پاورپوینت کامل آیا جامعه ایران به زودی به اعتدال باز می گردد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیا جامعه ایران به زودی به اعتدال باز می گردد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا جامعه ایران به زودی به اعتدال باز می گردد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا جامعه ایران به زودی به اعتدال باز می گردد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
«قبل از ورود در بحث باید از دو سوء تفاهم احتمالی جلوگیری شود یکی اینکه چون رسیدن به اعتدال و اقامت در آن آسان نیست و در این نوشته قدری از دشواریهای سیر در راه اعتدال بیان شده است شاید خواننده نظر نویسنده را بدبینانه بداند و حتی آن را مغایر و متضاد با گفتار سیاسی که از امید به برقراری اعتدال می گوید بیابد. مطالب این نوشته در تأیید آن سیاست و در جستجوی راه یا راههای پیشرفت و تحقق آنست این نوشته فلسفه است و فلسفه و سیاست دو زبان متفاوت دارند و اگر این تفاوت درک نشود شاید گاهی موافقتها را مخالفت و مخالفتها را موافقت تلقی کنند.
«قبل از ورود در بحث باید از دو سوء تفاهم احتمالی جلوگیری شود یکی اینکه چون رسیدن به اعتدال و اقامت در آن آسان نیست و در این نوشته قدری از دشواریهای سیر در راه اعتدال بیان شده است شاید خواننده نظر نویسنده را بدبینانه بداند و حتی آن را مغایر و متضاد با گفتار سیاسی که از امید به برقراری اعتدال می گوید بیابد. مطالب این نوشته در تأیید آن سیاست و در جستجوی راه یا راههای پیشرفت و تحقق آنست این نوشته فلسفه است و فلسفه و سیاست دو زبان متفاوت دارند و اگر این تفاوت درک نشود شاید گاهی موافقتها را مخالفت و مخالفتها را موافقت تلقی کنند.
سوء تفاهم دوم شاید این باشد که گمان کنند نویسنده اعتدال را یک مسئله صرفاً فلسفی دانسته است اعتدال صرفاً مسئله فلسفه نیست که با رجوع به فلسفه حل شود. اعتدال، اعتدال در فکر و عمل و زندگی و سیاست و رفتار و مخصوصاً در گفتار و کردار غالب است و همه می توانند از آن بگویند و در طلب آن باشند اما وقتی می پرسند اعتدال چیست و چگونه پدید می آید و کی و در کجا از میان می رود پرسش فلسفی است و اهل فلسفه باید به آن پاسخ بگویند جایگاه تحقق اعتدال زندگی عمومی مردمان و بیان جان آدمیان است اما این امر خود بخود متحقق نمی شود بلکه مربیان و آموزگاران بشر یعنی پیامبران و حکیمان و شاعران و اهل نظر و فلسفه باید راه تحقق آن را به مردم بیاموزند و مگر از ابتدای تاریخ فلسفه مسئله عدل و اعتدال در زمره مهمترین مسائل دین و حکمت و فلسفه نبوده است؟
وقتی با نظر تاریخی به اعتدال بنگریم نمی توانیم از ظهور و تحقق و پوشیدگی آن در زندگی غافل بمانیم. مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی هر یک در علم خاص مورد پژوهش قرار می گیرند و راه حلهای خاص دارند اما اگر این علوم و تخصصها مسبوق به درک تاریخی و شرایط امکان علم و عمل نباشند بصرف صدور احکام کلی و عام پذیرفته شده در علوم اجتماعی، گره مشکل اینجا و اکنون گشوده نمی شود. تعمیم بیتأمل احکام عام اخلاقی و اجتماعی و سیاسی که استثناپذیرند، می تواند منشاء اشتباهات و انحرافها در نظر و عمل باشد. فلسفه اگر محدود به تکرار سخنان رسمی فیلسوفان نباشد می تواند به ما بیاموزد که احکام عام را چگونه بر موارد خاص اطلاق کنیم. پیداست که یافتن راه اعتدال و قدم گذاشتن در آن کار سیاستمداران و بطور کلی اهل عمل است اما اگر سیاست سیاستمداران پشتوانه فکری و فلسفی و تاریخی نداشته باشد، سیاست ضعیفی است. فلسفه جای فیزیک و سیاست و اقتصاد و حقوق و فقه و جامعه شناسی و تاریخ را نمی گیرد اما اگر نباشد پیوند اینها با یکدیگر سست می شود و پریشانی و پراکندگی جای وحدت و هماهنگی در کارها را می گیرد. تأکید من بر اهمیت فلسفه را با توجه به نکتهای که گفته شد باید دریافت.
در ماههای اخیر اعتدال، شعار سیاسی مقبول اکثریت مردم بوده است و ما حقیقتا به اعتدال نیاز داریم ولی توقع نداشته باشیم که دولت بتواند به آسانی در همه جا و همه چیز اعتدال پدید آورد بیاعتدالی خاص سیاست نبوده است که با اتخاذ سیاست اعتدال، قضیه تمام شود این بیاعتدالی در کوچه و بازار و روابط و معاملات و مراسم و علم و مدرسه و صنعت و کشاورزی و ترافیک و مدیریت و قانون و قانونگذاری و حکم و حقوق و در همه جا کاملاً پیداست. پس اتخاذ یک سیاست رسمی اعتدالی برای خروج از افراط و تفریط کافی نیست بلکه باید دید چه شده است که ما از اعتدال عدول کرده ایم و چرا روح و جان ما هر روز گرفتار سودایی است یک روز سد می سازیم و روز دیگر با تقلید و تولید انبوه اتومبیلهای معمولی در سودای بالا بردن رتبه خود در فهرست اتومبیل سازان جهان هستیم یا مدام سمینار و مجالس تشریفاتی ترتیب می دهیم، دانشگاهها هم با تمام قدرت می کوشند آمار مقالات علمی را در فهرستهای جهانی بالا ببرند و بدتر از همه، از مهمترین مسائل غفلت می کنیم و به بیهودهترین امور بیش از حد اهمیت می دهیم.
بالا رفتن آمار مقالات و تولید اتومبیل و ترتیب سمینار و ساختن سد خوب و در شرایطی لازم است بشرط اینکه سودا نباشد و در وقت و جای خود و با رعایت الاهم و فالاهم به آنها پرداخته باشند شاید سیاست بتواند این سودا و افراط و تفریط را علاج کند اما افراط و تفریطی که جلوهاش در رفتار و کردار و گفتار و تصمیمها و اقدامهای هر روزیمان ظاهر می شود و بنحوی در اداره امور عمومی هم ظهور پیدا می کند جز با توجه و خود آگاهی تعدیل نمی شود شاید با این توجه و تذکر و مخصوصاً با نظر به تقدم مبدلترین امور بر ضروریترین کارها بوده است که اعتدال شعار اصلی سیاست شده است این شعار با حفظ رابطه صمیمانه و همکاری و همراهی سنجیده و اندیشیده میان مردم و دولت می تواند متحقق شود. کاش می توانستیم فهرستی از مسائل مهم که دولت باید به حل آنها بپردازد به ترتیب اهمیت تدوین کنیم و معلوم شود که جایگاه هر یک از مسائلی مثل فقر و فساد و آسایش و امنیت مردم و آموزش و پرورش و . . . شعار نویسی در خیابان و برگزاری مراسم سیاسی کجاست و چه مسائلی مقدمند کدام مؤخر.
۱- اعتدال مثل عدل و تعادل یک وضع عام است و اختصاص به روش زندگی و رفتار و عمل اخلاقی و سیاسی و روحیه مردمان ندارد. چنانکه پزشکان از اعتدال مزاج می گفتند و در گردش فصول و اختلاف شب و روز مواقعی به نام اعتدال بهاری و خزانی هست. یونانیان که بنای نظم جهان را بر عدل و اعتدال می دیدند، معتقد بودند که سیاست باید با این نظم هماهنگ و متناسب باشد. بر این مبنا بود که ارسطو اعتدال را در اخلاق و سیاست مورد بحث قرار داد و آن را به صورت تازهای تعریف کرد و میزان عمل قرار داد. ولی نباید استنباط شود که یونانیان آراء و نظرهای سیاسی خود را بر مبنای مطالعات نجومی و کیهانی بنا کرده اند. آنها نظر درست و عمل عادلانه را موقوف به زندگی در مدینه می دانستند و معتقد بودند که میان عمل و نظر و نظم جهانی تناظری وجود دارد. پیامبر عظیم الشأن اسلام هم وقتی قیام زمین و آسمانها را به عدل دانست، می خواست بر اهمیت عدل تأکید فرماید نه اینکه عدل را مستنبط از نظام فلکی بداند.
افلاطون و ارسطو صورت عدل آسمانی را در مدینه انسانی طلب کردند و با این نظر بود که طراحی راه قانون گذاری بشری و سیاست عقلی آغاز شد. هرچند که این راه تا دوره جدید پر رهرو نبود، فیلسوفان یونانی صورتی از قواعد عمل در سیاست و اخلاق را تدوین کردند. آنان عمل شایسته را فضیلت خواندند و در بیان و تعریف فضیلت آن را اعتدال به معنی بودن میان دو حد افراط و تفریط دانستند. اکنون وقتی لفظ فضیلت را می شنویم اگر آن را با تقوی به معنایی که در نظرمان مسلم شده است مترادف بدانیم، قدری از معنی فضیلت یونانی دور می شویم زیرا اگر تقوی یک وضع روحی و اخلاقی ثابت در کردار و گفتار فردی است، فضیلت وجهی از جمع توانایی و دانایی و بودن در وضعی ورای افراط و تفریط و رعایت موقع و مقام در اتخاذ تصمیم و اختیار فعل و عمل است. در وضع کنونی مخصوصاً باید اختلاف میان فضیلت به معنی میانه روی و اعتدال از یکسو و تقوی از سوی دیگر را در نظر داشته باشیم. اگر در تقوی به معنایی که در گفتار و رفتار متقیان زمان جلوه می کند می توان از دنیا اعراض کرد و یکسره به عبادت پرداخت و بر آنچه از خوب و بد و زشت و زیبا و ظلم و عدل وجود دارد و می گذرد چهار تکبیر زد، در میانه روی و فضیلت درستی سخن و بجا بودن فعل و ادای آن در موقع و مقام مناسب و پرهیز از ظلم و انظلام شرط است.
به عبارت دیگر تقوی بیشتر فردی و فضیلت به معنای یونانیش یک امر مدنی و سیاسی است. مسلّماً زهد بخصوص اگر معاملهای برای خریدن بهشت نباشد، فضیلت است. ولی زهد زاهد وقتی تمام می شود و به عدل و اعتدال می پیوندد که زاهد همواره متذکر و مواظب باشد که مبادا دروغ و فساد و ظلم و تحکم بیجا در پس حجاب بعضی اعمال و تشریفات و رسوم پسندیده پوشیده و پنهان شده باشد. چون سخن از ارسطو و فضیلت ارسطویی به میان آمد اشاره کنیم و بگذریم که می توان از کلیت مباحث اخلاقی و سیاسی فیلسوف استنباط کرد که اعتدال منطقاً مقدم بر عدل است و حتی شاید بتوان گفت که فیلسوف، عدالت در عمل را وجهی از اعتدال می دانسته است. زیرا وقتی عدل حد وسط میان ظلم و انظلام باشد طبیعی است که تا حد رفتار و روحیه و صفت شخصی تنزل پیدا کند. ظاهراً ارسطو هم متوجه این مشکل بوده است که به اعتباری دیگر به فضیلت عدل نظر کرده و آن را برترین فضایل و شرط تحقق آنها خوانده است. عدلی که حد وسط ظلم و انظلام است نمی تواند اشرف فضایل باشد زیرا آشکار است که برای رسیدن به فضیلت از این هر دو باید گذشت.
چنانکه اشاره شد ارسطو عدل و اعتدال را در مدینه و سیاست می دیده و آنچه در باب حد وسط گفته است، بیان صوری و تعبیر قاعدهای از قواعد عقل عملی است. به عبارت دیگر اعتدال و عدل در نظر ارسطو یک مفهوم انتزاعی صرف نیست زیرا فیلسوف عدل را در نظم مدینه و نه صرفاً در وجود اشخاص می دیده و فضایل دیگر را هم به زندگی در مدینه موقوف می دانسته است. با این همه آیا عدل عین اعتدال و میانه روی در عمل و گفتار نیست؟ مگر میانه روی چیست و چگونه می توان میانه رو بود؟ میانه روی مستلزم درک و شناخت دو حد افراط و تفریط است. افراط و تفریط را چگونه می توان تشخیص داد و شناخت؟ این تشخیص به عهده فضیلت عقلی (فرونزیس) است که نه فقط مایه اعتدال در وجود آدمی است بلکه اعتدال جهان هم با آن درک و دریافت می شود. ولی آیا عقل عملی و فرونزیس (فضیلت عقلی) کسب کردنی است و اگر باشد آن را از کجا باید به دست آورد؟ به این پرسش در مجال دیگر باید اندیشید. اکنون به نظر می رسد که اگر این فضیلت موجود باشد اعتدال هم هست. پس همه مشکل در نقصان و پوشیدگی فضیلت عقلی است.
۲- در شرایطی که افراط و تفریط حاکم و غالب است تمییز میان اضداد هم دشوار می شود. چنانکه ممکن است افراط را اعتدال و اعتدال را افراط بخوانند. همه اهل افراط و تفریط خود را صاحب خرد و میانه رو می دانند بیآنکه از فضیلت عقلی برخوردار باشند. بنابراین آنها قول و فعل خود را هم افراطی و تفریطی نمی دانند. اگر چنین است باید بپرسیم که اعتدال را از کجا به دست آورده ایم و چگونه می توانیم دیگران را به اعتدال دعوت کنیم و با ایشان در مورد افراط و تفریط و اعتدال به تفاهم برسیم و مختصر اینکه اگر مردم کشوری خدا نکرده در وجود و در روابط و مناسباتشان دچار افراط و تفریط باشند از چه راهی می توانند به وضع اعتدال برسند. در جهانی که بنیاد استوار ندارد و پیوند میان اجزایش گسیخته است این خطر وجود دارد که همه هرجا باشند، کم و بیش افراطی و تفریطی باشند. به این جهت نباید گمان کرد که بیاعتدالی را اشخاص افراطی و تفریطی به جهان می آورند و افراط و تفریط را با اقدامها و تصمیمهای سیاسی و با وعظ و نصیحت می توان علاج کرد.
مسلماً اشخاص استعدادهای متفاوت برای قرار گرفتن در وضع اعتدال یا در دو جانب افراط و تفریط دارند اما افراط و تفریط مردمان بیشتر به تاریخ و جهان انسانی بستگی دارد. مثلاً در جهان توسعه نیافته که بنیان تاریخی استوار ندارد و با تعادل و تناسب بنا نشده است افراط و تفریط یک امر شایع و عادی است و نمی توان و نباید توقع داشت که به زودی و آسانی گردش چرخ آن بر مدار اعتدال قرار گیرد. در این جهان قدم اول راه این است که مردمان خود را به اعتدال نیازمند بدانند و در جستجوی عقل و توسعه باشند و برای رسیدن به آن بکوشند. مردم این جهان باید با رجوع و تذکر به سوابق تاریخی جهان خود و با درک چگونگی قوام تجدد و جهان متجدد در طلب فضیلت عقلی و اعتدال باشند تا بمدد آن راه را بجویند و بپیمایند. ما معمولاً افراط و تفریط را به اشخاص و گروهها نسبت می دهیم و البته اشخاص و گروههای اهل افراط و تفریط هم وجود دارند اما مسئولیت تمام آفات و زیان هایی که از افراط و تفریط حاصل می شود، بر عهده آنان نیست.
آنان اگر در جایی بودند که زمینه برای افراط و تفریطشان وجود نداشت راه دیگری پیش می گرفتند. این سخن را بر توجیه نادانی اهل افراط و تفریط نباید حمل کرد. این نادانی، نادانی وجودی و تاریخی است و به این جهت به صرف آموزش نمی توان آن را تدارک کرد. وقتی کسی سفید را سیاه و زیبا را زشت و نفرت را مهر و ظلم را عدل و کدورت را صفا و بیخردی را خردمندی و دروغ را راست و … می انگارد، فهم و درک و جهانش باید دگرگون شود تا از کج بینی بدر آید وگرنه صرف بحث و نزاع با او ثمری ندارد و شاید به جایی نرسد. گفتگو با کسی که گوش سخن نیوش ندارد بیهوده است. به این جهت ملامت آنان و گذاشتن تمام بار تقصیر بر گردنشان اصل مشکل افراط و تفریط را حل نمی کند بلکه مسئله را منتفی می سازد. وقتی جهل را با افراط و تفریط ملازم می دانیم، متذکر باشیم که این جهل در برابر خرد قرار دارد و به معنی بیخردی است. چنانکه اشاره شد در وضع توسعه نیافتگی، اعتدال و خرد عملی اگر حکم کیمیا نداشته باشد، ظاهر و حاکم نیست. مع هذا بشر همیشه هرجا باشد می تواند تا حدی از این فضیلت برخوردار باشد و در جهان توسعه نیافته نیز شاید عدّه معدودی از آنها وجود داشته باشند.
در شرایط کنونی امر امیدوارکننده این است که در علم و فرهنگ به اعتدال مایل شده ایم و در آراء همگانی هم از اندیشه و فکرت اعتدال استقبال شده است. این استقبال نشانه آن است که ما کم و بیش با وضع فکر و امکانهای عمل در جهان کنونی آشنا شده ایم و در زندگی عمومی و در جامعه خود بیتعادلی و دوری از اعتدال در رفتار و کردار و در اخلاق و سیاست را آزموده ایم و چون بیاعتدالی بیشتر در سیاست ظاهر شده است عکس العمل آن هم سیاسی بوده است. در وضع سیاسی کنونی مراد از اعتدال، بیشتر واقع بینی و شناخت جایگاه امور و اشیاء و پرهیز از اشتباه میان امور و مراتب آنها و اکتفا نکردن به حرف و لفظ و قدم گذاشتن در راه اصلاح امور است و به این جهت بیشتر یک شعار سیاسی است. مع هذا از تاریخی بودن این شعار نباید غافل شد و پیداست که حل مشکل تاریخی دشوار است. برای تحقق اعتدال ابتدا باید بپذیریم که در راهی دشوار قرار داریم و چیزی را می طلبیم که به آسانی نمی توان آن را به دست آورد. افراط و تفریط صفت بعضی اشخاص نیست که اگر دستشان از کارها کوتاه شود، از اثر بیفتد و مگر کوتاه کردن دست افراطیها و تفریطیها در جهان افراط و تفریط کار آسانی است؟
۳- در زندگی آدمیان آسانترین و پرتردّدترین راه، راه افراط و تفریط است و در مقابل، هیچ راهی به اندازه راه اعتدال، دشواریاب و تیره و پرپیچ و خم و صعب نیست. در جهان توسعه نیافته و به طور کلی در جهان جدید، تمییز و تفکیک افراط و تفریط از اعتدال موقوف به شناخت اوصاف این جهان و امکانهای آن است و با بیان تعاریف اعتدال و مثلاً اینکه اعتدال حد وسط میان افراط و تفریط است، بیاعتدالی از میان نمی رود بلکه با رضایت و اکتفا به این حرفها شاید مشکل پیچیده تر و پوشیده تر شود. درست است که تعبیر توسط میان افراط و تفریط اعتدال را امری آسان جلوه می دهد اما بودن در میان افراط و تفریط امری بسیار دشوار است. اگر اعتدال را نقطه وسط یک پاره خط و حتی نقطهای روی عمود منصف آن پاره خط بدانیم، از درک آن باز می مانیم زیرا اعتدال یک نقطه و مقام ثابت نیست و در هر عالمی اعتدال جایی متفاوت دارد و در مقام تمثیل می توان با توجه به تصویری که می بینید و بیشتر با جهان جدید تناسب دارد، گفت که اعتدال در مرکز و وسط یک کره قرار دارد اما افراط و تفریط، اعتدال را رها نمی کنند تا در همه جا بسط پیدا کند بلکه آن را در محاصره می گیرند تا وقتی که در محیط کره، افراط و تفریط چندان غالب شود که زندگی را بر مردمان سخت کند و چه بسا که شاید دوام آن دیگر میسر نباشد.
در این وضع ممکن است حصار محکم افراط و تفریط شکسته شود و فضای اعتدال و آزادی گشایش یابد تا دوباره همان سیر اول تکرار شود و کدورت افراط و تفریط فضای کره محیط را تیره و تار کند. در تصویر زیر جهان توسعه نیافته در نزدیکیهای محیط دایره اول بیآنکه جایگاه معینی داشته باشد، به این سو و آن سو می رود و برای اینکه به صورتی از تعادل و اعتدال برسد، باید جایگاه خود را تعیین کند و بشناسد. نظر ارسطو را هم با این تمثیل بهتر میتوان دریافت الا اینکه شاید ارسطو در مدینه یونانی نمی توانست افراط و تفریطی را که ما اکنون می شناسیم بیازماید و به این جهت به مسامحه فضیلت را وضعی در میان دو رذیلت می دانست. درست است که افراط و تفریط دو امر متضادند اما این دو متضاد آن قدر به هم نزدیکند که به دو روی یک سکه می مانند و به این جهت بیشتر اهل افراط به اعتباری دیگر اهل تفریطند.
مثلاً چنانکه اگر افراطیهای مذهبی از نوع طالبانی و بن لادنی را با بعضی روشنفکران جهان توسعه نیافته که غافل از تنگناهای جهان کنونی و محدود شدن امکانهای آن جز به دموکراسی تام و تمام و بیقید و شرط یعنی به مفهوم و صورت انتزاعی و رویایی دموکراسی به چیزی رضایت نمی دهند قیاس کنیم، می بینیم که اینها در ظاهر در برابر هم و در تضاد آشتی ناپذیر قرار دارند اما (اگر تعجب نمی کنید می گویم) از حیث فهم و درک عملی و سیاسی بسیار به هم نزدیکند. هر دو گروه گرفتار اوهامند و تحقق میل و سلیقه و آرزوی خود را بدون فراهم آوردن شرایط و پیمودن راه طلب ممکن می دانند و بر آن اصرار دارند.
هیچ یک از آنها به شرایط و امکانها نمی اندیشند و همه چیز را همیشه در همه جا با اقدامهای احساساتی فردی و گروهی ممکن می دانند. هر دو گروه و از جمله آنکه خود را دموکراسی خواه می داند، خشنند و گروه مقابل را واجد همه عیبها و زشتیها و گاهی عین عیب و زشتی می دانند و به این جهت زبانشان پر از سخن ناسزا و دروغ است هرچند که قصد دروغ گفتن نکرده باشند. هیچ یک از دو گروه نه فقط نظر دیگری بلکه وجود او را هم تحمل نمی کند. به این جهت چه بدانند و چه ندانند سیاستی که می پسندند و می توانند اعمال کنند، سیاست امنیتی است. هر دو گروه دیگری را مستحق نابودی می دانند. گروه هایی از آرمان خواهان افراطی چون از لوازم امور سیاسی غافلند و سیاست را با حقیقت اشتباه می کنند، در سیاست و اداره امور دچار تفریط می شوند زیرا نمی دانند که آرمان (تعلق به حق و عدل و کمال) حافظ و ضامن دوام و بقاء جامعه هاست و نمی تواند وسیلهای برای رسیدن به مقاصد دیگر باشد و متوجه نمی شوند که شیوع فساد و نادرستی و دروغ و بیماری و بینظمی و قاچاق و فقر و گرانی و ناکارآمدی سازمانهای اداری و گسیختگی پیوندها و روابط اجتماعی و بیسامانی فرهنگ، نظام کشور و اصل آرمان را به خطر می اندازد.
در شرایطی که مثلاً تلویزیون رسمی کشور می گوید در پنج ماه اول سال، سی و یک هزار قاچاقچی دستگیر شده اند (امیدوارم گوینده اشتباه کرده باشد یا من اشتباه شنیده باشم) و هر روز در اینجا و آنجا از فسادی بزرگ و انباشته پرده برداشته می شود و می گویند ما از حیث مصرف مواد مخدر و تلفات در جادهها و از حیث بازدهی کم میزان کار و … در مقام اول یا در صدر فهرست جهانی قرار داریم، می گویند اینها مسائل جزئی است و اهمیتی ندارد، باید نگران به خطر افتادن آرمان بود. در کشوری که سیاستمداران و متصدیان امور اهل دین و اخلاقند، توقع و انتظار اینست که فساد به آسانی تحمل نشود ولی ظاهراً ما به فساد عادت کرده ایم و به آن رضایت داده ایم یا اصلاً آن را تشخیص نمی دهیم. شاید هم گرفتاریها و کارهایی که مقدم دانسته می شود توان و مجالی برای دفع فساد و اصلاح اخلاق عمومی و تعدیل روابط و مناسبات زندگی باقی نمی گذارد.
من نمی دانم این گرفتاریها و کارها چیست اما این را می دانم که جز در هوای اعتماد و دوستی و پیوستگی و همبستگی اجتماعی به آرمان نمی توان اندیشید زیرا تحقق آرمان مسبوق به این است که صلاح جای فساد را گرفته باشد. این مشکل را با اندرز و نصیحت و حداکثر با مؤاخذه و مجازات مظاهر فساد نمی توان حل کرد. بدون تردید آرمان مهم است و اگر کسی بگوید همه چیز را فدای آن باید کرد سخنش را باید بگوش جان شنید. ولی کاش می شد همه چیز را فدای آرمان کرد و آن را به دست آورد مگر وقتی مشکلات مردم و معاش و حقوق آنان مهمل گذاشته شود و فساد در کشور گسترش یابد و پیوند همبستگی در جامعه و بنیاد نظم زندگی رو به سستی رود چیزی باقی می ماند که فدای آرمان شود؟
در بحبوحه فساد و دروغ و خشونت و با وسایلی که ضد آرمان است به آرمان نمی توان رسید. کسانی هم هستند که فقط حرفها و شعارهای مشهور در سیاست در دهان دارد و البته قتل عام مردم یک کشور برای رسیدن به دموکراسی را نیز موجه می داند. جمع افراط و تفریط محدود و منحصر به مواردی که ذکر شد نیست و شاید در همه جا افراط و تفریط با هم باشند. اگر افراطیها و تفریطیها بنا به ملاحظات و به حکم مصلحت بینی راه خود را اختیار کرده بودند، مشکل چندان بزرگ نبود و می شد آنها را متوجه زیاده رویشان کرد و به راهشان آورد اما افراط و تفریط یک نحوه درک و فهم و عمل است که می تواند به درجات و با شدت و ضعف در یک جامعه کم و بیش شیوع و رسوخ داشته باشد. آن که درک و فهم افراطی دارد نه فقط خطر پیش پایش و پرتگاه راهی را که نشان می دهد نمی بیند بلکه دروغهای خود را باور می کند و ابایی ندارد که اگر مقتضی باشد دو ضربدر دو و بیست و پنج صدم را (۲۵/۲×۲) بزرگتر از نوزده و بیست بداند.
پیداست که صاحب چنین فهمی نمی تواند درباره افراط و تفریط و اعتدال بیندیشد و حکم کند. اعتدال در نظر او همان روشی است که خود از آن پیروی می کند. پس برای عبور و گذشت از افراط و تفریط باید به فکر فهمها بود. مسئله اختلاف فهم به آسانی فهمیده نمی شود و اگر هم فهمیده شود نمی توان با اتخاذ تصمیم، فهمها را که با جان مردمان درهم آمیخته است جز از طریق خودآگاهی دگرگون کرد. مع هذا اگر مردمی به فهم خود بیندیشند و آن را بازشناسند مستعد برخورداری از فضیلت عقلی و راهیابی به اعتدالند.
۴-در دایره افراط و تفریط دیدیم که با شکستن آن و پدیدآمدن امکان خروج از افراط و تفریط، این دو از هم دور می شوند و روی دو قوس مقابل یکدیگر در دو طرف وضع اعتدال قرار می گیرند تا باز به هم برسند و اعتدال را در حصار بگیرند و مجال آن را تنگ کنند. وقتی افراط و تفریط از هم دورند دامنه تعادل و اعتدال وسعت دارد و در فضای گشوده میان افراط و تفریط، زندگی کم و بیش با نظم و اعتدال می گذرد. در همه تاریخ ها، هم دوران اعتدال وجود دارد و هم زمانی جمود و قشریت و افراط و تفریط بر زندگی غالب می شود. دوران اعتدال تاریخ تجدد از اواخر قرن هفدهم آغاز شده و تا اوایل قرن بیستم دوام یافته است اما در قرن بیستم دوران نزدیکی افراط و تفریط به یکدیگر (در همه شئون و نه صرفاً در ناسیونال سوسیالیسم یا در بلشویسم و آزمایش بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی) آغاز می شود و با پدیدآمدن استعمار جدید و جهانی شدن شیوه زندگی مصرفی و تثبیت وضع توسعه نیافتگی و مخصوصاً پس از احساس ناتوانی در رسیدن به غایات و مطلوبهای تجدد و تحویل آرزوها به کین و کین توزی بدترین صورتهای افراط و تفریط در جهان توسعه نیافته پناه جسته و حتی در علم و فلسفه و سیاست و اخلاق این جهان خانه می کرده است.
تا آنجا که ترور و آدمکشی و کشتار زنان و کودکان بیگناه نام دین و دینداری و عدالت و آزادی بخش می گیرد. در این جهان حتی قواعد روش علم و اصول اخلاق و سیاست که هر یک در جای خود باید اعمال شوند، همه جایی می شوند گویی احکام و قواعد به امور معین و وقت و موقع خاص تعلق ندارند بلکه همه احکام همیشه در همه جا به طور مطلق باید اجرا و رعایت شود غافل از اینکه این احکام و قواعد چون انتزاعی هستند، عملی نیستند و اجرا نمی شوند. در این وضع همت متصدیان امور که از ابتدا سست بوده است، سست تر می شود (به این ترتیب که افراط در رعایت قانون و مقررات با تفریط زیر پا گذاشتن همه قوانین جمع می شود). در وضع پست مدرن نیز با اینکه بیاعتبار شدن به اصطلاح روایتهای بزرگ کم و بیش به خودآگاهی رسیده است، از آنجا که دیگر اصول راهنمایی وجود ندارد اعتدال پیوسته رسمی تر و صوری تر می شود و خطر افراط و تفریط افزایش می یابد. در این زمان، افراط و تفریط را نباید صرفاً در سوداهایی مثل مبتنی کردن نظام اداری و آموزشی و سبک زندگی بر اندیشه و هنر و فلسفه قدیم جستجو کرد.
بلکه جنگها و تجاوز به کشورها با داعیه اعطای دموکراسی نیز نشانه ابتلای جهان توسعه یافته به افراط و تفریط است. در مقابل اگر هنوز کم و بیش در جایی نشان از تعادل و اعتدال صوری و رسمی می بینیم آن نیز مرهون اندک تذکری است که غرب نسبت به وضع تاریخی خود داشته و پیدا کرده است. این تذکر در جهان توسعه نیافته هنوز پدید نیامده یا کمتر ظهور داشته است. در این جهان اگر درکی هست، درک وهمی و اپیستمولوژیک و تعلیمی است و ضرورتاً راهی به آزمایش تعادل و اعتدال ندارد. البته مردم بر حسب استعداد بهره هایی از عقل و تعادل دارند و اگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 