاید بیش از هشتاد سال عمر کرده است. و از آنجا که در ۵۸ سالگی دو سوم شاهنامه را به نظم در آورده است و این زمان مقارن با جلوس سلطان محمود غزنوی میباشد، تاریخ تولد او را با کسر۳۸۷ هجری، سال ۳۲۹ هجری تخمین زدهاند.
با اتکا به مصرع«بسی رنج بردم در این سال سی»، چنین بر میآید که فردوسی برای نگارش شاهنامه ۳۰ سال وقت صرف کرده است و باز به استناد بیت:
زهجرت شده پنج هشتاد بار
که گفتم من این نامه نامدار
میتوان نتیجه گرفت که نظم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری به اتمام رسیده است. درباره دین و مذهب فردوسی شکی باقی نیست که او مسلمانی معتقد و شیعی مذهب بوده است. پژوهشگران بر این باور استوارند که اصول عقاید فردوسی به معتزله نزدیکتر بوده است.
فردوسی سخنوری دیندار و دوستدار راستین خاندان پاک پیامبر عالیقدر اسلام(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) بوده است و راه رهایی و رستگاری را در دینداری و کسب دانش و معرفت میدانسته است.
فردوسی شاعری یکتاپرست است و سراسر شاهنامه سرشار از نام و یاد خداست، آنچنان که این کتاب بزرگ با نام و یاد پروردگار بیهمتا آغاز میشود:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر….
(شاهنامه-ص۱)
فردوسی در شاهنامه، یک دم از یاد خدا غافل نیست.«ایزد»، «کردگار»، «یزدان»، «خداوند» و… واژههایی است که در برگیرنده اعتقاد شاعر به توحید و ذات آفریدگار متعال است. در نگاه فردوسی، گرچه طریق دانش جستن از ارج و قرب فراوانی برخوردار است، اما اولویت در این راه شناخت خدا و کسب دانشی است که در مسیر قرب الیالله باشد:
ز دانش نخستین به یزدان گرای
که او هست و باشد همیشه به جای
زدانش نخست آنچه آید به کار
بهین هست دانستن کردگار
فردوسی و ستایش خرد
در اندیشه فردوسی، همه چیز از خداست و شاعر در بیان این نکته تأکید فراوان دارد تا جایی که در ابتدای شاهنامه، هنگامی که حتی به خرد اشاره میکند، آن را موهبتی الهی بر میشمارد:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
(شاهنامه-ص۱)
همچنین اعتقاد به روز رستاخیز، موجودیت انسان و عظمت هستی از دیگر نکات قابل تأملی است که در باب خداشناسی میتوان در شاهنامه مشاهده کرد:
خرد رهنما و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
(شاهنامه-ص۱)
که مراد از خرد همان رسول باطنی است و عقلی که موهبت خداوند و وجه تمایز میان انسان و سایر موجودات است. و از این طریق است که انسان میتواند با اندیشیدن در مجموعه شگفت انگیز خلقت خود را در آیینه هستی به تماشا بنشیند:
از آغاز باید که دانی درست
سرمایه گوهران از نخست
که یزدان زناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
(شاهنامه-ص۲)
فردوسی و خاندان پاک وحی
عشق و ارادت فردوسی به رسول گرامی اسلام(ص) و حضرت علی(ع) و اهل بیت مکرم عصمت و طهارت(ع) آنقدر بزرگ و شورانگیز است که قلم را یاری بیان آن نیست. ایستادگی و اعتقاد این شاعر فرهیخته تا به جایی است که در برخی از آثار علت عهد شکنی سلطان غزنوی و بیمهری او نسبت به فردوسی را شیعه بودن شاعر ذکر کردهاند. فشار و حرمتشکنی نسبت به این شاعر گرانمایه تا حدی بود که به نوشته نظامی عروضی سمرقندی، پیکر فردوسی را پس از درگذشت او- به لحاظ شیعه بودن وی- در گورستان عمومی شهر اجازه دفن ندادند و در نهایت در باغی که ملک او بوده به خاک سپرده شد. (چهارمقاله- مقاله دوم- حکایت نهم- ص۸۵)
در چهار مقاله نظامی عروضی آمده است که پس از درگذشت فردوسی دخترش صله سلطان محمود را نپذیرفت. و باز درباره رافضی بودن و ماجرای دفن فردوسی در آثار متقدمان آمده است که همان شیخی که بر جنازه وی نماز نگذاشته بود و مانع از دفن او در قبرستان مسلمین شده بود، او را به خواب دید که میگفت چون در گذشتم خداوند تبارک تعالی مرا گفت که اگر حتی هیچ کار خیر و هیچ سخن خیری جز این بیت:
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
نداشتی، باز هم به سبب عظمت همین بیت، همچنان که نام تو فردوسی است، تو را در فردوس خویش جای میدادیم.
حکیم دانای توس در شاهنامه به صراحت از اعتقاد خود به آیین اسلام، پیامبر(ص)، امام علی(ع) و اهلبیت آن حضرت سخن گفته است، و از حدیث مشهور «انا مدینه العلم و علی بابها» که رسول اکرم درباره مرتبه والای حضرت امیر المومنین(ع) فرموده، بهره جسته است.
(منتهی الآمال ـ ص ۱۷۴)
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز است
که من شهر علمم، علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
(شاهنامه ـ ص۳)
متأسفانه فردوسی همانقدر که در زمان حیاتش مظلوم واقع شد، پس از مرگ نیز از ستم کوتاه بینان و کج اندیشان در امان نماند. برخی او را نادانسته و بیآنکه روح سخن وی را دریابند، مورد مذمت و نکوهش قرار دادند و گروهی دیگر شعاع اثر این حکیم فرزانه را تا حد یک حماسه ملی محدود کردند و آگاهانه از پرداختن به جهان بینی این شاعر دردمند و دل آگاه امتناع ورزیده و صرفاً به بیان جنبههای نمادین، اسطورهای و دراماتیک آثار او اکتفا کردند.
فردوسی و قرآن کریم
قرآن مجید، کلام آسمانی خداوند است. این کتاب معجزه بزرگ خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) است. و در عظمت این کتاب همین بس که خداوند کفار و مشرکین را دعوت میکند که اگر توانایی دارند آیهای همچون آیات قرآن بیافرینند.
آیات قرآن، گرچه به تدریج بر پیامبر عظیم الشان اسلام نازل شده است، اما انسجام و ویژگیهای منحصر به فرد این کتاب آسمانی، خارق العاده است؛ به گونهای که با گذشت زمان و در طی هر یک از اعصار، جلوههای شگفت انگیز تازهای از این کتاب آشکار میشود. به عبارت دیگر، هرچه گستره دانش و معرفت بشری بیشتر میشود، زمینه فهم این کتاب الهی افزونتر میگردد و اعجاب خردمندان را برمیانگیزد.
فردوسی بیهیچ شک و شبههای با قرآن مأنوس بوده است و آیات ژرف و دلانگیز این کتاب انسان ساز بر اعماق روح و اندیشه این شاعر توانا اثر نهاده است.
هر کس حتی با یکبار مطالعه شاهنامه در مییابد که سراینده این اثر بزرگ بر تمام علوم و دانشهای روزگار خود اشراف و تسلط داشته است. چگونه ممکن است شاعری که در آن دوران برای بیان تولد رستم عمل پیچیده سزارین را مطرح میکند، با اسلام، احکام و معارف آن بیگانه و یا نامطلع باشد؟!
فردوسی بیگمان نیمی از عمر خویش را صرف مطالعه و تحقیق نموده است و در آن زمانه دسترسی او به آثار مذهبی و کتابهای دینی بسیار بوده است و لذا تأثیر این آثار برشاعر و اثر او امری اجتناب ناپذیر و غیر قابل انکار است. رافضی بودن فردوسی در آن دوران پرآشوب بر این امر دلالت دارد که مطالعات فردوسی در زمینه اسلام بسیار وسیع بوده و این حکیم پرآوازه به تمامی جریانهای فکری عصر خویش نیز احاطه کامل داشته است و اگر شاعر مذهب تشیع را پذیرفته است، این عمل شجاعانه او بر پایه حقانیت و آگاهی استوار بوده است.
تأثیرپذیری فردوسی از قرآن کریم، به شکلهای متعددی در شاهنامه نمایان است. نخستین سخن در این خصوص آنکه بنا به تحقیق ادبای نامداری همچون روانشاد استاد بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی اسلوب کار خویش را از قرآن کریم گرفته است. و از آنجا که زبان عربی زبان علمی آن عهده بوده است و نظر به استفاده استادانه فردوسی در شناخت و به کارگیری واژههای فارسی، میتوان نتیجه گرفت که شاعر به زبان عربی مسلط بوده است و به همین دلیل ظرافتها و سایر دقایق ادبی قرآن کریم را عمیقاً درک کرده و به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفته است و با الگو قرار دادن قرآن کریم، روش کار و اساس بیان خویش را شکل بخشیده است.
فردوسی از قابلیتهای زبان فارسی آگاهی وسیعی داشته و به این حقیقت ایمان داشته است که این زبان شایستگی و استحقاق آن را دارد که وسیلهای برای بیان مفاهیم و معارف اسلامی باشد و دومین زبان جهان اسلام گردد.
نکته دوم اینکه فردوسی همانند سایر حماسه سرایان تنها به شرح یک سلسله رخدادهای مهیج و پرحادثه (اکشن) بسنده نکرده است. بلکه در آغاز و پایان اکثر ماجراها و گاهی نیز در هنگام بیان صحنههایی در اواسط داستان به طرح مسایل اخلاقی و ارزشهای عالی انسانی پرداخته است و با ذکر مطالبی حکمت آموز و عبرتآور در خصوص سپری شدن عمر و بیاعتباری دنیا و بقای حیات اخروی و ضرورت اندیشیدن به روز جزا و لزوم رعایت تقوا و احترام به حقوق دیگران، سخنان قابل تأملی را ارائه نموده است و خیر دنیا و آخرت را در بهکار بستن این رهنمودها دانسته است. پرسشی که در اینجا مطرح است این است که منبع این سخنان کیست که شاعر نسبت به آن تا این اندازه التزام دارد و با فراخواندن دیگران به پیروی از این سخنان و اجرای آن، سعادت و نیک بختی بشر را تضمین شده برمیشمارد؟
به تحقیق این نکته به اثبات رسیده است که تمامی سخنان حکمتآمیز فردوسی بر پایه قرآن کریم و احادیث بوده است. در این باره مقالات متعددی تاکنون به رشته تحریر درآمده و به چاپ رسیده است که هر یک حکایت از وسعت استفاده فردوسی در این زمینه دارد. در این مجال به ذکر دو نمونه در این خصوص اکتفا میکنیم:
قرآن کریم: الابذکر الله تطمئن القلوب (سوره رعد ـ آیه ۲۸)
حکیم فردوسی: دل آرام گیرد به یاد خدای
حضرت محمد بن عبدالله(ص): اطلب العلم من المهد الی اللحد(نهج الفصاحه ـ ص ۱۹۳)
حکیم فردوسی: ز گهواره تا گور دانش بجوی
الهام فردوسی از قصص قرآنی
یکی از جلوهها و نکاتی که بسیار با اهمیت است در کیفیت داستان سرایی فردوسی نهفته است. برخی نقاط مشترک بین داستانهای قرآن کریم و شاهنامه حکایت از دلبستگی فردوسی و تأثیرپذیری آشکار وی از قرآن دارد.
داستانهای قرآن زیبا، عمیق و عبرت انگیز است تا به آنجا که این داستانهای به بهترین داستانها (احسن القصص) معروف است. در هر یک از این داستانها سرگذشت عبرتآموز و حکمت آمیز یکی از پیامبران الهی وقوم او به ایجاز بیان شده است و از انسانها دعوت بهعمل آمده تا در احوال پیشینیان خود بیندیشند تا در صراط مستقیم قرار گیرند.
داستانهای قرآن به حدی زیبا و تأثیر گذار است که در این خصوص تاکنون مقالات و کتابهای فراوانی منتشر شده است و چه بسیار نویسندگانی که با تأثیر پذیرفتن از داستانهای قرآن کریم به خلق آثار ارزندهای توفیق یافتهاند. فردوسی نیز از زمره شیفتگان و ارداتمندان این کتاب آسمانی است که با الهام گرفتن از داستانهای قرآن کریم به اثر خویش شکوه مضاعفی بخشیده است، و اثرش در شمار شاهکارهای جاودان ادبیات جهان، همچنان میدرخشد.
فردوسی شاهنامه را با الهام از آیاتی آغاز میکند که درباره داستان آفرینش هستی و خلقت انسان سخن میگوید و مراحل پیدایش حیات را روایت میکند. شیطان رجیم در سرتاسر اثر او حضور دارد و آنچنان که در قرآن کریم آمده است، «اهریمن» در صدد گمراه کردن آدمی و به ضلالت کشیدن اوست.
آنچنان که در قرآن کریم آمده است، ابلیس میتواند به شکلهای مختلفی درآید و آدمی را بفریبد. مشهورترین مورد این کار وسوسه شیطان درباره حضرت آدم(ع) است که عقوبتی سخت در پی دارد. در شاهنامه نیز ابلیس با فریفتن ضحاک و بوسیدن شانههای او، زندگیاش را تباه میکند. باز در دیگر داستانهای شاهنامه نیز ابلیس در داستان کیکاووس نیز به صورت نوازندهای به دیدار شاه میآید و با توصیفهای جذاب و اغواگرانه خویش شاه را میفریبد و او را به دردسر میاندازد.
الهام از داستان زندگی پیامبران
فردوسی در شاهنامه با کسی تعارف و رودربایستی ندارد. هر کسی که از یاد خداوند غافل شود، عاقبتی تلخ در انتظار اوست و هر که به ستمکاری روی آورد مورد نکوهش او قرار میگیرد. برای او شاه با دیگران فرقی ندارد؛ چنانکه در داستان جمشید، غفلت و غرور او پس از سیصد سال جهانداری موجب میگردد تا فره ایزدی را از دست بدهد و به دست ضحاک اسیر شود و با اره به دو نیم گردد. آنگونه که غفلت حضرت آدم(ع) و سرپیچی او از امر خداوند، موجب رانده شدن او از بهشت میشود و مصایب فراوانی برای او فراهم میآورد.فردوسی در شاهنامه، گاه به صراحت از پیامبران الهی و دین و آیین آنان نام آورده است. وی در چند جا با نامآوردن از حضرت عیسی مسیح(ع) فضایل آن حضرت را ستوده است و علنا به خصومت «جهود» با آن حضرت اشاره کرده است. در گزارش «خرادبرزین» و در نامه «انوشیروان» به نگهبان مدائن پیرامون منش و سلوک حضرت عیسی(ع) به زیبایی هر چه تمامتر سخن گفته شده است. همچنین درباره حضرت ابراهیم(ع) نیز ابیاتی سروده است که اشاره به مقام آن حضرت و خانه کعبه دارد. فردوسی در اشعار دیگری از حضرت موسی(ع) و حضرت محمد مصطفی(ص) نیز یاد کرده است که آورنده دین پاکی است که هوشمندان به آن میگروند.
نگاه فردوسی به تمام ادیان نگاهی آمیخته با احترام است و درباره پیامبران و پارسایان هر دینی با نهایت خشوع و خضوع سخن گفته است که این امر برخاسته از اندیشه دین باور اوست که تمام این ادیان و پیامبران به تصدیق قرآن کریم از سوی خداوند مبعوث شدهاند و تمامی ادیان الهی دارای یک هدف و وحدت اساسی هستند که همانا دعوت به پرستش پروردگار یکتاست. در این زمینه نیز فردوسی بحثهای بسیار جالب و حکیمانهای دارد که هدف از این مباحث تقریب ادیان و مذاهب است که این نکته نیز حکایت از ژرفنگری و دوراندیشی حکیم فرزانه توس در آن برهه از زمان دارد.
یکی از داستانهای قرآن کریم که به شدت مورد توجه شاعر قرار گرفته است، داستان حضرت سلیمان(ع) است. در قرآن کریم ۵۶ آیه درباره حضرت سلیمان(ع) آمده است و ۱۶ بار نام مبارک آن حضرت ذکر شده است. داستان این پیامبر الهی در سورههای مبارکه بقره، انعام، انبیاء، سبا، نساء، نمل و ص بیان شده است. (تاریخ انبیاء ـ ص۶۰۷)
فردوسی در داستان «جمشید» به نحو آشکاری از داستان زندگانی حضرت سلیمان الهام گرفته است. از نظر نوع ادبی، هر دو داستان تراژیک است؛ یعنی با مرگ قهرمان یا شخصیت اصلی داستان پایان میپذیرد و در هر دو داستان سلیمان(ع) و جمشید شخصیت محوری و اصلی داستان به شمار میآیند.
در داستان سلیمان، خداوند به او ثروت و دارایی فراوان، مقام و منزلت و جاه و جلال فراوانی میبخشد و سلیمان(ع) به اراده خداوند پس از چندی به قدرت بیرقیب روزگار خویش تبدیل میشود. سلیمان اقدام به ساختن قصرهای بزرگ و بینظیری میکند، حکومتهای دیگر را به اطاعت خویش در میآورد و لشکر مجهز و بیمانندی را تدارک میبیند و جان کلام آنکه حشمت و شوکت بینظیری از سوی خداوند به این پیامبر ارزانی شد که غیرقابل توصیف است.
در داستان جمشید هنگامی که او قصد دارد به جای پدرش «تهمورث» بر تخت سلطنت بنشیند، همچون سلیمان(ع) با فره ایزدی پیمان میبندد که راه صلاح و صواب را طی کند و با پلیدیها و پلشتیها به مبارزه برخیزد:
بدان راز بددست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
(شاهنامه ـ ص۱۲)
وی در طول دوران حکمروایی خویش اهتمام به ساختن بناها و عمارتهای بسیار نمود و همچون سلیمان نبی(ع) جاه و جلال، و حشمت و قدرت فراوان یافت و کشورهای اطراف خویش را مطیع و منقاد نمود.
دیگر تشابه بین این دو داستان، جام جهاننمای جمشیدی معروف به جام جم است که وی در آن میتوانست جهان را نظاره کند و از احوال آنچه در دور دستها میگذرد آگاه شود. این نیروی خارقالعاده در داستان حضرت سلیمان نبی(ع) در انگشتر آن حضرت نهفته است که نام اعظم بر آن حک شده بود و به سبب آن امور ناممکن، ممکن میشد و تمام موجودات عالم از جانوران گرفته تا جن و پریان در اطراف آن حضرت اجتماع میکردند. همچنین باد نیز به فرمان آن جناب بود و از آنجایی که زبان پرندگان و حیوانات را نیز خداوند به آن حضرت آموخته بود، وی قادر بود از این طرف نیز از بسیاری از مسایلی که در دور دستها میگذشت مطلع گردد.
سخن گفتن با پرندگان و دیگر موجودات
داستان سخن گفتن حضرت سلیمان نبی(ع) با پرندگان و دیگر موجودات، در داستانهای دیگر شاهنامه الهامبخش فردوسی بوده است، چنانکه در داستان تولد «زال» که سپید موی است و این نکته برای «سام» که پدر اوست، خوشاین
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 