پاورپوینت کامل در جستجوی ساختار معنایی مثنوی ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در جستجوی ساختار معنایی مثنوی ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جستجوی ساختار معنایی مثنوی ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در جستجوی ساختار معنایی مثنوی ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
همه مثنوی شناسان بزرگ جهان وجود ساختار در مثنوی را رد کرده بودند و حتی نیکلسون پس از ۳۵ سال تحقیق و بررسی مثنوی، را بهتر از هر کس دیگر در غرب می شناخت، حدس زده بود مثنوی، عمیق تر و غنی تر از آنی است که به نظر می رسد؛ اگرچه خود هرگز این عمق را کاملا در نیافت و در مورد چگونگی آن توضیحی نداد.
همه مثنوی شناسان بزرگ جهان وجود ساختار در مثنوی را رد کرده بودند و حتی نیکلسون پس از ۳۵ سال تحقیق و بررسی مثنوی، را بهتر از هر کس دیگر در غرب می شناخت، حدس زده بود مثنوی، عمیق تر و غنی تر از آنی است که به نظر می رسد؛ اگرچه خود هرگز این عمق را کاملا در نیافت و در مورد چگونگی آن توضیحی نداد.
مثنوی، شاهکار تحسین برانگیزی است که طی هفتصد سال اخیر، اکثرا مورد توجه و تحسین شایان بوده است. مثنوی در طول قرنها به طور جامع مورد مطالعه و بررسی واقع شده و موضوع بسیاری از تفاسیر، تجزیه و تحلیلها و تحسین اهل تحقیق، علاقه مندان و نویسندگان شرق و غرب بوده است. مثنوی، شهرت جهانی دارد و غالبا از آن نقل قول می کنند و افراد بسیاری ابیات و حتی قطعات آنرا از حفظ دارند. محققان بزرگ با تجارب معنوی و ادیبانه، بیشتر روشهای اساسی تجزیه و تحلیل ادیبانه را در مورد مثنوی تجربه کرده اند، لیکن تاکنون ساختار آن، یعنی اصلی که مشخص کننده علت حضور یک قطعه به خصوص در جایی معین باشد، شناسایی نشده بود.
به نظر می رسد یک طرح کلی در سطح اثر وجود دارد. هر یک از شش دفتر مثنوی، یک موضوع اصلی دارد که از داستان هر یک از شش پسر در الاهی نامه فریدالدین عطار الهام گرفته است. موضوع دفترهای اول تا ششم به ترتیب نفس، ابلیس، عقل، علم، فقر و توحید است. شناسایی موضوع ملی هر دفتر، ـ هر چند مفید است ـ تأثیری در شناسایی ساختار دفترها ندارد. تفاسیر در مورد چگونگی ساختار مثنوی سکوت کرده اند و ترجیح داده اند به معنای واژه ها و ابیات، تشخیص منابع حکایتها، ضرب المثلها و نقل قولهای مختلف جهت تبیین نهادهای معنوی سراینده بپردازند، که البته همه این موارد را به طور کامل به انجام رسانده اند.
محققان در مورد ساختار مثنوی تقریبا متفق القولند. ادوارد براون، ساختار را به اندازه متن مورد توجه قرار نمی دهد: «مثنوی، شامل حکایتها و ضرب المثلهای نامربوط بسیاری درباره شخصیتهای بسیار گوناگون ـ برخی ارجمند و والا و برخی پوچ و مسخره و حتی (در نظر ما) منفور ـ است که در بین آنها به طور پراکنده، مطالب نامربوط عرفانی و کلامی درباره شخصیتهای بسیار مرموز بیان شده که با بخشهای روایی تفاوت فراوان دارد و اگرچه شامل ویژگیهای خاصی در بیان است، لیکن به طور کلی با زبان ساده و بدون تکلف بیان شده است.
ویلیام چیتیک نیز واژه نامربوط را به کار می برد؛ اگرچه از این عبارت نه درباره خود حکایتها و روایات تاریخی، بلکه در ارتباط با کلیت مثنوی استفاده می کند: «… مثنوی مجموعه نامربوطی از حکایتهای روایات تاریخی غیرمشهور و داستانهای برگرفته از مراجع گوناگون، از قرآن کریم تا قصه های عامیانه روز است.» آرتور آربری با نقل قول از رینولد نیکلسون ـ ضمن تأیید ـ میگوید: این شعر به اقیانوسی بدون نشانه میماند … مثنوی، که فی البداهه در مدت زمانی طولانی و بدون چارچوبی استوار جهت نگه داشتن گفتمانها در سطهایی منظم سروده شده، در آغاز و حتی پس از قرائتهای مکرر، سروده ای پراکنده و آشفته است.» البته فرانسویان این فقدان نظم را یک الهام به شمار می آورند؛ گویی خلاقیت، همواره هرج و مرج آور است. بارون برنارد کارا دو وکس مینویسد: «باید پذیرفت که سرایش مثنوی بسیار گسسته است. داستانها بدون نظم و ترتیب در پی یکدیگر می آیند. مثالها حاکی از بازتابی هستند که به نوبه خود، حاکی از بازتابهای دیگر است تا آنجا که اکثر اوقات حکایتها از موضوع اصلی منحرف می شوند، هرچند به نظر می رسد این نیاز به نظم، نتیجه الهام شورانگیزی است که گویی همچون موجی، شاعر را با خود می برد و اگر خواننده تسلیم آن گردد به هیچ روی نامطلوب نیست.» ریپکا نیز می گوید: شگفتی ما از قدرت عظیم تخیل او، به سبب فقدان تعادل در این اثر، اندکی کاهش می یابد.»
آن ماری شیمل که کتابهای بسیاری درباره مولانا و آثار او نگاشته، درباره مثنوی می نویسد: «این کتاب بر اساس یک سیستم سروده نشده است. مثنوی هیچ ساختاری ندارد، ابیات پی در پی می آیند و اغلب اندیشه های ناهمگون با استفاده از واژه های ربط و ریسمانهای ناپایدار داستانی با یکدیگر در هم تنیده اند.»
جالب اینکه نیکلسون که پس از ۳۵ سال تحقیق و بررسی مثنوی، را بهتر از هر کس دیگر در غرب می شناخت، حدس زده بود مثنوی، عمیق تر و غنی تر از آنی است که به نظر می رسد؛ اگرچه خود هرگز این عمق را کاملا در نیافت و در مورد چگونگی آن توضیحی نداد. او در پایان اثر ماندگار خویش می نویسد: «هر کس این اشعار را با دقت مطالعه کند در می یابد که برخلاف تصور اولیه، ساختار اشعار به هیچ وجه تصادفی نیست. تصور در پی یکدیگر آمدن ابیات بدون نظم، کاملا اشتباه است؛ اشعار با پیوندهای ماهرانه و ظریف به همدیگر مرتبط شده اند و ارتباط مطالب با یکدیگر ناشی از تحول شاعر در این زمینه است.» او ادامه می دهد: «این موضوع را نمی توان در اینجا مورد بحث قرار داد، اما من خواننده را به یک تجزیه و تحلیل و توضیح فوق العاده درباره این اصطلاحات و نکات ارجاع می دهم که اخیرا توسط دکتر گوستاو ریتر انتشار یافته است.»
فرانکلین لوئیس در بررسی مقالات ریتر می گوید: ریتر نشان می دهد که چگونه مولانا برای ارتباط داستانها، تمثیلها، نصایح اخلاقی و فلسفه تعلیمی از قرآن کریم الگو گرفته و اگرچه اینها در نگاه اول بی ارتباط با یکدیگر به نظر می رسند، اگر با دقت بیشتر مورد مطالعه قرار گیرند آشکار می شود که همچون یک فرش ایرانی دارای طرح و الگویی پیچیده اند.» سپس به نقل از بدیع الزمان فروزانفر (مقدمه شرح مثنوی،۲:۱) می گوید: مثنوی مانند کتب دیگر به فصل و بخش تقسیم شده است. این کتاب سبکی همانند قرآن کریم دارد که در آن بینش معنوی، ارکان دین، قوانین و قواعد ایمان و نصایح براساس حکمت الاهی با یکدیگر در هم آمیخته و به هم پیوسته اند. مثنوی همچون کتاب آفرینش، فاقد نظم خاصی است. بدیع الزمان فروزانفر می نویسد: «مولانا، مثنوی را فی البداهه سروده است.» عبدالحسین زرین کوب می گوید: «مثنوی طرح و تبویب پیش پرداخته ای ندارد و توالی مطالب آن تابع جریان سیال ذهن گوینده و اقتضای مجالسی است که مثنوی به جهت مستمعان معدود آن املاء و تقریر می شده است.»
عبدالکریم سروش نیز می گوید: «مثنوی محصول ذهن رام نشده و وحشی مولاناست. در آفرینش آن هیچ تصنع و تکلف و ملاحظه و قیدی به چشم نمی خورد. مولانا حتی در پاره ای موارد ملاحظه مخاطبان خود را هم نمی کند و بی پروا و بی مهار و طبیعت وار، همان طور که چشمه ای از دل زمین می جوشد، سخن می گوید و اندیشه های خود را عرضه می کند و قیافه اندیشی، چون که خود او می گوید، برو او جایی و بهایی ندارد.» عبدالحکیم خلیفه هم می نویسد: «مشکل بزرگ مطالعه مثنوی مولانا و روش بیان اوست. در مثنوی رشته هایی از موضوعات گوناگون یکدیگر را قطع می کنند و همانند بنایی آشفته و مغشوش در هم تنیده اند که پی گیری آن نیازمند صبوری است. او رئوس افکار و عقاید و احساسات خویش را بدون نظم در رشته ای سست از حکایاتی بی اهمیت بیان کرده است.» به این ترتیب اندیشوران ایرانی و غربی درباره وجود یا عدم وجود ساختار در مثنوی یا یکدیگر توافق دارند. در هیچ یک از تفاسیر مثنوی نیز اشاره ای به ساختار نشده و تنها به معنای واژه ها و ابیات، منابع حکایتها، ضرب المثلها، نقل قولها و تفاسیر نمادی و تمثیلی صوفیانه پرداخته اند.
جولیان بالدیک با ادعای نیکلسون مبنی بر اینکه هر یک از دفترهای شش گانه مثنوی، یک کل هنری است موافق است. اساس موافقت او با نیکلسون بر این استدلال نهاده شده که حکایتی در پایان دفتر سوم آغاز شده و در ابتدای دفتر چهارم پایان یافته است. لیکن با ارزش ترین دستاورد تحقیق بالدیک، مطابقت موضوع کلی هر دفتر با یکی از شش پسر در الاهی نامه عطار نیشابوری است. مثنوی و الاهی نامه هر یک طرح کلی را دنبال می کنند. موضوع دفتر اول مثنوی نفس، دفتر دوم ابلیس، دفتر سوم عقل، دفتر چهارم علم، دفتر پنجم فقر و دفتر ششم توحید است. بالدیک اجماع عمومی محققات را پذیرفته و می نویسد: «اگرچه تأکید بر وجود طرحی در مثنوی اشتباه است، لیکن بعید است تلاش در جهت تجزیه و تحلیل ساختار در مثنوی یا الاهی نامه، به موارد مشخص اشاره شده در آنها چیزی بیفزاید.» جولیان بالدیک در موارد توافق عموم محققان درخصوص عدم وجود ساختار در مثنوی بر این باور است که با توجه به عدم توافق طبیعی محققان با یکدیگر مگر در موارد اضطرار، در این مورد کمبود گزینه های جدی وجود دارد.
در کتاب «ساختار معنایی مثنوی معنوی»، به طور مبسوط توضیح داده شد که مثنوی نه تنها تصادفی سروده نشده، بلکه در واقع ساختاری متعالی دارد که تنها با رویکردی کل نگر و نه متوالی، آشکار می شود. نیکلسون هر چند حدس می زد مثنوی دارای ساختار است، لیکن موفق به کشف آن نگردید. این موضوع درباره آربری نیز صدق می کند. طرح، اهمیت و منطق اثر و بخشهای متعدد و چند جانبه آن، در ساختار اثر موجود است. یک غزل از دیوان شمس، واحدی کامل و مبتنی بر خویش است و در نتیجه می تواند به عنوان گلچین استخراج شود؛ اما هر قطعه از مثنوی با قطعه های دیگر از جوانب گوناگون در پیوند است بعید به نظر می رسد قطعه ای از مثنوی، که تنها از لحاظ معناشناسی دقیق است، با گسستن از زمینه سرایش خود و قطع ارتباط با سایر قطعه ها و از دست دادن اهمیت خویش، حتی اندکی بیانگر اهداف مولانا باشد؛ هر چند احتمالا به گونه ای باشکوه بیان شده باشد. چنین کاری همانند دوست داشتن جزء است، نه کل و با خواست مولانا در تضاد کامل است.
افزایش ترجمه های گزیده از مثنوی در مقایسه با کل دیوان کبیر، خواننده را از طرح کامل مولانا و زیبایی و وحدانیت جهان حقیقی که او در مثنوی پنهان کرده دور می سازد؛ افسانه تصادفی بودن مثنوی را نهادینه می کند و انسان را از انگیزه تحقیق و جست و جو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 