پاورپوینت کامل ادب سوگ عاشورا ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ادب سوگ عاشورا ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ادب سوگ عاشورا ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ادب سوگ عاشورا ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

عمق زیبایی های داستان عاشورای امام حسین (ع) و امتداد آن که به پایمردی بانوی نامور تاریخ عاشورا، زینب (ع)، ماندگار شد، حکم می کند که فرصت ورود به میدان این خاطره را با عمیق ترین احساس های آکنده از حرمت و ادب و کرامت آزین ببندیم. خاطره ای که اگر روح آن را لمس کنیم، زیبایی آفرین است و این ظرفیت را دارد که در این زمانه آشوب و تفرقه، اسباب وحدت میان مسلمانان و همه کسانی باشد که به آزادگی و عدالت می اندیشند.

عمق زیبایی های داستان عاشورای امام حسین (ع) و امتداد آن که به پایمردی بانوی نامور تاریخ عاشورا، زینب (ع)، ماندگار شد، حکم می کند که فرصت ورود به میدان این خاطره را با عمیق ترین احساس های آکنده از حرمت و ادب و کرامت آزین ببندیم. خاطره ای که اگر روح آن را لمس کنیم، زیبایی آفرین است و این ظرفیت را دارد که در این زمانه آشوب و تفرقه، اسباب وحدت میان مسلمانان و همه کسانی باشد که به آزادگی و عدالت می اندیشند.

این نوشته کوتاه می خواهد با اشاره به گوشه هایی از صحنه ها و معانی بلند عاشورا، یادآوری کند که در نحوه بزرگداشت این خاطره و مراسم مربوط به آن، نگاه داشتن ادب مقام خاندان پیامبر (ص) شرط اول است. پیش از ورود به مطلب اما مقدمه ای را لازم می دانم.

* * *

هنجارهای بالقوه زیبا در سنت های مراسم مذهبی ما، همچون همه دیگر مقوله های سنت، همواره در معرض ناهنجارسازی های مخرّبی قرار دارند که از نشناختن تاریخ و مفاهیم تاریخی و رابطه آن با روند سنت سازی ناشی می شوند. حوادث تاریخی، وقتی از ظرف زمان و مکان خود خارج می‌شوند و در دل تاریخ جای می گیرند و تاریخ ساز می شوند، هویت دیگری می یابند که می تواند همراه با روند تاریخ متحول شود و ظرفیت های نوی را با خود و از خود کند که گاه نسبت درستی هم با اصل واقعه ندارند.

این نه تنها یک واقعیت است که می تواند واقعیتی مبارک هم باشد؛ مشروط بر آن که در سیر این تحول، هسته اصلی و معنوی آن آسیب نبیند و مخدوش نشود. در این صورت است که آرایه های پیرامونی یک واقعه تاریخی که فرآورده طبیعی و گاه اجنناب ناپذیر ظرفِ تحول تاریخ اند، به مثابه یک پوسته محافظ آن هسته معنوی عمل خواهد کرد و در غیر این صورت، حاصل کار، یادآور همان اشارت قرآنی «تحریف سخن از جایگاه خود» خواهد بود که مخرّب است و ضایعه ساز. (یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به) . ۱

* * *

حادثه تراژیک عاشورا در ظرف زمان خود، تلخ و درد آور، و به تعبیر روایات و متون زیارات ما مصیبت بود، تا بدانجا که در زیارت عاشورا به امام خظاب می کنیم که: «لقد عظمت الرزیه و جلت و عظمت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل الاسلام»(به راستی داغ تو و مصیبت تو برای ما و برای همه اهل اسلام چه بزرگ و سنگین است). اما همین فاجعه گران، وقتی تاریخی شد، تأثیرها و تبدیل ها می زاید ؛چندان که پیامش و درسهایش برای ما می تواند خجسته و برکت آفرین و زندگی بخش باشد. این تبدیل ها و کیمیا گری ها کار تاریخ است که ظرف سنت خداوند است:

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گرچه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین میناگری ها کار تست

این چنین اکسیرها زاسرار تست۲

راز چگونگی این تبدیل ها و رابطه آن با تأثیر انفاس پاکان و ارواح برگزیدگان، به عالم «بی چون»ی باز می گردد و از توان تحلیل و تمثیل من بیرون است:

چو این تبدیل ها آمد، نه هامون ماند و نه دریا

ندانم «چون» دگر چون شد که «چون» غرق است در «بی چون»

«چه دانم» های بسیار است، لیکن من نمی دانم

که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون!۳

* * *

برای ما، رجوع و توسل به شخصیت امام حسین (ع) و خاندان و یاران او و زیبایی های معنوی خاطره عاشورا مایه برکت و فزونی شخصیتی، اعتقادی و انسانی است. «برکت» یعنی خجستگی ناشی از رشد و بالندگی خیر. وقتی می گوییم چیزی برکت دارد، یعنی خیر و خوبی و خجستگی و فزونی، به طور نامحسوس و غیر قابل سنجش کمی، در آن بالیده, نهادینه شده و لازمه آن گردیده و توان ثمردهی آن را در جهت خیر وسعت داده است. بنا به اقتضای طبیعی ماهیت اعتقاد دینی، این معنا در ادبیات دینی بسیار به کار می رود.

در مقابل آن هم، مفهوم «لعنت» و یا «نقمت» را داریم که از آثار وجودی منفی و انحطاط آور حکایت می کنند. به روایت قرآن کریم، حضرت عیسی در وصف خود گفت: «خدا مرا مبارک گردانیده، هرجا که باشم»۴ ؛ زیرا چون در نهاد او جز خوبی و خیر نیست، از او همان تراود که در اوست. وجود او همه جا اسباب رشد خوبی ها و منفعت مردم می بود و هست. نقطه مقابل آن، موجودی لعنت شده است که همه جا اسباب شر و شومی و کدورت است.

واژه «برکت» در اصل لغت به حالت سینه چسبانیدن شتر به زمین اشاره دارد. پس وقتی فزونی نعمتی به زندگی آدمی ملحق می شود، می گوییم برکتی در رسیده است. در زبان تورات «برکت» به مثابه سنتی جاری در عالم تلقی می شود و در انجیل هم در بیان آنچه خداوند به پیامبران خود بخشیده است، به دفعات به کار می رود. و از این فراتر، مفهوم «برکت دادن» به کسی در ادبیات مربوط به عهد قدیم و جدید، چیزی شبیه به مفهوم «خرقه بخشیدن» در ادبیات عرفانی ما را تداعی می کند.

در آیات قرآن و در روایات دینی ما، مفهوم خجستگی و برکت با الفاظ مختلف فراوان آمده است.۵ به روایت قرأن کریم: »موسی به خانواده خود گفت که من آتشی می بینم. بزودی خبری از آن و یا شعله ای از آن برای شما می آورم تا شاید گرم شوید. و چون به آتش رسید، ندا آمد که مبارک باد هر که در این آتش است و هرکه پیرامون آن است.»۶ در جای دیگر نیز، قرآن از محیط وقوع این حادثه با عنوان سرزمین مبارک یاد می کند۷. همچنین قرآن کریم از ما دعوت کرده است که برای رسیدن به «قریه های مبارک» شب ها و روزها با آسودگی منزلگاه های میانه را یکی پس از دیگری پشت سر بگذاریم۸.

هم در عهد قدیم و هم در روایات ما یادآوری شده است که حضرت یعقوب به اولاد خود برکت داد و در دعاها و متون اسلامی هم آمده است که: «خدایا، بر محمد و خاندان او خجستگی و مبارکی فرو ریز، همچنان که بر ابراهیم و خاندان او فرو ریختی» ۹ و از خود قرآن هم – حداقل در چهار آیه – به عنوان ذکرِ مبارک و کتابی که به مبارکی فرود آمده یاد شده۱۰ و شب نزول قرآن نیز، «شب مبارک» توصیف شده است.۱۱

همچنین در سوره نور در توصیف نور خدا، از راه تمثیلی عمیق، از چراغی یاد می شود که از روغن درخت زیتونی فروزان است که نه شرقی است و نه غربی، و در شعله ور شدنش نیازمند شعله دیگری نیست، و آن درخت به وصف «مبارک» توصیف شده است۱۲.به سفارش قرآن: «چون به خانه ای درآئید، خویشتن را سلام کنید که درودی است از جانب خدا، مبارک و پاکیزه».۱۳

سلام کردن، یعنی گستردن چتر ایست و سلامتی از جانب ما بر سر کسی که بر او سلام می کنیم و این مبارک ترین و پاکیزه ترین هدیه ای است که اسباب مهر و نزدیکی انسان هاست و شاید به همین لحاظ است که در بیان قرآن، سلام بر اهل خانه ای که در آن وارد می شویم، به عنوان سلام بر خویشتن تعبیر شده است که سلامتی و امنیت ما جز در شریک شدن و شریک ماندن در این موهبت با دیگران، ماندگار نخواهد بود و چنین سلامی، درودی خدایی است که پاکیزه و مبارک است.

اشاره به این نمونه ها برای یادآوری این نکته بود که «برکت» یا «خجستگی» یا «فرخندگی»، اصالتاً مفهومی معنوی است که حاوی تمنای فیضی آسمانی برای تحولی درونی است که بالندگی در خیر و زیبایی را به همراه می آورد و ضریب تحقق آثار بیرونی آن را بالا می برد. به این معنا یاد بزرگی های ماندگار شخصیت امام حسین همواره برای ما مبارک و خجسته است.

* * *

ارادتمندان امام حسین(ع) توجه دارند که وجه غالب معنوی حماسه عاشورا درد و اندوه نیست، بلکه عزت و سرفرازی و قدرت و زیبایی و معنویت است. ماجرای کربلا دو رو دارد. یک طرف، مجموعه ای است از زشتی ها و پستی ها و نامردمی های اندوه آفرین و جانکاه؛ و روی دیگرآن تابلوی رنگارنگ و خیره کننده ای است از زیبایی های غرور آفرین و بهجت زای درونی. به دلایل تاریخی و اجتماعی بسیار، در مجالسی که به نام امام حسین برگزار می شود، متأسفانه معمولاً بیشتر به شرح و بسط عاطفی روی اول سکه می پردازیم و بر آن اشک اندوه می باریم، اما چشم و دلمان را به اشک شوقی و برق غروری از زیبایی ها و شکوه عاشورا و نقش آفرینی خیال انگیز قهرمانان صحنه کربلا میهمان نمی کنیم و توجه نداریم که «سلام بر حسین» مفهوما مقدّم بر «لعنت بر یزید» است. این «سلام بر حسین» است که «لعنت بر یزید» را ترجمه می کند و به آن معنی می دهد. لرزیدن دل و ریختن اشک شوق در نگاه به عظمت و زیبائی رفتار امام، البته زیباتر و گیراتر و سازنده تر از گریه برآمده از ظلم و پستی یزید است.

شاید برای بعضی از ذاکران شریف و محترم اباعبدالله، تحریک عواطف از راه توجه دادن به پستی ها و دد منشی های یزیدیان سهل الوصول تر است تا تکان دادن عمق اندیشه ها و قلب ها از راه توجه دادن به بزرگی های عزت آفرین امام و یاران او. البته گریه بر سوز زخم تیر و سنان میسرتر است تا خیره ماندن در عظمت و آرامش یک «نفس مطمئنه» که در روح یاران و خاندان او نیز دمیده شده است.

غالباً عواطف ما به وصف تلخی و سوزشِ یک کامِ تشنه حساس تر است تا به تصور شیرینی یک روح سیراب؛ و کمی تعداد یاران در میانه انبوه چــشم پرکنِ دشمنان بیشتر به چشم می آید تا دیده سیر و جان دلیر و زهره شیر حسین و یاران وفادار او (ع). وگرنه، زبان حال آن سالار شهیدان را جز این نمی گفتیم و نمی شنیدیم که:

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

گفت: «با بال و پری، من پر و بالت ندهم»

در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

تابش جان یافت دلم، وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم

همچنان که در عبارتی از زیارت عاشورا می خوانیم، بنی امیه و آل زیاد و آل مروان، آن پستی ها و زشتی ها را به یکدیگر تبریک می گفتند و باطن کور و پلید آنان زیبایی ها و عظمت روح امام و یاران او را نمی دید. اما دوستداران اباعبدالله قرنهاست که با نگاه به آن بزرگـی ها از داشـتن چــنان امام و مقتـــدائی به خــود می بالند و پروریده شدن چنین نمونه ای در سلسله اعتقادی خود را مبارک می شمارند و به او توسل می جویند و او را سالار شهیدان می نامند.

بنا به نقل مورخان مورد اعتماد، یزیدیان پیکر مبارک امام را به زیر سم اسبان کوبیدند و در عصر عاشورا خیمه های او را آتش زدند و سپس این بی شرمی ها و وحشی گری ها را به هم تبریک می گفتند. تجسم این صحنه ها البته به دل ارادتمـندان امام آتش می زند، اما می باید آتشی را هم که در شب عاشورا از محبت و معرفت حق در دل امام و خاندان و یاران او فروزان بود و از خیام او شعله به آسمان می کشید شناخت و گرمی و نور و هدایت او را دید و آموخت و آموزش داد، که آتش طور بود و نوید وعده دیداری که آرزوی جانهای تشنه ای است که از منطق ملامتگران بیکار بسیار دورند:

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا وعده دیدار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجائیم و ملامتگر بیکار کجاست

آتشی که مبارکی از آن زبانه می کشد که: «ان بورک من فی النار و من حولها» ۱۴ ، مبارک باد هر که در این آتش است و هرکه پیرامون آن است. پس در عاشورا دو آتش بود که هر دو را می باید دید. یکی در دل مردان خدا که روشنی و گرمی بود و دیگری در دست یزیدیان که دونی بود و بی شرمی.

کار مردان روشنی و گرمی است

کار دونان حیله و بی شرمی است

از زیبایی های صحنه عاشورا و ایستادگی و شهامت خاندان امام پس از عاشورا، ظرافت های مفهومی و اخلاقی آن است. تأکید بر مفهوم «آزادگی» از محورهای حرکت امام از آغاز تا پایان است. و «بزرگواری» رنگی است که امام بر جای جای این صحنه پرشکوه پاشیده است.

ظرف مجالس یاد امام بهترین فرصت است برای گفتن و شنیدن در کرامت نفس و اخلاق و اخلاص و مفاهیمی که توجه به آنان روحمان را در این زمستان به بهار می کشاند. بهاری معطر از شخصیت مردی که در سخــت ترین شرایطی که برای انسانی می تواند پیش بیاید، همچنان صدای کرامت و ندای آزادگی از بندبند وجود او بر می خاست.

بر اساس نقل مورخان، دشمنان امام در عصر تاسوعا به جنگ آغاز کردند و امام برادر خود عباس را فرستاد تا شبی را مهلت بخواهد. مشهور آن است که دلیل این مهلت طلبی، تدارک فرصتی شبانه برای راز و نیاز با خداوند بود. اما در روایت مورخ بزرگ عالم اسلام، محمدبن جریر طبری و انشای زیبای فارسی ابوعلی بلعمی از آن روایت که در حدود ۱۱۰۰ سال پیش در دربار سامانیان تحریر شده است، نکته ای در بیان نیت واقعی امام از مهلت خواهی آمده است که عمیقاً تکان دهنده است:

«پس حسین این مردمان را یکان یکان که به نصرت او آمده بودند، بنشاند – و همه مهتران و بزرگان بودند – و ایشان را خطبه کرد و گفت آنچه بر شما بود کردید و من شما را نه به حرب آوردم، اکنون حرب پیش آمد و من از جان خویش نومید گشتم و شما را از بیعت خویش بحل کردم. شما بازگردید و بروید و مرا امشب زمان خواستن به کار نبود، از بهر شما خواستم تا هر که خواهد رفتن، برود.»

امام می خواست با استفاده از تاریکی شب، امکان یک تصمیم آزاد و دور از هرگونه تحمیل پنهانی را در اختیار آنانی که به رهائی از معرکه می اندیشیدند بگذارد. در تاریخ طبری و هم در انشای ابوعلی بلعمی بر اساس این تاریخ – که نویسنده هر دو سنی هستند – قطعاتی از صحبت های امام با یاران خود را در آن شب آورده است که از زیباترین نقش های صحنه عاشوراست که نشان می دهد که در آن شرایط ملتهب، در شبی که فردایی و فرداشبی چنان سخت و جانکاه را برای امام و خاندان او در پی دارد، توجه این مرد کوه غیرت تا کجا و تا کجا، و با چه ظرافتی، به زدودن رنگ هرگونه تحمیل از این صحنه رنگارنگ معطوف است. حتی فضای تحمیلِ نرم و پنهان را برهم می زند؛ هرچند که آن تحمیل رو به راهِ آزادگی داشته باشد و طبیعتِ شرایط، آن را در لــفاف عرف مقــبول پیچیـده و آراسته باشد. این ظرف و ظرافت های اخلاقی است که عمل امام را فاخر می کند و وسعت میدان شجاعت روحی او را می نمایاند. قاف تا قاف پُر از پَرِ سیمرغ. چــه خیال انگیز است نگاه به زندگی مردی که در سخت ترین شرایطی که طاقت کوه را در هم می شکند، قامت مردانه چاک چاک خود را به سختی به پای می دارد تا دشمنان خود را در ورای دین به آزادگی دعوت کند و از حنجرِ خشک و مجروحِ خود فریاد بزند که: «اگر دین و پروای روز واپسین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید.» فریاد کردن این منطق از آن نای تشنه و خشک، حرف ساده ای نیست. باد نیست. آتش است. و چه دارد آن که این آتش ندارد؟

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

کدام مجالی آزادگی انگیزتر از توسل و احترام به شخصیتی است که در توصیف سرداری که در ابتدا راه را بر او بسته و او را متوقف و محاصره و تهدید به جنگ کرده و سپس به سوی او بازگشته و به شهادت رسیده، از میان دهها نکته ممکن، بازهم به مفهوم آزادگی باز می گردد و می گوید: «تو آزاده ای، همان گونه که مادرت تو را نامیده بود»؟ ۱۵تأملی درس آموز در محضر خاطره

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.