پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
حافظ مجموعهای از اصول و قواعد برای زندگی خود دارد که به روشنی میتوان آنها را از دیوان او استنباط کرد. مجموعه باورها و منشهای حافظ را میتوان در نظریه ویژه او، با عنوان «طریقه رندی»، خلاصه کرد. شاید مهمترین کار حافظ در عمر پُربار خود همین تدوین و تبیین پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint باشد. او پس از نقد همه جریانهای موجود در جامعه زمان خود، ویژگیهای منفی آنها را به دقت برمیشمارد و آن گاه نقطه مقابل این ویژگیهای منفی را در وجود شخصی به نام «رند» که آفریده خود اوست، بازمییابد؛ به این ترتیب فلسفه حافظ برای زیستن، همان فلسفه رندی است و میتوان خود او را یک رند تمام عیار دانست. چنانچه براساس اشعار حافظ بتوانیم ویژگیهای رند را به دقت بشناسیم، آنگاه میتوانیم بفهمیم که شخص آرمانی و جامعه آرمانی از نظر حافظ چگونه شخص و جامعهای است.
حافظ مجموعهای از اصول و قواعد برای زندگی خود دارد که به روشنی میتوان آنها را از دیوان او استنباط کرد. مجموعه باورها و منشهای حافظ را میتوان در نظریه ویژه او، با عنوان «طریقه رندی»، خلاصه کرد. شاید مهمترین کار حافظ در عمر پُربار خود همین تدوین و تبیین پاورپوینت کامل طریقت رندی ۸۱ اسلاید در PowerPoint باشد. او پس از نقد همه جریانهای موجود در جامعه زمان خود، ویژگیهای منفی آنها را به دقت برمیشمارد و آن گاه نقطه مقابل این ویژگیهای منفی را در وجود شخصی به نام «رند» که آفریده خود اوست، بازمییابد؛ به این ترتیب فلسفه حافظ برای زیستن، همان فلسفه رندی است و میتوان خود او را یک رند تمام عیار دانست. چنانچه براساس اشعار حافظ بتوانیم ویژگیهای رند را به دقت بشناسیم، آنگاه میتوانیم بفهمیم که شخص آرمانی و جامعه آرمانی از نظر حافظ چگونه شخص و جامعهای است.
واژه «رند» از واژههای منفی زبان فارسی است و به افراد بی سر و پا و اوباش اشاره دارد. این واژه پیش از حافظ نوعاً به همین معنی بوده و پس از او هم تا زمان ما همچنان بار منفی خود را حفظ کرده است، اما حافظ این واژه حقیر و پست را بر صدر دیوان خود نشانده و معنایی مقدّس به آن بخشیده است. حافظ ویژگیهای انسان کامل مورد نظر خود را به رند بخشیده است. بعضی از پژوهشگران، بدون توجه به محتوای اشعار حافظ، رند حافظ را فردی لاابالی، خوشگذران، پیمانشکن، خائن، نان به نرخ روز خور، منفعتطلب و سوء استفادهچی میدانند که دائم از آب گلآلود ماهی میگیرد. این پژوهشگران به این ترتیب میکوشند همه تناقضهای موجود در اشعار حافظ را با تکیه بر رندی او توجیه کنند. این سخنان واقعاً درست نیستند و باعث میشوند که روح پیام حافظ تا حد زیادی نادیده گرفته شود.
بهترین روش برای شناختن رند این است که با تحلیل دقیق اشعار حافظ، تصویری روشن و جامع از او ترسیم کنیم. واژه رند حدود هشتاد بار در دیوان حافظ آمده است که از نظر بسامد درخور توجه است. البته در چند مورد اندکشمار، این واژه گاه به همان معنای معمولی و منفیاش؛ یعنی شخص لاابالی و فریبکار و بیتوجه به اخلاق و قانون آمده است، اما از این موارد معدود که بگذریم، واژه رند از واژههای درخشان و ممتاز دیوان حافظ و در کنار پیر مُغان، یگانه شخصیت محبوب حافظ است. با توجه به اشعار حافظ میتوان گفت رند دارای چنین ویژگیهایی است: ۱) بیاعتنایی به مصلحتاندیشی و عافیتطلبی، ۲) بیتوجهی به نام و ننگ، ۳) بیتوجهی به فقر، ۴) بیتوجهی به شاه و مال و منصب، ۵) شاد زیستن، ۶) دوری از خودخواهی و غرور، ۷) بلندهمتی، ۸) باخبری از اسرار هستی، ۹) قلندری، ۱۰) خردورزی، ۱۱) صفای دل، ۱۲) حریص نبودن، ۱۳) کریم بودن، ۱۴) عشقورزی، ۱۵)ریاکار نبودن. در حقیقت میتوان گفت دیوان حافظ شرح طریقه رندی است. در ادامه میکوشیم که برخی از اصول اصلی این نظریه را تبیین کنیم.
دَم را غنیمت دان
یکی از مهمترین ویژگیهای اندیشه حافظ، توجه او به ارزش زمان حال و زندگی در اینجا و اکنون است. نگاه عمیقی که حافظ به زندگی دارد، او را از ناپایداری فرصت کوتاه حیات بخوبی آگاه کرده است. او نیک میداند که همه فرصت حیات ما همین لحظه زودگذری است که اکنون درآنیم و همین لحظه را نیز هزاران آفت و آسیب تهدید میکنند. فروغ کمسوی لحظه «حال» در معرض هزاران گردباد وحشتناک است و بیم آن است که هر آن خاموش شود؛ بنابراین باید با همه وجود قدر این لحظه زودگذر را دانست و از آن بخوبی بهره برد. زمان حال را با نگرانیهای گذشته و آینده نباید تباه کرد. توجه به ناپایداری فرصت زندگی، به جای آنکه سبب ناامیدی حافظ شود، او را به بهرهگیری هرچه بیشتر از این فرصت استثنایی تشویق میکند. فهم این نکته عمیق که از همه زندگی، جز همین یک دَم که بین دو عدم است، در دست ما نیست، باعث میشود نیروی عظیمی برای زیستن و شاد بودن پیدا کنیم. از سوی دیگر این دانش، ما را بر آن میدارد که از اندوههای زندگی بیش از حد رنج نبریم و به شادیهای آن بیش از اندازه دل نبندیم، چراکه میدانیم به سرعت همه اینها میگذرند و تمام میشوند. بخش عظیمی از اندیشههای حافظ را بر اساس همین زیستن در لحظه و توجه به ناپایداری دنیا باید فهمید.
از زندگی لذت ببر و شاد زندگی کن
حافظ، با وجود عشق و علاقه عمیقی که به زُهد راستین و عرفان حقیقی دارد و عمیقاً درباره مسائل جدی زندگی فکر میکند، بااینحال به شدت مایل است که از زندگی لذّت ببرد. برای او لذّت بردن از خوشیهای ساده و کوچک زندگی یک اصل مهم است. منظور از خوشیهای ساده و کوچک، لذّاتی مثل نگاه کردن به آب روان، نشستن در سایه درختان، قدم زدن در میان باغها و صحراها، احساس کردن نوازش نسیم بهاری، صحبت کردن با دوستان صمیمی، شعر خواندن، آواز خواندن و مانند اینهاست. کسانی که به طور جدی به مطالعه و تحقیق میپردازند، به تدریج از این لذّات اصیل زندگی محروم میشوند و بیش از آنکه در دنیای واقعی زندگی کنند، در دنیای مفاهیم و امور انتزاعی به سر میبرند.
حافظ در عین حال که سطحی و میانمایه نیست و به طور جدی درباره جهان و انسان میاندیشد، این توانایی را دارد که در فصل بهار یا در هر فرصت مغتنمی، در گوشهای امن، یا در دامن طبیعت به بهرهگیری از لذات زندگی بپردازد و خود را سرزنده و بانشاط سازد. نکته مهم در این باره آن است که لذتگرایی ممکن است آفاتی مانند خودپرستی، سطحی و مبتذل شدن، مسئولیتگریزی، تنبلی، بیارادگی، وابستگی، زیادهروی و نظایر آنها را در پی داشته باشد و به تدریج به رنج و اندوه تبدیل شود. حافظ در این باره نیز سخنانی شنیدنی دارد و میکوشد به ما بیاموزد که در عین لذت بردن از زندگی، خود را از این آفات حفظ کنیم. به نظر او باید در لذت بردن از زندگی همواره متعادل و میانهرو بود.
زیبارویان بانمک و باهنر
حافظ طبعی بسیار لطیف دارد و نسبت به هر نوع زیبایی به شدت حساس است. او که آفریننده زیباترین صورتها و معنیها در دنیای شعر است، کاملاً معلوم است که خود نیز عشقی شدید به زیبایی دارد. زیباییهای طبیعت، از جمله زیبایی طبیعت در فصل بهار، برای حافظ بسیار دلنشین و شیرین است و او را به طور کامل مست میکند. بهار توبهشکن او را از همه برنامههای رسمی و جدی زندگی دور میکند و به دامان طبیعت میکشاند. حافظ از تماشای گُلها و درختان و آسمان و آب سیر نمیشود و با همه وجود خود را به زیباییهای سحْرآمیز طبیعت میسپارد و سرمست میشود. مهمتر از زیباییهای طبیعت، زیبایی انسان است که دل او را به یغما میبرند و او را به دنیای اسرارآمیز خیال و رؤیا میکشانند.
اما نباید تصور کرد که او فقط دلباخته زیبایی ظاهری است. به نظر او زیبایی چشم و ابرو و خط و خال نمیتوانند آفریننده عشق باشند. غیر از زیبایی صورت، صد نکته دیگر و بلکه هزار نکته دیگر لازم است تا کسی مقبول طبع صاحبنظران شود. حافظ از این میان بر دو چیز انگشت میگذارد؛ یکی «نمک» است که گاهی از آن با عنوان «آن» یاد میکند؛ یعنی لطیفهای نهانی که میتوان آن را دریافت، اما به هیچروی نمیتوان توصیفش کرد و دیگری «هنر» است؛ یعنی فرزانگی و فضیلت. به نظر او زیبارویی که از دانش نیکو و اخلاق شایسته دور باشد، در نزد قلندران حقیقت هیچ ارزشی ندارد. بنابراین حافظ عاشق کسی است که زیبایی ظاهری و نمک و هنر را با هم داشته باشد.
صداقت و اخلاص بیرحمانه
یکی از مهمترین ویژگیهای حافظ صداقت ناب اوست. او صداقت را، بویژه صداقت با خود را از مهمترین اصول زندگی میداند و میکوشد که به خود و دیگران دروغ نگوید. خواننده اشعار حافظ خیلی زود درمییابد که با کسی سر و کار دارد که بیرحمانه صادق است و حاضر است علیه خود به صریحترین صورت اعتراف کند. سخنان او، درباره خود، ما را به یاد بزرگانی مانند سن آگوستین، ژان ژاک روسو و تولستوی میاندازد که به شکلی تکاندهنده به گناهان و خطاهای خود اعتراف میکردند. حافظ بشدت اهل «فاشگویی» است؛ او آنچه را که در دل دارد، فاش میکند و آشکارا درباره خواستهها، آرزوها و احساسات خودش سخن میگوید. همین نکته باعث شده است که شعرهای او بسیار صمیمی و شفاف باشند. حافظ میکوشد که بدون نقاب زندگی کند و خود را آنگونه که هست، بنماید. همین بینقاب زیستن حافظ سبب شده است که بسیاری از پژوهشگران او را «ملامتی» بدانند.
یکی از مهمترین اصول ملامتیها همین «تظاهر به فسق» است؛ یعنی آشکار کردن بدیها و زشتیهای خود. حقیقتاً از بسیاری از شعرهای حافظ گرایش او به این تفکر را میتوان یافت. اگرچه حافظ در برخی از اشعار خود راه میانه؛ یعنی پرهیز از ریاکاری و دوری از ملامتیگری را پیشنهاد میکند(نگ. د ۶/ خ/ ب ۶)، اما از مجموع اشعار او به خوبی روشن میشود که او خود طریق ملامتیان را ترجیح میدهد. شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که حافظ به خوبی میداند که دیگران با داوریها، ستایشها و نکوهشهایشان تصویری نادرست از ما به ما میدهند و ما را از حقیقت وجود خود دور میکنند و به این ترتیب ما در قفسی هولناک گرفتار میشویم؛ زیرا زندگی خود را بر اساس پسندها و ناپسندهای دیگران بنا میکنیم و به جای آنکه برای خود زندگی کنیم، برای خوشایند یا بدآیند دیگران زندگی میکنیم. چنین زندگیای به هیچ روی زندگی اصیلی نیست. حافظ برای رهایی از این آفت بزرگ، میکوشد تصویر خود نزد دیگران را خراب کند و پشت پا به نام و ننگ و آبرو و مقام و حیثیت اجتماعی بزند، تا بتواند حقیقتاً برای خود زندگی کند.
بیماری خطرناک ریاکاری
ریاکاری یعنی خود را، در ظاهر، خوب نشان دادن، برای بهرهمند شدن از امتیازها و منافع دنیایی. شخص ریاکار، با تزویر و نیرنگ، میکوشد خود را بهتر از آنچه هست، نشان دهد و بود او با نمودش فاصلهای عظیم دارد. ظاهر چنین شخصی با باطن او تفاوت فراوانی دارد. در میان شاعران بزرگ ما حافظ شاید تنها کسی باشد که ریاکاری را به عنوان یک بیماری اجتماعی مورد توجه قرار میدهد و مبارزه با آن را به هدف اصلی خود تبدیل میکند.
سراسر دیوان حافظ پر است از مبارزههای خستگیناپذیر او با این بیماری خطرناک. حافظ نیک میداند که ریاکاری اساس زندگی اجتماعی را ویران میکند، اعتماد بین انسانها را از بین میبرد، وحدت روانی آدمی را نابود میسازد و فرد و جامعه را به تباهی میکشد. اگر حافظ را یک مُصلح اجتماعی بدانیم که همین طور نیز هست، مهمترین جنبه اصلاحگری او «نقد ریاکاری» است. حافظ ریا و تزویر را آفتی میداند که هر نوع فضیلتی را به رذیلت تبدیل میکند. یکی از مهمترین دلایل عشق حافظ به «رند» همین صداقت و خلوص اوست. رند ممکن است به همه گناهان آلوده باشد، اما بدون تردید ریاکار و دروغگو نیست.
ارزش انسان به میزان «آزادگی» و «وارستگی» او
به نظر حافظ یکی از بزرگترین ارزشهای انسانی «آزادگی و وارستگی» است. باید توجه داشت که منظور او از آزادی، «آزادیهای مدنی و اجتماعی» نیست، بلکه «آزادی معنوی و درونی» است. به طور خاص باید گفت منظور او از انسان وارسته و آزاد انسانی است که از زندان خودپرستی، حرص، مال و مقام، نام و ننگ، عادت، نفاق و دیگر رذائل نفسانی رهایی یافته باشد. چنین کسی میتواند با آسودگی خاطر زندگی کند و با همه وجود زندگی را تجربه کند، بیآنکه اسیر آن شود. بدینترتیب ممکن است که کسی از همه آزادیهای سیاسی و اجتماعی برخوردار باشد، اما حقیقتاً آزاد نباشد و ممکن است که کسی ظاه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 