پاورپوینت کامل جستن بنیان عرف ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جستن بنیان عرف ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جستن بنیان عرف ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جستن بنیان عرف ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
اگر نسبتی را میان فلسفه و فرهنگ فرض کنیم، فلسفهای که قرار است با فرهنگ نسبت داشته باشد چه اوصافی دارد؟ و استلزامات چنین تلقیای از فلسفه چیست؟ از سوی دیگر آن فرهنگی که بناست از در ترابط با فلسفه درآید از چه اوصافی برخوردار است؟ فلسفهای که با فرهنگ ارتباط برقرار میکند، معرفتی است که موضوع آن «وجود در مقام حقیقت» است. ما یک «وجود بحت (Pure)» داریم که هنگام نبود انسان مطرح است؛ اما زمانی که پای انسان به میان میآید، این وجود خود را در شأنی از شئونش که «حقیقت» باشد برجستهتر میکند، پس فلسفه میشود: «مواجهه انسان با وجود در مقام حقیقت».
اگر نسبتی را میان فلسفه و فرهنگ فرض کنیم، فلسفهای که قرار است با فرهنگ نسبت داشته باشد چه اوصافی دارد؟ و استلزامات چنین تلقیای از فلسفه چیست؟ از سوی دیگر آن فرهنگی که بناست از در ترابط با فلسفه درآید از چه اوصافی برخوردار است؟ فلسفهای که با فرهنگ ارتباط برقرار میکند، معرفتی است که موضوع آن «وجود در مقام حقیقت» است. ما یک «وجود بحت (
Pure
)» داریم که هنگام نبود انسان مطرح است؛ اما زمانی که پای انسان به میان میآید، این وجود خود را در شأنی از شئونش که «حقیقت» باشد برجستهتر میکند، پس فلسفه میشود: «مواجهه انسان با وجود در مقام حقیقت».
اگر «وجود» هنگام مواجهه با انسان خود را به شکل «وجود در مقام حقیقت» نشان دهد به این معنا است که خود را در امری به نام «معنا» متبلور میکند، به عبارت دیگر، انسان از آن حیث با «وجود» مواجه میشود که آن را معنیدار مییابد.
فرهنگ در اینجا به صورت عرف «
common sense
» تعریف میشود. منظور از عرف، آن حوزهها و عناصری از زندگی اجتماعی است که توسط و بر اساس منابع وثاقت تن به توجیه نمیدهند. حال این به چه معناست؟
ما حوزهها، رفتارها و کارکردهای اجتماعی متنوعی داریم. اگر برای یکی از رفتارهای اجتماعی خود مانند ایستادن پشت چراغ قرمز، دلیلی عقلانی داشته باشیم -به تعبیر ما- این دیگر عرف نیست، بلکه امری است که بر اساس یکی از منابع وثاقت به نام «قانون» قابل توجیه است. مقصود از عرف «عادت کردن» است؛ عادت به انجام کاری که دلیل آن را به طور دقیق و واضح نمیدانیم.
بر این اساس فلسفهای که مقرر است با فرهنگ مرتبط شود باید دارای خصایص زیر باشد:
۱-جهان به مثابه مجموعهای از نشانهها
همانطور که گفته شد، مراد از «فلسفه»، معرفتی است که از «وجود در مقام حقیقت» حرف میزند و «فرهنگ» که از آن به عنوان «عرف» تعبیر کردیم عبارت است از حوزهها، عناصر و ارکانی از رفتارهای زندگی اجتماعی ما که آنها را نتوان با ارجاع به منابع وثاقت شناخته شده توجیه کرد. هماکنون ما به دنبال پل زدن میان این معنا از فرهنگ و معنایی از فلسفه که گفته شد، هستیم. به بیان دیگر، آن معرفتی که از وجود در مقام حقیقت حرف میزند برای اینکه بتواند با عرف ارتباط برقرار کند چه اوصافی باید داشته باشد و این اوصاف چه استلزام و پیامدهایی به بار میآورد؟ این نقشه کلیای است که برای تأمل فلسفی در باب فرهنگ باید پیش روی داشته باشیم.
اگر موضوع فلسفه، «وجود در مقام حقیقت» باشد، مسأله «معنا» اهمیت پیدا میکند و تلویحاً میگوییم که در نگرش ما به عالم به عنوان مجموعهای معنادار، امور نه به مثابه اعیان (
object
)، بلکه به مثابه نشانهها (
sign
) هستند؛ به عنوان مثال، فلش، به عنوان نماد نشانه همواره به امری غیر از خود ارجاع میدهد و زمانی فلش بودن خود را محقق میسازد که توجه افراد را نه به خود، بلکه به جایی که به آن اشاره دارد، جلب کند. «نشانه» آن است که هنگام نشان دادن چیزی، به نفع آن چیز، خود را عقب بکشد. اگر پدیدههای عالم «نشانه» باشند، بدین معنا هستند.
از این رو، آن فلسفهای میتواند وارد ارتباط با عرف یا فرهنگ شود و «فلسفه فرهنگ» یا «فلسفه و فرهنگ» را ایجاد کند که در ضمن آن، جهان به مثابه مجموعهای از نشانهها خود را نشان دهد. این اولین پیامد ارتباط فلسفه و فرهنگ است.
۲- حقیقت مشکک
ارتباط میان فلسفه و فرهنگ پیامد دیگری نیز درباره مسأله حقیقت دارد. همانطور که میدانیم «حقیقت» از اساسیترین مسائل فلسفه است؛ آیا قول آن فلسفهای که قابلیت تعامل با فرهنگ را دارد، درباره حقیقت، مشابه قول فلسفه کلاسیک است؟
خیر؛ برای اینکه عرف، قابلیت آن را داشته باشد که مورد تأمل فلسفه قرار گیرد، باید حاوی حقیقت باشد. رفتارهای اجتماعیای که حاوی و ناقل حقیقت هستند بهعنوان عرف میتوانند مورد تأمل فلسفی قرار گیرند. رفتارهای اجتماعی به تعداد تکتک ما متفاوت هستند؛ پس این حقیقت نمیتواند حقیقتی دوقطبی باشد: محل صدق و کذب.
فلسفهای که میخواهیم آن را وارد ارتباط با فرهنگ کنیم، نمیتواند تلقی ارسطویی دوقطبی (صدق یا کذب) از حقیقت را داشته باشد؛ بلکه حقیقتی که چنین فلسفهای متضمن آن است، حقیقتی است مشکک و دارای طیف و درجات. پدیدهها به نسبتی که از خفا به آشکارگی در میآیند در نسبت با حقیقت هستند. تفاوت حقیقت و ناحقیقت بسان سیاه و سفید نیست؛ از آشکارگی کامل در حقیقت محض تا ناآشکارگی کامل در باطل. تئوری حقیقتی که صدرالمتألهین ارائه داد و در آن مراتب حقیقت با مراتب وجود تداوم یافت درست به همین مورد اشاره دارد؛ هر موجودی تا آنجا «حقیقت» دارد که «وجود دارد»؛ خداوند حقیقت مطلق است به آن دلیل که وجودش بیشتر است؛ که این را در اقوال عارفان خود نیز داریم. مولوی میگوید: «جان نباشد جز خبر در آزمون، هر که را افزون خبر جانش فزون/ جان ما از جان حیوان بیشتر، از چه؟ زان رو که فزون دارد خبر»
حقیقت تلائم با اشتداد وجود است. پس نه هر فلسفهای و نه هر نگرشی به حقیقت میتواند با مسأله عرف و فرهنگ ارتباط برقرار کند. عرف خود امری ذومراتب، متضمن حقیقت و معنادار است؛ اما این معنا و حقیقت به صورت دوقطبی صدق و کذب نیست؛ در فلسفه غرب نیز به این موضوع پرداخته شده است. هایدگر معتقد بود که در تلقی فلسفه از حقیقت اعوجاجی رخ داد. بر اساس گفته او، در یونان باستان و در یونان بویژه پیش از سقراط به حقیقت، «آلثیا» به معنای نامستوری و حجاب از رخ برافکندن، حقیقیت صدق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 