پاورپوینت کامل خاطره‌اش را گرامی‌بداریم و خاطراتش را منتشر‌کنیم ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاطره‌اش را گرامی‌بداریم و خاطراتش را منتشر‌کنیم ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطره‌اش را گرامی‌بداریم و خاطراتش را منتشر‌کنیم ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطره‌اش را گرامی‌بداریم و خاطراتش را منتشر‌کنیم ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

گزارشی به مناسبت ۱۸شهریور، چهل‌وپنجمین سالروزدرگذشت جلال آل احمد

چندی پیش، مقداری از دستنوشته‌های گمشده زنده یاد جلال آل احمد به طور اتفاقی پیدا شد. این رویداد خوشایند و شورآفرین، بدان معناست که بخشهای تازه‌ای از حقایق مربوط به احوال و آثار این شخصیت فرهنگی ـ سیاسی کشورمان، در اختیار علاقه‌مندان و اهل تحقیق قرار گرفته و اکنون می‌توانیم با خیال راحت، بسیاری از جعلیاتی را که به او نسبت داده شده و هویت تاریخی‌اش را مخدوش کرده است، دور بریزیم و بر اساس مستندات قوی و واقعی مزبور، تابلویی واقعی‌تر از این نویسنده نامدار داشته باشیم. به همین علت، باید از کسانی که در طول این چهل ـ پنجاه سال، دانسته یا ندانسته در حفظ این دستنوشته‌ها کوشیده‌اند و چنین خدمتی به تاریخ ادبیات فارسی کرده اند، سپاسگزاری نمود.

گزارشی به مناسبت ۱۸شهریور، چهل‌وپنجمین سالروزدرگذشت جلال آل احمد

چندی پیش، مقداری از دستنوشته‌های گمشده زنده یاد جلال آل احمد به طور اتفاقی پیدا شد. این رویداد خوشایند و شورآفرین، بدان معناست که بخشهای تازه‌ای از حقایق مربوط به احوال و آثار این شخصیت فرهنگی ـ سیاسی کشورمان، در اختیار علاقه‌مندان و اهل تحقیق قرار گرفته و اکنون می‌توانیم با خیال راحت، بسیاری از جعلیاتی را که به او نسبت داده شده و هویت تاریخی‌اش را مخدوش کرده است، دور بریزیم و بر اساس مستندات قوی و واقعی مزبور، تابلویی واقعی‌تر از این نویسنده نامدار داشته باشیم. به همین علت، باید از کسانی که در طول این چهل ـ پنجاه سال، دانسته یا ندانسته در حفظ این دستنوشته‌ها کوشیده‌اند و چنین خدمتی به تاریخ ادبیات فارسی کرده اند، سپاسگزاری نمود.

همان طور که ضمن معرفی بخشهایی از این دستنوشته‌ها از طریق روزنامه اطلاعات و همچنین توسط خبرگزاری‌های ایسنا و مهر در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ به اطلاع عموم رسید، قسمتی از این دستنوشته‌ها را که از لحاظ شکلی و محتوایی آماده بودند و انتشارشان هم حساسیت زیادی را برنمی انگیخت، قبلاً مرحوم شمس آل‌احمد چاپ کرده است؛ آثاری مثل «سفر روس»، «سفر فرنگ»، «سفر امریکا»، «سفر به ولایت عزراییل» و همین‌طور کتاب معروف «سنگی بر گوری». گرچه انتشار این کتاب آخری در زمان حیات خانم سیمین دانشور کمی غیرمنتظره بود و تا حدودی باعث رنجش ایشان شد؛ ولی روی‌هم رفته می‌توان گفت که انتشار این بخش از دستنوشته‌های مرحوم جلال آل‌احمد، از مدیریت خوبی برخوردار بود و با مشکلات زیادی مواجه نشد.

علتش هم این بود که همه دست‌اندرکاران قضیه در آن زمان، قبول داشتندکه آثار مزبور اصولاً برای انتشار نوشته شده‌اند و در نتیجه، در باره ضرورت انتشار آنها تردیدی وجود نداشت؛ اما بخش اخیر دستنوشته‌ها که به تازگی پیدا شده، فاقد چنین قطعیت و اجماعی است و به همین علت، تصمیم‌گیری در مورد انتشار آنها، نیازمند مقدماتی است که ارائه این گزارش، یکی از آنهاست.

یادداشتهای روزانه

مهمترین و در عین حال، آماده‌ترین قطعه در میان دستنوشته‌های چاپ نشده‌ای که اخیراً پیدا شده‌اند، خاطرات یا یادداشتهای تقریباً روزانه جلال آل‌احمد است، مشتمل بر ۲۱۵۰ صفحه در چهار دفترچه. این یادداشتها از تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۳۴ شروع می‌شوند و تا حدود بیست ماه قبل از درگذشت او، یعنی تا تاریخ ۳ دی ماه ۱۳۴۶ ادامه می‌یابند.

در این یادداشتها، اطلاعات فراوانی وجود دارند، اعم از اطلاعات عمومی مربوط به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ایران و جهان، تا اطلاعات خصوصی مربوط به روابط دوستانه و امور خانوادگی و احوال شخصیه و خلجانات روحیه جلال آل‌احمد و معاصران و معاشرانش. بدون تردید این اطلاعات می‌توانند کلید فهم بسیاری از مسائل مربوط به زندگی و زمانه جلال آل‌احمد و اطرافیانش باشند. به چند مورد از آنها به عنوان نمونه اشاره می‌شود:

چند نمونه

۱) چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ ـ ۵/۴ بعدازظهر:… داریوش و گلستان هر دو اتومبیل خریده‌اند و به این طریق، باید سبیل ما راچرب کنند، پدرسوخته‌ها، وگرنه هو می‌کشیم که به زودی به دست اوراقچی بیفتد…

۲) شنبه ۳۰ تیر ۱۳۳۵ ـ نیم بعدازظهر: یادش بخیر! عجب روزی بود. گرچه من در آن سال تهران نبودم… ولی اخبارش را با چه ولعی می‌شنیدیم! سی‌ام تیر! چه کشتاری! چه امیدی! چه پیروزی بزرگی! وعجب گرما و شوری! عصرها می‌رفتیم… در قهوه‌خانه‌ها چیزی می‌خوردیم و پای رادیو اخبار را گوش می‌دادیم… به هر صورت، یادش بخیر! ازین روزها زیاد پیش نمی‌آید. چه اتفاقاتی ممکن بود در ضمن این روز بیفتد و چه استفاده‌هایی می‌شد به نفع مردم از چنین واقعه‌ای کرد! و حیف که تمام اینها هدر شد!… همه هَباءً مَنثورا و فعلاً باز همان خَرخَری بیست ساله و صد بار برتر دارد شروع می‌شود، یعنی شروع شده است و خدا عاقبتش را به خیر کند…

۳) سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۵ ـ ۱۱صبح: چه می‌خواستم بنویسم؟ هیچی. امروز خانه مانده‌ام. صبح باز حماقت کردم و رفتم برف‌روبی. این روزها برف کلانی آمده است، بزرگترین برف سال، تا زیر پنجره‌های شمالی را برفی که از شیروانی ریخته است، پوشانده. سرِ دیوارها ۵۰ سانتی برف نشسته بود و بام آشپزخانه هم نروفته مانده بود. رفتم همه را روفتم و کمرم کمافی‌السابق دردگرفت…

۴) جمعه اول فروردین، نوروز ۱۳۳۷ ـ ساعت ۷ صبح: دیشب سخت دل گرفته بودم، امروز صبح بهتر است. دیشب مدتها در رختخواب فکر کردم، فکرعقب‌ماندگی‌ها، نبودها، محرومیت‌ها، بیکارگی‌ها و ازین قبیل را می‌کردم. و بالاخره هم خواب به مدد آمد. و امروز وقتی این کثافت‌مآب‌ها در اوایل حلول عید سخنرانی کردند، از حافظ فال گرفتم، «اَلا ای طوطی گویای اسرار» آمد. به فال نیک گرفتم و همین حالم بهتر کرد…

۵) چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۳۷ ـ ۳ بعدازظهر: …پریشب رفتیم منزل عابدی. ملکی از راه نرسیده، آپریم را گرفته دَمِ چک و اصول دین ازو می‌پرسد که: به عقیده شما در آمریکا وضع سرمایه‌داری از نظر مارکسیسم چه جوری است؟ و ازین اباطیل… غیر ازین، بقیه‌اش بد نگذشت، پرت گفتیم و خوردیم و خندیدیم و ساعت ۱۲ برگشتیم…

۶) دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۶ ـ ۱۰ صبح: …سرم را پیش یک الجزایری زدم به سیصد فرانک. نرخ در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ است، ولی ما را با چرب‌زبانی خودش خر کرد. پنجاه فرانک هم بیشتر دادیم. مثل ریگ فحش می‌داد به دولت فرانسه، به انگلیس، به شاهِ ما و به خیلی‌های دیگر. ناسیونالیست بود، مصدق را می‌شناخت و…

۷) پنج‌شنبه ۶ آذر ۱۳۳۷ ـ سر ظهر: …دیشب رفتیم به این مجلسی که «شجاع‌الدین شفا» به مناسبت آمدن «مالرو» گرفته بود. باز همان سناتورها و روزنامه‌نویس‌ها و همان زنک… «نیر سعیدی» که هی خودش را پهلوی یارو می‌کشید و دستور عکس انداختن می‌داد و خود «شفا» با همین حرکات و «رهنما» با وقاحت‌هایش و دیگر اباطیل. و من باز غریبه‌ای در گوشه مجلس. «سیار» را دیدم و «آهی» (مهری) را و دو سه کلمه‌ای حرف و سخن و دیگر هیچ.

و تازه دیشب فهمیدم که جناب ایشان برای برطرف کردن گِلِگی‌هایی آمده‌اند که در قضیه «اشرف» پیش آمده است که در همین دفتر اشاره کرده‌ام. عجب دنیای خر توخری است!

به قول عهد و عیال: یک زنکه… برای قاچاق‌فروشی آن فضاحت را بار می‌آورد و روزنامه‌ها عکس و تفصیلات تفتیش از او را در فرودگاه «اورلی» چاپ می‌زنند و بعد حرف و سخن بین دو ملت نجیب پیش می‌آید و این… پشمالو تهدید می‌کند که: «یا روابط را قطع می‌کنم، یا ده دوازه درصد حق‌السهم کنسرسیوم شما را همچنین و همچنان!» گرچه سگِ کی باشد که بتواند.

و این طور که می‌گفتند، کارمندان فرانسوی نفت مدتهاست دستشان به کار نمی‌رود و به همین مناسبت است که «مالرو» به آبادان هم رفته و لابد خبر داده که آبها از آسیابها گذشت و الخ… و به مجلس دیشب مستقیماً از آبادان می‌آمد. و آن وقت در چنین احوالاتی، جناب ژنرال وجیه‌المله! یک رأس نویسنده مثل «مالرو» را می‌فرستد که بیاید و از دل این پدرسوخته‌ها درآورد. احمق، نانَت نیست؟ آبَت نیست؟ تو را چه به وزارت مشاور «دوگل» که مجبور باشی در این چنین رذالت‌ها و جا…هایی شرکت کنی؟…

چند پرسش وپاسخ اساسی

پس از پیدا شدن این یادداشتها، چند پرسش اساسی زیر به ذهن بازماندگان و دوستداران مرحوم جلال آل‌احمد خطور کرد و بعضاً مطرح هم شد:

۱ـ منظور مرحوم آل‌احمد از نوشتن این یادداشتها در حدود پنجاه سال قبل چه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.