پاورپوینت کامل قرائت من از دیوان حافظ ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قرائت من از دیوان حافظ ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرائت من از دیوان حافظ ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قرائت من از دیوان حافظ ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
نخست این که کوشیدم در قرائت ابیات، « تکیه بر کلمات» همان کاری را انجام دهد که علائم سجاوندی در نگارش انجام می دهند. یعنی از آنجا که تنها به قرائت دقیق، آنهم براساس متن مصحح قزوینی – غنی بسنده کرده ام؛ بیهیچ گونه شرح و توضیحی. بنابراین ، فقط تکیه درست برحروف و کلمات راهگشای معنای درست است و برعکس هر تکیه نابجا، معنا را مغشوش میسازد؛ مثلاً در این بیت که:
در اینجا به ذکر چند نکته دیگر میپردازم:
نخست این که کوشیدم در قرائت ابیات، « تکیه بر کلمات» همان کاری را انجام دهد که علائم سجاوندی در نگارش انجام می دهند. یعنی از آنجا که تنها به قرائت دقیق، آنهم براساس متن مصحح قزوینی – غنی بسنده کرده ام؛ بیهیچ گونه شرح و توضیحی. بنابراین ، فقط تکیه درست برحروف و کلمات راهگشای معنای درست است و برعکس هر تکیه نابجا، معنا را مغشوش میسازد؛ مثلاً در این بیت که:
ساقیا میده که رندی های حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
اگر بر کلمه « فهم » تکیهای صورت گیرد، معنی بیت طوری خواهدشد که به جای مدح صاحب قران، طعن و توهین به او خواهد بود:
ساقیا میده که رندی های حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
در این قرائت معنی چنان القا میگردد که آصف با اینکه نفهم بود، اما این بار رندی های حافظ را فهم کرد. اما در غزل ۳۰۷ :
حلاّج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی نپرسند امثال این مسائل
باید حتماً تکیه بر کلمه حلاج باشد. زیرا میگوید شافعی هر منزلتی در فقه دارد، اهل عشق نیست. نظیر آنچه مولوی می فرماید: عشق را بوحنیفه درک نکرد.
حلاج است که بر سر دار این مطلب را خوب بیان میکند، نه شافعی. حال اگر این بیت را بدون تکیه بر حلاج بخوانیم، این معنا مغشوش میشود.
همینجا باید بگویم که ابیات موقوف المعانی را هم با همین انگیزه، یعنی دریافت بهتر معنا، کوشیدهام با تکیه بر آخر ابیات بخوانم. مثلاً
چو بر در تو من بینوای بی زر و زور
به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول ،
کجا روم ،چه کنم ،چاره از کجا جویم
که گشته ام ز غم و جور روزگار ملول
موقوف المعانی ، چنان که از این اصطلاح پیداست ، یعنی تمام شدن معنای یک بیت ، موقوف به بیت یا ابیات بعد ، باشد. این از عیوب معنوی شعر است و شعرای بزرگی چون حافظ ، بسیار کم به دام آن افتاده اند. امّا گاهی ، حتّی شاعر بزرگی چون فردوسی هم از آن ناگزیر بوده است:
به روز نبرد آن یل ارجمند
به تیغ و به تیر و به گرز و کمند،
یلان را سر و سینه و پا و دست
درید و برید و شکست و ببست
از چند موردی که حافظ در یک بیت ، ناگزیر به معنای موقوف تن در داده، اغلب در بیت بعد معنا کامل شده و به بیت سوم و چهارم نکشیده است و مواردی مثل غزل ۲۹۳ با مطلع:
بامدادان که زخلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع، الخ …
بسیار نادر است که معنا در بیت چهارم به کمال میرسد.
-نکته دیگر در مورد برخی قوافی در غزلهاست، بیگمان کسی به بزرگی و استادی حافظ، در قافیه اشتباه نمیکند. بنابراین اگر در غزل ۱۲۷ میخوانیم که: شیوه حور و پری گرچه لطیف است ولی خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد،یا در غزل ۱۱۳ :
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طُرّه فلانی داد
یا در غزل ۲۴۸ :
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم ،راحت جانی به من آر
ممکن است امروز اندکی ناپسند به نظر آید اما باید یقین کرد که در زمان حافظ فلان با یاء نکره معنای زیباتری میداشته است.
حال که سخن از قافیه رفت یادآور شوم که به ضرورت وزن چه در بین مصاریع و ابیات و چه در قافیه، کلماتی چون بِنْگر، بِشْنو، مَفْروش، بُگْسِل، هر جا لازم بوده است بِنِگر، بِشِنو، مَفُروش، بِگُسِل خوانده شده. به عکس کلمه بُگْماشتیم در غزل ۳۶۹ به قیاس بُگشاید به ضم باء خوانده شد.
یا این مثال ها خواستم یادآور شوم که حتیالمقدور کوشیدهام با تکیه بر حروف و کلمات به درک سریعتر و صحیح تر معنا به شنونده کمک کنم. طبعاً این کوشش تا حدی است که امکان داشته است، و گرنه با هیچ قرائتی نمی توان از زیباییهای پنهان و پوشیده و باریک و تاریکی که در هر مصراع و بیتِ حافظ رخ پوشانده است، نقاب برگرفت. مثلاً در این بیت:
به جبر خاطر ما کوش کین کلاه نمد
بسا شکست که با افسر شهی آورد
نخستین معنی جبر در فرهنگها بستن استخوان شکسته است. با کدام قرائت به شنوندهای که این نکته را در معنای جبر، از پیش نمیداند، زیبایی و تناسب کاربرد کلمه شکست در مصراع دوم را میتوان منتقل کرد؟!
یا در بیت:
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش زطرّه تو به مضراب میزدم
مضراب هم به معنی آلت صید مرغ و هم به معنی زخمه است و هم اینکه به مضراب زدن یعنی گرفتار کردن و هم اینکه زخمه، شکلاً شبیه طرّه است و جنساً به گفته برخی موسیقیدانان امروز و معاصر ما، آنرا از شاخ گوزن میتراشیدهاند و چند شبکه ارتباط معنایی و لفظی دیگر که در این دو مصراع دیده میشود و هیچ یک را با صِرفِ قرائت نمی توان ارائه و القاء کرد. به طریق اولی دیدگاههای شخصی من در مورد برخی کلمات یا ترکیبات یا مصاریع بر شنونده پوشیده خواهد ماند، مگر آنکه من در کتابی، مقالهای و جایی دیگر به این نکتهها بعداً اشاره کنم. مثلاً با آنکه مشهور است که شعرای متقدم قلب را به معنای دل به کار نمیبردهاند، من چند جا در حافظ دیدهام؛ ازجمله در غزل ۴۲۴ که قلب را دقیقاً به معنای دل به کار برده است بدون ایهام:
از من جدا مشو که توام نور دیدهای
آرام جان و مونس قلب رمیدهای
یا با استناد به بیت دوم از غزل ۲۱۲، بنده برآنم که شاهد چنین نیست که در قرن هشتم تنها بر معشوق مذکر اطلاق میشده باشد. آنطور که برخی گمان کردهاند، بلکه حافظ بزرگوار در این بیت برای معشوق مؤنّث به کار برده است:
از سرِ مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
که میدانیم تنها معشوق مؤنث را میتوان طلاق داد یا در طلاق به او رجوع کرد.
نکته دیگری که لازمست یادآوری کنم، این است که من در قرائت به هیچ روی سلیقه را دخالت ندادهام و درست مانند متن موجود مرحومان قزوینی و غنی قرائت کردهام ؛هر چند که در مواردی ذوق شعری من اقتضای دیگری داشت.
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه باز کشید
ذوق من، خمیده گشت را به جای شکسته گشت می پسندید؛ زیرا علاوه بر اینکه هلال شکسته نیست و خمیده است، در مصراع دوم هم کمان ابروی یار قرینه بر همین خمیده بودن است، نه شکسته بودن. اما چون متن این بود، ما همین را خواندیم.
در مواردی که خود قزوینی نسخه بدل بهتر در زیر نویس داده بود و یا من خود با تفحص در نسخههای قابل اعتنا و قابل استناد ، گونه بهتری دیدم، دو گونه خواندهام. یعنی هم ،آن بیت را براساس متن قزوینی قرائت کردهام، هم به گونهای که در نسخههای دیگر آمده است و به نظر بهتر میرسید. مثلاً در غزل۴۴۵
مکن ع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 