پاورپوینت کامل حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
این داد و دهش،دو کارکرد مهم دولت هستند که از طرفی ناظر بر شناسایی بیطرفی و عدالت شکلی و آیینی است و از طرفی با کاربست عدالت توزیعی، رفاه عمومی را هدف می رود. او دردهای عمومی را شناسایی میکند و در قالب اندرز به حکمران بازگوی میکند که:
در جای دیگر انگاه که خوبیهای مرداس را برمیشمرد، می گوید :
که مرداس نام گرانمایه بود
به داد و دهش برترین پایه بود
این داد و دهش،دو کارکرد مهم دولت هستند که از طرفی ناظر بر شناسایی بیطرفی و عدالت شکلی و آیینی است و از طرفی با کاربست عدالت توزیعی، رفاه عمومی را هدف می رود. او دردهای عمومی را شناسایی میکند و در قالب اندرز به حکمران بازگوی میکند که:
ببخشای بر مـردم مستـمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
اگر پیشه دارد دلت راستی
چنان دان که گیتی بیاراستی
میاسای ز آموختن یک زمان
ز دانش میفکن دل اندر گمان
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
ز چیز کسان دور دارید دست
بی آزار باشید و یزدانپرست
هر آن کس که تخم جفا را بکشت
نه خوش روز بیند نه خرم بهشت
۷. اکسیر آگاهی و دانایی
وقتی فردوسی چهره منفی ضحاک را توصیف میکند، او را هنرخوار مینامد؛ کسی که هنر را بیارزش میشمارد:
هنرخوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستـی، آشکارا گزنـد
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
خطر اول این نیست که ضحاک با فرهنگ و فرزانگی بیگانه است. به قول افلاطون حکیمان باید حاکم و حاکمان باید حکیم باشند؛ اما ضحاک از قدرت فقط قلدری و اقتدارش را دارد. آنچه در این اوضاع عیان است، تعدی و دروغ و ناراستی است و آنچه موجه و رایج است، کژی و نادرستی. تعبیر مشابهی در نهج البلاغه هست که امام علی(ع) توصیف میکند کار به جایی رسید که: «عالمها ملجم و جاهلها مکرم»! در این موقعیت دست دیوان و دیوانسالاران و کارگزاران حکومتی بر بدی با مردم باز است و بدتر از همه سخن نیک و حق فقط در خفا مصرف دارد و کسی برای امان ماندن از شر موجود، نقد و نصیحت هم نمیکند. ماجرای ماران ضحاک که مغز جوانان را می خوردند، دقیقا همان شستشوی مغزی رایج است. استعاره از اینکه او روی فکر و مغز نسل نو کار میکرد تا زشتیها را نبینند یا توجیه کنند. ظلم عیان او را کسی نمیتوانست تاب آورد، مگر اینکه مسخ و بیهویت شود و اکسیر آگاهی از او دریغ گردد. اعتراض مردانه و جسورانه کاوه آنگاه که دانایی را در آغوش کشیده خواندنی است. او فریاد اعتراض خود را بلند کرد و خطاب به ضحاک بیدادگر چنین گفت:
خروشید و زد دست بر سر، زشاه
که: شاها، منم کاوه دادخـواه
ز تو بر من آید ستم بیشتر
زند هر زمان بر دلم نیشتر
شها، من چه کردم یکی بازگوی
و گر بیگناهم، بهانه مجوی
مرا بوده هجده پسر در جهان
از ایشان یکی مانده است این زمان
جوانی نمانده است و فرزند نیست
به گیتی چو فرزند، پیوند نیست
بهانه چه داری تو بر من؟ بیار
که بر من سگالی بـد روزگار
یکی بی زیـان مـرد آهنگرم
ز شاه آتش آید همی بـر سرم
ضحاک ستمگر که از عاقبت کار خویش نگران بود، بر آن شد که سندی حاکی از عدالتخواهی به دست اعوان ظالم خویش تنظیم کند؛ ولی فریاد و دادخواهی کاوه امان نداد. او با حالت اعتراض همراه فرزند خود بارگاه ضحاک را ترک کرد و چرم پاره خود را بر سر چوبی نصب کرد و مردم ناراضی را به قیام علیه ضحاک بیدادگر فراخواند. آن چرم پاره که پیشبند کاوه بود، بعدها به صورت درفش کاویانی درآمد و در مردم شور و هیجانی ایجاد کرد و عاقبت کاوه به کمک و همراهی فریدون به دوران ستم ضحاک پایان داد.
تو شاهی وگر، اژدهاپیکـری
ببایـد بر این داستان داوری
بفرمود پس کاوه را پادشـاه
که باشد بدان محضر اندر گواه
خروشید: کای پایمردان دیو
بریده دل از مهر کیوان خدیو
خروشید برجست لرزان زجای
نه هرگز بر اندیشم از پادشای
از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخـم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همی رفت نیزه به دست
که: ای نامداران یزدانپرست
بپویید کاین مهتر اهریمن است
جهان آفرین را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 