پاورپوینت کامل ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

«نگاهی اجمالی به عصر زرین فرهنگ ایران» عنوان آخرین کتاب حسن قاضی‌مرادی است که به‌زودی از سوی انتشارات آمه منتشر می‌شود. این کتاب مصاحبه مفصلی است که پروین قریشی و نسرین تخیری با ایشان انجام داده‌اند. قاضی‌مرادی در این کتاب به دنبال ارایه تحلیلی از فراز و فرود عصر زرین، به دستاوردهای فرهنگی و تمدنی آن عصر می‌‌پردازد. آنچه در ادامه می‌آید، فشرده‌ای از پی‌‌گفتار این کتاب است که به صورت مقاله‌ای تنظیم شده است.

«نگاهی اجمالی به عصر زرین فرهنگ ایران» عنوان آخرین کتاب حسن قاضی‌مرادی است که به‌زودی از سوی انتشارات آمه منتشر می‌شود. این کتاب مصاحبه مفصلی است که پروین قریشی و نسرین تخیری با ایشان انجام داده‌اند. قاضی‌مرادی در این کتاب به دنبال ارایه تحلیلی از فراز و فرود عصر زرین، به دستاوردهای فرهنگی و تمدنی آن عصر می‌‌پردازد. آنچه در ادامه می‌آید، فشرده‌ای از پی‌‌گفتار این کتاب است که به صورت مقاله‌ای تنظیم شده است.

بیش از هزارسال طول کشید تا ایرانیان پس از به‌عقب‌راندن نژاد سامی در هیات حکومت سلطه‌جوی آشور، یک‌بار دیگر سرزمینشان را در تسخیر بخش دیگری از مردم همان نژاد یافتند. در آن بار نخست، ایرانیان توانستند با تهاجم نظامی و سرنگون‌کردن آشور، نخستین حکومت در تاریخ ایران- ماد- را بنیان گذارند. در پی پیروزی بر آشور بود که ایرانیان در تعامل فرهنگی و تمدنی با آشور قرار گرفتند. در این بار دوم، اما در پی نزدیک به دو سده- که گاه با مبارزه قهرآمیز با تسخیرگران عرب طی شد- ایرانیان- در دوره‌ای که پیروزی نظامی میسر نبود- به همان مسیری تداوم دادند که گام بلند آن را روزبه- ابن‌مقفع- پیش گذاشته بود. ابن‌مقفع مبارزه با استیلاگران را در قلمرو فرهنگ و تمدن پیش گرفت. این مبارزه با استیلای تسخیرگر، مبارزه‌ای تام بود؛ مبارزه‌ای که ابن‌مقفع، خود برجسته‌ترین قربانی آن شد. اما تداوم همان تقلای او از سوی ایرانیان بود که در عصر زرین فرهنگ و تمدن ایران به اوج خود رسید. چنین بود که ما بر تسخیرگران خود غلبه یافتیم.

در پی تسخیرشدگی ایران از سوی اعراب جنوبی، ایران چند بار دیگر تسخیر مهاجمانی شد که سامی نبودند؛ ترک و مغول و تاتار بودند. اینان ایلاتی از آسیای میانه بودند که با سرنگون‌کردن سامانیان و آل‌بویه دوره هزارساله اقتدار ایلی را از غزنویان تا قاجاریان- به‌جز ایل زند- آغاز و تداوم بخشیدند.

تسخیرشدگی‌های ما پس از اسلام تا فروافتادن قاجاریان یک ویژگی مشترک داشت: از نظر فرهنگی و تمدنی، تسخیرگران، فرودست بودند و تسخیرشدگان، فرادست. ما در پی تسلط اعراب، با پناه‌بردن به سنگر فرهنگ و تمدن خود توانستیم از هویت قومی خود دفاع کنیم. درمقابل، تسخیرگران نیز در شکستن نیروی دفاعی ما، فرهنگ و تمدنمان را تخریب می‌کردند. این تخریبگری با تهاجم به فرهنگ و تمدن عصر ساسانی شروع شد و با به زوال‌کشاندن عصر زرین فرهنگ و تمدن در دوره آغازین اقتدار ایلی شدت و گستره هرچه بیشتری یافت. در طول هزارسال، چندان مجال نیافتیم به بازسازی و بازتولید فرهنگ و تمدن خود بپردازیم. به عصر زوال فرهنگی و تمدنی خود درغلتیدیم. چون به آستانه عصر نو رسیدیم مردمی بودیم از نظر فرهنگی و تمدنی، عقب‌مانده.

در آستانه عصر نو و در موقعیت عقب‌ماندگی، با تسخیرگرانی رویاروی شدیم که از نظر فرهنگی و تمدنی، فرادست ما بودند. غرب با پرچم فرهنگ و تمدن نوین خود به ما هجوم آورده بود. غرب فرهنگ و تمدن نوین خود را همچون اسلحه‌ای برای نفوذ و استیلا بر جهان غیرغربی به کار می‌برد. ما نیز در بحران هویت ناشی از عقب‌ماندگی فرهنگی و تمدنی، مقهور نفوذ و استیلایی شدیم که از قدرت عظیم نظامی، اقتصادی و سیاسی غرب نیز نیرو می‌گرفت.

برای ما هیچ‌گونه مقاومتی ممکن نبود. حدودا هزارسال از عصر زرین فرهنگ و تمدن‌مان می‌گذشت. شکست در برابر نفوذ و استیلای غرب پیامد عقب‌ماندگی فرهنگی و تمدنی و نیز هویت باختگی‌مان بود.

حال، ما بودیم رودرروی تسخیرشدگی نوین و مقهور آن. با همین مقهورشدگی در حاشیه و پیرامون عصر نوین تاریخ ماندیم. این، تداوم همان رانده‌شدگی ما به عنوان یک قوم به حاشیه تاریخ جهان بود که حدودا از هزارسال پیش- البته بر زمینه‌ای دیگر- ادامه داشت.

عصر نوین تاریخ خود را با تلاش برای قرارگرفتن در متن تاریخ جهانی شروع کردیم. نهضت مشروطه خروش عزم مردمی بود که می‌خواستند در متن تاریخ جهانی قرار گیرند. غرب، ما را همچنان حاشیه‌نشین تاریخ می‌خواست که کوشید بر زمینه عقب‌ماندگی فرهنگی و تمدنی خودمان، نهضت مشروطه را به بن‌بست بکشاند. ما باز هم گرفتار حاشیه‌نشینی تاریخ شدیم. جلوه بارز حاشیه‌نشینی امروزین‌مان، از نظر من، اسارت در دوره گذار تاریخ‌مان – گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن- است. بیش از صدسال است که در این دوره گذار، پایی به پیش می‌گذاریم و پایی به پس.

حال، در برابر یک انتخاب قرار گرفته‌ایم؛ ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن. هستند افرادی که هویتشان را با ماندن در حاشیه‌های زندگی تعریف می‌کنند. هستند مردمان جامعه‌ای که کم‌وبیش و به دلایل گوناگون، در حاشیه تاریخ می‌پلکند و با پیشرفت‌ جوامع دیگر به جلو کشیده می‌شوند و هستند مردمان جامعه‌ای که خود را در متن تاریخ و تاریخ‌ساز می‌خواهند.

ما یک‌بار در پی رانده‌شدگی‌مان به حاشیه تاریخ، به علت تسخیرشدگی از سوی اعراب، خود را آگاهانه و ناآگاهانه، در برابر این انتخاب یافتیم و با تحقق عصر زرین فرهنگ و تمدن‌مان به متن تاریخ جهان در سده‌های میانه بازگشتیم. در آن موقعیت تاریخی، با رستاخیز فرهنگی و تمدنی چنان استوار به متن تاریخ پای گذاشتیم که تاریخ‌ساز شدیم. با این انتخاب، در آن موقعیت تاریخی، به ضرورت وجودی‌مان به عنوان یک «ملت» پاسخی شایسته دادیم. پرسش این است: مگر در آن عصر چه کردیم که سپس چند سال از چنین انتخابی بازمانده‌ایم؟

ایرانیان در عصر زرین فرهنگ و تمدن، دست‌کم، از دو جهت در تقابل با سیادت‌طلبی اعراب قرار گرفتند: اول، به جای جنگ و جهاد، تکاپو و اعتلای فرهنگی و تمدنی را مبنا قرار دادند. دوم، به اتکای این تکاپو و اعتلا بر آن سیادت‌طلبی مهاجمانه پیروز شدند. در رویارویی با هویت قومی ما، ارتش اعراب در مراکز فرهنگی سمرقند، بخارا، خجند، نیشابور، شیراز، اصفهان، ری، همدان و… شکست خورد.

امروزه گذار از سیادت‌طلبی فرهنگ و تمدن نوین غرب به یکپارچه‌سازی فرهنگی و تمدنی روندی است که فقط در تعامل جوامع غربی و غیرغربی پیش می‌رود. فرهنگ و تمدن نوین غرب نشان می‌دهد این امکان را دارد که ظرفیت پیش‌رفتن در این روند و به پایان‌رسانیدن این گذار را بازتولید کند.

اکنون پرسش این است: آیا به عنوان جامعه‌ای غیرغربی می‌پذیریم سهم خود را در این تعامل ادا کنیم؟ ما با همان چگونگی حضورمان در آستانه عصر نو تاریخ‌مان- با نهضت مشروطه- نشان دادیم که می‌خواهیم از طریق تعامل با فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر- و بیش از همه با فرهنگ و تمدن نوین غرب- مسوولیت خود را در فرهنگ و تمدن‌سازی بر عهده بگیریم. به این پرسش، در آن زمان «آری» گفتیم و از طریق آن نهضت کوشیدیم تا خواسته خود را متحقق کنیم.

اما امروزه، ‌این «آری» چگونه محقق می‌شود؟

برای راهیایی از حاشیه تاریخ جهانی به متن آن، برای پاسخگویی به مسوولیت تاریخی خود در تعامل با روند یکپارچه‌سازی فرهنگی و تمدنی در جهان می‌توانیم به دو موضوع توجه کنیم:

۱- دیگر جوامع غیرغربی که یا روند گذار خود به جامعه مدرن را- کم و بیش- پشت‌سر گذاشته‌اند یا در روند گذار خود- تا حدود بسیار- پیش رفته‌اند، چه مسیری را پیموده‌اند؟

۲- فرهنگ و تمدن نوین غرب چه ویژگی‌هایی دارد که توانسته به اتکای آنها خود را چنان بازتولید کند تا روند از سیادت‌طلبی فرهنگی و تمدنی به یکپارچه‌سازی در عرصه فرهنگ و تمدن را خواسته و ناخواسته، پیش بگیرد؟

چون به تحولات فرهنگی و تمدنی جوامع غیرغربی توجه کنیم، درمی‌یابیم غامض اصلی موفقیت آنها در پیشبرد روند گذار به جامعه مدرن تلفیق مداوم عناصر متعالی فرهنگ غرب و جلوه‌های پیشرفته تمدن آن با موقعیت فرهنگی و تمدنی خودشان بوده است. هیچ پیشرفت غیرقابل بازگش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.