پاورپوینت کامل انقلاب مشروطه، نقطه آغاز تحول فکری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انقلاب مشروطه، نقطه آغاز تحول فکری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انقلاب مشروطه، نقطه آغاز تحول فکری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انقلاب مشروطه، نقطه آغاز تحول فکری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :

با زیستن در زمانه آشفتگی مفاهیم و دگرگونی اصطلاحات و ناهنجاری عمومی و فرمانروایی گروهی بی‌همه‌جا – با همگان آشفته بازار سیاست و نا‌آگاهی، شاید دیگر چیزی قطعی و مسلم باقی نمانده. اصطلاحات سیاسی هم قربانی‌اند، اما در آستانه روزگار انقلاب مشروطه شاید پرداختن و شکافتن نو به مفهومش ضروری می‌نماید. جنبش مشروطه یا مشروطه‌خواهی یا مشروطیت، کوشش‌ها و رخدادهایی هستند که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران انجامید. پیروزی مستند و مکتوب مشروطیت شاید با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه – و امضا آن در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵- می‌باشد که جنبش و حرکتی که آغازش به دو سه دهه پیش از آن برای کسب آزادی و ترقی، برای رسیدن به آهنگ حرکت اروپا، جامعه ایران و ایرانی را به تکاپو انداخته بود، به ثمر نشست.

با زیستن در زمانه آشفتگی مفاهیم و دگرگونی اصطلاحات و ناهنجاری عمومی و فرمانروایی گروهی بی‌همه‌جا – با همگان آشفته بازار سیاست و نا‌آگاهی، شاید دیگر چیزی قطعی و مسلم باقی نمانده. اصطلاحات سیاسی هم قربانی‌اند، اما در آستانه روزگار انقلاب مشروطه شاید پرداختن و شکافتن نو به مفهومش ضروری می‌نماید. جنبش مشروطه یا مشروطه‌خواهی یا مشروطیت، کوشش‌ها و رخدادهایی هستند که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران انجامید. پیروزی مستند و مکتوب مشروطیت شاید با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه – و امضا آن در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵- می‌باشد که جنبش و حرکتی که آغازش به دو سه دهه پیش از آن برای کسب آزادی و ترقی، برای رسیدن به آهنگ حرکت اروپا، جامعه ایران و ایرانی را به تکاپو انداخته بود، به ثمر نشست.

آغاز این حرکت فکری – اجتماعی، از یک بیداری فرهنگی بود که در جامعه ایرانی، تدبیر و سیاست هماهنگ با طرح نوسازندگی همه‌جانبه یا تجدد و مدرنیته و قانونمدار کردن حکومت جزو آمال اولیه بود. حرکت به سوی بازسازی جامعه در سیاست و اندیشه و قانون اساسی و حکومت مبتنی بر قانون اساسی را مشروطه ‌نامیدند و‌‌ همان جنبش و پیروزی

Constitutional Revolution

در ایران شاید سرآغاز پوست انداختن از نظام کهنه و ارتجاعی و پوسیده از تفکرات قرون وسطایی و در حال دست و پا زدن در سنت‌های بی‌ربط و نامربوط با فرهنگ و تمدن و تاریخ ایرانی شد و میل به یک جنبش بی‌سابقه و جوشش مصلح و پیرو نوسازندگی و اصلاحات بنا به توان جامعه آن ایام بود. شاید بی‌اغراق جنبش مشروطه‌‌ همان سرآغاز بیداری ایرانیان است که مردمانی سختکوش اما ساده دل، لنگان لنگان، تصمیم دوباره و چند باره گرفتند گاه به آرامش و گاه به کابوس و محنت گرفتار آمدند، زمانه‌ای با شکوه و با معنا و پر دستاورد و زمانه‌ای سیه روز با آرمان‌های متناقض و تحریف شده و مصادره گشته و تهی از معنا؛ عصری آراسته به تفکر و تمدن و پیشرفت و بر مبنی خردورزی و اندیشه تاریخی بدیع و یا هنگامه ارتجاع و تاریک‌اندیشی و زمانه‌ای برهنه از نوجستن و فتنه‌انگیز و خونریز با محتسبان تیز و خودکامه قبیح و… که تاریخ ایران زمین همه را نگاشته. و بوده‌اند بسیارانی نظریه‌پرداز ورشکسته که به تحریف انقلاب مشروطه پرداختند و اعتبار مشروطه‌خواهی را به عبارات و مفاهیم دیگر آلودند و حتی گاهی مشروطه‌خواهی هم اتهامی مستحق مرگ شد. گرچه مشت بازی با سایه بود و این کوشش‌ها بیهوده و فروکاستن به منجلاب و دست و پا زدن در آرمان‌های مایه سرشکستگی و ضد آزادی و ترقی و صد البته هم بی‌اعتنا به دمکراسی. اما بودند روشنفکرانی بیدار که از تاراجگران جاهل بیمار، رهیدند و رستگاری را جستند و به اهل قلم همرزم پیشین پیوستند.

از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ تا امروز ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، دقیقا ۱۰۸ سال از تاریخ ایران گذشته. دیگر نه از مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه و احمدشاه و رضاشاه و محمدرضا شاه خبری هست و نه از مهم‌ترین شخصیت‌های جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه – سید حسن تقی‌زاده، ابراهیم پورداوود، تقی ارانی، محمدعلی جمالزاده، حسن پیرنیا، محمدعلی فروغی، صادق هدایت، سید احمد کسروی، فرخی یزدی، ملک‌الشعرای بهار، میرزاده عشقی، سید ضیاءالدین طباطبایی، ایرج میرزا و عارف قزوینی و… کسی باقی مانده. و در این ۱۰۸ سال بار‌ها و بار‌ها انقلاب مشروطه در جاهای گوناگون و از سوی گروه‌های بسیار، بزرگ داشته شد، نقد شد، تمجید یا نفی شد. اما نکته قابل تامل شاید وجود نوعی پذیرش همگانی سنت مشروطیت از سوی بیشتر گرایش‌های سیاسی محسوس است که پرداختن به آن را – به طوری شایسته و سزاوار – ضروری می‌دانند. البته گاه دهه‌ها بی‌اعتنا به آن و گاه سال‌ها به عنوان میراث ملی ریشه‌دار نام برده شده. و جنبش مشروطه در گفتمان سیاسی ایرانیان هنوز مورد مناقشه است و البته با نگاهی گاه سیاسی به تاریخ و گاه گمراه شدن از هدف نخست آن. و هنوز هم هستند منتقدانی که پرداختن به آن را نشانه‌ زوال نگرش سیاسی می‌دانند اما بهرحال نمی‌توان بخشی از تاریخ را بنا به قصد سیاسی مشخص، سانسور یا قیچی کرد. به قول رندی ظریف گفتار «نگاه تاریخی به سیاست‌‌ همان اندازه سازنده است که نگاه سیاسی به تاریخ، گمراه‌کننده.

***

نسیم جنبش آزادی یا ترقی‌خواهی و یا سنت مشروطه‌‌خواهی از اواخر سده نوزدهم وزیدن گرفت و عاقبت هم در ۱۰۸ سال پیش به پیروزی رسید. شاید بتوان گفت که انقلابی سیاسی ـ فرهنگی که جامعه ایرانی را از زمین قرون وسطایی‌اش کند بدون آنکه آن را زمینه‌ای محکم و استوار داشته باشد، در زمین تجدد نشانید. و پرداختن به این راز از توحش بریدن و به تمدن نرسیدن، یا رمز پیروزی و راز ناکامی و عقب‌ماندگی، سرآغاز بحث و پژوهش در ۱۰۸ ساله گذشته ایران بوده که از دوران انقلاب مشروطیت تا امروز هم طبعا ایران، یک سده تجربه را پشت سر نهاده و کارزار‌ها دیده و دریچه‌ها گشوده و فرصت‌ها از کف داده اما از عقب‌ماندگی، پیمودن راه دگرگونی و تجدد و رسیدن به جهان مدرن را آغازیده؛ حال چه تازیانه‌های زمانه بر پیکرش وارد آمده یا چه جاده‌های موفقیت که پیموده یا دریچه‌های موفقیت را گشود یا مدار‌ها را بست و آرمان‌ها را به شکست کشانید. ایران از سده‌ای به سده دیگر پای‌ نهاد و مسایل بنیادی در افکار جامعه‌اش مرور می‌شود و جامعه ایران با مفاهیمی سروکار دارد از «دفاع از یکپارچگی و یگانگی ملی، مردمسالاری و حقوق بشر، دمکراسی لیبرال، عدم تمرکز قدرت حکومت مرکزی، عدالت اجتماعی، اصلاحات سیاسی، آزادی و توسعه، توسعه اجتماعی، حقوق شهروندی بر اساس میثاق‌های اعلامیه جهانی حقوق بشر و….»، تا گفتمان‌های مربوط به پایه‌های جامعه‌شناختی مردمسالاری و یا زیرساخت‌های اقتصادی و فرهنگی. تفاوت در این است که گذشته از بوجود آوردن و اجتماعی لازم برای تحقق آن آرمان‌ها، تضادهایی که در آن صد سال کار ایران را با همه دستاورد‌ها به شکست کشاند همه یا گشوده شده‌اند و یا گشودنشان آسان‌تر شده است. جامعه‌ای متضاد – و گرفتار میان فرهنگ سنتی و فرهنگ مدرنیته یا اسیر در چنگال اولیگارشی قرون وسطایی – که با شتاب خود را از جهان کهنه و واپس‌مانده آزاد کرد و دگرگونی نظام ارزش‌ها و گریز از سیطره تفکر تحمیلی بی‌اعتبار و بی‌اصالت را به ارمغان آورد. و باورمندانش طبعا بنیادگرایان منافی آزادی و توسعه را در هر زایشی، کنار می‌نهد و روزنه روشن دیگر می‌جوید. به قول روزنامه‌نگار معروفی «به سود فرهنگ مدرنیته کار می‌کند. دیگر نمی‌توان با “آنچه خود داشت” جلو آنچه را که می‌باید داشت گرفت.»

در این ۱۰۸ سال، بهترین ایرانیان برای آزادی و ترقی، استقلال، بنیاد حکومتی مرکزی نیرومند، آرمان‌های دمکراسی و حقوق بشر و امروزین کردن فرهنگ و سیاست ایران و رساندن جامعه ایرانی به پیشرفته‌ترین کشورهای جهان و… پیکار کرده‌اند. شاید هنوز هم این تفکر – بنا به دلایلی – تازگی و نیروی زندگی خود را نگهداشته و جامعه ایران بیش از همیشه در تکاپوی این آرمان‌هایند. بسان یک سرچشمه زاینده انرژی که جامعه را به سوی پیروزی‌های روزافزون دمکراسی و حقوق بشر سوق دهد. طبعا باورمندان به توحش و خشونت هم در این نبرد تاریخی برای چنین جامعه‌ای، بازنده است. تاریخ ایران در سده بیستم، تاریخ مشروطیت است. اندیشه‌هایی گوناگون که از جنبش مشروطه نضج گرفت، همانا تاریخ این ‌صد ساله را ساخته. جنبش مشروطه سهم بزرگی در زندگی ملی ایران داده و آن هم یکی بودن آن با اندیشه نوگری یا تجدد است. یعنی نوسازندگی همه‌‌جانبه جامعه ایرانی – در سیاست و فرهنگ و روابط اجتماعی- با جنبش مشروطه آغاز شد، میراث‌هایی از مشروطه هست – که بعضا می‌توان گفت – مایه سربلندی ملی است. یک جنبش فکری که پیشگام پیکار سیاسی ‌شد. البته در کیفیت رهبری آنکه شاید بزرگان سیاست و فرهنگ زمانه خود را در بر گرفت؛‌ گاه نقدهایی هم هست که مهم‌ترین آن ایران را به مرز تجزیه بردن است اما می‌توان درس‌هایی خوب از آن گرفت از جمله به پیکار مسلحانه تا رفتار نیک با شکست‌خوردگان و صفت آشتی‌خواهی و… اشاره کرد. انقلابی که مفسرانش می‌گویند «با آن، آمدن نخستین آموزشگاه‌های نوین به ‌شیوه اروپائی که آموزگاران آذربایجانی اصرار داشتند درس‌ها به فارسی باشد و بعضی‌ها هم آن‌ها را آتش می‌زدند. روزنامه مردمی (نه دولتی) و حزب سیاسی و اتحادیه کارگری؛ رمان و تئا‌تر و داستان کوتاه و ‌شعر نو، بیداری زنان و آغاز جنبش رهایی زن؛ عرفی‌گرایی (سکولاریسم)، انتخابات و مجلس و جامعه مدنی و…. آغاز شد.»

با یک نگاه به عکس‌های آن دوران تا ۸۰-۷۰ سال بعدش کافی است که سنجید و قیاس کرد که ایران و ایرانی به برکت مشروطه از کجا به کجا رسید. دید و آیا نگاه و انرژی که آن انقلاب به جامعه‌ای نیم مرده داد، از میان رفته تا اندک شرری هست هنوز؟ اما ۱۰۸ سال است که جامعه ایرانی در راه مدرنیته قدم برمی دارد، هرچند‌گاه با شتاب رفتن و افتان و خیزان،‌ گاه هم در ژرفا جستن و گاه هم در سطح سرگردان ماندن. و بررسی این انقلاب به ایران و ایرانی شیفته خرمی، میهن‌دوستی و خدمت، انسانیت و دمکراسی و لیبرالیسم، خردگرایی و استقلال و اصالت، نوعی نگاه نو و به دور از انحطاط می‌دهد. و روزی که نباید گذاشت که اهمیتش از برابر چشمان محو ‌شود. و نخستین هدف جنبش مشروطه، نگهداری و دفاع از ناسیونالیسم بود. احساس وظیفه در برابر تاریخ یک ملت کهنسال و سربلند آن هم در چارچوب یک نظام دمکراتیک. با مجلسی بیدار و فعال که از مردم بر می‌خاست و نگهداشتن استقلال و یکپارچگی کشور را مدنظر داشت و سازمان کشور و نظام سیاسی و حقوق مردم و سامان دادن به وضع مالی کشور و آوردن صنعت نوین، آموزش همگانی رایگان به ایران، تشکیل کشوری واحد از ممالک محروسه ایران، کوتاه کردن دست بیگانگان از کارهای کشور، کشیدن راه‌آهن سراسری، استقلال مالی و پولی کشور و پایه‌گذاری صنایع نوین، آوردن ذوب‌آهن، نظام وظیفه عمومی و آموزش همگانی، بیدار کردن حس غرور ملی در مردمی که بیش از یک سده با شکست و خواری زیسته بودند و دیگر تلاش‌ها در جهت نوسازندگی و ترقی کشور، دفاع از استقلال و دمکراسی و توسعه که نوعی نگرش تازه به گفتمان سیاست و زبان و ادبیات هم آورد. با گسترش صنعت نشر و رونق گرفتن روزنامه‌نگاری هم تقویت شد.

جنبش مشروطیت به نوسازی و نوگرایی و ترقی در همه زمینه‌ها انجامید و مردان و زنان «با پدر و مادری» در قلمرو سیاست «بی‌پدر و مادر» و هم عرصه فرهنگ بر آمدند و با اشرافیت کهن و بیشتر اصالت به رقابت پرداختند. حتی یکی از مشروطه‌خواهان مورخ می‌گوید: «نکته جالب هم اینکه در سال‌های پس از رضا‌شاه، مصدق‌ و جنبش مشهور به نام او، قدرت خود را از مشروطیت گرفت. حتی ملی کردن صنعت نفت و پیکار برای کوتاه کردن دست انگلستان از ایران در متن سنت مشروطه‌خواهی می‌گنجید و شعار “شاه باید سلطنت کند، نه حکومت” درست‌ترین تعبیر از قانون اساسی مشروطیت می‌بود. حتی حزب توده می‌کوشید ریشه‌های خود را در انقلاب مشروطیت بجوید. در واقع سال‌های پس از رضاشاه شاهد واکنشی در جهت آن انقلاب بود؛ چنانکه حتی شکست مشروطه‌خواهان در دو دهه پس از انقلاب به گردن رضاشاه انداخته شد که هیچ ربطی به واقعیات تاریخی نداشت. محمدرضا شاه نیز از آن هنگام که اختیارات حکومتی را بر اقتدار اخلاقی و سیاسی پادشاهی افزود از دهه‌۱۹۵۰/ ۱۳۳۰ در نگهداری و رعایت ظواهر قانون اساسی کوشید. او با تغییر قانون اساسی و افزودن بر اختیارات خود، نقصی را نیز در مورد تغییر قانون اساسی و نیابت سلطنت بر طرف ساخت.»

البته گاه هم انقلابی سراسر جنبش مشروطه‌خواهی بوده اما بزرگترین تلاش برای ناچیز کردن پایه‌های فکری و دستاوردهای عملی دوران مشروطه صورت گرفته تا سیر مقاومت ناپذیر جنبش مشروطه را متوقف سازند. اما در گفتمان سیاسی ـ ایدئولوژیک روشنفکران درون و بیرون و در سنت جامعه ایرانی همچنان زنده ماند. زیرا اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی مشروطیت از نیاز‌های جامعه ایرانی در این سده برمی‌خاست و ایران با هر نوع حکومتی، طبعا نیاز به نگهداشتن خود در برابر دست‌اندازی‌های بیگانگان، در دست گرفتن سرنوشت ملی خود و یکپارچه ماندن و… دارد زیرا حفظ استقلال و یکپارچگی و یگانگی ملی ایران که دلمشغولی بزرگ و اولویت چند نسل ایرانیان از آغاز سده نوزدهم بوده و باید سطح زندگی قابل قبول و استاندارد و نسبتا مرفه‌ای برای مردمانش فراهم آورد؛ و از نظر سیاسی نیز می‌توان مردم را شایسته اداره اموراتشان دانست نه یک رهبر یا پیشوا یا شاه باید برای آنان تصمیم بگیرد، دمکراسی و حقوق بشر، در میان گرایش‌های گوناگون و خودآگاهی ملی ایرانیان جایگاهی ملزم و بی‌سابقه‌ای می‌یابد.

بازگشت به ریشه‌های انقلاب مشروطه و ساختن بر روی آن با توجه به تجربه ملی صد و هشت ساله گذشته خود ایران و رویدادهای جهان بیرون، به همه گرایش‌های سیاسی امروزی ایران کمک می‌کند تا خود را با مجموعه نیاز و واقعیت جامعه کنونی ایرانی هماهنگ سازند چون امروز ما را همین ۱۰۸ ساله گذشته ساخته. بازگشت به آن ریشه‌ها و فهم درس‌ها و عبرت‌های آن، نه به قصد تکرار و تقلید، برخوردی لازم و سازنده با گذشته است. مشروطه‌خواهان هم تنها وارثان سنت مشروطیت نیستند. همه سنت‌های سیاسی امروز ایران ریشه‌ها و قهرمانان خود را در انقلاب مشروطیت دارند؛ و این یک زمینه مشترک احتمالاً بزرگترین مایه نیرومندی سیاسی آینده ایران خواهد بود. با نگاهی بدون پیشداوری به صد ساله گذشته، می‌بینیم که بسیاری از بدبختی‌های ما از آنجاست که یکی از رویدادهای درخشان و زایای تاریخ ایران یعنی جنبش مشروطه‌خواهی را دست‌کم گرفتیم؛ یا محدود تعبیر کردیم یا از آن انحراف جستیم، یا بر ضدش برخاستیم. اگر به ماندگاری اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی مشروطیت و ارتباط آن با حال و آینده ایران تاکید می‌شود از اینجاست که کشور ما امروز بر روی هم با‌‌ همان مسائل و‌‌ همان گزینش‌های آغاز این سده روبروست؛ و نه تنها در ایران، که در همه جهان واپس‌مانده و رو به پیشرفت. در‌‌ همان صد و هشت سال پیش – بنا به نمونه‌های کشورهای پیشرفته – به مقدار زیاد آشکار بود که چه باید کرد. شاید هیچ جستار جدی در تاریخ و فلسفه سیاسی و تفکر اجتماعی ایران نیست که تاثیری از نگاه تازه به نقش و آرمان‌های جنبش مشروطه نپذیرفته باشد.

***

انقلاب مشروطه بیشتر یک جنبش سیاسی – فکری بود تا سیل بنیان‌کن «نظام کهن». در انقلاب، پادشاهی قاجار و ساختار قدرت دست نخورده ماند و نهاد اصلی انقلابی، مجلس، نیز تحت کنترل گروه حاکم پیش از انقلاب درآمد. انقلابیان مشروطه بیش از قدرت به اصلاحات می‌اندیشیدند و منظور از اصلاحات، نو کردن کل جامعه ایرانی بود. از همین روی بود که وقتی دیدند خود از اصلاحات برنمی‌آیند به آسانی و جمعا به راه‌حل دست نیرومند پیوستند. آن‌ها نمایندگان احساس عمومی جامعه و اقتضای تاریخی بودند. ایران برای آنکه یک کشور بماند و زندگی شایسته این سده را برای مردم خود فراهم کند خواست تا آرمان‌های انقلاب را تحقق ‌بخشد. یک جنبش سازنده بود نه برای انتقام جستن یا ویران‌سازی، اما دست به نوگری همه جنبه‌های زندگی ملی زد. شتاباهنگ آن در دهه‌های بعدی بیشتر شد و به توسعه سریع، اگر چه ناهماهنگ، جامعه ایرانی انجامید. اما با همه تعهد به اندیشه آزادی و ترقی، انقلاب بر یک زمینه مذهبی روی داد. انقلابیان همه در پی آشتی دادن آرمان‌های خود با اسلام بودند و در زیر فشارهای درون و بیرون، امتیازهای مهمی به مشروعه‌خواهان دادند. متمم قانون اساسی ۱۹۰۷ پیش‌درآمد روایت دیگری از حکومت اسلامی است و‌‌ همان آمیختگی عناصر مردمسالاری و دین‌سالاری ــ با ترکیبی متفاوت ــ در آن دیده می‌شود. در عمل، اجرای طرح مشروطه‌خواهی با آن امتیازات ناممکن بود و از آغاز پادشاهی رضاشاه تا پایان محمدرضا شاه تنش میان برنامه اصلاحی، و زمینه مذهبی قانون اساسی و جامعه ایرانی بار‌ها به رویارویی‌های سخت و گاه خونین انجامید.

در سالروز مشروطه می‌توان درباره سوء تفاهم‌های پیرامون آن انقلاب نوشت و با نگاهی جوینده به بررسی عمقی آن انقلاب پرداخت. اما نمی‌توان گفت که به تاریخ پیوسته یعنی به ملکیت همه گرایش‌های

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.