پاورپوینت کامل از مدینه تا مرو ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از مدینه تا مرو ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از مدینه تا مرو ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از مدینه تا مرو ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
حضرت ابوالحسن علیبن موسی(ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر(ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ق و ماه تولدشان را ذوالحجه یا ذوالقعده یا ربیعالاول گفتهاند و مشهور آن است که روز تولد آن حضرت یازدهم ذوالقعده بوده است و البته روزهای دیگری نیز گفته شده است. کنیه آن حضرت ابوالحسن بوده است و چون حضرت امیر(ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است، حضرت رضا(ع) را «ابوالحسن ثانی» گفتهاند.
حضرت ابوالحسن علیبن موسی(ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر(ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ق و ماه تولدشان را ذوالحجه یا ذوالقعده یا ربیعالاول گفتهاند و مشهور آن است که روز تولد آن حضرت یازدهم ذوالقعده بوده است و البته روزهای دیگری نیز گفته شده است. کنیه آن حضرت ابوالحسن بوده است و چون حضرت امیر(ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است، حضرت رضا(ع) را «ابوالحسن ثانی» گفتهاند.
مشهورترین لقب ایشان «رضا» بوده است که بنا بر روایتی در عیون اخبارالرضا(ع) علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا»، این است که «رضی به المخالفون من اعدائه کما رضی به الموافقون من اولیائه، و لم یکن ذلک لاحد من آبائه علیهمالسلام فلذلک سمّی من بینهم بالرضا…» یعنی هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایتعهدی او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچ یک از پدران او دست نداده بود؛ از این رو در میان ایشان تنها او به «رضا» نامیده شد. اما به روایت طبری (وقایع سال ۲۰۱) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و صدوق هم بنا بر روایتی دیگر در عیون اخبارالرضا چنین گفته است.
باید متذکر شد که داعیان و مبلغان بنیعباس در اواخر عهد بنیامیه مردم را دعوت میکردند که به «رضا از آل محمد» بیعت کنند، یعنی بیآنکه از کسی نام ببرند، میگفتند: چون خلافت بنیامیه درست نیست، باید به کسی از خاندان محمد(ص) که مورد رضایت همه باشد، بیعت کنند. چون مأمون خود از بنیعباس بود (بنیعباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علیبن موسی(ع) را به ولایتعهدی برگزید، همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مشهور شد.
مادر آن حضرت امّولد بود (کنیزی بود که از مردی آزاد فرزندی آزاد به وجود آورد) و البته امولد بودن او به جهت خود امام بود. درباره نام و زادگاه مادر آن حضرت اختلاف است و به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.
در کتب معتبر، از جمله در عیون اخبارالرضا، نصوص و دلایل امامت آن حضرت مذکور است و در همین کتاب وصیتنامه مفصلی از حضرت امام موسی کاظم(ع) مندرج است.
شایستهترین علوی
پس از آنکه محمد امین در بغداد کشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گردید، مأمون تصمیم گرفت تا خلافت را پس از خود به کسی که غیر از خاندان بنیعباس باشد، بسپارد و پس از تحقیق و بررسی در احوال علویان، کسی را شایستهتر و برازندهتر از علیبن موسیبن جعفر(ع) ندید و از این رو کس فرستاد و او را از مدینه به خراسان فرا خواند.
درباره علت این تصمیم مطالبی گفته شده است و از جمله بنا بر خبری در عیون اخبارالرضا از قول مأمون نقل شده است که گویا هنگامی که امین خود را در بغداد خلیفه خواند و بسیای از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصی شدند، مأمون عهد و نذر کرد که اگر بر مشکلات فائق آید،خلافت را در محلی قرار دهد که خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت منصوب شد، کسی را سزاوارتر از علیبنموسی(ع) ندید و او را از مدینه خواست و ولایتعهدی خود را به او تفویض کرد.
این مطلب درست به نظر نمیرسد؛ زیرا مستلزم آن است که مأمون شیعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد، وگرنه «قرار دادن خلافت در محلی که خداوند قرار داده است» معنی ندارد؛ اما گر هم مأمون ارادتی به حضرت امیر(ع) و بعضی از اهل بیت داشته است، دلیل تشیع و به معنی دقیق کلمه «امام واقعی دانستن حضرت رضا» نمیشود.
علاوه بر این اگر مأمون خود را سزاوار خلافت نمیدانست، دلیلی نداشت که با امین بر سر خلافت بجنگد و خود را امیرالمؤمنین بخواند.
بعضی گفتهاند فضلبن سهل ذوالریاستین که در حکم وزیر مأمون بود، او را بر این کار واداشت؛ اما باید دید که چه علتی موجب گردید تا فضلبن سهل مأمون را بر این کار وا بدارد؟ به احتمال قوی دلایل فضل و مأمون در انتصاب حضرت رضا(ع) به ولایتعهدی دلایل سیاسی بوده است؛ زیرا پس از قتل امین، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنیعباس فرد برجستهای که مورد قبول و رضایت همگان باشد، وجود نداشت و مأمون با همه لیاقت و شخصیت با ارزش، در عراق ناشناخته بود. در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنیعباس داشتند، درنیافتند؛ زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند. از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی(ع) بود و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با شمّ سیاسی خود از مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و میخواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولایتعهدی، رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایههای خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال ۲۰۰ق بنا به گفته طبری رجاء بن ابیالضحاک و فرناس خادم (در بعضی روایات شیعه یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علیبن موسی(ع) و محمدبن جعفر (عموی حضرت رضا(ع)) را به خراسان ببرند. این رجاء بین ابی الضحاک، خویش نزدیک فضلبن سهل بود و همین امر شاید مؤید این مطلب باشد که فضلبن سهل در کار ولایتعهدی حضرت رضا(ع) دخالت داشته است.
در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان برود، نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کردهاند؛ زیرا مأمون میترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا به خراسان، عاملی سیاسی بوده است و مأمون میترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه یا قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار به کلی از دست مأمون خارج گردد.
در نیشابور
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا(ع) به نیشابور، طالبان علم و محدثان دور محفه آن حضرت که بر استری نهاده بود، جمع شدند و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی به طور مسلسل از آباء طاهرین خود رسولالله(ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که: «کلمه لا الا الاالله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید (لا اله الا الله) حصار و باروری مستحکم من است و هر که به درون حصار من رفت، از عذاب من در امان ماند.»
این حدیث به جهت مسلسلبودن آن از ائمهاطهار(ع) تا حضرت رسول(ص) به «سلسلهالذهب» [= زنجیره زرین] معروف شده است و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود، باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است؛ زیرا اساس اسلام و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان میدارد و مسلمانان باید باتوجه به آن، در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
حضرت در نیشابور در محلهای به نام بلاشآباد نزول فرمود و از آنجا به توس و از توس به سرخس و از سرخس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت.
ولایتعهدی
به روایت عیون اخبارالرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع فرمودند و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید، سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیشبینی میکرد و بر او مسلم بود عشیره عباسی و رجال دولت که عادت به لاابالیگری و درازدستی عهد هارونالرشید کردهاند، زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت، امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود، ترک شود و درباریان و فرماندهان و سپاهیان و بنیهاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود، بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینتبخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سهشنبه دوم رمضان سال ۲۰۱ق بود.
علی به عیسی اربلی مؤلف کشفالغمّه عهدی را که مأمون ظاهراً درباره ولایتعهدی امام رضا(ع) نوشته بود و ملاحظاتی را که حضرت رضا(ع) در میان سطور آن عهدنامه و در پشت آن مرقوم فرموده بودند، در سال ۶۷۰ق در دست یکی از «قوام» (خادمان مشهد و قبر آن حضرت) دیده و صورت آن را در همان کتاب کشفالغمه آورده است.
عهدنامه
تحقیق درباره صحت و اصالت این عهد به صورتی که در کتاب مذکور آمده است، مجالی دیگر میخواهد و در اینجا فرض صحت و اصالت آن است و از مطالعه آن نتیجه میشود که آنچه در بعضی کتب ادعا شده است که مأمون شیعی بوده است و در مطالب گذشته نیز به آن اشاره شد، صحت ندارد؛ زیرا مأمون در این عهدنامه از مقام خلافت به گونهای تعبیر میکند که با عقاید اهل سنت مطابق است. مأمون در این عهدنامه به سخن عمر استناد میجوید و همچنین خلافت خود را مستند و شرعی و قانونی میداند.
همچنین در این عهدنامه مأمون علت انتخاب آن حضرت را به ولایتعهدی، علم و فضل و ورع و تقوای او میداند، نه به آنچه شیعیان معتقدند که او خلیفه و امام بهحق و برگزیده از جانب خدا و منصوص از سوی پدر و اجداد خویش است.
همچنین در این عهدنامه به صراحت آمده است که ملقبشدن آن حضرت به «رضا» از جانب خود مأمون بوده است. حضرت رضا(ع) به موجب آنچه مؤلف کشفالغمه آورده است، در پشت این عهدنامه قبول خود را اعلام فرموده است؛ اما بقای خود را پس از مأمون و وصول خود را به مقام خلافت، با تردید و شک تلقی کرده است.
البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشنبینی خاصی که از اوضاع و احوال سیاسی زمان خود داشت، میدانست که این کار به آخر نخواهد رسید و بنیعباس و مخالفان خاندان علی(ع) به هر طریقی که باشد، با آن مخالفت خواهند کرد. اما آنچ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 