پاورپوینت کامل پیدایش فلسفه امروزین ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیدایش فلسفه امروزین ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیدایش فلسفه امروزین ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیدایش فلسفه امروزین ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
انتشارات اطلاعات به تازگی کتاب «تاریخ مختصر اندیشه» را از لوک فری روانه بازار کتاب کرده است که در دانشگاه دنیس دیدرو (مجموعه دانشگاههای پاریس، سوربن) به تدریس فلسفه اشتغال دارد و جوایز بسیاری را نصیب خود ساخته است؛ از جمله جایزه مِدیسی، جایزه ژانژاک روسو و جایزه اوژوردویی. علاوه بر آن نشان لژیون دونور و نیز نشان شوالیه ادبیات و علوم را به دست آورده است. آنچه در پی میآید، بخشی از فصل چهارم کتاب است.
اشاره: انتشارات اطلاعات به تازگی کتاب «تاریخ مختصر اندیشه» را از لوک فری روانه بازار کتاب کرده است که در دانشگاه دنیس دیدرو (مجموعه دانشگاههای پاریس، سوربن) به تدریس فلسفه اشتغال دارد و جوایز بسیاری را نصیب خود ساخته است؛ از جمله جایزه مِدیسی، جایزه ژانژاک روسو و جایزه اوژوردویی. علاوه بر آن نشان لژیون دونور و نیز نشان شوالیه ادبیات و علوم را به دست آورده است. آنچه در پی میآید، بخشی از فصل چهارم کتاب است.
دنیای امروزین از سقوط کیهانشناسی باستانی و تشکیکی تازه در اقتدار دین و در نهایت از انقلاب علمی بیسابقه تاریخ بشر که در طول صدوپنجاه سال اخیر در اروپا رخ داد، پدیدار گشت. در حدی که من میدانم، هیچ تمدن دیگری چنین خیزشی ریشهای را در ساختار فرهنگ خود محقق نداشته است.
این خیزش در سال ۱۵۴۳ با انتشار «درباره گردش افلاک آسمانی» نوشته کوپرنیک آغاز شد و با «اصول ریاضی» نوشته نیوتن در سال ۱۶۸۷ و «اصول فلسفه» نوشته دکارت در سال ۱۶۴۴ و «محاوره درباره دو منظومه بزرگ جهان» نوشته گالیله در سال ۱۶۳۲ ادامه یافت. این چهار تاریخ و این چهار مؤلف چنان تأثیری بر تاریخ اندیشه داشتند که از هیچ اندیشمند دیگری پیش از آنها دیده نشده بود. عصر جدیدی ایجاد شد که از بسیاری از جنبهها ما امروز هنوز در آن ساکنیم. همانطور که اغلب گفته میشود، نه تنها انسان «جایگاه خود را» در دنیا «از دست داد»، که کیهان آن قالب بسته و هماهنگ هستی انسان که در عهد باستان وجود داشت، نیز بهسادگی از میان برخاست و روشنفکرانِ زمان را در چنان وضعیتی از سردرگمی رها کرد که امروز تصور آن برای ما عملاً غیرممکن است.
فیزیک امروزین مثلاً با تأکید بر آنکه دنیا گِرد، بسته، مراتبی و برخوردار از نظم نیست، بلکه در آشوبی لایتناهی و فاقد حس قرار دارد، مبانی جهانبینی باستانی را مضمحل ساخت؛ میدانی از نیروها و اشیایی که به دور از هماهنگی در تکاپوی جایی برای خود هستند، بنیان تصویر باستانی جهان را برانداخت و شالوده مسیحیت را در حد قابل تأملی تضعیف نمود.
علم موضوعاتی را مورد پرسش قرار داد که کلیسا نابخردانه پذیرفته بود؛ مانند عمر زمین، رابطه آن با خورشید، تاریخ تولد انسان و انواع حیوانات و غیر آن و از انسان خواست که ضمن احترام به مقامات کلیسا، دیدگاه تشکیک و روح سنجشگر ناسازگار را بپذیرد. ایمان که در این زمان در غل و زنجیر تحمیلی کلیسا به بند کشیده شده بود، متزلزل گردید تا تنویریافتهترین افرادْ خود را سخت در تقابل با آموزههای قدیمی رستگاری بیابند، آموزههایی که هر چه بیشتر باورپذیری خود را از دست میداد.
این روزها ما از سرگشتگی سخن میگوییم و اضافه میکنیم که بهخصوص میان جوانان همه چیز از هم پاشیده است: سلوک و شناخت، معنای تاریخ، علاقه به سیاست و برخورداری از کمترین آشنایی با ادبیات، دین و هنر؛ اما من میگویم که این گریز به «روزهای خوب گذشته» در مقایسه با بُهت انسان سدههای شانزدهم و هفدهم هیچ نیست. بدین دلیل است که در رابطه با این دوره از «انسانگرایی» سخن میگوییم: انسان برای نخستین بار خود را تنها و محروم از حمایت کیهان و خدا یافت.
در تلاش برای تصور ورطهای که در این زمان باز شد، باید خود را به جای کسی بگذاریم که شروع به دریافت این نکته میکند که کشفیات علمی اخیر، فکر کیهانی عادلانه و خوب را بیاعتبار کرده است؛ در نتیجه برای او امکان نخواهد داشت که کیهان را الگوی اخلاقی خود انتخاب نماید؛ و افزون بر آن، اعتقاد به خدا که احتمالاً قایق نجات او بوده سوراخ شده و آب در حال ورود به آن است! دوست قرن هفدهمی ما باید بار دیگر از نو به بازاندیشی موضوع نظریه، رفتار اخلاقی و رستگاری بپردازد.
اول، در سطح نظری: اگر دنیا دیگر متناهی، منظم و هماهنگ نیست و در عوض، طبق نظر فیزیک جدید، لایتناهی و آشوبناک است، چگونه انسان میتواند معنای این دنیا و جایگاه خود را در آن بیابد؟ الکساندر کویره، یکی از بزرگترین تاریخنویسان امروزین تاریخ علم، انقلاب علمی سدههای شانزدهم و هفدهم را بهخوبی توصیف میکند و من اینجا فقط شرح او را نقل میکنم:
«انهدام فکر کیهان، یعنی امحای مفهوم دنیا به مثابه یک کل متناهی، بسته و مراتبی از فلسفه و مفاهیم علمی معتبر … و جایگزینی آن با عالَمی نامعین و حتی نامتناهی که در نتیجه یکسانی قوانین و مؤلفههای بنیادین آن به هم پیوند خورده و در آن همه این مؤلفهها در یک سطح هستی قرار دارند … تأثیر فوری انقلاب کوپرنیک گسترش شکاندیشی و بهتی بود که در شعر معروف جان دان (سروده در سال ۱۶۱۱) با بیانی این چنین تأثیرگذار ارائه میشود: … فلسفه جدید همه چیز را مورد تشکیک قرار میدهد،/ عنصر آتش کاملاً خاموش شده است؛/ خورشید گم گشته و زمین نیز، و عقل هیچ انسانی/ نمیتواند به خوبی نشان دهد که کجا به دنبال آن بگردد./ همه اینها تکه تکه شده، همه انسجام از میان رفته است؛/ همه عرضه عادلانه و همه رابطه.
«همه انسجام از میان رفته است»: هیچ کیهان هماهنگ و هیچ نظم اخلاقی طبیعی وجود ندارد. چگونه میتوانیم زجر انسان عصر نوزایی را درک نماییم؟
دوم، از منظر اخلاق، تأثیر این انقلاب نظری همانقدر که مخرب است، بدیهی نیز هست: اگر عالَم دیگر هیچ یک از صفات کیهان را ندارد، پس نمیتواند الگویی برای تقلید در درون سپهر اخلاق باشد. و اگر خودِ مسیحیت از بنیان خود نامطمئن است، اگر اطاعت از خدا دیگر حقیقتی پذیرفته نیست، پس در جستجوی اصول رابطهای جدید میان انسانها و شالودهای تازه برای حیاتی مشترک باید به کجا رو کنیم؟ شاید لازم باشد اصول اخلاقی را که قرنها الگو بوده، بازسازیم و نه کمتر!
سوم، آموزه رستگاری: به همین دلایل، شما خود میتوانید ببینید که نه الگوی باستانی و نه الگوی مسیحی، هیچ کدام برای کسی که موضعی سنجشگرانه و آگاهانه اتخاذ میکند، معتبر باقی نمیماند.
چالشهایی که فلسفه امروزین در این سه جبهه به مقابله با آنها میپردازد، دارای مقیاسی بیسابقه و پیچیدگی و نیز فوریتی بیسابقه بود: همانطور که در شعر دان آمده است، هرگز بشر تا این حد متزلزل و در عین حال از منظر عقلی، اخلاقی یا معنوی بیچاره نگشته بود. اما همانطور که خواهیم دید، لازم بود عظمت فلسفه امروزین با این معضلات همسنگی نماید.
نظریه جدید شناخت
عوامل متعددی در عبور از دنیایی بسته به فضایی لایتناهی ایفای نقش نمودند. پیشرفت فناوری دارای اهمیتی اساسی بود، بهویژه پیدایش ابزارهای اخترشناسی مانند تلسکوپ که مشاهداتی را ممکن ساخت که با چارچوب الگوهای موجود و باستانی کیهانشناسی آشتیناپذیر بود. موردی که تأثیری قوی بر تفکر داشت، کشف نواختران، ستارگان جدید، یا برعکس نابودی ستارگان موجود بود که هیچکدام از آنها با عقیده جزمی «ثبات فلکی» که آنقدر نزد مردم باستان اعتبار داشت، همخوان نبود. اعتقاد آنان به کمال غایی کیهان بر این حقیقت استوار بود که ابدی و لایتغیر است و هیچ چیز در درون آن تغییرپذیر نیست. از دید یونانیان، این راستآیینی چیزی اساسی را ارائه مینمود که رستگاری انسان به آن بستگی داشت، و با این همه اخترشناسان معاصر نادرستی این اعتقاد را آشکار میکردند: به بیان ساده، این اعتقاد در تضاد با حقایق بود.
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 