پاورپوینت کامل عرفان اسلامی نظر و عمل ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان اسلامی نظر و عمل ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان اسلامی نظر و عمل ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان اسلامی نظر و عمل ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
محور بحث، تمایز اصلی اخلاق و عرفان و ارزیابی نسبت عرفان با زندگی، با محیط زیست، با اخلاق، با پویایی جامعه، با بهداشت روان و مانند آن است. بحث از تمایز یک تعریف رسمی است و نه تعریف حدی، ما اگر خواستیم امتیاز «الف» را از «باء» به دست بیاوریم، لازم نیست به گوهر ذات «الف» بار یابیم، همین که از عوارض ذاتی آن باخبر شدیم، عوارض ذاتی این قدرت را دارد که معروض خود را از چیزهای دیگر امتیاز ببخشد. در تمایز عرفان و اخلاق اگر خواستیم محققانه بحث کنیم، باید از گوهر ذات عرفان و اخلاق سخن به میان بیاید، این مطلب اول.
محور بحث، تمایز اصلی اخلاق و عرفان و ارزیابی نسبت عرفان با زندگی، با محیط زیست، با اخلاق، با پویایی جامعه، با بهداشت روان و مانند آن است. بحث از تمایز یک تعریف رسمی است و نه تعریف حدی، ما اگر خواستیم امتیاز «الف» را از «باء» به دست بیاوریم، لازم نیست به گوهر ذات «الف» بار یابیم، همین که از عوارض ذاتی آن باخبر شدیم، عوارض ذاتی این قدرت را دارد که معروض خود را از چیزهای دیگر امتیاز ببخشد. در تمایز عرفان و اخلاق اگر خواستیم محققانه بحث کنیم، باید از گوهر ذات عرفان و اخلاق سخن به میان بیاید، این مطلب اول.
مطلب دوم آن است که گوهر ذات اخلاق به منزله مقدمه گوهر ذات عرفان است. اینها در عرض هم و همسان و همتای هم نیستند تا بگوییم تفاوتشان چیست؛ یکی در جهاد اوسط است و دیگری در جهاد اکبر. اخلاق اصلاً در مرز عرفان راه ندارد، چه اینکه عرفان اصلاً در محدوده و قلمرو اخلاق نیست؛ یکی عهدهدار جهاد اکبر است و یکی عهدهدار جهاد اوسط. مستحضرید که جهاد با دشمن بیرون «جهاد اصغر» نام دارد و جهاد با نفس که بین عقل و نفس مبارزه نفسگیری است، «جهاد اوسط» نام دارد و اگر در آن حدیث نبوی معروف از مبارزات اخلاقی و فضیلت تقوا و مانند آن به جهاد اکبر یاد شده است، این اکبر نسبی است نه اکبر نفسی. در درون جان انسان بین نفسی که «امّار بالسوء» است و عقلی که «امّار بالحسن» است، درگیری است که این جهاد، جهاد اوسط است.
وقتی از جهاد اوسط فراغت یافتیم، یعنی رهتوشه تقوا فراهم شد، انسان به عدل و عقل رسیده است، از تباهی نجات پیدا کرد و به پرهیزگاری بار یافت؛ از جهل به علم آمد، از جهالت به عقل آمد، از سفاهت به عقل آمد، از گناه به ثواب و اطاعت آمد، انسان عاقل و عادل شد از آن به بعد مرز «جهاد اکبر» شروع میشود که بین عقل و قلب است. منظور از قلب در عرفان، همان عقل عملی است که در فلسفه از آن به عنوان مبدأ تجلیه و تخلیه و تحلیه و فنا یاد میکنند. عقل عملی در انسان کارهای عملی دارد، منتها چون مجرد است و کار او مجرد است، بدون ادراک نخواهد بود اولاً و ادراک او هم شهودی است نه حصولی ثانیاً. اصولاً محدوده عقل عملی که «ما عُبد به الرحمنُ و اکتُسب به الجنان»۱ جز علم شهودی چیز دیگر نیست.
به هر تقدیر اگر اخلاق کاملاً بار یافت و حاصل شد؛ یعنی شخص متخلق شد به اخلاق الهی و منزه شد و عادل شد و از عیب و نقص اخلاقی رهایی یافت، باید از سکوی اخلاق پرواز کند تا به قلمرو عرفان برسد و در این جهاد اکبر که بین عقل و قلب است، عقل میگوید من میخواهم برهان اقامه کند و بفهمم، قلب میگوید با مفهوم مشکل حل نمیشود و من میخواهم ببینم. دیدن، کار قلب یعنی عقل عملی است و فهمیدن کار عقل نظری است؛ اندیشه را عقل نظر متولی است و انگیزه را عقل عمل، بنابراین مرز اخلاق کاملاً از مرز عرفان جداست. گاهی ممکن است یک کار اخلاقی را هم عارف انجام دهد و هم متخلّق، اساس کار در این است که متخلق کار را انجام میدهد یا برای رهایی از دوزخ یا برای رسیدن به بهشت، اما عارف از دوزخ و بهشت رهایی یافته است؛ دوزخ به حرم امن عرفان راه ندارد و بهشت هم مشتاق عارف است، کار عارف آن است که میگوید من میخواهم بهشتآفرین را ببینم آنکه میگوید:
ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد؟
خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد؟۲
از همین قبیل است. در عرفان تلاش و کوشش عارف آن است که ببیند و بشود؛ یعنی علم نظری و مفهوم و حصول را به علم شهودی تبدیل کند و فاصله را کم کند و به قرب «دنا فتدلّی»۳ بار یابد، بنابراین مرز عرفان که حوزه سوم و جنگ سوم و جهاد اکبر است، بین مفهوم و مشهود است، بین حکمت و عرفان است، بین فهمیدن و دیدن است. فهمیدن ناب، متفرع بر طهارت اخلاقی است؛ چه اینکه دیدن خالص هم متفرع بر طهارت اخلاقی است، پس اخلاق در جهاد اوسط است و تمام کارهای خیر متخلقان برای رهایی از دوزخ یا شوق به بهشت است و تمام کارهای عارف برای آن است که بهشتآفرین را ببیند و به او نزدیک شود. عنصر محوری عرفان، معرفت ناب و محبت خالص است، معرفت شهودی و محبت هم که امر وجودی خاص خواهد بود.
اگر مسئله عرفان با این وضع روشن شد، دیگر مسئله عرفان با پویایی اجتماعی، با بهداشت روان و مانند آن کاملاً تفاوتشان روشن است. این قیم و سرپرست همه این امور یادشده است و این بیان امیر عارفان(ع) که فرمود برخی خدا را «خوفاً» عبادت میکنند، برخی «شوقاً» عبادت میکنند، برخی «حباً» و «شکراً» و من خدا را حباً و شکراً عبادت میکنم،۴ برای آن است که میگوید: «ما کُنتُ أعبُدُ رباً لم أره».۵
فرق عرفان با علوم دیگر
بخش دیگر بحث آن است که عرفان با همه علوم فرق میکند؛ فضا و جو عرفان با همه علوم اسلامی فرق میکند. در حوزهها علم فقه هست، علم اصول هست، علم فلسفه هست، علم حدیث هست و در دانشگاهها هم از این علوم خبری هست؛ ولی قسمت مهم علوم تجربی است. فضای همه این علوم را اجمالاً مهندسی کنید بعد میرسید به فضای هندسه شدن عرفان که فرق اساسی دارد. در حوزهها فقها و اصولییون در فضای باز «کل شیء لک حلال حتی تعرف أنه حرام»، «کُلُ شیء نظیف حتى تعلم أنهُ قذر»،۶ «کلُ شیء هُو لک حلال حتى تعلم أنهُ حرامٌ بعینه».۷ با این کلیات، با این فضای باز مأنوسند و زندگی میکنند. در فضای فلسفه بر اساس «الله خالقُ کل شیء»۸ که از این آیه چنین برمیآید که هر چیزی که هستی او عین ذات او نیست، مخلوق خداست: «کل ممکن مخلوق لله، کل حادث مخلوق للقدیم، کل محتاج مخلوق للغنی» در این فضا فلسفه سخن میگوید و بحث میکند. هنرهای معقولی که هنرمندان عقلمدار و عقلمحور کار میکنند، نه خیالپردازان و مختالان و متخیلان، آن در مدار آیه «أحسن کل شیء خلقه»۹ بحث میکند؛ فضای آنها، قلمرو آنها، برد هنری آنها این است که هر چه را خدا آفرید، زیبا آفرید این زیبایی معقول را آنها کشف میکنند، برابر آنچه در ساختار خلقت است میسازند که هنر معقولی است که متخذ از آن مصنوع الهی است، پس این قضیه موجبه کلیه در محور فلسفه است که «کل شیء مخلوق لله تعالی» آن هنر که «کل حُسن مخلوق لله تعالی» یکی در فضای هنر معقول، یکی درباره فلسفه.
درباره علوم تجربی «من الماء کُل شیء حی»۱۰ هر چیزی که زنده است، از آب برخوردار است، البته اگر آب ملکی و ملکوتی باشد؛ منظور حیات ملکی و ملکوتی است و اگر آب ظاهری باشد، حیاتی است که در علم حسی و تجربه حسی از آن سخن به میان میآید. آنچه در فضای حوزه و دانشگاه مطرح است، این سلسله اصول کلیه است یا «کل شیء طاهر» است یا «کل شیء حلال» است یا «کل شیء مخلوق» است یا «کل حسن و حُسن مخلوق» است یا «کل شیء خلق من الماء» است و مانند آن.
اما فضای عرفان از این قبیل نیست، از این قبیل است که «فأینما تُولّوا فثمّ وجهُ الله»۱۱ به هر چه بنگری چهره نادیدنی خدای سبحان است. این «فأینما تُولُوا فثم وجهُ الله» معلوم را، علم را، عالم را، تولیت را، تولی را، وجه را، همه را در هم گرفته و زیرمجموعه خود قرار داده و در رفته، همه را فرو برده و فراتر از همه است؛ عارف در چنین فضایی زندگی میکند «فأینما تُولوا فثم وجهُ الله» این «أین»، «تولیه»، «وجه»، زمان و زمین همه زیر پوشش «فأینما تُولوا فثم وجهُ الله» است. این فن کجا فنون دیگر کجا! به هر چه مینگرد، چهره نامرئی حق را میبیند و در فن عرفان که دو منطقه، منطقه ممنوعه است؛ یعنی مقام ذات، هویت محض، احدی به آن دسترسی ندارد، سیدناالاستاد امام(ره) در آن کتاب شریف مصباح فرمودند ذات اقدس الهی آن هویت بسیطه نه معبود هیچ پیغمبر و ولی و امام است نه مشهود هیچ پیغمبر و ولی و امام است، نه مقصود هیچ پیغمبر و ولی و امام است؛۱۲زیرا او حقیقت عینی است نه مفهوم ذهنی، بسیط محض است تجزیهناپذیر، غیرمتناهی صرف است اکتناهپذیر نیست، اگر چیزی عین خارج بود با برهان ولو برهان صدیقین قابل درک نیست.
اگر بسیط محض بود، نمیتوان گفت هر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 