پاورپوینت کامل نگاهی به پندهای ایرانیان باستان مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به پندهای ایرانیان باستان مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به پندهای ایرانیان باستان مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به پندهای ایرانیان باستان مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ایرانیان باستان به پندهایی پایبند بودند که آنها را به منزله دستورالعملی در دسترس و تذکری دائمی برای دست یافتن به زندگی بهتر و مبارزه با انواع مصائب اجتماعی به کار میبردند، به این سبب، همگان موظف به آگاهی و اطاعت از آنها بودند.
ایرانیان باستان به پندهایی پایبند بودند که آنها را به منزله دستورالعملی در دسترس و تذکری دائمی برای دست یافتن به زندگی بهتر و مبارزه با انواع مصائب اجتماعی به کار میبردند، به این سبب، همگان موظف به آگاهی و اطاعت از آنها بودند.
این پندها را در روزهای خاصی به سمع مردم میرساندند و آنها را بر ابزار و لوازم زندگی خود می نوشتند تا دائما در دسترس و مورد توجه آنها باشد.تنوع و کثرت این پندها از یک سو نشانه ی دامنه ی گسترده و عمق بسیار این پدیده است و از دیگر سو تناسب این حکمت ها با ابزار و وسایلی که بر آنها نوشته شده بود، بیانگر باریک اندیشی و نکته سنجی آنهاست و با اینکه سخن از تأثیر حکمت های ایران باستان در ادب عربی سخنی نو نیست ولی با باریک کردن مسیر این پژوهش به حکمت های مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و تأثیر آنها بر ادب عربی و فارسی، میتوان از یک سو عمق و گسترهی پندهای حکمی ایرانی را دریافت و از دیگر سو با این زاویه ی تنگ، عمق تأثیر فرهنگ و ادب ایران را در ادب عربی نشان داد. دیگر اینکه نشان بدهیم که با وجود اهتمام کم نظیر ایرانیان باستان به پند های حکمت آمیز و تأثیر شگرف آن در ادب عربی و فارسی، در شرح و تعلیقات منابع ادب فارسی، امثال و اشعار عربی یکه تازی کرده، نشانی از حکمت های ایرانی دیده نمی شود و شایسته است که در این نوع پژوهشها به پندهای ایرانی توجه بیشتری صورت گیرد.
کلید واژه: پند ایرانی، لوازم زندگی، ادب عربی و فارسی، ادب تطبیقی
۱- پند و اندرز ایرانی و عقاید دینی
سنت پند شنیدن و پند گفتن در ایران باستان رنگ و بوی دینی دارد زیرا محتوای کیش دینی ایرانیان، سرشار از پندها و اندرزهایی است که به حکیم جاودانه و خداوند یگانه منسوب است. (عاکوب، ۱۳۷۴: ۳۳) در دعاهای موجود در اوستا، یکی از درخواستهای بنده به درگاه خدا، طلب حکمت و دانایی است. (ایرانی، ۱۳۶۱: ۶۰) به علاوه پندها و اندرزهای فراهم آمده در اوستا به منزلهی قوانینی بود که ایرانیان موظف به حفظ و اجرای آنها بودند. دینکرت ششم مشتمل بر بیش از صد صفحه پند و اندرز است، در این بخش از تفسیر اوستا، اندرزهایی به «آذر نرسه»، «آذرمهر»، «بهداد آذر اورمزد»، «آذر بوزید» و «اورمزد سگزی» که از روحانیان دورهی ساسانی بودهاند، نسبت داده شده است. (تفضلی، ۱۳۷۵: ۱۸) این پندها از آدمی میخواهند که خوب رفتار کند، خوب سخن بگوید، و چون با خود تنها شد خوب بیندیشد. (آربری، ۱۹۵۹: ۴) این خواستههای سه گانه، «کردار نیک»، «گفتار نیک» و «پندار نیک» است. اوستا تأکید میکند که سه چیز بر آدمی واجب است: «دشمن را به دوست تبدیل کند، پلید را پاک سازد و نادان را دانا گرداند.» (دورانت، ۱۳۳۷: ۱/۵۴۴) این حکمتها در غالب سخنان موجز و کلمات قصار موجب ترغیب به آموزههای دینی میشد و به شکل روایتهای ساده در میآمد…این اندرزها، بخشی از اوستا را تشکیل میدهد که پر از گفتار و بیانات علم و آگاهی است و مجموعهی دانشهای ضرب المثلی و اندرزی را شامل میشود…نک: (بویس، ۱۳۷۷: ۱۰۳- ۱۰۷)
اصول اخلاقی در قالب پند و اندرز و به شکل بایدها و نبایدها از عوامل مهمی است که جامعه ایرانی قبل از اسلام را از بسیاری آسیب های اجتماعی حفظ کرده بود، ایرانیان باستان برای مبارزه با زیادهخواهی و تجاوز مردم به حقوق یکدیگر و نیز ایجاد زندگی مسالمتآمیز و توأم با صمیمیت و گذشت، آشنایی با شایست و ناشایست، التزام به آنها را از زمان بلوغ بر همگان واجب می دانستند. مجموع اندرزنامههای پهلوی که خیم و خرد فرخ مرد را شایسته تحسین می ساخته است… در همه طبقات اجتماعی هرکس از خرد و کلان به سن پانزده سالگی می رسیده است، آشنایی با آن گونه افکار را که جالب خیر و اخلاق متعالی است بر خود واجب می دیده است. (زرین کوب، ۱۳۸۵: ۵۳)
۱-۱- مجالس پند و اندرز در ایران
علاوه بر متون دینی، در آثار به جا مانده از منابع قدیم ایران، پندهای بسیاری از خسرو انوشروان، اردشیر بابکان، شاپور پسر اردشیر، بهمن، هوشنگ، و وزیرانی چون بزرگمهر دیده میشود. نک: (ابن مسکویه، بی تا: ۶ – ۸۸) همچنین از شاهان افسانهای مثل فریدون، بهمن و دارا و نیز از حکیمانی مانند مهبود، مه آذر، آذرگشسب، برزگمهر، شاپور، بهروز،، هرمزدآفرید، نرسی و سینا برزین، پندهایی دیده می شود. (تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۰۲ – ۲۰۶)
مؤلف کتاب تاریخ گزیده میگوید: «اول پادشاهی که در پندیات سخن گفت هوشنگ بود سپس پندهای بسیاری را از او نقل میکند، همچنین بخشهایی از این کتاب اختصاص به پندهای اردشیر و کسری دارد» (مستوفی، ۱۳۳۹: ۷۶ – ۷۹ و ۱۱۷-۱۱۸)، پندنامهی بزرگمهر، وزیر خسرو انوشروان نیز از مشهورترین نمونهی حکمت ایرانی است. نک: (آربری، ۱۹۵۹: ۲۶۱) از این میان «عهد اردشیر» از نمونههای برجستهی ذوق و اندیشهی ایرانی است، او در این منشور، مسائل گوناگونی را بیان کرده و پذیرفتن و به کار بستن آن را ضامن دوام و ماندگاری سلطنت دانسته است. نک: (اردشیر، ۱۹۷۶).
از سخنان ابن فقیه (۱۳۸۲: ۸۳) بر میآید که انوشروان رغبت بسیار به شنیدن پندهای بزرگمهر داشته است[۱]. در خرد نامه (۱۳۶۷: ۴۷- ۵۲) بخشی با عنوان سؤالهای انوشروان از بزرگمهر آمده، در بهارستان جامی (۱۳۸۷: ۴۱) به مجالسی اشاره شده که تبادلنظر بین خردمندان از جمله بزرگمهر و کسری صورت میگرفته است:
پیش کسری زخردمند حکیمان میرفت / سخن ازسختترین موج درین لجه غم
آن یکی گفت که بیماری واندوه دراز / وان در گفت که ناداری وپیریست بهم
سومین گفت که قرب اجل وسوء عمل / عاقبت رفت بترجیح سوم حکم حکم
در دیوان ابن یمین با عنوان انوشیروان و موبدان آمده است که انوشیروان موبدان شهرها را فرا خواند و از آنها گنجی از پند و اندرز خواست که بر دیوار دخمه بنویسند تا برای آیندگان مفید افتد:
شنیدم که کسری شه دادگر / که دیهیم از او بود با زیب و فر //
ز هر کشوری موبدی بخواست / فراوان سخنها ز حکمت براند//
بخواهم که ماند ز من یادگار / یکی گنج پر گوهر شاهوار //
که تا هرکه بر خاک من بگذرد / از آن گنج حکمت گهرها برد //
وزان پس به دیوار آن دخمه بر / سخنها نوشت آن شه دادگر (ابن یمین، بی تا: ۵۹۴- ۵۹۵)
برای اطلاع از مجالس انوشروان با حکیمان و خردمندان و اشاره فردوسی به آن، نک: (سبزیان پور، مقایسه…۱۳۸۴: ۱۳۴) همچنین برای اطلاع از تأثیر اندرزهای ایرانی در ادب عربی، نک: (سبزیان پور، جستاری…۱۳۸۴: ۸۴-۸۷) و برای اطلاع از دیدگاه صاحب نظران عرب درباره پند و حکمت ایرانی نک: (سبزیان پور، نقبی…: ۱۳۸۹: ۷۱)
۱-۲- اهمیت و اهتمام به پند و اندرز
در ایران باستان، التزام اخلاقی در قالب پند و اندرز، با جملههای کوتاه و پرمغز که حاصل تجربه های تلخ و شیرین بود از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شد به گونه ای که آنها را مقدس میدانستند. (فرهنگ انجمن آرای ناصری، نقل از دانش پژوه، ۱۳۵۹: بیست و هشت) و در روزهای خاصی منادیان، پندها را با صدای بلند، در مراکز شهرها به گوش مردم می رساندند.[۲] (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۸) این پندهای حکیمانه را به سبب اهمیتی که داشت با گرانبهاترین و زیباترین ابزار و وسایل می نوشتند و در معرض دید همگان قرار می دادند، در نوشتن این پندها از طلا[۳] (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱/۲۹۵) و (عنصر المعالی، ۱۳۶۶: ۵۰) زعفران، گلاب (بلاذری، ۱۹۸۷: ۶۵۰) چوب آبنوس (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۱) استفاده میشد و آنها را در گنجینه های شاهان، چون گوهر و مروارید نگهداری می کردند، در خردنامه بخشی با این عنوان آمده است: گفتار اندر نکته هایی که اندر گنج شاپور یافتند. نک: (خردنامه، ۱۳۷۶: ۵۳ و ۵۴)، در یادگار بزرگمهر[۴] که پندهای بزرگمهر به انوشروان است در پایان بند اول آمده است: این یادگار به یاری یزدان و…به فرمان خسرو شاهنشاه…به گنج شایگان نهادند (نوابی، ۱۳۳۸: ۳۰۵) فردوسی هم که این پندها را به نظم درآورده، اشاره ای به نگهداری آنها در خزانه شاهی دارد:
نوشتم سخن چند بر پهلوی / ابر دفتر و کاغذ خسروی //
سپردم به گنجور تا روزگار / برآید بخواند مگر شهریار (همان: ۳۲۱)
۱-۳- سنت پندنویسی
این پندها در همه جا دیده میشد از جمله: حاشیهی فرشها، (ابن یمین، بی تا: ۵۸۹) کنارهی سفرهها، در میان ظروف (مسعودی، ۱۴۰۴ ۲/۱۰۴)، عصا (آبی، ۱۹۸۷: ۵/۳۲۴)، دیوارهای قصر (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۵۱)، تخت شاهان (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۱۳)، سنگ قبر (سعدی، ۱۳۶۸: ۲۳۷)، لوحهای مکتوب (ابشیهی، ۱۴۲۱: ۲ / ۵۰۱)، در مقبرهها (واعظ کاشفی، بی تا: ۳۸)، کمربند (ابن عبد ربه، ۱۹۹۹: ۲/۲۸)، بازو (ابن قتیبه، بی تا: ۳/۱۹۱)، تابلوهای طلا (خردنامه، ۱۳۷۶: ۵۲- ۴۷)، انگشتر (ابن الحداد، ۱۹۸۳: ۶۷)، طاق ایوان (سعدی، ۱۳۶۸: ۴۹)، حاشیه چادر و خرگاه (سعدی، ۱۳۶۸: ۶۰۲)، پرده (ترجمهی تفسیر طبری، ۱۳۳۹: ۱/ ۳۴۳)، دیوار مجالس (ابن مسکویه، بی تا: ۶۴)، تاج شاهان (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۸-۱۲۰)، سر در کاخها (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱/۲۰۸)، صخرههای بزرگ (جاحظ، ۱۹۶۹: ۵)، سکه (اسداللهی، ۱۳۶۶: ۹۱۶)، گنبد (طرطوسی، بی تا: ۱/۹۲)، تابوت زمامداران (واعظ کاشفی، ۱۳۰۷: ۱۷۵)، دروازه شهرها.[۵] (جاحظ، ۱۹۶۹: ۵)
هدف ما در این مقاله معرفی این امثال حکیمانه است، تا نشان دهیم بسیاری از مفاهیم حکمی که امروز به نام ادب عربی شهرت یافته، در ایران باستان رایج بوده و در منابع عربی به آنها اشاره شده است و خود آنها منشأ الهام شاعران و ادیبان عرب شده است.[۶]
البته ما به هیچ روی ادعا نداریم که شاعران و ادیبانی که در این مقاله از آنها نام بردهایم در آثار خود بیواسطه و مستقیم متأثر از اندیشههای ایرانی هستند بلکه معتقدیم این مفاهیم در ایران قبل از اسلام وجود داشته، و بسیاری از آنها از طریق فرهنگ شفاهی و کتابهایی چون شاهنامه، گرشاسب نامه و… و برخی دیگر در دوره عباسی از طریق اختلاط ایرانیان و عربها و نهضت ترجمه به فرهنگ و ادب عربی منتقل شده است. این مضامین بعدها مانند کالاهایی که مواد اولیه آن صادر می شود و به شکل دیگری به خاستگاه خود بر میگردد از طریق منابع عربی به ادب فارسی منتقل شده است[۷].
با اینکه بنا به قول مشهور «الفضلُ مَا شَهدتْ بهِ الاعداءُ» جای تردید در صحت این سخنان وجود ندارد احتمال جعل و تحریف به سبب دشمنی با عربها و گرایشهای شعوبی منتفی نیست ولی تنوع و گستردگی آنها نشان از اهمیت بسیار آنها در ایران باستان و نفوذ عمیق و پر حجم آنها به فرهنگ و ادب عربی دارد.
در این مقاله برای نشان دادن تأثیر این پندها در ادب فارسی، آنها را به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم زیرا این کتاب ارزشمند به منزله دائره المعارفی از امثال و اشعار عربی و فارسی است و نمونههایی از ادب فارسی و عربی را بویژه از شرحهای منابع فارسی چون گلستان، بوستان، مثنوی و شاهنامه آوردهایم تا علاوه بر نشان دادن میزان این تأثیرگذاری نشان دهیم که جای حکمتهای ایرانی در شرح و توضیح منابع ادب فارسی خالی است و سخت نیازمند به بازنگری و تجدیدنظر است.
از نکات قابل توجه، مولد بودن این امثال است. میدانی به عنوان یک کارشناس و صاحب نظر، با مهر مولد بودن، ایرانی بودن آنها را تأیید کرده است.
کتاب ها و مقالههای بسیاری درباره تأثیر پند های ایرانی بر ادب عربی نوشته شده از جمله می توان به کتاب عیسی عاکوب «تأثیر پند پارسی بر ادب عرب» و کتاب ثعالبی «الاعجاز و الایجاز» و نیز مقالاتی مانند «نقبی به روشنایی در جستجوی امثال ایرانی در نظم عربی» و «ریشه های ایرانی امثال و حکم عربی در شعر بهار» اشاره کرد، لازم به یاد آوری است که بر اساس اطلاعات نظام مند، تا به حال تحقیقی در این زمینه با قید مکتوب بر لوازم زندگی دیده نشده است.
ضمنا منابع برخی از شواهد این مقاله، از متون فارسی است که برای اطمینان و تأیید بیشتر سعی کردهایم معادل آنها را از منابع عربی نیز ذکر کنیم. ضمنا پندهای مکتوب بر لوازم زندگی را برای وضوح بیشتر به شکل ایتالیک آوردهایم:
۲- پند های ایرانی بر لوازم زندگی
۲-۱- انگشتر[۸]
الف: چنانکه از منابع بر میآید ایرانیان سخت علاقمند به نوشتن پند بر نگین انگشتر بودند از جمله مواردی که به آنها دست یافته ایم:
۲-۱-۱- انوشروان:
۲-۱-۱-۱- مالیات و عدالت
کانَ لأنوشروانَ أربعُ خَواتیمَ: فَخاتمٌ لِلْخَراجِ نَقشُهُ: العدلُ وَخَاتمٌ لِلضِیاعِ نقشُهُ الْعمَارهُ، وَخاتمٌ لِلمَعُونَهِ نقشُهُ: الأِناهُ، وَخَاتمٌ لِلْبریدِ نَقشُهُ: الْوَحی. (توحیدی، بی تا: ۳/۳۲۵)، (آبی، ۱۹۸۷: ۵/۱۲۴) و (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱/۲۹۴)؛ ترجمه: انوشروان چهار انگشتر مختلف برای خراج، آب و زمین، کمک و چاپارخانه داشته که به ترتیب نقش عدالت، آبادانی، صبر و وحی
بر آنها حک شده بود. (توحیدی، بی تا: ۳/۳۲۵) و (آبی، ۱۹۸۷: ۵ / ۱۲۴)
همچنین برای اطلاع از نقش نگین انوشروان، نک: (غزالی، ۱۳۵۱: ۱۳۸)، (راوندی، ۱۳۳۳: ۷۲) و (تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۱۱)
۲-۱-۱-۲- منافات ستم و آبادانی
لا یکونُ العِمرانُ حیثُ یجورُ السلطانُ. (زمخشری، ۱۴۱۲: ۳/۳۱۰) و (آبی، ۱۹۹۰: ۷ / ۶۹)؛ ترجمه: هرجا ستم شاه باشد، آبادانی وجود ندارد. نک: (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۲۰)
۲-۱-۱-۳- نیکی…
أًنعمْ تُشکَرْ، وَأرْهبْ تُحذَرْ، ولا تَهزلْ فَتُحقَرَ؛ فَکتَبهَا المَلکُ عَلَی خَاتَمِهِ… (توحیدی، بی تا: ۱/ ۶۱) و (قیروانی، ۱۳۷۲هـ: ۲ /۹۹۱)؛ ترجمه: بزرگمهرگفت: نیکی کن تا سپاس شوی، بترس تا از تو دوری شود، و مسخرگی نکن زیرا ذلیل می شوی، انوشروان این پندها را بر انگشترش نوشت.
۲-۱-۱-۴- ارزش عدالت
عَدلُ السلطانِ أَنفعُ مِنْ خِصْبِ الزمانِ. (ابن الحداد، ۱۹۸۳: ۶۷)؛ ترجمه: عدالت شاه بهتر از برکت روزگار است.
۲-۱-۱-۴- عزت و بزرگی:
به مه، نه مه به. (غزالی، ۱۳۵۱: ۱۳۸)
غزالی پس از نقل داستان مأمون که دخمه انوشروان را گشود، میگوید: «مأمون در انگشت انوشروان انگشتری دید که بر نگین آن عبارت «به مه، نه مه به» نوشته بود». برای اطلاع بیشتر نک: (راوندی، ۱۳۳۳: ۷۲)
۲-۱-۱-۵- مدارا، مشورت و یاری درماندگان
۱- با دوست و دشمن مدارا کن. ۲- در کارهای بی مشورت خردمندان مشورت منما. ۳- رعایت رعیت فرو مگذار.
مؤلف اخلاق محسنی (واعظ کاشفی، بی تا: ۳۸) میگوید: «مأمون وقتی دخمه انوشروان را باز کرد سه انگشتر در آنجا یافت که ۳ عبارت بالا بر آنها نقش بسته بود.»
۲-۱-۲- بزرگمهر:
۲-۱-۲-۱- خدا، زنده باقی
ایزد است که نمرده است و نمیرد. (ابن فقیه، ۱۳۱۷: ۱۰۸) نیز نک: (مرزبان راد، ۲۵۳۶: ۸۳)
۲-۱-۲-۲- موجود نه مفقود
مُعالجهُ اْلمَوجودِ خَیرٌ مِنْ انتظارِ المفقودِ. (توحیدی، بی تا: ۴/ ۱۰۶)؛ ترجمه: پرداختن به موجود بهتر از انتظار چیزی است که وجود ندارد.
۲-۱-۲-۳- سازش با زندگی
مَنْ لَمْ یُدارِ عَیشَه ضَنک… (توحیدی، بی تا: ۱/ ۴۴۳)؛ ترجمه: هر کس با زندگی خود مدارا نکند دچار تنگنا می شود.
۲-۱-۳- رستم:
۲-۱-۳-۱-شوخی، دروغ و ستم
الهزلُ مُبغِضهٌ و الکذبُ منقصَهٌ وَ الجَورُ مُفسِدهٌ. (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۵۳۲)؛ ترجمه: شوخی عامل کینه، دروغ مایه نقصان و ستم عامل فساد است. طرطوشی رستم را به غلط از شاهان ایران دانسته است.
۲-۱-۴- شاپور:
۲-۱-۴-۱- صبر و ظفر
الصبرُ دَرَکٌ. (توحیدی، بی تا: ۲/۱، ۶۹)؛ ترجمه: صبر موجب رسیدن است.
۲-۱-۵- بهرام گور
بنا به گفته ی مسعودی، نگین بهرام گور دارای نوشتههای پندآمیز بوده است. (نقل از تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۱۱)
۲-۱-۶- خسروپرویز
۲-۱-۶-۱- ارزش مال و ثروت
بالمالِ یَنالُ الفَرَحُ؛ ترجمه: شادی با مال می رسد.
مسعودی از نه انگشتر پرویز سخن میگوید که بر نگین یکی از این انگشترها عبارت بالا نوشته شده بود. برای اطلاع بیشتر نک: (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱/۳۰۷)
۲-۲- بازو
۲-۲-۱- حرص، شادی و فریب دنیا
إِن کانَتِ الحُظُوظُ بِالجُدودِ فَمَا الحِرصُ؟وَ إنْ کانتِ الأشیاءُ غَیرَ دائمهٍ فَما السرورُ؟و إن کانت الدُّنیا غَرارهً فَما الطُمَأنِینَهُ؟ (ابن قتیبه، بی تا: ۳/۱۹۱)؛ ترجمه: وقتی بهره آدمی به بخت و اقبال است حرص چه فایده ای دارد؟ وقتی امور زندگی همیشگی نیست شادی چه معنایی دارد؟ و اگر دنیا فریب است آرامش چه معنایی دارد؟ (قیروانی، ۱۳۷۲هـ: ۲ /۹۹۱)
بنا به قول ابن قتیبه و قیروانی، عبارت بالا بر بازوی بزرگمهر نوشته شده بود.
۲-۳- پرده
۲-۳-۱- خوردن و کار کردن
کار کردن، خوردن باید و خوردن، مردن باید.
در ترجمهی تفسیر طبری (۱۳۳۹: ۱/ ۳۴۳) آمده است: بر روی دو پردهی سرخ و سبز که در دربار انوشروان آویزان شده بود دو اندرز بالا در معرض دید همگان قرار داده شده بود.
۲-۴- پند نوشته های کنار شاهان
از منابع عربی برمی آید که برخی شاهان ایرانی پندهایی را در کنار خود قرار میدادند که دائما در مقابل دیدگان آنها باشد و یا آن را به دست نزدیکان خود می دادند که در مواقع لازم چون علامت بازدارنده ای، مانع تندروی آنها باشد. از جمله:
۲-۴-۱- رحم کن تا به تو رحم شود
مَا لَکَ وَ الْغَضَبَ إِنَّمَا أَنتَ بَشرٌ، اِرحَمْ مَنْ فِی الأرْضِ یَرْحَمْکَ مَن فِی السَّماءِ[۹]! (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۲۲) و (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۲۶۷)؛ ترجمه: چرا خشمگین میشوی تو یک انسان هستی که به مرگ نزدیک هستی به کسانی که روی زمین هستند رحم کن تا آنکه در آسمان است به تو رحم کند. ماوردی و طرطوشی نوشتهاند: یکی از پادشاهان ایرانی نوشته بالا را به وزیرش داد و به او گفت: هرگاه خشمگین شدم آن را به من ده.
ابن عبدربه (۱۹۹۹: ۲/۱۹۱) عبارت«ارحَمْ تُرحمْ[۱۰]» را ذیل امثال بزرگمهر و اکثم صیفی به گونهای قرار داده که معلوم نیست از کدام یک است. ولی با قرینه بالا میتوان آن را به بزرگمهر نسبت داد.
۲-۴-۱-۲- شواهد فارسی و عربی:
ایزد کند رحمت بر آن کس که او / رحمت کند بر مردم ممتحن (فرخی، نقل از دهخدا، ۱۳۷۰: ۳۲۵)
۲-۴-۲- عدالت بهتر از حاصلخیزی
عدلُ السلطانِ أنفعُ لِلرعیهِ مِنْ خَصْبِ الزمانِ. (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۱۳)؛ ترجمه: عدالت شاهان بهتر از حاصلخیزی و برکت روزگار است. ابن جوزی نوشته است: عبارت بالا از مکتوبات کنار کسری بوده است.
۲-۵- تابوت
۲-۵-۱- گم نشدن خوبی و بدی
هر چه نیکی ورزیدیم نزد کسی است که پاداش را کم نمی دهد و هر چه بدی کردیم نزد کسی است که از کیفر دادن ناتوان نیست. ابن فقیه (۱۳۸۲: ۱۲۸) نوشته است: عبارت بالا وصیت انوشروان است که بر پیشانی تابوتش نوشته بودند. همچنین نک: (حمزه اصفهانی، ۱۳۴۰: ۴۱)، (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۷)، (واعظ کاشفی، ۱۳۰۷: ۱۷۵) و (قزوینی، ۱۳۶۳: ۸۹)، ترجمه عربی عبارت بالا در همین مقاله (سنگ قبر) آمده است.
۲-۵-۲- بی ارزشی دنیا
این جهان هیچ چیز نیست و در نگرید بدین تن که چندین اموال دنیا جمع کرد و چگونه دست بازداشت و جهان را آبادان کرد و آخر کار، مرگ، تن وی را خراب کرد. (ابن فقیه، ۱۳۱۷: ۱۰۸، وصیت انوشروان بر تابوت)، این سخنان شباهت به پندهای بهرام در بخش (سنگ قبر) دارد.
اسدی طوسی در گرشاسبنامه، حکمتهایی را از روی تابوت زرین سیامک به شعر درآورده است. برای اطلاع از این پندها نک: (اسدی طوسی، ۱۳۱۷: ۱۷۸ – ۱۸۲)
۲-۶- تاج
۲-۶-۱- ناپایداری دنیا
چه سال های فراوان و عمرهای دراز / که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت //
چنانکه دست به دست آمده است ما را / به دستهای دگر همچنان بخواهد رفت (سعدی، ۱۳۶۸: ۱۲۰)
سعدی دو بیت بالا را از نوشتههای تاج کیخسرو نقل کرده است. حمداله مستوفی، (۱۳۳۹: ۱۱۸-۱۲۰) نزدیک به۱۰۰ پند حکیمانه را از تاج انوشروان نقل کرده است. سعید نفیسی ۱۰ پند مفصل را که بر تاج انوشروان نوشته شده بود، به تفصیل آورده است. برای اطلاع از این پندها، نک: (نفیسی، ۱۳۱۰: ۶۲۳ – ۶۲۶)
خاقانی در بیت زیر اشاره به پندهای تاج انوشروان کرده است:
بس پند که بود آنگه بر تاج سرش پیدا / صد پند نو است اکنون در مغز سرش پنهان (خاقانی، ۱۳۷۵: ۲۴۶)
یکی از پندهای تاج انوشیروان که نویسندگان عرب باز گفتهاند، این پند نغز و زیباست: «آن مه که آن به، نه آن به که آن مه»، (نقل از کزازی، ۱۳۷۶: ۱۴۶)، نیز نک: (سبزیان پور، نکته ای…، ۱۳۸۸: ۲۵)، زاکانی (۱۹۹۹: ۳۱۷) در ابتدای رساله صد پند می گوید: «از پندهای بسیار استفاده کردهام علی الخصوص…پندنامه پادشاه عالم خسرو کامگار عادل انوشروان بن کسری که بر تاج مرصعش نبشته بود.»
۲-۷- تخت
۲-۷-۱- وابستگی دولت و مردم به یکدیگر
ابن الجوزی نوشته است: بر تخت کسری نوشته شده بود:
الدینُ لا یتِمُّ إِلا بالمُلکِ، وَالمُلکُ لا یَتِمُّ إلا بالرجالِ، والرجالُ لا یتِمُّونَ إلا بالمالِ، والمالُ لا یَجیءُ إلا بِعمارهِ الأرضِ، والعمارهُ لا تَتِمُّ إلا بالعدلِ. (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲/۱۱۳)؛ ترجمه: دین جز با ملک، حکومت جز با مردم، مردم جز با مال کامل نمی شوند و مال و ثروت جز با آبادانی به دست نمی آید و آبادانی جز با عدالت ایجاد نمی شود. نیز نک: (تحفه، ۱۳۴۱: ۴۸)
مطلب بالا در عهد اردشیر به شکل زیر آمده است: لا مُلکَ إِلا برجالٍ، ولا رجالَ إلا بمالٍ، ولا مالَ إلا بعمارهٍ، ولا عمارهَ إلا بعدلٍ. (قرطبی، بی تا: ۱/۳۳۴)؛ ترجمه: حکومت، بدون مردم، مردم بدون مال، مال بدون آبادانی و آبادانی بدون عدالت ممکن نیست.
این مضمون در اشعار ابوالفتح بستی و شاهنامه به شکل زیر آمده است:
إذَا وُلیتَ فَاعمُرْ مَا تَلیِه / بعدَ ذَلک فَالإمَارهُ بالعِمارهِ (بستی، ۱۹۸۰: ۲۵۵) برای مزید اطلاع نک: (مرسی الخولی، ۱۹۸۰: ۱۳۸)
چو خوشنود داری جهان را به داد / توانگر بمانی و از داد شاد (فردوسی، نقل از دهخدا، ۱۳۷۰: ۱۷۵)[۱۱].
۲-۸- چادر و خرگاه
۲-۸-۱- نیکی به بدان
فریدون گفت نقاشان چین را / که پیرامون خرگاهش بدوزند //
بدان را نیک دار ای مرد هشیار / که نیکان خود بزرگ و نیک روزند (سعدی، ۱۳۶۸: ۶۰۲)
۲-۹- دروازه شهرها
جاحظ (۱۹۶۹: ۵) در المحاسن و الاضداد از سخنان حکیمانهای سخن میگوید که بر دروازه سمرقند نوشته شده بود.
۲-۱۰- دستار
واعظ کاشفی، ۴ پند زیر را از اندرزهای مکتوب بر دستار انوشروان دانسته است:
۱- گیتی که یزدان کرد از من چه کوشش ۲- زندگی که نبشته برمن چه کوشش ۳- گیتی که نه جاوید بر من چه رامش ۴- که شاید که نشاید دانست. (واعظ کاشفی، ص ۱۷۵، نقل از مرزبان راد، ۲۵۳۶: ۸۴)
۲-۱۱- دیوار
عنصرالمعالی (۱۳۶۶: ۵۰) میگوید: «در اخبار خواندهام که مأمون بر گور انوشروان حاضر شد و از دخمهای که انوشروان در آن دفن شده بود نوشتهای به خط طلا بر دیوار یافت که در قسمتی از آن آمده بود: اکنون چون عاجزی آمد هیچ چاره ندانستم جزین که این سخنها برین دیوار نبشتم تا اگر وقتی بزیارت من کسی بیاید، این لفظها بخواند و بداند، او نیز از من محروم نمانده باشد، این سخنها و پندهای من پای مزد آن کس باشد و آن پندها اینست که نبشته آمدست». صاحب قابوسنامه پس از نقل این مطلب این پندها را در ۵۴ فقره نقل کرده است: قیروانی نیز این داستان را به تفصیل نقل کرده است. (۱۹۵۳: ۹۱-۹۶)
ابن مسکویه (بی تا: ۶۴) نوشته است: عادت ایرانیان قدیم این بود که بر دیوار مجالسشان این چهار جمله را بنویسند:
۲-۱۱-۱- خشونت و نرمش
أولُهَا: الشدهُ فِی غَیرِ عُنفٍ وَ الِلینُ فِی غَیرِ ضعفٍ؛ ترجمه: سختگیری بدون خشونت و نرمش بدون ضعف.
در بوستان سعدی آمده است:
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر / وگر خشم گیری شود از تو سیر //
درشتی و نرمی به هم در به است / چو رگزن که جراح و مرهم نه است. (سعدی، ۱۳۷۹: ۴۵) [۱۲]
۲-۱۱-۲- پاداش نیکوکار و مجازات بدکار
الثانی: المحسنُ یُجازَی بِاحسَانِهِ وَ المُسِیءُ یُکافِأُ بِاساءَتِهِ؛ ترجمه: نیکوکار به خاطر نیکیاش پاداش و بدکار به خاطر بدیش مجازات میشود.
۲-۱۱-۳- زمان هدیه و رزق
الثالثُ: العَطیاتُ و الارزاقُ فِی حینِهَا وَ اوقاتِها؛ ترجمه: هدیه و روزی در زمان خودش صورت میگیرد.
۲-۱۱-۴- مرزبان و مسافر شب
لا حِجَابَ عَنْ صاحِبِ ثَغرٍ و لَا طَارِقِ لیلٍ؛ ترجمه: مرزبان و مسافر شب مانعی ندارند.
۲-۱۲- دیوار قصرها
۲-۱۲-۱- صبر و ظفر
ماوردی، (۱۴۰۷: ۲۵۱) از ابن مقفع نقل کرده که در قصر اردشیر نوشته شده بود:
الصَّبْرُ مِفْتَاحُ الدَّرَکِ؛ ترجمه: صبر کلید دست یافتن است[۱۳].
۲-۱۲-۱-۱- نمونهایی از منابع عربی:
أنوشروان: الصَّبْرُ کاسِمُهُ وعاقِبَتُه العسلُ. (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱/۵۲۵) نک: (دباشی، ۱۳۷۰: ۹۴) و (سبزیان پور، تأثیر پند…، ۱۳۸۸: ۱۰۶)، برای اطلاع از پندهای مکتوب در کاخ فریدون. نک: (ابن فقیه، ۱۳۱۷: ۶۰- ۶۱)
۲-۱۲-۲- تحمل دوست
بر دیوار قصر فریدون این سخن نوشته شده بود:
از دوست به هر زخمی افگار نباید شد/ وز یار به هر جوری بیزار نباید شد (ابن فقیه، ۱۳۸۲: ۴۸)
۲-۱۲-۲-۱- شواهدی از متون عربی:
از حکمتهای ایرانی: إنْ لَمْ تَغْضِ عَلَی القَذَی لَمْ ترضَ أبَدا. (ثعالبی، ۲۰۰۳: ۳۹)؛ ترجمه: اگر از خاشاک چشم پوشی نکنی هرگز راضی نمیشوی.[۱۴]
از پندهای حکیمان ایرانی: صِفَهُ الصَّدِیقِ أَنْ یَبْذُلَ لَک مَالَهُ عِنْدَ الْحَاجَهِ، وَنَفْسَهُ عِنْدَ النَّکْبَهِ، وَیَحْفَظَک عِنْدَ الْمَغِیبِ. (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۹۴)؛ ترجمه: ویژگی دوست خوب این است مالش را در زمان نیاز به تو ببخشد، خودش را در زمان بلا و مصیبت در اختیار تو گذارد، و در نبود تو حافظ حقوق تو باشد.
برای اطلاع از ده پند نوشته شده بر دیوار کاخ فریدون. نک: (ابن فقیه، ۱۳۸۲: ۶۹)
۲-۱۳- سردر کاخ
۲-۱۳-۱- کار و حقوق آن
بر سردر خانه کسری نقاشی طلایی بود که بر آن نوشته شده بود: العملُ لِلکِفَاءهِ، وقضاءُ الحقوقِ عَلَی بیوتِ الأموالِ. (آبی، ۱۹۸۷: ۲ /۱۷۳) و (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱/۲۰۸)؛ ترجمه: کار برای بینیازی است و دادن حق به عهده بیت المال است.
۲-۱۴- سفره
بر سفره کسری جملههایی نوشته شده بود که محور اساسی آنها بر اجتناب از حرص، پرخوری و تشویق به مال حلال و کمک به نیازمندان است:
۲-۱۴-۱- خودداری از حرص
اتقِّ الشُحَّ، فإنَّه أدنسُ شعارٍ، وأوحشُ دِثارٍ. (زمخشری، ۱۴۱۲: ۴/۳۹۹)؛ ترجمه: از حرص دوری کن زیرا بدترین لباس ظاهر و باطن است.
۲-۱۴-۱- ۱- نمونه هایی از ادب فارسی و عربی
چنین است گیتی پر از آز و درد / از او تا توانی گرد بیشی مگرد (فردوسی، نقل از دهخدا، ۱۳۷۰: ۱۱۶۷)
عَبدُ المَطامِعِ فی لِباسِ مَذَلَّهٍ / إِنَّ الذَلیلَ لَمَن تَعَبَّدَهُ الطَمَع (ابو العتاهیه، ۱۴۲۵: ۲۲۹)، نک: (سبزیان پور، مضامین…، ۱۳۸۷: ۱۶۳)
۲-۱۴-۲- خوردن با اشتها
مَا طَعمتَه وَأنتَ تَشتَهیه فَقَد أَکَلتَه. وَمَا طَعمَته وأنت لا تَشتَهیهُ فَقَد أکَلَکَ. (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱/۷۳۱) و (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱/۲۹۶)؛ ترجمه: هرچه را با اشتها خوری تو آن را خوردهای و هرچه را بی اشتها خوری او تو را خورده است.[۱۵]
۲-۱۴-۳- خوراک حلال و کمک به نیازمندان
لِیَهنَأ طَعامَه مَنْ أکَلَه مَنْ حِلِّه، وَعَادَ عَلَی ذَوِی الحَاجهِ مِنْ فَضلِه. (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱/۲۹۶)؛ ترجمه: گوارا باد خوراک آن کس که از راه حلال به دست آورد و افزودنی آن را به نیازمندان بخشد.
۲- ۱۵- سنگ قبر
۲-۱۵-۱- ارزش سخاوت
نبشته است بر گور بهرام گور / که دست کرم به ز بازوی زور (سعدی، ۱۳۶۸: ۲۳۷)
۲-۱۵-۲-پاداش و مکافات اعمال
انوشروان در آستانه مرگ دستور داد بر سنگ قبرش بنویسند:« مَا قَدَّمْنَاهُ مِن خیرٍ فعِندَ مَن یُحسِنُ الثوابَ ومَا کَسَبناهُ مِن شرٍ فَعندَ مَن لا یَعجزُ عَنْ العِقابِ.» (ثعالبی، بی تا: ۵۷) و (زمخشری، ۱۴۱۲: ۲/۹)؛ ترجمه: کارهای نیکی که کردیم نزد کسی است که به نیکی پاداش میدهد و بدیهای ما در نزد کسی محفوظ است که از عقوبت ناتوان نیست. نیز (نک: مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۷)، برای اطلاع از بیش از ۱۰۰ نمونه عربی و فارسی از این مضمون نک: (دهخدا، ۱۳۷۰: ۱۵۸-۱۶۰)
۲-۱۵-۳- چاره نداشتن از مرگ
ابشیهی و زمخشری از شخصی به نام عمرو بن میمون نقل کردهاند: شهری را در فارس فتح کردیم به غاری وارد شدیم که در آن تختی از طلا بود، مردی روی تخت نشسته و بالای سرش این نوشته بود: أنا بهرام ملکُ فارسً، کنتُ أَغْنَاهُم بَطشاً، وأَقساهُم قلباً، وأطوَلَهُم أَملاً، وأحرَصَهُم عَلی الدُّنیا، قد ملکتُ البلادَ، وقتلتُ الملوکَ، وهزمتُ الجیوشَ وأذلَلتُ الجبابرهَ وجمعتُ مِنَ الأموالِ مَا لَمْ یَجمَعْه أحدٌ قَبلِی، وَلَمْ أستطِعْ أَنْ أَفتَدِی بِهِ مِنَ المَوتِ إذْ َنَزَلَ بِی. (ابشیهی، ۱۴۲۱: ۲ / ۵۰۱) و (زمخشری، ۱۴۱۲: ۵/۱۳۷)؛ ترجمه: من بهرام، شاه ایران هستم، من غنیترین، خشنترین، آرزومندترین و حریصترین شاهان نسبت به دنیا بودم، حاکم بر کشور شدم، پادشاهان را کشتم، سپاهیان را شکست دادم، بزرگان را ذلیل کردم و اموالی به دست آوردم که هیچ کس به دست نیاورده بود ولی هنگامی که مرگ به من نزدیک شد نتوانستم آن را با مال و ثروت بخرم.
۲- ۱۶- شمشیر
۲-۱۶-۱- بدی شتاب و خوبی صبر
التأنِّی فِیمَا لا یَخافُ الفوتَ أفضلُ مِنَ العجلهِ فِی إِدراکِ الأَملِ؛ ترجمه: شکیبایی در چیزی که ترس از دست دادن آن را نداری، بهتر از شتاب برای رسیدن به خواسته ها است.
ابشیهی (۱۴۲۱: ۲/۱۱۳) عبارت بالا را بدون توضیح از پندهای مکتوب بر یک شمشیر دانسته است. با توجه به سنت پند نویسی بر ابزار و لوازم در ایران باستان و نقل عین این جمله در الحکمه الخالده (ابن مسکویه، بیتا، ۹) و در پندهای آذرباد، شکی نمیماند که شمشیر و پند مذکور متعلق به ایرانیان بوده است.
۲-۱۷- صخره
ابن مقفع در ابتدای ادب الکبیر (۱۴۰۷: ۶۳-۶۵) اشاره به گذشتگان میکند که پند و اندرز بر صخرهها مینوشتند و میگوید که من برخی از سخنان آنها را در این کتاب جمعآوری کردهام. جاحظ در المحاسن و الاضداد (۱۹۶۹: ۵) میگوید: «ایرانیان سخنان خود را بر صخرهها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 